- جزئی از فرایند گرایی
- وضوح نگرش و بیان
- ابزارهای انگیزشی مهم
- سطوحی از ساختار دانش
- راه های چندگانه انتقال دانش(بلیغی،۱۳۸۸،ص۱۰۲).
هویت،دانش،اعتماد و روابط اجتماعی
اهمیت اعتماد در این بافت های اجتماعی به همراه پیچیدگی مفهوم اعتماد توضیح بیشتری را در این مورد می طلبد.تحلیل هایی که در مورد مسئله اعتماد صورت گرفته نشان می دهد که از نظر تئوریکی کاملاً پیچیده بوده و جنبه های گوناگونی دارد بنابراین،یکی از روش های اصلی تسهیل گسترش فرایند های دانش در بافت های کاری بین اجتماع، عمل بهبود اعتماد بر پایه درک متقابل و روابط اجتماعی قوی تر است(سیف الهی و داوری،۱۳۸۸،ص۱۳۴-۱۳۵).
تقسیم بندی دانش سازمان
گراف[۴۵] اظهار می دارد که با توجه به ویژگی های دانش سازمانی می توان آن را به دو بخش تفکیک کرد:
نخست،نوع بسیار عمومی دانش که «دانش ضمنی» یا«پنهان» نامیده می شود و دومی دانشی است که به صورت مستند درآمده و به آن « دانش صریح» یا«آشکار»گفته می شود.دانش ضمنی دانشی است که بر مبنای دانش شخصی و بر پایه تجربیات فردی شکل گرفته است و شامل عوامل ناملموس نظیر باورهای شخصی،دیدگاه ها و ارزش ها می شود.فرایند انتقال دانش ضمنی به دیگران،بسیار پر دردسر است.ولی دانش صریح عبارت است از دانش ضمنی که در فرآیندی پردازشی،مستند شده و به صورت واضح در قالب زبان رسمی بیان می شود و به راحتی بین افراد به اشتراک گذاشته می شود(graff.2003,p3).
چوی و لی[۴۶] بیان می کنند که دانش آشکار به راحتی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد،اما دانش ضمنی، در روحیه،روان و درک انسان ها نهفته است.از این رو تجزیه و تحلیل و طبقه بندی آن دشواری های خاص خود را دارد(choi,lee,2003).با توجه به نقش هر یک از این دو نوع دانش،عده ای از این منظر روش های به کارگیری مدیریت دانش در سازمان را به چهار دسته پویا،انسان محور،نظام محور و منفعل تقسیم کرده اند.در این دسته بندی،سطح دانش آشکار ،به درجه نشان گذاری و نگهداری اطلاعات مورد نیاز یک فرد بستگی دارد و همان حال سطح دانش ضمنی به سطح تقسیم دانش،از طریق نحوه رابطه میان افراد بستگی دارد(افرازه،۱۳۸۴،ص۴۰).هدف اصلی از بکار گیری مدیریت دانش در سازمان تبدیل دانش ضمنی کارکنان به منزله منبعی مهم در تصمیم گیری و کوشش در مسیر دسترسی به دانش مدون،به منظور دستیابی به اهداف سازمانی و سپس ،دانشی که صریح یا آشکار نامیده می شود(حقیقی،۱۳۸۹،ص۳۳).نکته بسیار مهم در به وجود آمدن دانش بر مبنای اطلاعات این است که نخست باید اطلاعات مورد ادراک قرار بگیرد تا بتوان در ساختار دانش از آن استفاده کرد(Graff,2003,p3).
شکل ۲‑۳ ارتباط بین اطلاعات،عوامل موثر و دانش(منبع p3،۲۰۰۳،(Graff
اندازه گیری دارایی دانش
در قلب اقتصاد دانش محور ، اندازه گیری دانش مسئله ای دشوار است،در حالی که دانش به طور گسترده ای بازده بالقوه نظام اقتصادی را افزایش می دهد کمیت و کیفیت تأ ثیر آن ناشناخته است.
بدین ترتیب چالش مهمی که دارایی دانش با آن مواجه است،مسئله اندازه گیری دانش است.در مورد دارایی دانش راه مطمئنی برای محاسبه سود و هزینه های آن وجود ندارد و این در حالی است که اندازه گیری این دارایی ها اهمیت خاصی دارد. این اهمیت ناشی از عوامل زیر است:
شناسایی جایی که دارایی دانش قرار دارد؛
اولویت بندی در تخصیص سرمایه گذاری؛
ارزیابی میزان موفقیت و رشد سازمانی، ملی قرار دادن آن برای توسعه؛
آماده سازی و حمایت سیاسی برای عمل اصلاحی؛
آگاهی دادن به سیاست گذاران ملی جهت اخذ تصمیم؛
کمک به مدیران به منظور مدیریت بهتر منابع غیر ملموس که به طور فزاینده ای موفقیت اقتصاد آینده را تضمین می کند؛
شناسایی مشکلات و مسایلی که سازمان ها یا کشور با آن مواجه هستند و توجه به این که سرمایه گذاری برای آینده در کجا مورد نیاز است؛
کمک به اقتصاد دانان ملی تا راه های معتبرتری برای اندازه گیری دارایی دانش ابداع کنند؛
توسعه بصیرت های آینده و شناسایی ظرفیت ها و قابلیت هایی که برای تحقق آن بصیرت ها لازم است؛
شناسایی عوامل اصلی موفقیت برای ظرفیت های شناسایی شده؛
تشخیص شاخص های اصلی که برای موفقیت لازم هستند؛
و نهایتاً برای تحقق اقتصاد دانش محور(عدلی،۱۳۸۴،ص۱۵۱-۱۵۲).
دانش و مدیریت استراتژیک
در عصر ثبات محیطی و تغییرات سازمانی کم(تکنولوژی، اجتماعی و اقتصادی)،برای سازمان ها این امکان وجود دارد که استراتژی یگانه را تدوین کنند و فرض بر این بود که این استراتژی اثر بخش است،بنابراین تا چندین دهه کاربرد داشت.اما سازمان های فعلی،به منظور بقاء خود حتی برای یک دهه،بایستی پیوسته تغییر کنند و این تغییر به تنهایی کافی نیست.تغییر بایستی مبتنی بر جمع آوری اطلاعات مناسب از محیط داخلی و خارجی و تبدیل آنها به دانش باشد.در جمع آوری داده ها برای سازمان های اثر بخش،هر دو سطح داخلی و خارجی حیاتی است(حقیقی،۱۳۸۹،ص۳۵).دانش و قابلیت های سازمانی ،اشکالی از دارایی های استراتژیک است که اهداف بلند مدت سازمان را از حیث رقابتی و دیگر اقتضائات محیطی ارتقا داده و در محیط های پویا کاربرد دارد.رویکرد مدیریت استراتژیک در خصوص دانش آفرینی،ریشه در نظریه منبع محوری دارد(محمدی فاتح،سبحانی،محمدی ،۱۳۸۷،ص۳۴).پارادایم منبع محور تاکید بر دارایی های غیر قابل کپی ، منحصر به فرد و مختص سازمان دارد که این دارایی ها همان دانش و مهارت ها است.به تعبیری دیگر این دارایی ها اشاره به قابلیت های بنیادینی دارد که خلق کننده مزیت رقابتی هستند. این پارادایم،توانمندی را در بهره برداری از منافع ارزش زای ملموس و غیر ملموس می داند.مدافعان نظریه منبع محوری خاطر نشان می کنند که مزیت های مبتنی بر دانش غیر قابل تقلید می باشد(همان منبع،صص ۳۴-۳۵).
اغلب مطالعات مدیریت دانش در این حوزه به بررسی رابطه بین استراتژی رقابتی و مدیریت دانش، چگونگی تدوین استراتژی مبتنی بر دانش و متادولوژی یادگیری در تدوین استراتژی پرداخته اند.برخی نیز به نقش دانش در زنجیره ارزشی سازمان و پالایش تحلیل سوات سنتی(قوت،ضعیف،فرصت،تهدید) از طریق سیستم الگو گیری دانش استراتژیک (SKBS) پرداخته اند.به این ترتیب که دانش بنیادین از طریق فرآیندها و فعالیتهای مناسب در زنجیره ارزشی سازمان،مزیت رقابتی ایجاد می کند(حقیقی،۱۳۸۹،ص۳۵).
پیشینه مدیریت دانش
از آغاز دهه ۱۹۹۰ بحث مدیریت دانش در دنیای کسب و کار مطرح گردید.نوین گرایی و پیشرفت اخیر در عرصه فناوری و اطلاعات،نقش مهمی در ظهور مدیریت دانش داشته استCivi,2000,p166)).دراکر[۴۷] معتقد است عصری که ما در آن زندگی می کنیم، عصر تغییرات است.وی در توضیح منشأ این تغییرات می گوید: معلوم نیست که این تغییرات شکل با ظهور اولین کشور غیر غربی،یعنی ژاپن، به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی آغاز شده است و یا با عرضه اولین کامپیوتر، یعنی اطلاعات. به اعتقاد وی عامل این تغییر شکل لایحه ای است که بر اساس آن هزینه ورود به دانشگاه به کلیه سربازانی که از جنگ جهانی دوم باز گشته بودند،پرداخت شد.این لایحه قانونی و استقبال سربازان از آن مبین تغییر جامعه و آغاز جامعه دانشی بود.دراکر مشاهده نمود،تولیدات ملی ایالات متحده و مهره های برجسته اقتصادی دستخوش تغییر خاصی می شوند و فعالیت کارکنان دانشی در حال افزایش است.وی دانش را به عنوان پایه های رقابت در جامعه فرا سرمایه داری معرفی کرد(حقیقی،۱۳۸۹،ص۳۶).
ریشه اصلی مدیریت دانش به انقلاب صنعتی قرون هجده و نوزده و تفکرات مدیریتی که به همراه آن افزایش تولیدات و توسعه صنایع مطرح شد،بر میگردد.ریشه مدیریت دانش به علم،انسان و توانایی های ذهنی که در خود ذخیره دارد ،بر می گردد(همان منبع،ص۳۶).
سیر تکاملی مدیریت دانش
قدمت دانش قدمت خود زمان است،اما به عنوان یک روش کسب و کار مدون،ریشه های آن در نیروی کار آموزش دیده ای است که از جنگ جهانی دوم برگشتند.از این زمان دانش به مجموعه ای از روش ها و اعتقادات فلسفی مبدل شده است.این فصل تحولات مدیریت دانش را طی ۵۰ سال گذشته نشان می دهد و تأکید آن بر متفکران و مراحل کامل مدیریت دانش می باشد و شامل موارد زیر است:
-ظهور دانش ورزان؛
- سرمایه فکری به عنوان یک موهبتی ملموس؛
- انواع سرمایه فکری؛
- تعریف انواع دانش؛
-تفاوت بین مدیریت دانش و انواع باز مهندسی؛
سیر تاریخی فناوری(فراپائولو،۱۳۸۸،ص۴۱).
تعاریف مدیریت دانش
همانگونه که عنوان شد مدیریت دانش،مفهومی پیچیده و ((مدیریت دانش،فرآیندی است که به واسطه آن سازمان ها در زمینه یادگیری(درونی کردن دانش)کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش)و توزیع و انتقال دانش،مهارت هایی را کسب می کنند))(malhotra,2000,p209).