ملزومات عملکرد/ زیرساخت آینده را پیش بینی میکند.
تنها هنگامی میتواند اثربخش باشد که جریان دانش در داخل قلمروها برقرار باشد.
منجر به مزایای ملموس به لحاظ کاهش زمان یادگیری و کاهش چرخه یادگیری خواهد شد.
با سود یا بهبودهای ملموس ارتباطی ندارد.
سنجههای مالی
ارزش مالی داراییهای ناملموس سازمان را به ذینفعان نشان میدهد.
بسیار پیچیده بوده، دارای متغیرهای زیادی میباشد و نمیتواند استاندارد شود.
ارتباط بین هزینههای صرف شده برای داراییهای ناملموس را با سود کسب شده نشان میدهد.
ممکن است همیشه به کسب درآمد از داراییهای ناملموس توجه نکند.
سنجههایی مانند ROI چارچوبهای حسابداری را برای داراییهای ناملموس فراهم میکند و صرف هزینه برای این منابع ناملموس را توجیه میکند.
به عوامل خارجی مانند فراوانی بازار بستگی دارد.
با مرتبط کردن فرآیندها و امور مالی سازمان میتواند اثربخشی سرمایه فکری خود را بسنجد و بهبود دهد.
عوامل مربوط به فرایند و کارکنان را در نظر نمیگیرد و نمیتواند برای شناسایی حوزه های مساله و طراحی برنامههای بهبود استفاده شود.
سایر سنجهها
سنجههای شبکه اجتماعی، تخصیص و استفاده بهینه از منابع ناملموس مورد نیاز برای افزایش نرخ نوآوری را تعیین میکند.
این سنجهها به ادراکات افراد توجه نمیکنند و بنابراین منجر به تغییر رفتاری بایسته نخواهند شد.
سنجههای ارزش افزایی سرمایه انسانی، فرآیندهای سازمانی را که میتوانند بهبود داده شوند تا ارزش افزایی سرمایه انسانی ارتقاء یابد، تعیین میکنند.
سنجههای اقتصادی، مزایا و ارزش داراییها و منابع ناملموس را مشخص میکنند.
گزارشات مالی در سنجش و نشان دادن مهمترین بخشهای سازنده سازمان که سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری میباشد، ناتوان هستند. در نتیجه، این گزارشات نمیتوانند وضع موجود سازمان را به لحاظ توسعه سرمایه فکری به مدیریت و سرمایهگذاران نشان دهند.
در سیستمهای گزارشدهی و مالی سنتی، به داراییهای ناملموسی مانند شایستگیهای کارکنان، روابط مشتری، مدلهای کسب و کار و سیستمهای اداری و کامپیوتری توجهی نمیشود. حتی داراییهای ناملموس سنتی مانند برند، حق انحصاری ثبت اختراع و حسن نیت تنها هنگامی در گزارشات مالی گزارش داده میشوند که معیارهای دقیق شناخت را داشته باشند، در غیر این صورت، از گزارشات مالی حذف خواهد شد (IFAC, 1998; IASC, 1998).
محدودیتهای سیستم گزارشدهی مالی موجود برای بازارهای فکری و سایر ذینفعان، موجب حرکت به سمت یافتن روشهای جدید سنجش و گزارشدهی سرمایه فکری سازمان شدهاست. نتیجه این موضوع، تنوعی از رویکردهای جدید سنجش میباشد که هدف همه آنها، ترکیب ابعاد ارزش آفرین مالی و غیر مالی سازمان در قالب یک گزارش خارجی میباشد. بحث اصلی در مدلهای گزارشدهی جدید، نقش تولید دانش (Machlup, 1962)؛ پایش داراییهای نامحسوس (Sveiby, 1997, 1998)؛ کارت امتیازی متوازن (Kaplan and Norton, 1992, 1996)؛ طرح ارزش اسکاندیا (Edvinsson and Malone, 1997) و کارت امتیازی سرمایه دانشی[۴۳] (Lev, 2000) میباشد. هر کدام از این رویکردها، یک مدل گزارشدهی مالی ویژه را ارائه میکنند. جدول شماره ۲-۶ چارچوب مفیدی برای مقایسه رویکردهای اصلی سنجش مالی ارائه میکند. چارچوبهای جدید سنجش، دارای محدودیتهایی میباشند. آنها به اثر رفتار و نگرشهای رفتار انسانی، شبکههای اجتماعی یا اهمیت انتقال دانش ضمنی توجه نمیکنند. ( رمضان ، مجید،۱۳۹۰،۹۳)
مکتب ادراکی تفکر بر ادراکات کارکنان و نیاز آنها به یک سیستم مدیریت اثربخش دانش تاکید میکند. سنجههای ادراکی شامل ادراکات کارکنان از تعهد مدیریت عالی، نیاز به تسهیم دانش و مدیریت دانش، ادراک از ارزش افزوده و ساختارهای پاداش عادلانه میباشد. مکتب ادراکی تفکر برنقش فرهنگ سازمانی در ایجاد ارزش توسط سرمایه فکری نیز تاکید دارد.
جدول شماره ۲-۷:چارچوب هایی برای طبقه بندی مدل های گزارش دهی سرمایه فکری(رمضان،مجید،۹۵،۱۳۹۰)