1-8-2- شادکامی 12
1-8-3- نیازهای روانشناختب بنیادی 13
1-8-4- الگوهای ارتباطی خانواده 13
1-8-5- عوامل دموگرافیک 13
عنوان صفحه
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینهی تحقیق
2-1- مبانی نظری 14
2-1-1- الگوهای ارتباطی خانواده 14
2-1-2- نیازهای روانشناختی بنیادی 18
2-1-3- احساس تنهایی 21
2-1-4- شادکامی 23
2-2- پیشینه تحقیق 26
2-2-1- پژوهشهای مربوط به الگوهای ارتباطی خانواده، احساس تنهایی و
شادکامی 27
2-2-2- پژوهشهای مربوط به نیازهای روانشناختی بنیادی، احساس تنهایی و
شادکامی 31
2-2-3- پژوهشهای مربوط به الگوهای ارتباطی خانواده و نیازهای بنیادی روان
شناختی بنیادی 35
2-2-4- پژوهشهای مربوط به نقش واسطهای نیازهای بنیادی روانشناختی بنیادی 38
فصل سوم: روش تحقیق
3-1- شرکتکنندگان در پژوهش و روش نمونهگیری 40
3-2- ابزار پژوهش 41
3-2-1- فرم کوتاه شدهی مقیاس احساس تنهایی رمانتیک و اجتماعی 41
3-2-2- پرسشنامهی شادکامی آکسفورد 42
3-2-3- مقیاس عمومی ارضای نیازهای بنیادی 43
عنوان صفحه
3-2-4- مقیاس تحدید نظر شدهی الگوهای ارتباطی خانواده 44
3-3- شیوهی اجرای آزمون 45
3-4- روش تجزیه و تحلیل آماری 45
فصل چهارم: یافتهها
4-1- یافتههای توصیفی 47
4-2- تحلیل آماری مربوط به سؤالات پژوهش 49
4-2-1- پیشبینی احساس شادی و احساس تنهایی بر اساس الگوهای ارتباطی
خانواده 49
4-2-2- پیشبینی نیازهای روانشناختی بنیادی بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده 51
4-2-3-1- پیشبینی احساس شادی بر اساس نیازهای روانشناختی بنیادی
با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده 53
4-2-3-2- پیشبینی احساس تنهایی بر اساس نیازهای روانشناختی بنیادی
با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده 54
4-3- بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک با متغیرهای پژوهش 58
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1- پیشبینی پیشبینی احساس شادی و احساس تنهایی بر اساس
الگوهای ارتباطی خانواده 59
5-2- پیشبینی نیازهای روانشناختی بنیادی بر اساس الگوهای
ارتباطی خانواده 63
عنوان صفحه
5-3- پیشبینی احساس شادی و احساس تنهایی بر اساس نیازهای بنیادی
روانشناختی با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده 65
5-4- بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک با متغیرهای پژوهش 67
5-5- کاربردهای نظری و عملی 69
5-6- محدودیتها 70
5-7- پیشنهادها 70
منابع فارسی 71
منابع لاتین 75
پیوست 1 84
پیوست 2 85
پیوست 3 87
پیوست 4 89
-کلیات
در این فصل در ابتدا به مقدمهای در مورد سؤال پژوهش و ارتباط بین متغیرها پرداخته خواهد شد. سپس به ضرورت و اهمّیّت پژوهش، سؤالات اصلی و فرعی، تعاریف مفهومی و تعاریف عملیاتی متغیرها مورد بحث قرار میگیرند.
1-1- مقدمه
از موضوعات مورد علاقهی محققین علوم انسانی در سالهای معاصر، احساس تنهایی و شادکامی[1] افراد است. شناخت عوامل مؤثر در این پدیدههای روانی از چالشهای جدی دانشمندان است که پژوهش حاضر نیز بدان میپردازد. خانواده به عنوان مهمترین ساخت اجتماعی که میتواند در شکلدهی ساختار روان فرزندان و تأمین نیازهای آنان نقش مهمی داشته باشد، باید مورد توجه قرار \ گیرد.
هر انسانی در طول زندگیش، فارغ از تمام ارتباط ها، گاه نیاز به تنهایی دارد و گاه در میان اجتماع است و دلش در جای دیگر سیر می کند. این احساس تنهایی[2]در دوره های مختلف زندگی به شکل های مختلف ظهور و بروز می یابد و با اوج و فرود هایی، کمابیش در وجود انسان خودنمایی می کند. تنهایی، احساسی دردناک و اضطراب آور است که عمری به طول تاریخ بشری دارد و هر انسانی، بدون شک در لحظاتی از زندگی تنهایی را احساس می کند؛ اما باید توجّه کرد که شدّت و ضعف آن برای افراد مختلف در دوره های مختلف متفاوت است. مطالعهی این احساس، در روانشناسی عمری نسبتا کوتاه دارد، امّا در فلسفه، ادبیات و مذهب می توان نشانه هایی را با توجّه به این موضوع یافت (هانکوک[3]، 1986، به نقل از کرواس- پارلو[4]، 2008). پژوهش حاضر به بررسی برخی از عوامل تعیین کننده احساس تنهایی به عنوان یک متغیر وابسته میپردازد.
سالیوان[5](1953) برای اولین بار به بررسی دقیق وموشكافانهی روابط بین افراد میپردازد. سالیوان بر لزوم برقراری رابطه با دیگران به دلیل ریشه داشتن آن در نیازهای اساسی انسانی تأكید می كند و بی كفایتی در ارضای نیاز به داشتن روابط صمیمی با دیگران را تحت عنوان تنهایی مطرح می كند.
امروزه ارتباط با دیگران، یكی از مهمترین و با ارزش ترین بخش زندگی هر یك از ما محسوب میشود. در واقع بیشترین ساعات عمر ما با دیگران گذرانده می شود. در نتیجه نوع ارتباط، در زندگی هر كس نقش بسیار مهمی را ایفا می كند. ارتباط بین فردی، فرآیندی است كه به وسیله آن اطلاعات و احساسات خود را از طریق پیام های كلامی و غیر كلامی با دیگران در میان می گذاریم. این توانایی موجب تقویت رابطهی گرم و صمیمی ما با دیگران به ویژه اعضای خانوده می شود و سلامت روانی و اجتماعی ما را بیش از پیش فراهم میکند (شولتز و شولتز[6]، ترجمه سید محمدی، 1384).
انسانها، به خصوص نوجوانان و جوانان، در عصر حاضر که دوره ارتباطات خوانده میشود، راههای ارتباطی زیادی برای برقرار کردن ارتباط با دیگران مخصوصاً همسالان، دوستان و حتّی دوستان دوستانشان دارند. با وجود اینترنت، شبکه های اجتماعی، پیامک و ارتباط های رو در رو، هنوز احساس تنهایی در بین مردم وجود دارد(مارگالیت[7]، 2010). این تعارضات ارتباطی، موجب فاصلهی عمیق بین فردی میشود( بولتون[8]؛ ترجمه سهرابی، 1383) و مشکلاتی همچون افسردگی، اضطرب، ناشاد بودن و گاهی خودکشی به دنبال دارد (ساکلفسکی و یاکولیک[9]، 1989) که تهدیدی برای سلامت روان فرد و جامعه میباشد. تأمین روابط خانوادگی و اجتماعی مناسب، برای سلامت جسمانی و روانی هر فرد الزامی است و این نیاز از کودکی وجود دارد و تا آخر عمر باقی میماند. در پژوهش حاضر، رابطهی بین خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی تعیین کننده و احساس تنهایی مورد بررسی قرار میگیرد.
در بعضی خانوادهها، فرد به دلیل فرهنگ خانواده یا نحوهی ارتباط اعضای آن با یکدیگر، قادر به برقراری روابط مطلوب و حل تضادهایش نیست و در نتیجه احساس تنهایی را تجربه میکند (سیپرساد،[10] 2006). از یکسو والدین و دیگر اعضای خانواده میتوانند با گسترش روابط خود و تشویق کردن رشد شخصی فرزندان، احساس کارآمدی و شایستگی آنان را تقویت کنند و موجب کاهش احساس تنهایی را در آنها شوند. از سویی دیگر همین روابط در خانواده میتواند موجب افزایش شادکامی فرزندان شود که عامل اصلی سلامت روان میباشد.
موضوع شادکامی و روانشناسی مثبت نگر، بحث مهمی در روانشناسی معاصر است. با توجه به نقش شادکامی و اثربخشی آن، روانشناسان مختلف در سالهای آخر قرن بیستم، توجه به احساسات مثبت را در رأس قرار داده و از آنجا که شادی یکی از هیاجانات اصلی بشر محسوب میشود، هرکس به فراخور دنیای خودش آن را تجربه کرده است (چامورو-پرمیوزیک، بنت و فارنهام[11]، 2007).
در گذشتههای دور، برداشت افراد از شادکامی، مترادف با مفهوم شانس بود؛ به این معنی که نیرویی خارجی، شخص را تحت تأثیر قرار داده و او را وادار به انجام کاری میکند. همگام با عصر روشننگری این باور تا حدود زیادی تغییر کرد و عقیده بر این شد که نیروی تعقل و مسؤلیت شخص به اندازهای است که او قادر است سرنوشت خود را تعیین کند. بنابراین، مفهوم شادی به مفهومی تبدیل شد که برای همه و در هر زمان و مکان دست یافتنی بود. این واقعیت که ما آرزو داریم شاد باشیم، باعث شد شادکامی به ارزش تبدیل شود و اساس نظام بهزیستی جوامع را تشکیل دهد (مک ماهون[12]، 2006).
امروزه، اعتقاد بر این است که در نظر گرفتن شادکامی و طراحی برنامههایی برای شاد بودن، باعث افزایش شادکامی میشود، که شاخص سلامت روانی است (عناصری، 1386). از میان تمام اموری که تحت کنترل انسان است؛ خانواده و روابط اجتماعی، مهمترین عواملی هستند که بر شادکامی افراد تأثیر میگذارند. داشتن دوستان صمیمی و شبکهی خانوادگی قوی، کمک کنندههای مهمی برای شادکامی و بهزیستی کلی محسوب میشوند. این عوامل احتمالاً بزرگترین علت شادکامی و سلامتی هستند اما تا کنون رابطهی این عوامل به ویژه با نمونه ایرانی مورد پژهش قرار نگرفته است.
در نظریه دسی و ریان[13]( ریان و دسی، 2000) نیز، بر عوامل سازندهی رفتار انسان تأکید میشود و اعتقاد بر آن است که هر فرد دارای سه نیاز روانی پایه «خودمختاری[14]»، «شایستگی[15]» و «وابستگی[16]» میباشد، که ارضای اینها از ضروریات رشد فردی میباشد. این نظریه شرایط خانه، مدرسه و جامعه را بررسی میکند که باعث افزایش رضایت از زندگی و بهزیستی و شادکامی بیشتر افراد میشود.
هرچه شرایط محیط، مخصوصاً شرایط خانوادگی فرد طوری باشد که بتواند رابطهی بهتری با دیگران داشته باشد و نیاز تعلق داشتن به دیگران را به خوبی ارضاء کند؛ و در عین حال بتواند در تغییرات پیرامونش دخالت داشته باشد، احساس رضایت بیشتری خواهد داشت.
حمایت والدین از خودمختاری و استقلال كودكان در گفتوگوها، تعاملات و اقدامات مشترك آنها، به ادراكات خودمختاری كودكان میانجامد و برای آنها پیامدهای مثبت و سازگارانه دارد. از سوی دیگر، مهار شدید كودك به وسیلة پدر و مادر به كاهش خودمختاری و ایجاد تصور مهار بیرونی منجر خواهد شد و احساس شایستگی او کمرنگ میشود. اما آیا ارضای این نیاز میتواند موجب شادکامی در یک مدل علّی تحلیل مسیر شود؟ این سؤالی است که هنوز بدان پرداخت نشده است به ویژه با نمونه ایرانی.
ادراكات محیطی خانوادگی از این نظر كه نقش مهمی در ادراك مهار، كفایت ادراك شده و خودمختاری نسبی دارند، منابع انگیزشی مهمی هستند. والدین و تجارب فرزندپروری آنها نقش مهمی در ادراكات محیطی كودكان دارد و این ادراكات به نوبه خود نقش مهمی در احساسات درونی مثبت و منفی فرزندان ایفا میکند.
یکی از جنبه های رشد انسان، فرایند اجتماعی شدن اوست. ذاتی بودن زندگی جمعی در انسان ها، ضرورت تماس با دیگران را به عنوان امری گریز ناپذیر جلوه می دهد. رشد اجتماعی در بردارنده ارتباط سالم و منطبق با موقعیت در افراد است. پرداختن به جنبه های اجتماعی زندگی و کسب آمادگی های لازم برای برقراری رابطه ای سالم با دیگران، یکی از وظایف دست اندر کاران تعلیم و تربیت است. (حسین چاری و خیر، 1381). اولین زندگی جمعی انسانها در خانواده شکل میگیرد. پس میتوان گفت تعداد افراد خانواده در زندگی میتواند نقش مهمی ایفا کند.
سامانی (1381) معتقد است: خانواده ابتدایی ترین و مهم ترین نهاد جامعه بشری محسوب می شود و نقش بسیاری در فرایند های اجتماعی و بهداشت روانی فرد و جامعه ایفا می کند. نقش خانواده در فرهنگ ایران و جهان بسیار برجسته بوده تا جایی که شاید بتوان گفت خانواده نقش بسزایی در شکلگیری شادکامی و احساس تنهایی داشته باشد ولی هنوز معلوم نیست که آیا این رابطه با واسطه گری نیازهای روانشناختی است؟ و اینکه ترکیب خرده متغیرهای هر کدام و تأثیر آنها بر یکدیگر چگونه است؟ هدف پژوهش حاضر، پرداختن به رابطهی این سه دسته متغیر است.
1-2- بیان مسأله
گاهی اوقات اعضای خانواده خصوصاً فرزندان، دچار عواطف منفی مثل احساس تنهایی میشوند. با توجه به تحقیقات انجام شده، این عواطف منفی، باعث بروز پریشانی و آسیب های روانی در افراد میشود. از طرفی دیگر عواطف مثبت از جمله رضایت از زندگی و شادکامی، سلامت روان را برای فرد و جامعه به ارمغان میآورد؛ اما چگونه خانواده و ارتباط اعضای آن میتواند چنین تأثیراتی بر احساس تنهایی و یا شادکامی آنان بگذارد، هنوز به روشنی معلوم نگردیده است.
خانواده، به عنوان نخستین واحد اجتماعی مرتبط با جوانان، و همچنین ارتباط والدین و فرزندان، از جمله مواردی هست که نظر صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود آورده و موجب رشد همه جانبه ی کودک می شود. از این رو بیش از تمام محیط های اجتماعی در رشد و تکامل فرد تاثیر دارد و یکی از فضاهای موثر در تکوین ابعاد شخصیتی فرزندان می باشد (سامرز[17]، 2006).
پژوهشها نشان دادهاند که ارتباط با دیگران، ادراک شایستگی و خود پیروی میتوانند پیش بینی کنندهی قوی برای احساس تنهایی و شادکامی باشند. خانواده اولین محیطی است که می تواند این نیاز ها را در فرزندان ارضا کند و باعث بروز احساسات مثبت و جلوگیری از عواطف منفی شود. پژوهشها همچنین نشان داده اند که محیط خانواده و تعداد فرزندان و اختلاف سن آنها با والدینشان می توانند بهزیستی و رضایت از زندگی و در نتیجه شادکامی را پیش بینی کنند.
پژوهشگران تحقیقاتی بر روی احساس تنهایی و شادکامی انجام دادهاند و نقش عوامل متعددی همچون دلبستگی[18]، افسردگی[19]، سبک های والدگری[20] و متغیرهای دیگر را مورد بررسی قرار دادهاند؛ اما نقش عوامل اجتماعی مثل الگوهای ارتباطی در خانواده[21] و تعداد فرزندان و اختلاف سنی آنها با هم در ایران کمتر مورد توجه و بررسی بوده است. از آنجاییکه از یکسو بررسی ها مؤید آن است که خانواده میتواند بر ارضای نیازهای فرزندان تأثیر داشته باشد و از سوی دیگر بررسیها حاکی از رابطه بین نیازهای روانی فرزندان و بهداشت روانی آنان است، به نظر میرسد عامل ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی بتواند به عنوان میانجی بین الگوهای ارتباطی خانواده و احساس تنهایی و شادکامی باشد.
ضرورت و اهمیت تحقیق
همۀ جوامع ، خواستار شادی، سعادت و سلامت روان شناختی افراد خود و نهادهای خانوادگی هستند. برای رسیدن به این خواسته باید تا آنجا که ممکن است عوامل تأثیرگذار بر سلامت، بهداشت روان و کیفیت زندگی را شناخت. یکی از این عوامل، خانواده و نحوهی ارتباطات اعضای آن با یکدیگر است. از ویژگی های مهارت های ارتباطی خانواده، قابل یادگیری بودن آن است (هارجیه و دیکسون[1]، 2004؛ به نقل از رحیمی و خیر، 1386). در نتیجه، می توان این مهارت ها را در جهت مثبت تغییر داد و کیفیت زندگی بالاتری را سبب شد.
در عین حال با توجه به رویکردهای جدید به مسائل علوم انسانی مبنی بر تأثیرپذیری یافتههای علمی از بافت و زمینه فرهنگی و درهم تنیدگی مسائل فرهنگی با معارف انسانی، همچنین به دلیل محدود بودن شمار پژوهشها در این زمینه، انجام پژوهش حاضر در فرهنگ ایرانی حائز اهمیت ویژهای خواهد بود. به این دلیل ضمن اینکه با انجام پژوهش حاضر، گامهایی در این قلمرو و در فرهنگ ایرانی در قالبی عالمانه برداشته و سنگ بنای بسیار مناسبی برای پژوهشهای بعدی خواهد شد، بستری جهت انجام مطالعات بین فرهنگی فراهم میآورد.
با توجه به ضرورت روانشناسی مثبت نگر، اكنون بیشتر پژوهشها متمركز بر عوامل محافظت كننده، بهبود سلامتی و تجارب بهداشتی میباشد. علاوه بر این دانشمندان علوم پزشكی عنوان میكنند كه شادی و شادكامی، رضایت از زندگی و بهزیستی روانی ایدههایی هستند كه اكنون زمان بررسی آن فرا رسیده است. مسائلی كه در علم پزشكی كمتر به آن توجه شده است و بیشتر به اختلالات روانی و عواطف منفی پرداخته شده است و این مسئله اساساً به این دلیل است كه عواطف منفی مشكلات جدی برای افراد و جامعه به وجود می آورد.
اگرچه مساله روابط بین فردی و احساس تنهایی، رضایت و شادکامی و حتی استقلال شخصی در نگاه نخستین بدیهی به نظر میرسد؛ ولی هرکدام از موضوعات، تا زمانیکه از طریق بررسی های دقیق و علمی تبیین نشوند و ارتباط پیچیدهی آنها روشن نگردد، قابلیت داوری و آموزش پیدا نمیکنند. اگرچه روابط اجتماعی و خانوادگی و چگونگی برقراری و ابعاد آن، عمری به درازای عمر انسان دارند، ولی بررسیهای علمی در این زمینه، گامهای اوّلیّه خود را بر میدارند ( حجت و کراندال[2]، 1989).
بنابراین، سازماندهی مطالعهای در زمینه پیش بینی احساس تنهایی و شادکامی بر اساس ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده با واسطه گری نیازهای اساسی روانشناختی، دارای اهمّیّت فراوانی است. با این پژوهش گامی هر چند کوچک در جهت کمک به علم تعلیم و تربیت که مقدمه سلامت روان جامعه است، برداشته میشود.