معنویت و دعا نمی تواند آرامش خویش را باز یابد. الکسیس کارل به نقل از پناهی (۱۳۸۴) میگوید: «اگر صمیمانه به دعا و نماز بپردازید خواهید دید که زندگی شما به صورت عمیق و مشهودی تغییر خواهد کرد. باید بگوییم دعا فعالیتی است که برای تکامل صحیح شخصیت و تمامیت عالی ترین ملکات انسانی ضرورت دارد. تنها در دعا و نماز اجتماع کامل و هماهنگ بدن و فکر و روح حاصل می شود و به آدمی که هم چون نی شکنندهای است، نیرومندی و استقامت بیرون از حدّ تصوّر می بخشد. دعا و نماز عملی است که آدمی را در حضور خدا قرار می دهد» (ص ۱۶۱).
«هنری لینک[۴] در کتاب «بازگشت به ایمان» اظهار می دارد: در نتیجه تجربه طولانی خود در اجرای آزمونهای روانی، به این مطلب پی برده ام که مؤمنان، دارای شخصیتی قوی و بهتر از افراد بی ایمان هستند. توین بی[۵] معتقد است بحرانی که بیشتر اروپائیان و امریکائیان در قرن حاضر دچار آن شده اند، اساساً به فقر معنوی آنان باز می گردد. او عقیده دارد تنها راه درمان این فروپاشی اخلاقی که دنیای غرب گرفتار آن است، بازگشت به دین و معنویت می باشد» (پناهی، ۱۳۸۴، ص ۱۶۰).
««بِک» یکی از روانشناسان معروف میگوید: تصوّر خطرهای قریبالوقوع که در زیربنای اعتقادات مبتلایان به اضطراب قرار دارد، باعث این بیماری شده است، به همین سبب اگر این افراد بخواهند خود را از احساسات اضطرابی فراگیر رها سازند، باید این اعتقادات و باورها را تغییر دهند؛ از این رو «بک» با بهره گرفتن از همین روش، یعنی تغییر باورهای بیماران به درمان آنها میپرداخت و بیمار وقتی به نادرست بودن افکار و باورهای خود پی می برد، کمتر دچار اضطراب فراگیر می شد» (همان، ص ۳۶). در بینش اسلامی، هر چه شناخت انسان از پدیدههای مرتبط با خود کاملتر و دقیقتر باشد، کمتر دچار سردرگمی و اضطراب می گردد و به وجود آمدن باورهای دقیق و صحیح از «خدا»، «انسان»، «دنیا» و «مرگ» می تواند انسان را به آرامش درونی و دور شدن از سردرگمی و اضطراب در زندگی برساند (پناهی، ۱۳۸۴). «ایجاد دگرگونی در تلقّی افراد از جمله لوازم قطعی تغییر رفتارها و اعمال آن هاست. زیرا نوع تلقّی و به عبارت دیگر نحوه ارزیابی امور، یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتار و اعمال است. بینش نوعی آگاهی عمیق و گسترده است و از این رو آدمی را با واقعیت مورد نظر کاملاً در می پیوندد، امّا اصل آگاهی ممکن است سطحی و کم دامنه و لذا گمراهکننده باشد. بر این اساس، خداوند گاه منحرفان را موصوف به «آگاهی» (علم) میداند، اما همواره «بینش» (بصیرت) را از آنها منتفی دانسته است. در قرآن هم، روش «اعطای بینش» مورد تصریح قرار گرفته است: قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا، به راستی بینش هایی از نزد پروردگار شما برایتان آمده است. پس هر که در پرتو آن بینا شود، به سود خود چنین کرده است و هر که کوری ورزد، به زیان خود عمل کرده است. (انعام: ۱۰۴)» (باقری، ۱۳۸۷، ص ۱۰۴).
رفیعی مترجم کتاب «سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی» در رابطه با اعتقاد شیعه در مورد علم امامان می گوید: «شیعه امامت علی علیه السلام و یازده فرزند او را منصبی الهی می داند که رسول خدا به آن تصریح فرموده است. یکی از ویژگی های امامان معصوم علیهم السلام احاطه آنان بر علوم الهی است، . امامان علیهم السلام در احاطه بر علوم . از هر رطب و یابسی در قرآن آگاه بوده اند. امامان علیهم السلام علوم الهی را آن مایه که لازم بوده است به شیعیان می آموختند و به آموزش علوم اهلبیت علیهم السلام به شیعیان بسیار اهتمام داشتند . » (۱۳۸۷، ص۴۵). بنابراین ائمه اطهار علیهم السلام که شاگردان بر حق مکتب معرفتی قرآن کریم می باشند و از چشمه زلال معارف الهی قرآن نوشیده اند، در قالب بیان ادعیه، انسان ها را به بینش هایی می رسانند که منجر به «بینایی» (بصیرت) آنها خواهند شد و «سود» (رسیدن به کمال) آنان را در پی خواهد داشت. باقری (۱۳۸۷) بینش هایی را که در قرآن برای برداشت صحیح انسان ها از امور مطرح شده است را در پنج مورد بیان می نماید:
الف- بینش در مورد جهان هستی
ب- بینش در مورد دنیا
ج- بینش در مورد حقیقت انسان
د- بینش در مورد تاریخ انسان
هـ – بینش در مورد مرگ و پس از مرگ
«مبنا، مجموعه ای از قانونمندیهای شناخته شده در علوم نظری میباشد که تعلیم و تربیت بر آنها بنا نهاده میشود و به آنها تکیه دارد. مبانی تربیت می تواند ویژگیهای خدا، انسان، دنیا و مرگ باشد که در علوم انسانی مورد بحث قرار میگیرند. این ویژگیها صفاتی حقیقیاند که به شکل قضایای حاوی «است» قابل بیاناند: مثلاً «خدا، مهربان است» و یا «انسان، حریص است». سپس دستورالعملهای دیگر شامل اصول و روشها از مبانی استنتاج خواهند شد» (باقری،۱۳۸۷). با توجّه به اینکه معارف موجود در ادعیه وصل به منبع وحی است، و معارفی حقیقیاند، میتوان با کنکاش در متن ادعیه، بینشهای مربوط به مبانی مذکور را از آن استخراج نمود و آموزههای تربیتی مربوط به هر کدام را بررسی کرد. لازم به ذکر است که «بیانات ائمه هدی سلام الله علیهم اجمعین اغلب با هم ارتباط داشته و از ریشه قرآنی مایه گرفته است» (زمردیان، ۱۳۶۵، ص ۱۹) و «ذکر هر سند از معصوم، به منزله ذکر سند از تمامی آنهاست. اسناد کافی در خصوص تبیین نظام تربیتی آنان (ائمه اطهار علیهم السلام)، از یک یا چند معصوم در اختیار نیست، ولی اگر به اسناد تربیتی مربوط به همه ائمه معصومین (ع) مراجعه شود، می توان این نظام را تعریف کرد و توضیح داد» (رستمی نسب، ۱۳۸۸، ص ۱۸). به همین دلیل برای تبیین مبانی تربیتی این پژوهش یعنی خصوصیات خدا، انسان، دنیا و مرگ از ادعیه متعدّد که از امامان معصوم در کتاب مفاتیح نقل گردیده است استفاده می شود تا با کنار هم قرار دادن معارف مربوط به هر مبنا، بتوان آن را تشریح نمود و سپس آموزههای تربیتی آن را استخراج کرد. بر این اساس است که تحقیق حاضر در صدد پاسخگویی به این سؤال کلی و اساسی است که ویژگیهای «خدا»، «انسان»، «دنیا» و «مرگ» و آموزههای تربیتی مرتبط با آنها در مفاتیح چیستند؟ البته به دلیل کثرت ویژگیهای هر مبنا در کتاب مفاتیح و کمبود وقت و امکانات محقق، فقط به تعداد بسیار کمی از صفات، که محقق احساس نموده است بهتر از بقیه صفات به آموزههای تربیتی مرتبط میگردند، پرداخته شده و از مابقی ویژگیها – که فرصت و امکانات گستردهتری را میطلبند – چشم پوشی شده است.
هدف های تحقیق:
«بیان هدف یا هدفها یکی از قسمتهای مهم پژوهش است. زیرا در این قسمت از تحقیق مشخص میشود که محقّق چه چیزی را مد نظر قرار داده است و
دیگر سایت ها :