روشهای تجاریسازی
از جمله روشهای تجاریسازی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
P فروش آشکار تکنولوژی.
Pمجوزهای تکنولوژی.
P همکاری مشترک.
P کارهای راهاندازی.
راه جدیدتر و مؤثرتر تجاریسازی، انتقال تکنولوژی، کارهای مشترک و خلق زمینههای تجاری جدید است. استراتژیهای بازاریابی و تجاریسازی به میزان زیادی به نوع اختراع و زمینه تکنولوژیکی بستگی دارند. این استراتژیها میتوانند برای تولید انبوه و یا اختراع در یک زمینه خاص، متفاوت باشند. محیط بازار، آداب و رسوم، ظرفیت و توان خرید مردم، به میزان زیادی روشها و شیوههای بازاریابی و تجاریسازی را تحت تأثیر قرار میدهند.
برای افزایش امکان موفقیت تجاریسازی و بازاریابی اختراعات در یک بازار رقابتی، به روشهای تخصصی و متخصصان حرفهای نیاز است؛ از اینرو به نوآوران توصیه میشود هنگام درگیر شدن در این فرایند تا میتوانند بدنبال افراد متخصص و حرفهای بگردند.
بازاریابی موفق اختراعات و تکنولوژی، برقراری پیوند مشترک بین اختراع جدید و نیاز واقعی است.
این کار به همکاری و مساعدت بین سه گروه ذیل نیاز دارد:
P افرادی که ایجاد کننده اختراع و تکنولوژی هستند.
P آنهایی که بازار را خلق میکنند.
P آنهایی که از اختراع و تکنولوژی استفاده میکنند.
از دید مخترع یا صاحب اختراع، راههایی که برای تجاریسازی اختراع وجود دارد عبارتند از:
P فرد مخترع، نسبت به ساخت و بازاریابی محصول اقدام کند.
P مجوز حقوق مربوط به اختراع را واگذار نماید.
Pحقوق پتنت را بفروشد.
P ترکیبی از موارد بالا.
درآمدی که یک اختراع فراهم میآورد، تحت تأثیر مستقیم میزان سرمایهگذاری در زمینه توسعه و بازاریابی آن قرار دارد و زمانی که خود فرد، نسبت به ساخت اختراعش اقدام میکند، سرمایهگذاری بیشتری نیاز است، در عوض فایده زیادی نیز عاید او خواهد شد.
روشهای دیگر تجاریسازی تحقیق عبارتند از:
P فروش کامل تکنولوژی.
P اعطای پروانه و جواز تکنولوژی.
P همکاری مشترک.
Pهمکاری از زمان راهاندازی.
امروزه تجاریسازی تحقیق از طریق همکاری بصورت سرمایهگذاری مشترک، بیشتر معمول شده است. هر چند انجام این روش تجاریسازی برای دانشگاههای محلی و مؤسسات تحقیقاتی، نسبت به همکاری مشترک از زمان راهاندازی مشکلتر است، اما این عمل فواید زیادی برای آنها بدنبال دارد. از جمله این فواید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- محققان محلی آشنا به نیازهای صنعتی را، در دسترس قرار دهد.
۲- تکنولوژی پیشرفته صنعتی را ایجاد میکند.
۳- دانشگاه یا مؤسسه تحقیقاتی را قادر میسازد تا در صورتی که پروژه موفق بود سهمی از بازار داشته باشد.
۴- محققان، کنترل بیشتری بر فرایند تجاریسازی دارند (محمدی، اسماعیلزاده، دهنوئیه، ۱۳۸۷: ۵).
شکل ۲-۱۰- نمایش مدل پلکان تجاریسازی
۲-۹- مدلها و الگوهای تجاریسازی
در دنیا مدلهای زیادی در راستای اجرای فرایند انتقال دانش وجود دارد، اما واقعیت این است که هیچ الگوی قطعی و بلامنازعی در این زمینه وجود ندارد. در این بخش به معرفی چندین مدل از مدلهای تجاریسازی میپردازیم.
شکل ۲-۱۱- انتقال دانش (Source: Cummings and Teng ,2003:115)
۱- عامل دانش[۱]:
معیار تثبیت[۲]: به این امر اشاره دارد که دانش بدست آمده از بهترین تجربیات چگونه از طریق منابع مختلف مانند مردم و مدارک گسترش مییابد. همچنین چند منبع مورد نیاز است تا دانش انتقال یافته مورد پذیرش منطقه دریافت کننده قرار گیرد و همچنین چند نفر باید آن را مورد استفاده قرار دهند و امتحان نمایند تا این دانش در منطقه بصورت پذیرفته شده و تثبیت شده در آید. خاطر نشان میشود جدای از عوامل مطرح شده، دانش هر چقدر دارای مفاهیم محکمتر و ارزش علمی بالاتری باشد روند تثبیت آن آسانتر خواهد بود.
معیار بیان ماهرانه[۳]: دانش انتقال یافته در صورتی تأثیرگذار خواهد بود که از نظر نوشتاری و انتقال مفاهیم دارای بیان شفافت و واضح باشد. در اصل، دانشی استعداد انتقال سریع را دارد که ارتباط با آن و فهمیدن آن به راحتی صورت پذیرد.
این امر در صورتی تحقق پیدا خواهد کرد که روند نگارش دانش و انتقال آن از حالت شخصی به حالت رسمی در آید و برای آن چارچوب و موازین معینی تعیین شود.
۲- عامل ارتباطی[۴]
فاصله سازمانی[۵]: بیانگر تفاوت طریقه حکمرانی و کنترل دو منطقه فرستنده و گیرنده علم است. میزان استحکام روابط بین دو منطقه تأثیر بسزایی بر انتقال دانش خواهد گذاشت و اگر این دو منطقه از نظر شرایط حاکمیت، مشابه باشند در نتیجه سطح همکاریها بسیار بالا خواهد بود انتقال دانش به راحتی امکانپذیر بوده و روند آن تسهیل خواهد شد.
فاصله فیزیکی[۶]: این معیار اشاره دارد به سختی، مقدار زمان لازم و هزینه لازم برای ارتباطات و تبادل اطلاعات به صورت چهره به چهره. عواملی که به آن اشاره شد در قالب فاصله جغرافیایی جای میگیرد. فاصله کوتاه جغرافیایی باعث پایین آمدن هزینه و زمان مصرفی در انتقال دانش به صورت چهره به چهره خواهد شد. البته تأثیر فاصله فیزیکی در انتقال دانش به صورت دائمی نیست و فناوریها، فاصلهها را کم کردهاند و همکاریهای همه جانبه دو منطقه باعث راحتی در ارتباط خواهد شد در نتیجه باید به فاصله زیاد جغرافیایی بصورت یک شکل موقت نگاه کرد.
فاصله دانشی: این معیار به مرتبه علمی دو منطقه انتقال دهنده و دریافت کننده در یک دانش خاص بر میگردد. منظور این است که دو منطقه فاصله زیادی از نظر رتبه علمی نداشته باشند و لازم نباشد که منطقه دریافت کننده برای بکارگیری دانش، قدمهای بلند و زیادی را در جهت یادگیری بردارد. پس یکی از فاکتورهای مهم این است که دو منطقه دارای سطح علمی نزدیک به هم باشند و چارچوبها و پایههای علمی همسان باشند تا انتقال اطلاعات موفقیتآمیز صورت پذیرد.
فاصله استاندارد یا ضابطهای[۷]: این معیار به فاصله بین فرهنگ سازمانی و ارزشها بین دو منطقه اشاره دارد. تفاوت در ارزشهای کاری و فرهنگ سازمانی تأثیر بسزایی در انتقال دانش خواهد داشت. فرهنگ و ارزشهای مشابه باعث ایجاد ارتباطی روان و آسان بین متخصصان هر دو منطقه خواهد داشت. فرهنگ و ارزش یکسان نه تنها باعث درک متقابل و پیشبینی نیازهای دو طرف خواهد شد بلکه باعث همسویی دیدگاههای دو طرف در جهت انتقال دانش میگردد. در حالت کلی فاصله ضابطهای بیانگر شباهتی است که بین دو کشور یا دو منطقه انتقال دهنده و دریافت کننده دانش از نظر چارچوبها و ضابطههای رسمی وجود دارد. شبیه بودن ضابطهها، باعث میشود بیان و استفاده از دانش با چارچوبها و قوانین تضادی پیدا نکند.
۳- عامل فعالیت[۸]
فعالیتهای انتقال: این معیار خاطر نشان میکند که انتقال موافق دانش نیاز به دقت و توجه در انواع مختلف فعالیتها خواهد داشت و درگیری و شرکت انواع مختلف فعالیتها با هم باعث تسهیل در انتقال دانش خواهد شد.
۴- عامل دریافت کننده دانش[۹]
معیارهایی که در عامل دریافت دانش مطرح میشود مربوط میشود به چگونگی یادگیری دانش و همچنین میزان سعی و تلاشی است که دریافت کننده برای بدست آوردن دانش انجام میدهد که این امر پشتوانه فعالیتهای انتقال است.
اولویتبندی پروژهها: این معیار بر این نکته مهم اشاره دارد که در انتقال دانش، باید اولویتهای پروژهای منطقه دریافت کننده در نظر گرفته شود. رعایت اولویت در دانش، خود به خود محرک قدرتمندی در جهت تسهیل انتقال دانش خواهد شد و روند آن را با موفقیت همراه خواهد نمود.
فرهنگ یادگیری: در مورد فرهنگ یادگیری، مسأله این است که باید فضایی باز و مناسب ایجاد نمود تا مردم بتوانند علم جدید را فراگیرند و در این انتقال علم به مردم باید دو مسأله تازگی علم و سرعت انتقال را همواره در نظر داشت. به علاوه این نکته حائز اهمیت است که زمانی انتقال دانش مؤثر خواهد بود که مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از دانش از مهجور ماندن و ساقط شدن اعتبار دانش جلوگیری میکند زیرا رسم بر این است که این دانش انتقال یافته در آینده به دست کسانی که آن را دریافت نمودهاند پیشرفت داده خواهد شد. با نگاه این تحقیق به نظر میرسد که مدل مناسبی برای الگوگیری در دانشکدههای مدیریت است.
در مدل دیگری شخصی به نام«گوگتپ[۱۰]» معتقد است مدلهای مختلف انتقال فناوری بین بخش دانشگاهی و صنعت را میتوان با توجه به موارد زیر در فرایند انتقال فناوری تشخیص داد: ۱- منشأ و سرچشمه ایده (مسئله پژوهش هر طرح)؛ ۲- فرایند توسعه و اجرای طرح؛ ۳- فرایند انتشار و انتقال نتایج؛ فعالیتهای پس از فرایند انتقال انتظار میرود که این فرآیندها را بر حسب مدلهای خطی (پروژههای اجرا شده توسط بخش دانشگاهی) خطی معکوس (پروژههای آغاز شده به واسطه نیاز صنعت) و مدلهای کنش متقابل (همکاری دانشگاه و صنعت) و مدلهای کنش متقابل (همکاری دانشگاه و صنعت ) شناسایی کنیم. وی مدلهای مختلف انتقال فناوری را به شرح زیر تقسیمبندی میکند:
مدل خطی: این مدل فرایند را به صورت پیشروی خطی مراحل توصیف میکند، از تولید ایده و توسعه فناوری در بخش دانشگاهی تا حق ثبت اختراع[۱۱] آن و لیسانسدهی به شرکتهای موجود.
مدل خطی معکوس: مشکلات موجود در صنعت نقطه آغاز انتقال فناوری است و فناوری توسط پژوهشگران بخش دانشگاهی توسعه مییابد. سپس نتایج حاصل از بخش دانشگاهی مورد مشکلات صنعتی مورد نظر به کار میرود و شرکتی که درخواست اجرا این پژوهش را کرده است، فناوری را دریافت میکند. بسته به مقررات قرارداد ما بین بخش دانشگاهی و شریک صنعتی، فناوری حاصل را میتوان به شریکان علاقهمند دیگری نیز انتقال داد.
مدل تعاملی (کنش متقابل): مدل تعاملی رویکرد خطی را رد میکند و نقش شبکهها، همکاریها و یادگیری متقابل بین بخش دانشگاهی و صنعت را مطرح می کند. این مدل فرآیندی را توصیف میکند که شامل شبکهای از عوامل درگیر در تولید، اشاعه و به کارگیری فناوری هستند. مدل تعاملی انتقال فناوری در واقع، به توسعه مشترک فناوری بین بخش دانشگاهی و شرکتهای صنعتی اشاره دارد. (فکور، ۲۸:۱۳۸۵).
براساس یک مدل دیگر: تجاریسازی دانش بر این پایه بنا نهاده شده است که از یک سو سیستمی را برای ثبت نتایج علمی گروههای پژوهشی دانشگاه ایجاد کرده است و از سویی شبکه هماهنگی به وجود آورده است که این گروههای پژوهشی بتوانند نتایج تحقیقات خود را واگذار نمایند یا اینکه از امکانات و وسایل کافی برای رشد و محقق ساختن ایدههای خود استفاده کنند.
[۱] Knowledgecontext.
[۲] Embeddedness.
[۳] Articulability.
[۴] Relational context
[۵] Organization tional Distances
[۶] Knowledge Distances.
[۷] Norm Distances.
[۸] Activity context.
[۹] Recipient context.
[۱۰] Gogtep.
[۱۱] Patent.