تفاوت خلاقیت و نوآوری
اگر چه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده میشود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جدا مد نظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانهای هستند. خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. نوآوری یعنی تجاریسازی خلاقیت و تجاریسازی ایده که دارای یک برنامه هفت مرحلهای میباشد (Davis,1991: 142-149).
۱- اولویت: در تجاریسازی ایدهها اولویت با ایدههایی است که با راهبردهای اصلی سازمان سازگاری بالایی داشته باشند.
۲- برآورد: بررسی جزئیات مربوط به نقاط قوت ایده جدید در مقابل سایر فناوریها.
۳- غنیسازی: توسعه و گسترش ایده تا به شکلی مطلوب تبدیل شود.
۴- تقویت: تنظیم فهرستی از پیشنهادات مورد ایده مطرح شده به منظور تقویت ایده.
۵- تعیین چشمانداز کلی ایده پس از استقرار آن.
۶- ارائه توصیههایی برای ایدههای آتی به منظور افزایش پتانسیل نوآوری.
۷- تعیین و تفسیر عوامل کلیدی به منظور قیمتگذاری بر روی پیشنهادها و ایدههای جدید.
انواع نوآوری
نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است (رابینز، ۱۳۶۹). نوآوری در ابعاد متفاوتی معرفی میشود که میتوان آن را انواع نوآوری نامید.
<img class="alignnone wp-image-6498 aligncenter” src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2020/04/5-25.png” alt="تحقیق - متن کامل - پایان نامه” width="390″ height="390″ />
۱- نوآوری در ساختار: طرفداران این روش معتقدند که طی انجام فرایند نوآوری وظایف و نقشهای اعضای سازمان دچار تغییر میشود.
۲- نوآوری در خدمات: خلق ایده یا خدمت جدید در سازمان همانطور که قبلاً گفته شد میتواند به صورت فرآیندی زمان بر یا به صورت ناگهانی صورت گیرد.
۳- نوآوری در نحوه نگرش: قبل از ارائه ایده یا خدمت جدید باید نوآوری را از خود آغاز کنیم. در اینجا لازم است تا جملهای را بیان کنیم: در فرهنگ سازمانهای نوآور به جای کلمه چرا؟ از کلمه چرا نه؟ استفاده میشود.
۴- نوآوری در محصول (اربابی، ۱۳۸۷: ۱۵)
فرایند خلاقیت و نوآوری
اتریک(۱۹۷۴) از صاحب نظران مدیریت، فرایند خلاقیت را از اندیشه تا عمل به سه مرحله: به وجود آوردن اندیشه، پرورش اندیشه و به کارگیری اندیشه تقسیم کرده است (طالب بیدختی، انوری، ۱۳۸۳: ۲۵).
جایگاه تجاریسازی در فرایند نوآوری
تکنولوژی و تجاریسازی، قسمتهای مهم فرایند نوآوری هستند که باعث میشوند اختراعات، به تولیدات دارای بازار تبدیل شوند. این فرایند بسیار پیچیده بوده و به تخصصها و دانش فنی زیادی نیاز دارد. بازاریابی و فرایند تجاریسازی، مرحله نهایی فرایند نوآوری هستند این دو جزء برای دستیابی به موفقیت هر اختراعی، لازم و ضروری هستند.
اگر با دقت بیشتری به فرایند نوآوری توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که اساساً این فرایند از ۴ مرحله اصلی تشکیل شده که با هم رابطه متقابل و همپوشانی دارند.
این چهار مرحله عبارتند از:
P مرحله ایجاد ایدهها.
P مرحله توسعه و طراحی.
P مرحله الگوی نخستین و پیش از تولید.
Pمرحله تولید، بازاریابی و تجاریسازی (محمدی، اسماعیلزاده، دهنوئیه، ۱۳۸۷: ۳).
۲-۱۳-کارآفرینی
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی «اینترپرونخر[۱]» به معنای” متعهد شدن برای انجام کاری” نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژنامه دانشگاهی و بستر کارآفرینی کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی نماید. اقتصاددانان نخستین کسانی بودند که در نظریههای اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپیتر کارآفرین را نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی میداند و میگوید: نقش کارآفرین نوآوری است. از دیدگاه وی ارائه کالایی جدید، ارائه روشی جدید در فرایند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت و … از فعالیتهای کارآفرینان است. «کرزنر» نیز که از استادان اقتصاد دانشگاه نیویورک میباشد کارآفرینی را این گونه تشریح میکند: کارآفرینی یعنی ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازارها، کارآفرینی، خلاقیت و کسب و کارهای ریسکپذیر، سوخت موتور اقتصاد مدرن را فراهم میکنند. این سه عنصر نمیتواند اغراق آمیز باشد (مقیمی، ۱۳۸۴: ۲۴، ۱۹).
کارآفرینی سازمانی
فرآیندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نوآوری شده از طریق القاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده، به ظهور میرسند (مقیمی، ۱۳۸۳، ۱۳۸۴: ۱۰۰) گیفورد پینکات[۲] «اشکال کارآفرینی»، مفهوم کارآفرینی در سازمانها را مطرح کرد. این نوع کارآفرین به فردی اطلاق میشود که در سازمانها فعالیت میکند. مزایای استفاده از این نوع کارآفرینان کاملاً روشن و واضح است، آنها خدمات و محصولات جدیدی را معرفی و تولید مینمایند که این امر باعث رشد و سود شرکت میشود. تحقیقات و نظریات گوناگون نشان میدهند که کارآفرین در سازمانها نیاز به سازمانی دارد که برای موفقیت دراز مدت، از کارآفرینی حمایت کرده و آن را تقویت کند (مقیمی، ۱۳۸۳، ص۸۵).
تعریف کارآفرینی
فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید میگردد، کارآفرینی عبارتست از: فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها.
استیونسون[۳] و همکارانش معتقدند که کارآفرینی عبارت از فرآیندی است که فرصتها بوسیله افراد (یا برای خودشان یا سازمانهایی که در آن کار میکنند)، بدون توجه به منابعی که در کنترل آنهاست تعقیب میشود (Hurley,1999:.2). اساساً کارآفرینان و رفتار کارآفرینانه در هر زمینهای یافت میشوند، که مهمترین این زمینهها عبارتند از:
۱- کسب و کار تجاری، ۲- امور اجتماعی، ۳- امور علمی، ۴- امور هنری و ورزشی، ۵- امور اکتشافی.
کارآفرینی صرف نظر از زمینهای که در آن فعالیت میکند دارای سه عنصر کلیدی است. ۱- ایده یا بینش، ۲- تبدیل ایده به عملیات، ۳- ارادهای که چیزی را بنا کند، در آن رشد کند و پایدار بماند (مقیمی، ۱۳۸۳:۷۱، ۷۲).
«مشخصه اصلی یک کارآفرین، نوآوری میباشد».
ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان
دیویدمک کللند[۴] (۱۹۵۳) از استادان روانشناس دانشگاه هاروارد آمریکا که اولین بار نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح نمود، معتقد است که عامل عقبماندگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت میتوان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود، به طوریکه شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید.
مک کللند و همکارانش اهم ویژگیهایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تأیید شده بودند، جمع آوری نمودند که اهم آنها عبارتند از:
P تمایل به مخاطرهپذیری.
P استقلال در کارآفرینان به عنوان مرکز کنترل درونی میباشد.
P نیاز به توفیق و تحمل ابهام پذیرش عدم اطمینان.
کارآفرینی به عنوان یک پدیده نوین در اقتصاد نقش مؤثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها یافته است. کارآفرینی در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزه دارای نقش کلیدی است. به عبارت دیگر در یک اقتصاد پویا، ایدهها، محصولات و خدمات همواره در حال تغییر میباشد و در این میان کارآفرین است که الگویی برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید را به ارمغان میآورد. از اینرو در یک گستره وسیع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد باید به کارآفرینی بپردازند و به سهم خود کارآفرین باشد (مقیمی، ۱۳۸۴).
[۱] Entreprendre.
[۲] [۲] Giford Pinkatt.
[۳] Estivensven.
[۴] Divied Mcclclland.