ایجاد همسایگی قابل دسترس توسط پیاده
ویژگی آموزشی پرورشی، جوامع جذاب یا حساس قوی مکانی (فرهنگ سازی شهروندان)
حفظ فضای باز و زمین های کشاورزی و نواحی زیست محیطی بحرانی
توسعه قوی و مستقیم به سمت جوامع موجود
تهیه تنوعی از شیوه های حمل و نقل
تصمیم گیری های توسعه ای قابل پیش بینی، عادلانه و از نظر هزینه ها موثر
تشویق همکاری های قوی جامعه ای (افزایش مشارکت شهروندان).
الگوی رشد فشرده نسبت به الگوی پراکنش مزایای بیشتری داشته و بهتر می تواند به ارتقای سطح کیفیت زندگی در شهرها کمک نماید. رشد فشرده تلاش می کند به جای توسعه شهرها در اطراف، آن ها را از درون چارچوب موجود، توسعه دهد تا علاوه بر این که از گسترش بی رویه شهرها جلوگیری نماید، بتواند به ارتقای سطح کیفی درون جامعه نیز کمک نماید. در این راستا آنچه که از تحقیقات در سطح جهانی تاکنون انجام شده است، نشان می دهد که رویکرد «شهر فشرده» به اهداف توسعه پایدار نزدیک تر است. ایده «شهر فشرده» می تواند برای ارتقاء کیفیت زندگی شهری شهروندان با ایجاد فضاهای پرتحرک، مناسب و جذاب، از نظر انرژی مقرون به صرفه جویی و مشوق حمل ونقل عمومی سودمند باشد. اما مخالفت هایی با ایده شهر فشرده و برای دفاع از ایده «حومه گسترده» وجود دارد با این استدلال که مدل «شهر گسترده» به بسط و پراکنش اثرات ترافیک در محیطی بارزتر و در نتیجه جذب آن ها در محیط و آلودگی کمتر منجر می شود و کیفیت زندگی در این مدل توسعه بسیار بالاتر خواهد بود (رهنما و عباس زاده، ۱۳۸۷: ۶۱- ۴۶).
۲-۳-۵-۴ گسترش عمودی شهر (Vertical expansion of the city)
ایده ی اصلی از طرح شهرهای عمودی، ساخت شهر در بر گرفته از فکر منطقه ی شهری است و هدف اصلی آن رفع مشکلات و نواقص شهرهای موجود با بهره گرفتن از تکنولوژی جدید است. از بهترین نمونه های این شهرها می توان از کارهای لوکربوزیه ایده ی ابر سازه یا شهرهای خاص که ناچارا” توسعه ی شهری در جهت ارتفاع تنها جوابگوی حل مسائل آن شهرها بوده است نام برد. موافقان با ساخت بناهای بلند، ضمن ارائه ی دیدگاه ها و نظرات گوناگون دلایل بسیاری برای مزیت این گونه بناها مطرح می کنند. بعضی از این نظریات، احداث بناهای بلند از نوعی واقع گرایی دانسته و با توجه به شرایطی که در قرن حاضر ایجاد گردیده است، بر استفاده از ساختمان بلند تاکید می کنند و در مجموع با توجه به رشد جمعیت شهرهای بزرگ، احداث ساختمان های بلند را راه حل طبیعی و مناسب جهت اسکان مردم در شهرهای بزرگ می دانند. از طرفی احداث ساختمان های بلند را راه حلی برای خلوت کردن شهرها یا متمرکز کردن ادارات، مراکز تجاری و حتی مسکن می دانند که ساختنش قبل از به وجود آمدن بتون مصالح و اسکلت فلزی میسر نبود. اما مخالفان ساخت بناهای بلند بر این عقیده اند که بناهای بلند کیفیت زندگی شهری را به شکل های مختلف پایین آورده و با زیر پا گذاشتن ارزش ها و سنت های قدیمی زندگی نامناسبی در شهرها فراهم می آورد و صرفا” اجبار باعث شده است که در شهر به ساخت این گونه بناها اقدام کنند؛ به گونه ای که شهرهای شلوغ و پرجمعیت اشکالات ترافیک و غیره… مارا وادار می کند که عمارات را چند طبقه بسازیم، ساختمان ها را عمودی بسازیم. هر چه زمین کمیاب تر شود، بالاتر و بالاتر خواهیم رفت (بمانیان، ۱۳۹۰: ۱۰۵-۹۵).
الگوی رشد و توسعه کالبدی شهر، به عنوان الگوی فضایی فعالیت های انسان در برهه خاصی از زمان تعریف می شود و به سه دسته اصلی پراکنش شهری (Urban Sprawl)، رشد هوشمند شهری (Smart Growth)، الگوی شهر فشرده (Compact City) تقسیم می گردد. شناخت الگوی توسعه کالبدی متفاوت و جداگانه ای از دیگری ایجاد می نمایند. رشد فیزیکی به شکل افزایش محدوده شهر یا به اصطلاح گسترش افقی ظاهر می گردد و رشد عمودی به صورت درون ریزی جمعیت شهری و الگوی رشد شهر فشرده نمایان می شود. این الگوهای متفاوت به نسبت نوع گسترشی که در شهر به وجود می آورند، پیامدها و نتایج متفاوتی را نیز بدست می آورند (رهنما و عباس زاده، ۱۳۸۷: ۲۱).
۲-۳-۶ مفهوم فضا (Space)
مفهوم فضا مهمترین و تعیین کننده ترین مفهوم در رویکرد انسان شناختی و مخصوصا” در انسان شناسی فضا و مکان به شمار می آید، زیرا در فضا نوعی جامعیت فرهنگی دیده می شود. فضا به گونه ای حیرت انگیز و با سازوکارهایی که گاه کشف چند و چون آنها برای ما ممکن نیست، تمام ابعاد زندگی انسانی را در خود جای داده و نمایندگی می کند. از این رو تحلیل فضا به عنوان یکی از موثرترین شیوه های تحلیل فرهنگ های انسانی مورد تاکید بوده است. برای انسان، شناسانی چون ادوارد.ت. هال، درک فضا از تحلیل فضاهای کالبدی و شخصی آغاز می شود و تا بزرگترین ابعاد فضایی در شهر تداوم می یابد. در این تحلیل مسلما” نباید سهم سایر عوامل را در شکل دادن به فضا و دگرگون ساختن بارهای معنای آن از یاد برد (محمدپور، ۱۳۹۱: ۸۶). هرچه جامعه ای بزرگتر باشد، به تنوع بیشتر جمعیت منجر می شود و هر چه جمعیت متنوع تر باشد، جدایی های فضایی نیز بر مبنای نژاد، قومیت و منزلت بیشتر خواهد شد. جدایی فضایی در شهر باعث سست شدن پیوندهای همسایگی و احساساتی می شود که جوامع کوچک از آن برخوردارند (Reissman, 1970: 140). این ویژگی ها که اساسا” در شهرها وجود دارد، باعث می شود که روابط سطحی، زود گذر و توام با گمنامی پدید آید. به همین ترتیب، جدایی افراد و زندگی تفکیک شده آنها به ایجاد احساس بی هنجاری و اختلالات شخصیتی منتهی می شود (Wirth, 1952: 54-55).
۲-۳-۶-۱ فضای شهری (City Space)
راپاپورت” دو نقطه نظر در مورد فضای شهری بیان می کند که منجر به ایجاد دو شکل شهری متفاوت می شود: نقطه نظر اول ساختمان ها برای زندگی اصل می داند و باقی فضاها را فضاهایی ارتباط دهنده و تلف شده محسوب می کند، نقطه نظر دوم به ساختمان ها بعد خصوصی می دهد و فضای شهری را به قلمروهایی تقسیم می کند که هدف آن ها ایجاد مرزهایی میان اعمال خصوصی و عمومی افراد است و بر اساس آن سطوح مطلوب روابط متقابل تضمین می شود. راپاپورت بر این نکته تاکید دارد که ایجاد فضاهای شهری نامناسب اثرات مخربی بر فرهنگ ها دارد و در عین حال برای فضاها و عناصر عمومی و با ارزش شهر اهمیت قائل است و منزلت یک شهر را به وجود مجموعه ای عمومی از آن وابسته می داند که حتی شهر نیز از دست می رود (محمدپور، ۱۳۹۱: ۸۸). تفکیک فضای شهری به علت محدودیت زمین صورت می گیرد. در شهرهای سرمایه داری زمین مالکیت خصوصی می یابد و هر قطعه آن با توجه به وسعت، محل و کاربری بالقوه یا بالفعل، دارای ارزشی متفاوت است. این فضاهای تحت تملک، عرصه انواع متفاوتی از فغالیتهای انسانی است. آنچه در هر یک از این عرصه ها روی می دهد، به نحوی نتیجه تاریخ تلاش، رقابت، برنامه ریزی و کنترل است. در جامعه شناسی شهری، تفکیک گروه های اجتماعی از تفکیک زمین بسیار مهمتر است. نابرابری اجتماعی جلوه ای فضایی دارد. در واقع افراد ثروتمند بندرت در کنار کارگران غیر ماهر زندگی می کنند، بنابراین از سال ۱۹۸۱، ۵۹ درصد از افرادی که در شهر لندن زندگی می کردند جزء خانوارهایی بودند که در آن رئیس خانوار به طبقات اجتماعی یک و دو، طبقات بالا و متوسط، تعلق داشت (ساوج و وارد، ۱۳۸۷: ۹۲). توزیع فعالیت ها و مراکز قدرت، جدایی میان فضاهای مسکونی و اقتصادی، صورت های سکونت و مسکونی کردن، نمایشی از جامعه، هنجارها، ارزش ها و عادت هایش هستند. همه آن هایی که در تولید فضای شهری مداخله دارند، پیوسته از خود می پرسند این فضا چگونه مایه تحکیم یا تخریب گروه های اجتماعی می شود که در آن سکونت دارند یا سکونت خواهند داشت. موریس هالبواکس، یکی از پیشگامان جامعه شناسی شهری خاطر نشان می کند که «جامعه در جهان مادی جای دارد و تفکر گروه اجتماعی در بازنمایی های شرایط فضایی اش، یک اصل نظم و پایداری را می بیند». میان انسجام گروه های اجتماعی و فضای تولید شده جامعه، رابطه دو جانبه ای برقرار است (فیالکوف، ۱۳۸۳: ۳۳).
فضایی شهری به طور کلی دارای ابعاد مختلفی است و از جنبه های مختلف می توان آن را تعریف کرد:
بعد مکانی و فیزیکی: از این بعد، فضای شهری مکانی است در شهری که از مساحت و وسعت برخوردار باشد و عناصر آن در یک ترکیب منظم قرار گرفته اند. برای ایجاد یک فضا وجود محصوریت یک اصل اساسی محسوب می شود که در این محصوریت عناصر و روابط باید به حالتی منظم قرار گیرند و شهروندان بتوانند به درکی از فضا برسند و با آن در ارتباط و تعامل باشند و از فضا برای آنها خاطره ای ایجاد شود و اینکه در آن فضا تعامل و ارتباط اجتماعی انجام شود.
بعد اجتماعی: از بعد اجتماعی فضای شهری محل تعامل اجتماعی است و یک فضای شهری قابلیت ایجاد مکان ارتباط و تظاهرات جمعی باشد. در واقع فضای شهری بدون تعامل خیلی معنادار نیست. و بسیاری از صاحب نظران در مورد فضای شهری همچون «راب کلییر» نیز با این موضوع تاکید خاصی دارد. بعد اجتماعی به دو صورت مطرح می شود: ۱- بعد روانی: که از این بعد، در فضای شهری دارای ویژگیهایی می باشد که در ذهن شهروندان خاطره جمعی ایجاد کند. در واقع یک فضای شهری باید مجموعه ای از اتفاقات جمعی برای شهروندان باشد. ۲- بعد عمومیت: یک فضای شهری بایستی عمومی باشد و محدودیتی برای استفاده از آن برای تمام مردم وجود نداشته باشد (طهماسبی، ۱۳۹۱: ۵۱-۵۰).
۲-۳-۶-۲ انواع فضای شهری
فضاهای موجود در شهر را به لحاظ نحوه ی استفاده از آنها به سه دسته کلی تقسم بندی نمود:
۲-۳-۶-۲-۱ فضای خصوصی (Private space)
آن بخش از فضاهای شهر که به صورت خصوصی توسط اشخاص تحت تصرف یا تملک قرار گرفته و مورد استفاده قرار می گیرد. فضاهایی چون: خانه های مسکونی، حیاط ها و باغ های خصوصی
۲-۳-۶-۲-۲ فضایی نیمه خصوصی/ نیمه عمومی (Space semi-private / semi-public)
آن دسته از فضاهای موجود در شهر که به علت محدودیت در هدف و کاربری آن توسط گروهی خاص از افراد استفاده قرار می گیرد. فضاهایی چون محوطه های مجتمع های مسکونی
۲-۳-۶-۲-۳ فضای عمومی (Puplic Space)
فضاهای عمومی عنصر ضروری برای زندگی اجتماعی هستند، و حرکت در فضاهای شهری را ممکن می کند، از تبادل اطلاعات و آگاهی حمایت می کند، اجتماع پذیری را آسان می کند و کیفیت محیط شهری را غنی می سازند و کمک شایانی به زندگی سیاسی و فرهنگی می کند. از ویژگی های اصلی فضاهای عمومی، دسترس پذیری و گستردگی است. عمومی بودن آن ها به وسیله دسترس پذیر بودن آن ها شکل می گیرد. از طریق مسئله دسترسی و قدرت که اعمال می شود برای کنترل دسترسی به مکان ها، فعالیت ها و اطلاعات ما مشاهده می کنیم که چگونه جنبه های فضایی- اجتماعی چالش ها و تغییرات عمده آن ها به یکدیگر متصل می شود. از منظر شهرسازی همه فضاهای عمومی و در دسترس عموم نظیر خیابان، بازار و غیره… از جمله فضاهای عمومی شهر تلقی می شوند، صرف نظر از آنکه در آن چه روی می دهد. اما از منظر اجتماعی تنها آن دسته از فضاهای شهری که کنش جمعی در آنها رخ می دهد یا اثرات اجتماعی قابل توجیهی دارند، از جمله استراحت و تمدید قوا، معاشرت و تعامل اجتماعی یا اطلاع رسانی در زمره فضاهای عمومی بالفعل تلقی می شوند به این اعتبار بسیاری از فضاهای شهری تنها به صورت بالقوه فضای عمومی محسوب می شوند (کلانتری، ۱۳۹۳: ۴۹-۴۸).
۲-۳-۶-۳ فضاهای اجتماعی (Social Spaces)
اصطلاح «زندگی جمعی» را اولین بار مایکل بریل [۸] و لین لافت[۹] در بیان تعریف فضایی از روابط اجتماعی ارائه دادند. آنان روابط اجتماعی در فضا را به سه صورت تقسیم کرده اند. اولین عنوان از قسمتهای روابط متقابل اجتماعی زندگی عمومی است که به معاشرت پذیریی با غریبه هایی که بیشتر از حد تصورند اطلاق می شود. این نوع از روابط زندگی عمومی، نوعا” در مکانهای عمومی مانند: میادین، پارکها و خیابانها صورت می گیرد. اگرچه ممکن است در مکانهایی با مالکیت خصوصی مانند رستورانها، باشگاهها فضاهای این چنینی نیز برقرار شود. دومین سطح از این روابط زندگی جمعی است که به عنوان زندگی محلی نیز در نظر گرفته می شود. این نوع ارتباطات، روابط متقابل میان مردمی است که تا حدودی همدیگر را می شناسند؛ مانند آشنایان، مشتریان در یک مغازه و غیره … که این روابط معمولا” در همسایگیها یا در مکانهای نیمه عمومی یا نیمه خصوصی مانند کافی شاپهای محلی یا زمین بازی محله هم به چشم می خورد. سومین نوع از ارتباطات متقابل اجتماعی، زندگی شخصی است. ما این رابطه را با اعضای خانواده و دوستان نزدیک داریم. آنهایی که با ما رابطه ای صمیمی دارند و ما نیز با آنها رابطه نزدیک داریم، این قسمت از ارتباطات اجتماعی عموما” در قلمروهای خصوصی خانه ها بروز می یابد (رامیار، ۱۳۹۰: ۴۷- ۴۶). اهمیت و تحلیل لوفور در رابطه با فضای اجتماعی، در درک «فضا نه به عنوان یک سوژه» (امری ذهنی) و نه به مثابه یک «ابژه» (امر عینی)، بلکه به مثابه واقعیت اجتماعی روابط و صورت هایی است که شامل امکان ها و نیروهایی برای کنش های متقابل اجتماعی می شود. به طوری که «هر فضایی، مستلزم، متضمن و مشتمل بر مناسبات اجتماعی است و این بدان معناست که فضا یک چیز یا شیء نیست، بلکه بلعکس مجموعه ای از روابط میان اشیاء است» (Lefebvre, 1991: 82- 83). در بررسی های زیمبل درباره «جنبه های فضا» که وی آنها را برای درک صورت های کنش متقابل و اجتماع مهم می دانست، کاملا” روشن است که درک او از اهمیت فضا در جایگاه وی به عنوان یک فیلسوف و جامعه شناس مدرنیته، تاثیرگذار بوده است. تحلیل زیمبل از بعد فضایی صورت های اجتماع، یک عامل مهم در تحلیل های مختلف درباره «موجودیت خاص انتزاعی» به شمار می آید که از نظر وی، همان زندگی روزمره است (ژیلنیتس، ۱۳۹۳: ۵۶). فضاهای زندگی اجتماعی محصولاتی اجتماعی اند. البته، این بیانیه ای ریاکارانه از حقیقتی بدیهی است، که ما را خاطر نشان می سازد که آثار عمل اجتماعی- شهرها، خیابان ها، ساختمان ها می توانند چقدر سخت، مشخص و عینی باشند. بحث لوفور خاطر نشان می کند که این فضاهای عملی چگونه از طریق عمل اندیشه، تحت الشعاع قرار می گیرند؛ اعلام می کند که فرم های شهری نه فقط جدا از مواد و اشیاء بلکه جدا از نیت ها، زبان و نمادها ساخته نمی شود. می توان یک ساختمان را به نسبت ساده پایین کشید. اما نابود کردن فضایی که با حافظه، تجربه یا تخیل ترکیب شده بسیار دشوارتر است. در قالب یک حس اجتماعی، فضایی خالی وجود ندارد، فضا همواره هست و فقط به عنوان مجموعه ای از ارتباطات و جدایی ها بودن و نبودن ها، تولید می شود (تانکیس، ۱۳۹۰: ۵).
۲-۳-۷ ناپایداری اجتماعی (Social Unsustainability)
فرد، خانواده و جامعه یک مثلث را تشکیل می دهند که اختلالات رفتاری در هریک از آنها، سبب ایجاد آسیبهای بسیاری می گردد. دروغ گفتن، ستیز و درگیری، عدم احساس مسئولیت، انحراف اخلاقی، عدم دلبستگی و سرسپردگی اعضای خانواده نسبت به هم و بالاخره اعتیاد را می توان از عوامل خشونت زا در بستر خانواده دانست (ستوده، ۱۳۸۷: ۵۴). بررسی موضوع پایداری اجتماعی و دلایل افزایش و کاهش آن از حیث نظری از سیر تاریخی و اجتماعی در میان آثار فلاسفه یونانی و مورخین مسلمانان، ابن خلدون برای نخستین بار به وجهی عالمانه موضوع حیات اجتماعی را مورد کنکاش قرار داده است. وی در تبیین واقعیت های جاری در حیات مناطق شهری و تخریب فرهنگ انسانی و جایگزین شدن الگوهای خاصی از منفعت طلبی و فرد گرایی و کاهش حمایت مشترک نسبت به همدیگر دلایلی چون: ماهیت زندگی مدنی، فزونی جمعیت و رویارویی متعدد شهروندان، رشد فرهنگ رفاه و تن آسایی و رواج فرهنگ خود خواهانه برخاسته از فرهنگ شکوه و جلال شهری را ذکر می کند. نگاه مکتب شیکاگو به مناطق شهری که از آن به عنوان محیط شناسی شهری نیز یاد می کنند و نگاهی انتقادی و بحث برانگیز است. این دیدگاه با قیاس اندام وارگی، شهر و پیرامون آن را همچون پهنه ای جغرافیایی در نظر می گیرد که در آن جریان های اکولوژیکی همچون جامعه گیاهی و حیوانی رخ می دهند. انگیزه های اصلی اجتماعی توجیه کننده این مکتب رشد سرسام آور جمعیت شهری، ورود مهاجرین، ناهمگنی جمعیت، جداگزینی اجتماعی و در کل مشکلات روز افزون اجتماعی است. در مجموع علل نظری ناپایداری اجتماعی در جوامع شهری که در دیدگاه دهای کلاسیک و معاصر بدان اشاره شده است را می توان در جدول زیر نشان داد (سرور و امینی، ۱۳۹۲: ۴۰-۳۹).
جدول شماره ۲-۵: علل نظری ناپایداری اجتماعی در جوامع شهری
علل نظری ناپایداری اجتماعی | فرهنگی و تربیتی | بستر فرهنگی منطقه ای، خرده فرهنگ ها، فرهنگ خانواده |
فردی | سن، جنس، تحصیلات، عقاید، تیپ های شخصیتی، ویژگی های جسمی، ذهنی و روانی | |
اقتصادی | درآمد سرانه، شغل، خط فقر، هزینه ها، نرخ بیکاری |