ب) حکومت بریتانیا در جنوب یمن در بین دو جنگ
در پایان دهه سی قرن بیستم، بریتانیا به جای معاهده «الحمایه»، معاهده «الإستشاره» را جایگزین آن کرد و اولین معاهده مشورتی را با سلطان قعیطی در سال ۱۹۳۷م امضا کردند. این معاهدهها در واقع، تنها مواد جدیدی بودند که به معاهده «الحمایه» افزوده شدند و از این طریق بریتانیا توانست از نفوذ خود در برابر قدرتها و امارتهای شرق و غرب از پیش حمایت کند. همه این قدرتها و امارتها خود را در برابر این معاهدهها ملزم و متعهد میدانستند. عدن از زمان اشغال تا ۱۹۳۲م به صورت دست نشانده برای حکومت بومبای باقی ماند و از سالهای ۱۹۳۲ – ۱۹۳۶م به طور مستقیم تابع حکومت هند شد و از آغاز نیسان ۱۹۳۷م مستعمره بریتانیا شد.
قانون عدن در سال ۱۹۳۶م بر این اساس نوشته شد، که حاکم عدن رهبر کل نیروهای مسلح و رئیس شورای اجرایی باشد. در سال ۱۹۳۷م حاکم بریتانیا دستوراتی را اتخاذ کرد که به موجب آن بریتانیا از حق قانونی و اداری در محمیات جنوب عربی به طور کامل حفاظت کند.
پس ملیتهای بیگانه ساکن عدن شدند. هدف بریتانیا از این اختلاط بدون هویت (ناهمجنس) از ساکنان، تمایلات مختلف و مصالح متباین بوده است. همچنین برای افزایش ملیتهای بیگانه نسبت به عربها تلاش کرد تا بتواند خواستار این باشد که حق آنهاست که در قضایای سیاسی کشور یک وزنه باشند، لذا سیاست تشویق هجرت بیگانه را در پیش گرفت و توانست افراد زیادی را از کشورهای هند، پاکستان، ایران و اروپا را در عدن ساکن کند.[۲۱]
دورهای که در آن جنگهای جهانی به وقوع پیوست، همزمان با ظهور حرکت مقاومت ملی ـ میهنی بر علیه استعمار بریتانیا در جنوب یمن بوده است. اولین مهین دوستان، مهاجرین حضرمی ساکن اندونزی و بریتانیا بودند، تحت تأثیر قومیت اندونزی بودند که در قرن بیستم در سایه اشغال ژاپن رشد کرده بودند، این هموطنان یک سری احزاب و انجمن را تشکیل دادند که به «حضرموت الکبری» دعوت میکردند. یا به عبارت دیگر، به وحدت کثیری و قعیطی فرا میخواندند. مهمترین این احزاب حزب وحدت حضرمی، رابطه حضرمی و حزب الساده در سلطنت قعیطی بودند. این احزاب به وحدت حضرموت و پیوستن آن به یمن دعوت میکردند.[۲۲]
دورهای که بین دو جنگ واقع شده، شاهد تظاهرات های قبیلهای فراوانی بوده است که قدرتهای بریتانیایی با نهایت بیرحمی آن ها را سرکوب کردند؛ مهمترین این تظاهراتها، تظاهرات ابن عبدات در حضرموت، که از سال ۱۹۲۸ – ۱۹۴۵م ادامه داشت، و تظاهرات العوالق السفلی در سالهای ۱۹۳۶ – ۱۹۳۷م و تظاهرات قبایل ردفان ۱۹۱۸ – ۱۹۲۸م و تظاهرات قبایل مهمی که تا پایان دهه ۵۰ ادامه داشت، بودند.[۲۳]
۱-۳-۸٫اوضاع سیاسی واجتماعی در جنوب یمن
فعالیتهای سیاسی در بخش جنوبی یمن بعد از جنگ جهانی دوم، بر روی مستعمره عدن متمرکز شده بود؛ این امر به عوامل داخلی و خارجی زیادی برمیگردد، در زمینه داخلی عدن شاهد فعالیت سیاسی و فرهنگی فراوانی در کنار شکوفایی اقتصادی بوده است. و حزب ملی و میهنی هدفش را بر بالا بردن سطح آموزش و تغییرات اجتماعی، و پیشرفتهای بزرگ در وطن عربی و پیشرفتهتر کردن وسایل ارتباطی، نشر کتاب و روزنامه و… متمرکز کرد. اما در زمینه خارجی، پس از جنگ جهانی دوم، جنوب یمن (عدن) شاهد فروپاشی نیروی امپراطوریهای استعمار قدیم از جمله بریتانیا بود، و ظهور نیروی نظامی سوسیالیسم به مثابه یک نیروی دارای امکانات نظامی و اقتصادی، در زمینه سیاست بینالمللی نقش مؤثری داشته است. علاوه بر این درگیری و مقاومت حرکتهای آزادیخواه ملی ـ میهنی در سرزمینهای عربی و کشورهای جهان سوم و پیشرفتهایی که در این راه کسب کرده بودند در این دوره شدت گرفت.[۲۴]
۱-۳-۹٫بالا گرفتن حرکتهای ملی و میهنی در جنوب بر علیه استعمار بریتانیا
دهه پنجاه، شاهد اعتصاب و تظاهراتهای زیادی بوده است. مهمترین آنها، زد و خورد کارگران در آذار ۱۹۵۶م و تظاهرات مارس ۱۹۵۶م و اعتصاب عمومی در نیسان ۱۹۵۸م بر علیه آزادی هجرت بیگانگان به عدن، و تظاهرات تشرین اول ۱۹۵۸م بر علیه انتخابات شورای دروغین تشریعی و… بودند. این اعتصاب و تظاهراتها مشکلات زیادی را برای حکومت (دولت) بریتانیا به وجود آوردند و در این زمان دیگر زندگی اقتصادی در عدن از رونق افتاده بود، لذا قدرتهای بریتانیایی قانون منع زد و خورد را در سال ۱۹۶۰م تصویب کردند، اما بیفایده بود. تظاهراتها و اعتصابهای دانشجویی کشور از سالهای ۱۹۶۰ – ۱۹۶۲م ادامه داشت و جبهه ملی ـ میهنی به پایان دادن به دولت بریتانیا در جنوب عربی به طور کلی دعوت میکرد.[۲۵]
۱-۳-۱۰٫انقلاب مسلحانه و استقلال جنوب یمن
حرکت ملی ـ میهنی از سال ۱۹۶۳م شروع به مبارزه مسلحانه نمود. موفقیت انقلاب شمال یمن در سال ۱۹۶۲م، و پیروزی انقلاب جزائری و انحصار استعمار در بخشهای زیادی از جهان، تأثیر زیادی در این تحول داشته است. و جبهه قومی در سال ۱۹۶۲م برای آزادی جنوب اشغالی از تعدادی از مبارزان جنوب تشکیل شد. این جبهه همانگونه که از نامش پیداست جبههای وطنی است و در بیانات سیاسی خود اعلان کرده که پادشاهان و وزراء مردم را درک نمیکنند، آنها دست نشانده استعمار میباشند. جبهه قومی به تضمین حق تعیین سرنوشت برای مردم و عقبنشینی نیروهای بریتانیا و تسویه نیروهای نظامی در منطقه و آزادسازی کشور به طور کلی فرامیخواند. فعالیتهای جبهه، به طور رسمی در تشرین اول ۱۹۶۳م در کوههای ردفان آغاز شد و حمله این جبهه جزء اولین حملات به شمار میرود. همچنین جبهه ملی ـ میهنی در افزایش شدت انقلاب نقش داشته است.[۲۶]
بریتانیاییها نخست برای تشکیل جبهه قومی ارزشی قائل نبودند، اما بعد از برپایی انقلاب مسلحانه در کوههای ردفان اهمیت این جبهه نمایان شد و با انقلاب مسلحانه بزرگتری در جنوب عربی همراه شد. بریتانیاییها سعی کردند، از طریق خشونت به این انقلاب پایان دهند اما این نقشه آنها بیفایده بود. سرانجام به انجمنهای دیپلماسی روی آوردند و اعلان کردند که آنها را زندانی خواهند کرد. باز این اقدام آنها در مسیر انقلاب مسلحانه که با اجابت گروه زیادی از مردم همراه بود، بیتأثیر بود. و در سال ۱۹۶۵م انقلابیون جبهه قومی اوضاع را چنان در عدن نابسامان کردند که زندگی در آن جا برای انگلیسیها قابل تحمل نبود.
هنگامی که احزاب مذکور احساس کردند که مخالفت برای مبارزه مسلحانه موقعیتشان را در حرکت اتحادیه خدشهدار میکند و باعث افزایش عزلت میشود،لذا برای تشکیل جبهه آزادسازی جنوب یمن اشغالی در اول ماه آب۱۹۶۴م شروع به فعالیت کردند. سازمان جدید در تشرین اول ۱۹۶۴م قانون خاصی را صادر کرد و در آن اهدافش را ذکر کرد و بیان کرد هدف سازمان، استقلال و آزادی از استعمار بریتانیا، وحدت منطقه و تحقق اراده مردمی است.
قدرتهای بریتانیایی و ملیتهای مهاجر تلاش کردند که مانع سیر حرکت وطنی با فروپاشی صفهای انقلابیون شوند، تنها نتیجه آن، قتل و کشتار بسیاری از انقلابیون بود، این اقدام چیزی از سرنوشت بریتانیا را تغییر نداد و سرانجام استقلال خواستهای شد که هیج راه و گریزی از آن نبود؛ نیروهای وطنی با وجود اختلافاتی که در میان خود داشتند، همه به دنبال یک هدف بودند و بر خواسته خود اصرار میکردند تا اینکه سرانجام حکومت بریتانیا در ۲۹ تشرین دوم ۱۹۶۷م مجبور شد جبهه قومی را به رسمیت بشناسد. در خلال این دوره در ژنو بین جبهه قومی و حکومت بریتانیا مذاکراتی برگزار شد و یک روز بعد این مذاکرات به پایان رسید. سرانجام فرمان پادشاهی بریتانیا صادر شد که حکومت بریتانیا درمنطقه جنوب یمن به پایان رسیده است. و اینچنین جنوب یمن با فضل مبارزه قهرمانی مردمش بعد از بیست و نه سال توانست به استقلال برسد و اولین حکومت در کشور به رهبری سید قحطان شعبی در کانون اول ۱۹۶۷م تشکیل شد.[۲۷]
۱-۳-۱۱٫تحولات سیاسی دریمن بعد از دو انقلاب
انگلیس مناطق جنوبی یمن را از سال (۱۸۳۹ – ۱۹۶۷م) اشغال کرد و آن را به قدرتها و امارتها و… تقسیم کرد. در طول این مدت، فقط عدن از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیشرفت کرد و این بر اساس قرارداد سیاسی بریتانیا بود که دیگر مناطق تا حد ممکن به دور از تغییر باقی بمانند. پول رایج کشور روپیه هندی بود. عدن از سال ۱۹۳۷م به صورت مستقیم مستعمره بریتانیا شد.[۲۸]
بعد از قیام حرکتهای آزادیخواه در وطن عربی و قیام انقلاب مصر در سال ۱۹۵۳م، عراق ۱۹۵۸م بریتانیا به برخی از جوانب تولید در کشور مثل کاشت پنبه دانه بلند در ابین و لحج و تجارت ترانزیت اقدام کرد. اوضاع اقتصادی و اجتماعی برای استعمار همانگونه که «وسلوین و هولند» آن را به تصویر کشیدهاند به واسطه ویژگیهای ذیل متمایز شده است:
-
-
-
- عدن دارای اقتصاد عالی و پیشرفته؛ متکی بر تجارت و فراهم کردن آسایش و جا و مکان برای بارگیری کشتیها بوده است.
-
- پالایشگاه عدن بر پایه وارد کردن نفت خام و تصفیه آن بنا شده بود.
-
- علیرغم پایین بودن میانگین درآمد قومی برای فرد، میان متوسط درآمد در عدن و دیگر مناطق یمن اختلاف زیادی وجود داشته است.
-
- تکیه بر هزینههای دولت بریتانیا.
-
-
اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جنوب یمن نشانههای اصلی خود را در وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی با اختلافات زیاد نمایان کرده است. لذا ترکیب اجتماعی انعکاس این اوضاع است. در زمینه آموزش و بهداشت استعمار در دهه چهل قرن بیستم به افتتاح چند مدرسه در عدن اقدام نمود تا در جهت مصالح خود، نیازها و خواستههای شرکتها و ادارات عامل را فراهم کند. وضعیت بهداشت نیز همانند آموزش بود، تا جایی که بیماریهای زیادی از جمله تب با انواع گوناگون، سل، گری و بیماریهای پوستی در آن جا رایج بوده است. استعمار برای تغییر این اوضاع هیچ گونه اقدامی از خود نشان نداده بود.
دو انقلاب ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲م و ۱۴ اکتوبر برای براندازی حکومت امامیه در شمال کشور و بیرون راندن نیروهای استعمار بریتانیا از منطقه تلاش کردند. همچنین مشخص شده که طبقه بورژوازی و شبه فئودالی با استعمار بریتانیا همدست بوده و علت اینکه عدن را مرکز تجارت خود قرار دادهاند در موارد ذیل بیان و توضیح داده شده است:
-
- عدن مرکز تجاری مهمی برای فعالیتهای تجاری آنها بوده است.
-
- پایگاهی برای حمایت خطوط دریایی وابسته به کشتیرانی استعمار بریتانیا بوده که روی به سوی مستعمراتش در هند و شرق آفریقا داشته است.
امری که به رشد و تکامل گروههای تجاری بورژوازی در میان بزرگترین طبقات مالکان اجازه داد، این بوده است که با فئودالهای سلاطین و عشایر همپیمان شدند. این طبقه پارهای از فعالیتهای تجاری خود را به شمال کشور انتقال دادند در نتیجه نظام حکومتی آنجا، به کشورهای خلیج برای ادامه فعالیت تجاری منتقل شدند. و بعدها این گروه در تغییر بنای اقتصادی کشور نقش مؤثری را ایفا کردند.[۲۹]
اولین کسانی که شعار جمهوری را در سال ۱۹۶۰م سر دادند، حزب آزادیخواه بودند. همچنین در داخل کشور همه گروهها از صاحبان حرفهها تا بازرگانان، فرهنگیان، دانشجویان و کشاورزان خواهان تغییر بودند.
سازمان و نهاد افسران آزادیخواه در سپتامبر ۱۹۶۱م در صنعاء تأسیس شد و در این ارگان افسران صنعاء و حدیده و تعز شرکت کردند.
بعد از برپایی انقلاب ۲۶ سپتامبر، نیروهای مصر به حمایت و یاری انقلاب شتافتند. و این به سبب ارتباط صمیمانهای بود که بین رهبر مصر و حرکت ناسیونالیستی عرب وجود داشت. دراواخر سال ۱۹۶۲م قحطان محمد شعبی به صنعاء رسید بعد از مدت کوتاهی کار در وزارت زراعت و کشاورزی در ۲۴ اوریل سال ۱۹۶۳م خواهان برپایی نظام جمهوری شد و به موجب آن، مشاور عبدالله سلال برای امورات کشاورزی شد.
بعد از صدور تصمیم جمهوری در مدت زمان کوتاهی، قحطان محمد شعبی توانست برای آزادی جنوب اشغالی در صنعاء جبهه قومی تأسیس نماید و این جبهه از اعضای حرکت قومیتهای عربها و تعدادی از نهادهای سرّی، شخصیتهای نظامی و قبیلهای در جنوب تشکیل شد. اما بنا به دلایل سیاسی نام جبهه را تغییر دادند. هدف حزب در درجه اول، آزادی جنوب یمن و سپس مذاکره برای تحقق وحدت بین شمال و جنوب یمن بوده است؛ سرانجام این جبهه توانست در ۱۴ اکتبر ۱۹۶۲م جنوب یمن را از سیطره استعمار نجات دهد. انقلاب ۱۴ اکتبر بعد از ۲۲ یونیو توانست فضای گستردهتری را در مسیر انقلاب ملی ـ میهنی دمکراتیک بگشاید.
بعد از انقلاب ۲۶ سپتامبر که نظام جمهوری به رهبری عبدالله سلال اعلام شد، جمهوری عربی یمن در مسیر پیشرفت تمدن حرکت کرد. اما در شطر جنوبی، سیر حوادث سیاسی متفاوت بوده است. زیرا جبهه قومی مبارز و مسلح بر علیه استعمار بریتانیا قیام کرد و نبرد و مبارزهاش با اعلان استقلال در نوامبر ۱۹۶۷م همزمان بود. قحطان شعبی توانست رهبری جنوب یمن را به عهده بگیرد و در سال ۱۹۶۹م سالم ربیع رئیس آن شد و در یولیو عبدالفتاح اسماعیل به عنوان رئیس کشور انتخاب شد. بعد از آن حزب سوسیالیسم یمنی تشکیل شد تا جایگزین جبهه قومی گردد. در پایان سال ۱۹۷۸م اولین انتخابات مردمی در کشور برگزار شد.
حکومت عبدالفتاح اسماعیل دوام زیادی نداشت و در آوریل ۱۹۸۰م عزل شد. پس از وی علی محمد ناصر رئیس کشور شد؛ رئیس جدید در زمینه سیاسی با همسایگان کشور منصفانه رفتار میکرد و چندین بار از کشورهای خلیج و کشورهای عربی با هدف بهتر شدن روابط یمن با این کشورها دیدار نمود و با قدرت عمان با مسالمت رفتار میکرد. این یکی از عوامل تأیید وحدت یمن و ایمان به اینکه وحدت چیز مقدر شده و سرنوشت مردم یمن است تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۹۰م دو بخش یمن به وحدت رسیدند.[۳۰]
۱-۳-۱۲٫اوضاع اجتماعی، فرهنگی و آموزشی
از مهمترین مشکلات فرهنگی که بیشتر وقت مردم در پوچی و بیهودگی تلف میکند، قات خوری[۳۱] است. تقریباً بیش از هشتاد درصد از مردم بویژه در شمال یمن، به جویدن قات معتاد هستند، که البته خودشان منکر معتاد بودن میباشند و آن را برای خوب فکر کردن و تقویت ذهن مفید میدانند. در این میان، این کار به خانوادهها نیز لطمه رسانده و زنان برای گذراندن اوقات به کارهایی همچون قدم زدن در خیابانها و یا اجتماع در ویدئوکلوپها برای تماشای فیلمهای ویدئوبی روی میآورند که یکی از پیامدهای آن بالا رفتن آمار طلاق و معضلات ناشی از آن می باشد.
مسئله دیگر فرهنگی، رواج فرهنگ غربگرایی توسط دانشآموختگان خارج از کشور در شهرها میباشد که رویارو شدن آن با فرهنگ اصیل و اسلامی یمن مشکلاتی را به وجود آورده است، از طرف دیگر ایجاد فضای باز سیاسی و فرهنگی و همچنین رفت و آمد خارجیان از جمله توریستها موجب بحران هویت فرهنگی یمنیها شده است.[۳۲]
کشور یمن از کشورهای توسعه نیافته و فقیر جهان است که با مشکلات شدید اقتصادی روبهرو بوده است. با شروع جنگ داخلی که دو ماه طول کشید، تأسیسات اصلی یمن بویژه فرودگاهها، بنادر، پالایشگاه نفت و دیگر تأسیسات حیاتی تخریب گردید که خسارات زیادی را به بار آورد. از جمله مشکلات اجتماعی، مسأله بافت اجتماعی یمن میباشد که قبیلهای است و هنوز هم به آداب و رسوم خود پایبند هستند و داشتن سلاح و مسلح بودن از افتخارات هر فرد قبیله است. همچنین بحران مسکن از دیگر معضلات اجتماعی یمن است که به دنبال هجرت روستائیان به شهرها و ساکن شدن آنها، که باعث توسعه یافتن شهرها شده، به وجود آمده است.[۳۳]
۱-۳-۱۳٫وضعیت زنان در جامعه یمن
زنان تا سال ۱۹۹۲م از حقوق اجتماعی محروم بودند و پس از اینکه دو یمن به وحدت رسیدند به زنان حق رأی دادند و در انتخابات آوریل ۱۹۹۳م شرکت کردند. با این وجود زن در جامعه یمن، ارزش خود را باز نیافته و بیشتر مردان یمنی دارای چند همسر میباشند. بیشتر زنان به علت موقعیت و وضع اجتماعی یمن بیشترین ساعات روز خود را به بطالت سپری میکنند.[۳۴]
۱-۳-۱۴٫آموزش و پرورش
به دنبال وحدت دو یمن در می۱۹۹۰م، سیستم تعلیم و تربیت دو کشور در هم ادغام شد. در جمهوری عربی سابق، آموزش و پرورش ابتدایی از هفت سالگی شروع میشد و دوره آن شش سال بود. دوره دبیرستان از سیزده سالگی شروع و این دوره نیز شش سال طول میکشید که دو دوره سه ساله را شامل میشد و بیشتر معملمان آنها خارجی بودند. بر اساس امار سازمان یونسکو در سال ۱۹۸۸م، از مجموع کسانی که میتوانستند در مدارس ابتدایی و دبیرستان تحصیل نمایند، فقط ۹۴ درصد از آنها ثبت نام کرده بودند که از این بین پسران ۱۰۰ درصد و دختران ۲۷ درصد بودند.
یمن دارای دو دانشگاه است یکی در صنعاء و دیگری در عدن میباشد.[۳۵]
۱-۳-۱۵٫مراکز فرهنگی
این کشور فقط دارای یک مرکز فرهنگی در صنعا میباشد که محل برگزاری جشنها و نمایش و تئاتر میباشد. مکتبخانهها، مدارس قدیمی در یمن نقش مهمی ایفا میکنند. تحفیظالقرآن، دارالعلمهای مذهبی، معمولاً در مساجد برپا میگردد. معروفترین این مدارس در بئرالعذب، زبید، ذمار، صنعا و صعده قرار دارند که در آنها فقه و تفسیر قرآن، فلسفه و تاریخ تدریس میشود.