________________
¨ کنشهای اساطیری
- عاشق شدن
در این قصه، شاهزاده با شنیدن صدای دختر عاشق وی میشود (رجوع شود به قصهی ۸).
- سخن گفتن با حیوانات
(رجوع شود به قصهی ۷)
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-غار
غارها معمولا از دیرباز محل عبادت و نیایش بوده این موضوع در آئین میترا و دیگر آئینهای مذهبی دیده میشود.
سابقهی قرار گرفتن غار به عنوان مکان نیایش به میترائیسم برمیگردد. در مهرپرستی مغاک، دخمه و یا غارهایی به نام مهراوه وجود دارند که جایگاه پرستش مهر یا میترا بودهاست (یاحقی،۱۳۸۸: ۴۷). همچنان غارها مکان زندگی افراد نیز بوده است، به این موضوع در حکایتها و داستانهایی از ادب فارسی اشاره شده است؛ به طور مثال در قصهی ۴۴ از همین مجموعه، شخصیت احمد خان در غار زندگی میکند. در این قصه هم دختر بعد از نجات یافتن از کشته شدن به غاری پناه میبرد و قرآن میخواند.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه، ستایش عفت و پاکدامنی زنان و مذمت هرزهگردیهای مردان است. در این قصه دو طبقهی اجتماعی در مقابل هم قرار ندارند، بلکه تنها صحبت از یک طبقه است. تاجر از طبقات متوسط رو به رفاه جامعه است و اشاره به رفتن به سفر حج نیز این مطلب را تأیید میکند، چراکه در گذشته تنها ثروتمندان قادر به رفتن به اینگونه سفرها بودهاند. مورد دیگر شاهزادهای که جز طبقهی مرفه و حاکم است و از روی صدا عاشق دختر میشود و در نهایت هم با اثبات بیگناهی دختر دوباره با او زندگی میکند. از شخصیتهای این قصه میتوان از پیرزن نام برد که غالبا در ادبیات فارسی نقش حیلهگری و مکاری را دارد و بیشتر به افراد خبیث قصه کمک میکند تا به آرزوهای شومشان دست یابند. البته این موضوع میتواند متأثر از فرهنگ، باورها و اساطیر هندی باشد؛ کما اینکه این قصه متعلق به سرزمین سیستان و نزدیکی این سرزمین با هند بیش از دیگر نقاط ایران است. در این قصه برای اولینبار شاهد این هستیم که ضدقهرمان یک مرد است و این امر به ندرت در قصهها اتفاق میافتد. عموی دختر و وزیر، ضدقهرمان هستند که در نهایت هم به سزای اعمالشان میرسند. مورد دیگری که باید دراینجا مطرح کرد، قرآن خواندن دختر است و این نشان میدهد که قصه متأثر از اسلام بوده است.
¨ آداب ورسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
____________________
■ عناصر روان شناسی
مقاومت دختر در مقابل در خواستهای خلاف عفت عمو و وزیر شبیه به پاک ماندن و تن درندادن به هیچ عشق دیگری است که شیرین، همسر خسروپرویز و سمن ناز، همسر جمشید انجام میدهند. این پارسایی در واقع سومین مرحلهی شناخت مادینهی روان است. « سومین مرحلهی شناخت مادینهی روان، رده و پایهی پارسایی آن است. این سومین مرحله میتواند به وسیلهی مریم باکره نشان داده شود، مرحلهای که در آن، عشق، خود را تا به مقام پارسایی روح بالا میبرد» (اتونی،۱۳۹۰: ۴۲).
علاوه بر آن در قصهها پرندگانی که به یاری انسانی دردمند میآیند، در واقع فرشتهی نگاهدار انسان هستند. « پرندگانی چون کبوتر، قناری، بلبل و خروس با لی بیدو در ارتباطند. کبوتر پیک عشق یا قاصد عاشق است هنگامی که در قصه پرندگان کوچک ظهور میکنند، یقین میتوان کرد که کار به سرانجام میرسد» (ستاری، ۱۳۵۱، ۱۳، ۷۶). در این قصه هم کبوترانی را که به کمک دختر میآیند میتوان نیروهای یاریگری دانست که او را نجات دهند. این نیروی یاریگر را هم میتوان عشق خواهر و برادری دانست که مانع کشتن دختر توسط برادرش میشود.
■ باورهای عامیانه و خرافی
_________________
■ سایر عناصر
این قصه به قصهی یوسف پیامبر(ص) اشاره دارد. آنجا که برادر خون یکی از کبوتران را بر پیرهنی میریزد و به نشانهی کشته شدن دختر به نزد پدر میبرد.
۳-۱۷- آسهنی
این مورد نیز متلی از سرزمین مازندران و در واقع همان متل گنجشگک اشیمشی است، به دلیل ساختار متفاوت با قصهها به آن پرداخته نشده است.
۳-۱۸- آسیابان و روباه
* خلاصهی قصه
مرد زحمتکشی بود که هر روز چند نان میپخت؛ اما شب هنگام همهی نانها به سرقت میرفت. روزی مرد در کمین نشست و روباه را هنگام دزدی غافلگیر کرد. مرد روباه را کتک مفصلی زد و او را ناچار ساخت تا همهی نانهایی را که دزدیده بود از مخفیگاه درآورد و به او بازگرداند.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨ کنشهای اساطیری
____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، قصهی مرد زحمتکشی است که مورد ظلم روباهی واقع میشود؛ اما در پایان مرد روباه را مجازات کرده و تمامی نانهای خود را پس میگیرد. از ارتباط روباه با مرد در پایان قصه میتوان چنین گفت که ممکن است روباه نماد انسانهای دزد باشد که حاصل دسترنج دیگران را به غارت میبرد. این ویژگی با آنچه که در قصهی ۳ در مورد روباه گفته شد، مطابقت دارد.
¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت وثروت
________________
■ عناصر روانشناسی
___________
■ باورهای عامیانه و خرافی
___________
■ سایر عناصر
حیلهگری و مکاری همیشه امری مذموم و ناپسند بوده، این موضوع در قصهها نیز نمود داشته است. این قصه، علاوه بر آنچه در قسمت عناصر اجتماعی گفته شد میتواند به نوعی ترسیمکنندهی رابطهی انسان با محیطش نیز باشد. مردم، به ویژه در منطقهی کردستان که قصه از آنجا برخاسته است، به دلیل بافت زندگی روستایی همیشه از حیواناتی نظیر روباه آسیب میدیدند. در نتیجه دربارهی این گونه حیوانات و مبارزهی آدمی با آنها قصههایی ساخته شده است.
۳-۱۹- آفتاب و مهتاب
* خلاصهی قصه
روزی، خیاطی خوابی دید. پدرش هر چه به او اصرار کرد، خوابش را تعریف نکرد. پدر شکایت او را به حاکم برد. پسر در مقابل اصرارهای حاکم هم حاضر نشد خوابش را تعریف کند. حاکم او را به زندان انداخت. روزی، دختر حاکم به زندان رفته بود، در آنجا عاشق پسر شد. روزها گذشت تا اینکه حاکم کشور همسایه چند معما برای حاکم فرستاد، هیچکس نتوانست جواب معماها را بیابد، تا اینکه پسر را آوردند و او همهی معماها را جواب داد. پادشاه که از کار وی خشنود بود، دختر خود را به وی داد. حاکم همسایه هم وقتی فهمید آنکس که معماها را جواب داده پسرک خیاط بوده، دختر خود را به وی داد. روزی، پسر خیاط با زنان و فرزندانش نشسته بود، حاکم از او در مورد خوابی که چند سال پیش دیده بود، پرسید. پسر جواب داد: «خواب دیدم با دخترهای دو حاکم عروسی کردهام و از آنها دو تا بچه دارم، مثل حالا». حاکم متعجب شد و گفت: «چرا همان موقع خوابت را تعریف نکردی؟» پسرک گفت: «اگر میگفتم آنچه را که در خواب دیده بودم دیگر تعبیر نمیشد».
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتها اساطیری
___________
¨ کنشهای اساطیری
-آینده بینی
بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ افسانه های مردم ایران» (جلداول)- قسمت ۱۱