*
*
بکوویتزو ویلیامز(۱۹۹۹)
*
*
*
*
*
پیترگوتشاک (۲۰۰۶)
*
*
*
*
*
روب ومهاردت(۲۰۰۲)
*
*
*
*
*
*
*
۲-۱-۵-۱) فرایند خلق و تبدیل دانش
پیش از بیان الگوی فرایند خلق و تبدیل دانش(SECI ) لازم است تا مفهوم پایه ای (بی ای)تحلیل شود بی ای(BA ) مفهومی ژاپنی و به معنی مکان [۴۸] است. این مفهوم که نخستین بار توسط کیتارو نیشیدا [۴۹]، ارائه شده به معنی مکانی مشترک برای برقراری روابط می باشد. این مکان می تواند فیزیکی (اداره و دایره کاری، (مجازی) نامه الکترونیک و کنفرانس تصویری) یا ترکیبی از این دو باشد . آن چه مفهوم (بی ای) را از تعاملات عادی افراد متمایز می کند ، چنین فضایی، مفهوم خلق دانش می باشد .(بی ای) بستر ارتقای دانش فردی و جمعی را فراهم می کند. دانشی که حاصل تجارب و اندیشه های دیگران می باشد، قابل حصول توسط افراد دیگر است . در واقع بی ای محتوایی را فراهم می کند که فرایند خلق دانش و انتقال آن شکل بگیرد . این فضا می تواند در گروه های کاری، گروه های غیر رسمی ، تیم های پروژه ای ، جلسات موقتی یا در تماس با مشتریان شکل بگیرد(رنانی و فامقی،۱۳۸۸).
مدیریت دانش تلاش و کوشش هوشیارانه سازمانی در جهت کسب توان رقابتی ،نوآوری و بهره وری در دنیایی با تغییرات سریع تکنولوژی و بازار آشفته و پر درد سر امروزی است. مدیریت دانش در سازمانی منشا ارتباطات و اطلاعات را به دانش تبدیل و از تراکم بیش از حد دادها و اطلاعات بلا استفاده و مزاحم جلوگیری می نماید . این فرایند سیکلی بسته و یکباره نیست بلکه سیکلی حلزونی یا فنری شکل و مداوم از توسعه و بهبود سازمانی می باشد که خروجی هر سیکل ورودی سیکل بعدی است ،بطوریکه سازمان در این نقطه از لحاظ توسعه و بهبود ، نوآوری ،رقابت و سایر فاکتورهای دیگر توسعه در سطح بالاتری از نقطه ورودی سیکل ماقبل خود قرار دارد(جعفری مقدم ،۱۳۸۱ ).
۲-۱-۵-۲) الگوی فرایند مدیریت دانش
منبع:(بکوتز و ویلیامز،۲۰۰۲).
الگوی بوکویتز و ویلیامز[۵۰] (۲۰۰۲) فرآیندهای مدیریت دانش را به دو بخش استراتژیکی و تاکتیکی تقسیم بندی می کند. بخش تاکتیکی شامل فرایند به دست آوردن دانش مورد نیاز برای فعالیت ها ، به کار گیری دانش در ایجاد ارزش، یادگیری ، مبادله و تسهیم دانش م وجود بین افراد است . فرایند استراتژیک، به دست آوردن ارزش از فرایند تاکتیکی در جایی است که استراتژی سازمان با اهداف سازمانی مورد استفاده قرار گیرد.عواملی که می توانند به آن فرآیندها کمک کنند (یا مانع آن شوند) ، تحت عنوان توانمند سازها[۵۱] (محرک ها) شناخته می شوند.
این توانمندسازها عبارتند از : استراتژی و رهبری ،فرهنگ، اندازه گیری (معیار ( و فناوری(رنانی و نامقی،۱۳۸۸).
مدیریت دانش : نقش دانش به عنوان گران بهاترین سرمایه هر سازمان طی دهه اخیر بسیار بیشتر شده است و موفق ترین سازما ن ها و شرکت ها در دنیا شرکت هایی هستند که از گنج های نهفته در اذهان کارکنان خویش بهره بالاتری ببرند مانند شرکت های ساپ، تولید کننده نرم افزار که در سرمایه گذاری بازار بورس و لکس واگن را پشت سرگذاشته یا شرکت اینترنتی نت اسکیپ که از اپل پیشی گرفته و یا مایکروسافت[۵۲] متفکرترین کارخانه که شرکت های عظیمی مانند بوئینگ و کداک ر ا به حاشیه رانده.
در حال حاضر ، بیشتر ارزش افزوده به دست آمده توسط سازمان ها به وسیله دانش است نه تجهیزات و امکانات مادی چنانکه چارلز هندی نظریه پرداز پیشروی مدیریت اعتقاد دارد که ما هم اکنون در مرحله ای هستیم که ارزش سرمایه فکری شرکت اغلب چندین برابر دارائی. مادی آن است .بنابراین مدیریت دانش یا هنر ایجاد ارزش افزوده از این سرمایه ناملموس به عنوان یک پارامتر بسیار تأثیر گذار از اهمیت و ارزش ویژه ای برخوردار است. دانش بدنه کلی یادگیری و مهار تهایی است که افراد (نه ماشین ها( برای حل مسائل به کار می برند.
دانش فقط داده یا اطلاعات نیست و با وجود اینکه ساختار دانش از هر دو عامل مذکور نشأت می گیرد ولی تفاوت آ نها اجباراً ماهوی نیست. دانش تنها منبعی است که هر چقدر بیشتر بهره برداری گردد و مورد استفاده واقع شود بیشتر افزایش می یابد (پروست و حسین خواه،۱۳۸۵)
رایج ترین تقسیم بندی دانش تقسیم بندی به دو بخش ضمنی و صریح است . دانش ضمنی دانشی است که از راه تجربه و یادگیری عملی به دست می این دانش کدگذاری نمی شود ، این دانش ، دانش نانوشته سازمان می باشد که بیانگر میزان تجربه و مهارت کارکنان می باشد. که پولانی در این زمینه می گوید (بیشتر از آنچه که می توانیم بیان کنیم می دانیم). با این وجود دراکر تنها راه یادگیری دانش ضمنی را تجربه و شاگردی کردن می داند تا بدانیم چگونه کاری را به نحو مطلوب انجام دهیم(آریازند،۱۳۸۹).
در برابر دانش ضمنی ، دانش صریح وجود دارد که دارای قابلیت کد گذاری و تبیین از راه گویش می باشد و این دانش سهولت زیادی در برقراری ارتباط از طریق گویش دارد، که کدگذای انجام شده ممکن است در قالب،کلمات، اعداد و یا نمادها باشد مانند نمادهای استفاده شده در دستگاه های نت موسیقی.
ابتدایی ترین تعریف مدیریت دانش عبارت است از یافتن راهی برای خلق، شناسایی، کشف ، توزیع و انتقال دانش سازمانی به افراد نیازمند آن.
بات، مدیریت دانش را فرایند ایجاد ، تایید ، ارائه ، توزیع و کاربرد دانش می داند.
سوکومارو می گوید: مدیریت دانش حرفه ای است که هدف آن مهار و به کارگیری دانش و اطلاعات و دسترسی بی کم و کاست به آن برای همه کارکنان در یک سازمان است، با این هدف که آن ها کارشان را بهتر انجام دهند.