مرحله ی اول: فاز اول درس پژوهی ،بهار 2000 تا بهار 2001
در اين مرحله همکاری پژوهشگران و معلمان برای درسپژوهی شروع شد. ابتدا معلمان با درسپژوهی، مراحل و ابزار آن آشنا شدند. سپس گروههای3 تا 5 نفره برای درسپژوهی در دروس علوم و رياضی تشکيل شد. لازم به ذکر است که به معلمان شرکتکننده حقوق هم پرداخت میشد. همچنين هنگام حضور در کلاسهای ديگران برای آنها معلم جانشين، جايگزين میشد. بنابر اين در مجموع، 28 معلم، 7 تيم درسپژوهی را تشکيل دادند و فعاليت خود را آغاز کردند. در نهايت، يک کنفرانس محلی برای بيان نتايج و تلاشها در بهار 2001 برگزار شد. داده های حاصل از اين يک سال درسپژوهی نشان میداد که معلمان بيشتر با طرح درسها درگير هستند و طرح، به طور کلی به جای يادگيری دانش آموزان بر يادگيری معلم متمرکز شده است. بنابراين پژوهشگران SMFCبر آن شدند تا تغييراتی در طرح ايجاد کنند(لوئيس[246]،2002).
مرحله ی دوم: تشکيل کارگاه آموزشی و همکاری معلمان ژاپنی و آمريکايی، تابستان 2001
گروه SMFC عده ای از معلمان ژاپنی را برای يک کارگاه آموزشی تابستانی دو هفته ای به سان ماتئو دعوت کردند. در هفتهی اول، معلمان آمريکايی جزئيات شيوهی درسپژوهی را از همکاران ژاپنی خود آموختند و هفتهی دوم، 5 معلم ژاپنی و 4 معلم آمريکايی درسپژوهی را در عمل اجرا کردند. بدينترتيب محيطی فراهم شد که در آن، معلمان آمريکايی و ژاپنی با هم فعاليت کنند و از هم بياموزند.
مرحله ی سوم: فاز دوم درسپژوهی، تابستان 2001 به بعد
تجربه مشترک با معلمان ژاپنی، نقطهضعفهای آموزگاران آمريکايی را هويدا ساخت. در اين سال، درسپژوهی استمرار بيشتری يافت، بر يادگيری دانش آموزان متمرکز شد و اهداف درس پژوهی با دقت بيشتری تدوين گرديد. با بررسی پژوهش سال قبل، پژوهشگرانSMFC فهميدندکه دو نکته بسيار ناديده انگاشته شده بودند: 1-تعيين اهداف؛ 2- بازتاب مستمر و مشارکتی. در واقع فاز اول درسپژوهی در سان ماتئو تعقيب مراحل درسپژوهی ژاپنیها بود. همچنين کارگاه آموزشی تابستان نقش ناظر بيرونی و سهيم شدن در نتايج را پررنگتر کرد، لذا به دليل ايجاد ارتباط با ديگر گروه های درسپژوهی يک جلسه عمومی در سال 2002 برگزار گرديد که منبع خوبی برای تبادل اطلاعات محسوب میشد. در اين فاز، اشتياق معلمان به درسپژوهی بيشتر شده بود و 61 معلم به 15 گروه درسپژوهی در 9 مدرسه تقسيم شدند که 35 نفر از آنان برای نخستين بار بود که درسپژوهی را انجام میدادند.
آنچه نتايج دو سال پژوهش در سان ماتئو نشان داد، تغييرنگرش در اهداف، ساختار، تمرکزها، حمايتها، ميزان علاقمندی و فهميدن نقش عناصری از درس پژوهشی مانند طرح درس، ناظر بيرونی و جلسات عمومی بود؛ همه عوامل باعث افزايش يادگيری دانش آموزان میشد(لوئيس و ، 2002).
- در پژوهشی ديگر ريموند[247] از دانشگاه اينديانا[248] پژوهشکنشی مشارکتی در کلاس درس را برای کم کردن شکاف بين معلمان و محققان به کار می برد. در اين پژوهشکنشی پژوهشگر با گروهی از معلمان پايهی هفتم در کلاس رياضی مشارکت می کند. وی پژوهش مشارکتی در کلاس درس را به عنوان عاملی در توليد دانش حرفهای و ايجاد محيط حرفهای تدريس معرفی می کند. به نظر او مشکلترين قسمت چنين پژوهشهايی، تشويق معلمان به باور توانايی در انجام پژوهش است و سپس درگيری معلمان در اعمالی که موجب بازتاب بر کار آنان می شود(ريموند،1994).
پژوهش ديگر مربوط به مدارس منطقه کارلينويل[249] در ايالت ايلينويز[250] میباشد. در اين پژوهش کنشی چهار معلم و يک مربی معلم در سال 2001 به مدت 15 ماه در پايه دوم ابتدايی و درس رياضی مشغول به درگيری با درس پژوهی بودند. نتايج اين پژوهش حاکی از سودمند بودن درس پژوهی در موارد زير بود:
-
- بهبود طرح درسها؛
-
- انگيزش بيشتر به تدريس؛
-
- مشارکت و تبادل نظر با همکاران؛
-
- تغيير نگرش معلمان نسبت به فرآيند ياددهی-يادگيری؛
-
- بهبود روابط حرفهای(تيلور و همکاران[251]،2005).
-
- يکی ديگر از پژوهشهای انجام شده در اين حوزه، پژوهشی است که با حمايت مرکز آموزش علوم و رياضی دانشگاه دلاور[252] در 6 مدرسهی راهنمايی شهر دلاور در سال 2002 ميلادی صورت گرفت. اين پژوهش، بخشی از پروژهای است که دانشگاه دلاور برای بهبودتوسعه ی حرفه ای معلمان انجام داد. در اين پروژه 10 ويژگی برای توسعه حرفهای کارآمد در نظرگرفته شد که به شرح زير می باشند:
- با توجه به محتوای برنامهی درسی تنظيم شود.
- استمرار داشته باشد.
- مشارکتی باشد.
- در ارتباط با تجربه روزمرهی زندگی باشد.
- رشد و پيشرفت داشته باشد.
- تلفيقی باشد.
- براساس تحقيق تنظيم شده باشد.
- معلم را درگير کند.
- بر اساس کار دانش آموزان شکل بگيرد.
- خودارزياب باشد.
در بخش درسپژوهی که يکی از سه قسمت پروژهی مذکور است، تيمهايی از معلمان به صورت مشارکتی به تعيين اهداف، تنظيم طرح درس، تدريس، مشاهده و تحليل يادگيری دانش آموزان پرداختند. سپس درسها را به شکل عمومی برای تيمهای ديگر ارائه و نتايج را اعلام کردند(کدزيور و فيفيلد[253]، 2004).
- موفقيت پروژه ی (NSW)[254]در استرالیادرسال 2002 میلادی پژوهشگران آن پروژه را بر آن داشت تا در دانشکدهی علوم تربيتی مالزی هم کاری مشابه را انجام دهند.آنها تحت پروژهای به نامپروژهی پژوهشی درسپژوهی[255] مدل يوشيدا- فرناندز را در دو دبيرستان در مالزی اجرا کردند. در يکی از آنها 8 معلم و در مدرسهی ديگر، 6 معلم به همکاری با پژوهشگران پرداختند. تحليل داده ها ضمن آنکه بيانگر تأثيرمثبت درسپژوهی بر معلمان رياضی در مالزی بود، امکان مقايسه در دو پروژه برای پژوهشگران را در مقوله های زير پديد آورد:
- تأثير در باورهای نسبت به تدريس؛
- محدوديتهای زمانی؛