1-5-تعریف واژهها 11
1-5-1-تعاریف مفهومی واژه ها 11
1-5-2-تعاریف عملیاتی واژه ها 12
فصل دوّم. 13
پیشینه پژوهش… 13
2-1-تعریف افسردگی.. 14
2-2-تاریخچه ی افسردگی.. 15
2-3-انواع افسردگی.. 16
2-4-اختلال افسردگی اساسی.. 17
2-4-1-علل بروز 18
2-4-1-1-علل زیست شناختی.. 18
2-4-1-2-علل روانی اجتماعی.. 19
2-4-2-شیوع. 20
2-4-3-علائم: 20
2-4-3-1-محتوی تفکر: 20
2-4-3-2-نظام حسی: 20
2-4-3-3-وضعیت ظاهری: 20
2-5-معیارهای DSM-5 برای افسردگی اساسی.. 21
2-6-خصوصیات مرتبط با سن: 23
2-6-1-خصوصیات پیوسته: 23
2-7-سبب شناسی : 23
2-7-1-عوامل زیستی.. 23
2-7-1-4-سایر آشفتگی های عصب – رسانه ها ( نوروترانسمیترها) 24
2-7-1-5-پیک های ثانویه و آبشارهای داخل سلولی.. 25
2-7-1-6-تغییرات تنظیم هورمونی.. 25
2-7-1-7-فعالیت محور تیروئید. 26
2-7-1-8- تغییرات نوروفیزیولوژی خواب.. 26
2-7-1-9-اختلال ایمنی.. 26
2-7-2-عوامل ژنتیک… 26
2-7-2-1-مطالعه خانواده ها 27
2-7-3-دلایل ابتلا به افسردگی.. 27
2-8-دیدگاههای نظری درباره ی افسردگی.. 28
2-8-1-دیدگاه روانكاوی.. 28
2-8-2-الگوی فقدان شیء: 29
2-8-3-نظریه یادگیری.. 30
2-8-4-درماندگی آموخته شده 31
2-8-5-نظریه شناختی.. 33
2-8-6-اسناد (نسبت دادن) و بی پناهی در افسردگی: 33
2-8-7-نظریه اصالت وجودی- انسان گرایی درباره افسردگی.. 35
2-8-8-دیدگاه پردازش اطلاعات : 35
2-9-درمان: 36
2-9-1-درمان های روانی – اجتماعی.. 36
2-9-2-شناخت درمانی.. 37
2-9-3-درمان بین فردی.. 38
2-9-4-رفتاردرمانی.. 39
2-9-5-درمان مبتنی بر روانکاوی.. 39
2-9-6-خانواده درمانی.. 40
2-9-7-تحریک عصب واگ… 40
2-9-8-درمان شناختی رفتاری……………41
2-10- پیشینه پژوهشی.. 42
2-10-1 پژوهش های داخل کشور 42
2-10-2 پژوهش های خارج از کشور 44
فصل سوم. 46
روش پژوهش… 46
3-1- طرح پژوهش… 47
3-2-جامعه آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه. 47
3-3-متغیرهای پژوهش… 47
3-4-ابزارپژوهش… 48
3-4-2 طرح درمان شناختی – رفتاری ( CBT ) در درمان افسردگی اساسی: 50
بخش اول: افکار 50
بخش دوم: رفتار 51
بخش سوم: ارتباطات.. 51
3-5-روش اجرای پژوهش… 52
3-6-روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها 53
فصل چهارم. 54
یافته های پژوهش… 54
4-1 یافته های توصیفی: 55
4-2 یافته های استنباطی.. 56
فصل پنجم. 61
بحث و تفسیر نتایج. 61
5-1 بحث و نتیجه گیری.. 62
5-2 تبیین و نتیجه گیری.. 64
5-3-محدودیت های پژوهش… 65
5-4-پیشنهادها 66
5-4-1- پیشنهادهای کاربردی.. 66
5-4-2- پیشنهادهای پژوهشی.. 67
منابع. 68
ضمائم. 72
پیوست 1:تست افسردگی بک(B.D.I-II) 73
دماسنج خلق.. 76
طرح درمان شناختی رفتاری به تفکیک جلسات: 77
Abstract. 84
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان های شناختی-رفتاری،دارویی وتركیبی بر علایم اختلال افسردگی انجام شد.
روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون ، پس آزمون همراه با گروه گواه است.جامعه آماری شامل کلیه زنان با تشخیص اختلال افسردگی اساسی مراجعه کننده كلینیك های روانپزشکی شهر کرمانشاه می باشد که از بین آنها 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد،سپس این 60 نفر به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره (10نفرگروه آزمایش و10 نفر گروه کنترل)دریافت کننده درمان شناختی-رفتاری، دریافت کننده درمان دارویی با فلووکسامین ، دریافت کننده درمان تركیبی (درمان شناختی- رفتاری توأم با درمان دارویی با فلووکسامین) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پکیج درمان شناختی-رفتاری وپرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) بود.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که درمان شناختی- رفتاری، درمان دارویی ودرمان تركیبی در کاهش افسردگی مراجعین زن باتشخیص اختلال افسردگی تأثیر دارد. با توجه به میانگین نمرات سه گروه بدست آمده،می توان چنین نتیجه گرفت که درمان ترکیبی نسبت به درمان دارویی و درمان شناختی – رفتاری میانگین بیشتری را در کاهش افسردگی مراجعین زن باتشخیص اختلال افسردگی به خود اختصاص داده است.
نتیجه گیری: با توجه به آزمون های آماری روش های درمانی ،از نظر میزان تاثیر آنها در بهبود اختلال افسردگی اساسی در زنان، روش درمانی تركیبی بیشتر از سایر درمان ها تاثیر گذار است.
کلید واژه ها: درمان شناختی- رفتاری- درمان دارویی –درمان تركیبی-افسردگی
بسیاری از بیماران روانی یا جسمیاز افسردگی رنج میبرند و میتوان گفت که بخش چشمگیری از بیماریهای روانپزشکی را افسردگی تشکیل میدهد. افسردگی اساسی از رایج ترین اختلالات خلقی است که با توجّه به فراوانی آن و اثرات نامطلوبی که در زندگی آدمیان دارد پژوهشهای بسیاری برای پی بردن به علل آن صورت گرفته است و در رشتههای مختلف معانی متفاوتی دارد. به عنوان مثال در فیزیولوژی اعصاب، مراد، کاهش فعالیت فیزیولوژیک و در داروشناسی به معنای کاهش فعالیت یک عنصر شیمیایی و در روان شناسی منظور از آن حالتی هیجانی است که منجر به کاهش قابلیّتها میشود. در واقع افسردگی، واکنشی نسبت به یک عامل بیرونی است که فرد نسبت به آن آگاه است ولی به نوعی از آن محروم است. عدم موفقیّت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان، پیری، بیماری و. . . اغلب باعث بروز افسردگی میشود. افسردگی عبارت از احساس غم، دلسردی، یا نا امیدی به مدت حداقل 2 هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز، همراه با انواع علایم جسمانی و روانی است که برجستهترین علامت در این واکنشها از دست دادن شوق و کندی فعالیّتهای روانی و بدنی است، بیمار خود را مطرود و دلسرد احساس میکند و کار و فعالیت به نظر او مستلزم کوشش فراوان است و در نظرش انجام دادن هیچ کاری به زحمتش نمیارزد. افسردگی اساسی به دو صورت همراه با علایم روانپریش مانند هذیان و توهّم و بدون علایم روانپریشی یعنی بدون هذیان و توهّم دیده میشود (جوانمرد،1387).
شیوع این بیماری در زنان دوبرابر مردان است. سن بروز بیماری در حدود ۳۰ سالگی است.خطر کلی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در نمونه های اجتماعی از 10 تا 25 درصد برای زنان و از 5 تا 12 درصد برای مردان متغیر است.میزان شیوع اختلال افسردگی اساسی در بزرگسالان در نمونه های اجتماعی از 5 تا 9 درصد برای زنان و از 2 تا 3 درصد برای مردان متغیر است( انجمن روانپزشکی آمریکا،2000، ترجمه نیکخو وآوادیس یانس،1391).
البته قابل ذکر است که افسردگی در برخورد با بسیاری از رفتارهای روانی زندگی پاسخی محسوب میشود و در واقع افسردگی وقتی نابهنجار تلقی میشود که واقعه افسرده ساز برای فرد خارج از اندازه باشد و فراتر از حدی باشد که برای اکثر مردم قابل برگشت و بهبودپذیر است.
1-1-بیان مسئله
از اصطلاح “افسردگی” به منظورهای گوناگون نظیر توصیف حالات خلق[1] یا یک مفهوم در طبقه بندی بیماری های روانی استفاده می شود. خلق، حال و هوای احساسی نافذ و پایداری است که به صورت درونی تجربه می شود و بر رفتار و درک فرد از جهان تأثیر می گذارد (سادوک[2] و سادوک،۲۰۰۷؛ ترجمه رضاعی،۱۳۹۱).
افسردگی اساسی از رایج ترین اختلالات خلقی است که با توجه به فراوانی آن و اثرات نامطلوبی که در زندگی آدمیان دارد پژوهشهای بسیاری برای پی بردن به علل آن صورت گرفته است و در رشتههای مختلف معانی متفاوتی دارد. همه ما در واکنش به حوادث مختلف زندگی روزمره خلق و خوهای مختلف و گاه شدیدی را تجربه می کنیم. با این حال نوسانات خلقی در بعضی از افراد به قدری شدید است که حفظ و نگهداری یک زندگی مطلوب برای آنها بسیار مشکل می شود (اسکات[3]،2001؛ترجمه جمالفر،۱۳۸۴). بکهام[4] (2000) اختلالات افسردگی را گروهی از اختلالات خلقی می داند که افراد مبتلا به آنهاافسردگی بدون مانیا دارند، که دارای شدت متفاوتی است، مانند اختلال افسردگی اساسی [5]و اختلال افسردگی خویی[6]. نشانه های هیجانی دوره افسردگی اساسی،خلق ملول را در بردارندکه شدت آنها از ناامیدی های معمولی و هیجان های غم انگیز گاه و بیگاه زندگی روزمره بیشتر است (به نقل از هالجین و یتبورن[7] ، ۲۰۰۳؛ ترجمه سید محمدی ، ۱۳۸۶).
افسردگی معمولاً در زنها دو تا سه برابر شایع تر از مردهاست و در بچههای دبستانی میزان افسردگی در پسرها شایعتر است و در افراد مجرد و طلاق گرفته بیشتر از افراد متأهل دیده میشود و در طبقات اجتماعی- اقتصادی پایین بیشتر است.