واخواهان : محمد و عباس چمنی
واخواندگان : ملیحه و مینا چمنی
خواسته : واخواهی از شماره دادنامه ۱۳۹۱/۱۲۵ ـ ۳۰/۴/۸۴
دلائل : ۱- تصویر مصدق مبایعه نامه عادی ۲۹/۱۱/۸۲
۲- تصویر مصدق وصیت نامه عادی مورخه ۲۹/۱۱/۸۲
ریاست محترم دادگاه
شخص آقای چمنی مورث اینجانب برابر مبایعه نامه عادی به تاریخ ۲۹/۱۱/۸۲ یک واحد آپارتمان از مجتمع ۸ واحدی واقع در امامت ۴۴ پ ۸۶ را به اینجانبان و خانمها ملیحه و مینا چمنی فروخته که در قرارداد فوق کلیه شرایط صحت عقد رعایت شده ولی برابر وصیت نامه پیوست دادخواست واخواهی مرحوم حسن آقای چمنی نحوه تقسیم ملک را بین خریداران در همان تاریخ مبایعه نامه ۲۹/۱۱/۸۲ تعیین نموده که با توجه به شهادت شهود وصیت نامه که من جمله آقای احسانی امامت جماعت مسجد آزاد شهر می باشد و وصیت نامه عادی در محضر ایشان امضاء گردیده خریداران بر این توافق می نمایند که ملک به صورت عرفی ۲ به ۱ باشد که در این خصوص شهود حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند لذا تساوی و تقسیم ملک نه نحو تساوی خارج از عدالت بوده و تقاضای نقض دادنامه فوق را داریم.
بعد از تشکیل دادگاه در تاریخ ۱۹/۷/۸۴ این گونه انشاء رأی می نماید :
رأی دادگاه در کلاسه ۱۴۶۰-۸۴ شعبه ۳۲
شماره دادنامه ۱۸۴۱-۱۷۱
واخواهانها : محمد و عباس چمنی
واخواندگان : ملیحه و مینا چمنی
خواسته : واخواهی از دادنامه ۱۳۹/۱۲۵-۳۰/۴/۸۴
خواهانها به استناد تصاویر مصداق مبایعه نامه ۲۹/۱۱/۸۲ و وصیت نامه ۲۹/۱۱/۸۲ و دادنامه ۱۳۹۱/۱۲۵ و به شرح تقدیمی مدعی این امر می باشند که برای مبایعه نامه عادی یک واحد آپارتمان از مجتمع ۸ واحدی واقع در امامت ۴۴ را به واخواندگان و واخواهانها فروخته و در قرارداد کلیه شرایط صحت عقد رعایت و در خصوص مبایعه نامه کلیه مندرجات آن مورد قبول بوده و هیچ گونه خدشه ای به آن وارد نیست لیکن برابر مندرجات وصیت نامه ی عادی پیوست دادخواست واخواهی مورث طرفین نحوه تقسیم آن را بین خریداران در همان تاریخ مبایعه نامه ۲۹/۱۱/۸۲ تعیین نموده است که با توجه به شهادت شهود وصیت نامه من جمله آقای امامت جماعت مسجد و وصیت نامه عادی در محضر نامبرده امضاء گردیده و خریداران بر این امر توافق می نمایند که مورد معامله به صورت پسر بخش و دختر بخش باشد در جلسه دادگاه واخواندگان دفاع نموده اولا ایراد شکی وارده به این نحو که وصیت نامه استنادی پس از فوت موصی انجام می شود جهت جلوگیری از هر گونه سوء استفاده قانونگذار توجه به شرایط شکلی و صوری آن داشته به نحوی که وصیت نامه استنادی مستفاد از مواد ۲۷۸و۲۷۹ باید به خط خود نوشت و یا رسمی و یا سری تنظیم شود که در غیر این صورت دادگاه قبل از تنفیذ وصیت نامه تنظیمی راجع به قراردادن آن در عداد دلائل ندارد (ماده ۲۹۱ ق.ح) و در ماهیت موضوع واخواهانها صحت و اصالت مبایعه نامه را مورد تأیید قرار داده لیکن ماحصل خواسته عمل به مفاد وصیت نامه ایست که پس از وقوع عقد بیع صورت پذیرفته صرف نظر از اینکه ماهیت حقوقی نوشته تکمیلی یا عهدی باشد این ایراد بر آن وارد است با توجه به اینکه جلسه تشکیل شده جهت انعقاد بیع آپارتمان مقدم بر وصیت نامه می باشد و با توجه به اینکه قطعی است بنابراین در زمانی که وصیت نامه تنظیم شده مورث دیگر مالکیتی نسبت به آپارتمان متنازع نیز نداشته و به صراحت ماده ۸۴۱ قانون مدنی باطل است. از طرف دیگر قید این جمله در وصیت نامه که آپارتمان بین فرزندانم …. شرعا و عرفا طبق دستور قران و آنچه نوشته عمل کنند دلالت روشنی بر تفسیر و توضیحی که توسط واخواهانها ارائه شده ندارد اینک دادگاه با توجه به مراتب فوق و مندرجات پرونده و رد ایراد شکلی وکیل خواندگان به لحاظ اینکه وصیت نامه استنادی مورد تردید طرفین قرار نگرفته نظر به اینکه مبایعه نامه مورخ ۲۹/۱۱/۸۲ تنظیمی بین مرحوم حسن چمنی و واخواهانها و واخواندگان که صحت و اصالت آن مورد تأیید طرفین می باشد مقدم به وصیت نامه استنادی است و بدین ترتیب مالکیت مرحوم حسن چمنی بعد از عقد بیع و انجام معامله نسبت به آپارتمان زایل و دیگر سهمی نداشته لذا بنا به گفته های مذکوره و به استناد مواد ۱۹۰ و ۱۹۱ و ۲۱۹ و۲۲۳ و ۲۲۴ و ۸۴۱ از قانون مدنی ضمن رد واخواهی واخواهانها، دادنامه بدوی را که صادر شده تأیید و استوار می نماید. این رأی ظرف ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر نزد محاکم محترم تجدید نظر استان خراسان رضوی است.
تمایل حقوقی کارآموز :
بر رأی صادره ایرادات مختلفی وارد است که به شرح ذیل احصاء می گردد :
دادگاه محترم با استناد به این امر که مبایعه نامه مورخ ۲۹/۱۱/۸۲ تنظیمی بین مرحوم حسن چمنی و واخواهانها و واخواندگان که صحت اصالت آن مورد تأیید طرفین می باشد مقدم بر وصیت نامه استنادی است و بدین ترتیب مالکیت مرحوم حسن چمنی بعد از عقد بیع و انجام معامله نسبت به آپارتمان متنازع فیه زایل گردید و مشارالیه مالکیتی نسبت به موصی له نداشته تا بتواند بعدا در قالب تنظیم وصیت نامه موصی، مورد مالکیت خود را با اراده و موافقت فرزندان و با انعقاد عقد بیع به طریق صحیح به آنان منتقل نموده است و بعد از عقد بیع و زائل شدن مالکیت موصی وصیت به آن موجه نبوده و امضاء وراث هم نمی تواند در ذیل وصیت نامه اقاله مبایعه نامه تلقی شود به استناد مواد ۱۹۰ و ۱۹۱ و ۸۴۱ دعوی را رد نموده است. برابر منضمات و مستندات علم حقوق ماده ۱۰ از قانون مدنی: قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است لذا بعد از مبایعه نامه طرفین عقد با امضاء توافق نامه جداگانه تحت عنوان وصیت نسبت به نحوه تقسیم سهام توافق نموده اند، برابر ماده ۱۹۱ از همان قانون عقد عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند، برابر نظر احد دادگاهها طی دادنامه شماره ی ۱۶۶- ۲۸/۷/۸۰ این گونه آمده است که آنچه قابل ترتیب اثر بوده و برای طرفین ایجاد تکلیف می نماید قصد واقعی آنها است نه صرف الفاظی که در قرارداد به کار می رود یا عنوانی که بر آن انتخاب می شود همچنین ماده ۱۹۱ از قانون مدنی که بر اساس قاعده العقود تابعه للقصود تنظیم شده و به اعتبار آن عقد و ایقاع را از امور اعتباری دانسته که ایجاد آن به وسیله ی قصد صورت می گیرد و الفاظ و قرائن خارجی علامت و دلالت کننده بر قصد است همچنین برابر ماده ۲۲۴ از همان قانون الفاظ عقود قراردادها باید حمل بر معانی عرقیه آن شود و تخلف از آن موجب نقض دادنامه است و در تفسیر یک توافق و قرارداد صرف نظر از معنای لغوی باید به مقصد طرفین توجه شود که این تفسیر باید بر اساس متعارف و به صورت عقلائی صورت گیرد.
در مورد استناد دیگر دادگاه به ماده ۸۴۱ باید گفت : برابر ماده ۸۴۱ از قانون مدنی موصی به باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازه مالک، باطل است یعنی همان قاعده فقهی (لا تصح الوصیه بمال الغیر و لو اجازه ذلک الغیر) ولی موضوع را نباید به همین امر خلاصه کرد برابر نظر مشهور فقها و حقوقدانان ابطال این نوع وصیت نامه را در صورتی می دانند که موصی مال غیر را برای خود وصیت کند یعنی تملک را معلق بر شدت خود نماید اما اگر به طور فضولی از قبل غیر وصیت کند در صورت تنفیذ مالک آن را صحیح می دانند (عروه الوثقی) هر چند که در موضوع پرونده مطروحه در سند عادی ابرازی شخص خانمها مینا و ملیحه چمنی امر فوق را قبول و با امضاء آن را تأیید نموده اند و آن را تنفیذ کرده اند که به هیچ وجه در طول دادرسی به آن سند خدشه ای وارد نشده است.
در یک بحث حقوقی برابر ضابطه شخصی یا اراده طرفین در تفسیر امر قرارداد باید اراده باطنی یا واقعی طرفین ملاک عمل باشد و قاضی باید اراده باطنی آنان را کشف و بر مبنای آن حکم صادر کند و در صورتی که دادگاه در این پرونده به هیچ وجه نه تنها به این موضوع دقتی مبذول ننموده بلکه صراحتا موضوع در را رأی ذکر ولی به آن رسیدگی قضایی نمی نماید.
لذا رأی دادگاه بدون توجه به اصول و مستندات حقوقی صادر که جای نقض داشته و پرونده می بایستی با استماع شهادت شهود و احراز نیت درونی و قصد واقعی طرفین مورد رسیدگی قرار گیرد.
شناسنامه پرونده
پرونده ۴
ماه اول کارآموزی
تاریخ ۲۱/۷/۸۴
دادگاه رسیدگی کننده : شعبه ۱۳۵ دادگاه جزائی
کلاسه پرونده ۸۴/۱۷۶۶/۱۳۵
موضوع : سرقت و اعتیاد
نتیجه پرونده : برائت ـ پرداخت جزائی نقدی ـ شلاق
صورت جلسه : ۸/۷/۸۴
مقارن ساعت ۱۴ در پی اعلام مرکز ۱۱۰ مبنی بر یک فقره سرقت در خیابان شقایق ۱۰ – شیرازی ۵ که بلافاصله اینجانب استوار ۲ خانی با خودرو به رانندگی گ مرادی به محل مراجعت و بنا به اظهارات فردی به نام علی اکبر هاشمی ف : حسین در یک ساعت قبل فردی از دیوار این منزل روبروی ما به داخل پریده که پس از تحقیق و بررسی مشخص گردید فردی داخل منزل است و نامبرده را دستگیر و به کلانتری هدایت که شخص مدعی گردید فردی به هویت مسعود رمضانی است که وارد منزل شده و توسط یکعدد رویه قصد داشته که وارد منزل شود.
صورت جلسه : ۸/۷/۸۴ کلانتری
س : گزارش مأمورین حاکیست شما را به اتهام سرقت داخل منزلی دستگیر نموده چه دفاعی دارید؟
ج : در خانه کسی نبودم از بالای دیوار وارد منزل شدم و مأمورین منزلی که به متعلق به خودم می باشد من را دستگیر نمودند.
س : چند فقره سابقه دارید؟ ج : ندارم
س : چند فقره سابقه اعتیاد دارید؟ ج : ۵ فقره
اظهارات حمیده نوری : همسر مسعود رمضانی
س : جریان مراجعه به کلانتری را بیان نمائید ؟
ج : شوهرم مسعود رمضانی که معتاد به مواد مخدر می باشد و دارای چند فقره سابقه کیفری سرقت و اعتیاد دارد بدون اجازه وسایل منزلم را سرقت و به فروش رسانیده از وی به اتهام سرقت وسایل و اعتیاد به مواد مخدر شکایت دارم.
اظهارات مسعود رمضانی ۸/۷/۸۴ دادیاری (کشیک ۱)
س : حسب محتویات پرونده و گزارش مأمورین و وضعیت ظاهریتان که گیج هستید و نمی توانید درست پاسخ دهید متهم هستید به اعتیاد به مواد مخدر چه دفاعی دارید؟
ج : قبول ندارم ـ قبلا تریاک می کشیدم الان هم خوابم می آید.
در حق نامبرده قرار کفالت به مبلغ یک میلیون ریال صادر شده است.
جلسه شعبه ۵۲ دادیاری :
به تاریخ ۱۰/۷/۸۴ در وقت فوق العاده پرونده کلاسه ۸۴/۱۱۱۳/۵۲ تحت نظر است خطاب به متهم هویت محرز است مفاد ماده ۱۲ ق.ا.د.ک و تبصره آن به شما تفهیم می گردد ، مواظب اظهارات باشید شما متهم به اعتیاد مواد مخدر و سرقت هستید و با توجه به شهادت شهود چه می گوید :
ج : قبول ندارم من از سر کار بر می گردم در خانه زنگ زدم کسی درب را باز نکرد از بالای دیوار رفتم داخل و توی حیاط مرا گرفتند. دیگر حرفی ندارم ـ اعتیاد ندارم.
قرار مجرمیت ۱۱/۷/۸۴ ـ ۶۵۷-۱۲/۷/۸۴
در خصوص اتهام آقای مسعود رمضانی ف : علی اکبر دارای سابقه کیفری دائر به سرقت از منزل و اعتیاد به مواد مخدر و گزارش مأمورین نیروی انتظامی اوراق و محتویات پرونده تحقیقات انجام شده و گزارش مأمورین شکایت و شهادت شهود و دفاعیات بدو وجه و سایر قرائن بزه انتسابی نامبرده محرز و مسلم است علی هذا قرا مجرمیت وی صادر مراتب را در اجرای بند ز و ک ماده ۳ اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب اعلام می گردد.
رأی دادگاه :
کلاسه پرونده : ۱۷۶۶-۸۴ - شعبه ۱۳۵
شماره دادنامه : ۲۲۳۱/۱۴۰- ۲۱/۷/۸۴
شاکی: حمیده نوری ف : عبدالله ساکن مشهد آب و برق شقایق ۱۰ شیرازی ۵ پ ۶
مشتکی عنه : مسعود رمضانی ـ ف : علی اکبر ـ ساکن فعلا زندان مرکزی مشهد.
اتهام : سرقت و اعتیاد
در خصوص اتهام آقای مسعود رمضانی ف : علی اکبر دائر به سرقت لوازم منزل همسرش خانم حمیده نوری از قبیل آبمیوه گیری ـ قابلمه با توجه به اینکه شاکیه همسر متهم می باشد و ایشان وارد منزل مسکونی خودش شده و با همسرش در حال گذراندن زندگی مشترک می باشند دادگاه بر فرض صحت فروش بعضی از لوازم منزل آن را سرقت ندانسته و مستندا به ماده ۱۷۷ ق.ا.د.ک قرار منع تعقیب کیفری ایشان را در این خصوص صادر و اعلام می نماید و اما در خصوص اتهام دیگر متهم دائر بر اعتیاد به مواد مخدر از نوع تریاک با توجه به اقاریر صریح متهم دادگاه بزه انتسابی به وی را محرز تشخیص داده و نامبرده را به استناد ماده ۱۶ قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر به پرداخت مبلغ سه میلیون ریال جزای نقدی و نیز تحمل بیست ضربه شلاق تعزیری محکوم می نماید رأی صادره در خصوص اعتیاد قطعی و در خصوص سرقت ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر در شعب تجدید نظر استان می باشد.
«در این پلورالیسم که مقبول و معقول است، همیشه جای چیزی خالی است یا یقین یا حقیقت و یا سازگاری و غیره، در حقیقت پلورالیسمی است غیراصیل، لکن مهم و اجتنابناپذیر.»[۷۳]
۵- از نظر ایشان هرکس از هدایتی برخودار است و هدایت بدون هادی میسر نیست و این هادی گاه آشکار است و گاه نهان، «اما باید به غایت کار نگاه کرد که معلوم میشود همه بر سبیل هدایت و نجات بودند و به مقصدی واحد نایل شدند.
چنین می کند که کثرتهای متباعد نمای بیرونی هم روی در تقارب دارند و جویندگان همه یک چیز را میجویند و یک کس را صدا میزنند و سیمرغ جویان چون درآیند سیمرغ را مشاهده کنند و شترجویان صادق و کاذب همه به یک شتر میرسند».[۷۴]
«در اینجا بیش از آنکه بر صدق مطلق آموزههای مسلکی تأکید رود بر صدق طالب و نجات واپسین او تأکید میرود و بیش از اینکه از هادی آشکار و دیدنی سخن رود از هادیان نادیده و ناآشکار سخن میرود… ».[۷۵]
«چنین کثرتگرایی هم هضم و قبول کثرت را ممکن میسازد و هم هر فرقه را در دعوی خویش ثابت و راسخ میدارد که حق و نجات و برتری باطناً و حقاً از آن ما است و دیگران دانسته یا نادانسته رهرو ما هستند…».[۷۶]
۶- مبنای ششم: معنای سلبی است به این صورت که ظلمات همگان به غیر از ما و کیشمان امری است که خلاف انصاف در کلامهای فلسفی است. این یک مدعای کلیدی است که بر مبنای رحمت واسعهی خداوند نتیجه میگیرد که نمیتوان چنین اندیشید که تنها بخشی از دینداران نجات پیدا کردند و دیگران در ظلال افتادند.
برای دیگران هم حظّی از نجات و سعادت و حقانیت باید قایل شویم و روح پلورالیزم هم همین است.[۷۷]
از نظر او«از این روزن که بنگریم پلورالیزم، معنایی ندارد جز اذعان به رحمت واسعهی الهی و کامیابی رسولان وی و ضعف کید شیطان… ».[۷۸]
این پلورالیزم سلبی است؛ «چون حق و صدق آموزههای کلامی را منظور نظر قرار نمیدهد و بیش از آن بر نجات و سعادت طالبان صادق و دستگیری هادیان نهان، انگشت مینهد و کثرتها را نه در کثرتشان بل به دلیل آنکه منحل به وحدت میشوند میپذیرد».[۷۹]
۷- از نظر سروش ادیان شکلهای ناخالصی از امر واحد هستند، اما سخنان افرادی که آن ها را بیان میکند موجب اختلاف میان آن ها شده است.
از نظر او هیچ چیز خالص در این جهان یافت نمیشود و به سخن امام علی (ع) در اینباره استناد میکند که«حق خالص و باطل خالص اگر وجود داشتند هیچکس در گرویدن به حق و ترک باطل تردید نمیکرد».[۸۰]
در نتیجه فهم آدمیان و مذاهب مختلف دینی همیشه آمیختهای از حق و باطل است سرّ این ناخالصی بشریشدن دین است.
«نه تنها در فهم دین خللها است که در خود دین و به نام پیامبر و پیشوایان هم جعل و وضعهای بسیار صورت گرفته و کار را بر عالمان دین در تمیز صحیح از سقیم دچار صعوبت کرده است».[۸۱]
او در اینجا مسأله زبان را به میان میآورد و نقش کثرتآفرین آن را در ساماندادن به تجارب دینی که در آغاز، از یک امر واحد است، اما در هنگام بیان، متکثر میشود یاد آور میشود.
۸- سروش مبنای هشتم را خویشاوندی حقایق با یکدیگر میداند و از نظر او هیچ حقّی با حق دیگر ناسازگار نیست به نظر او «ملاک حقبودن اندیشهای این است که با اندیشههای حق دیگر همخوانی داشته باشد و اگر طالب حق و حقیقت هستیم باید به موزونکردن حقایق بپردازیم و علی ای حال راهی به جز قبول کثرت نداریم».[۸۲]
۹- دلیل دیگر ایشان این است که هنگامی که حقها اینچنین سازگارند، ارزشها و فضایل هم که از نظر عقلا ترجیحی بر هم ندارند و متکثرند پس نمیتوان یکی را برتر از دیگری دانست. افزون بر این از نظر او چنین ارتباطی میان دین هر شخص با دیگری وجود دارد و انسان را در انتخاب هر دینی مخیر میکند. «این اختیار علت دارد نه دلیل و تا آن علل و تعارض باقی است آن تخییر هم پابرجاست».[۸۳]
«کثرت در این داوریها عملی است کثرتی، و دستزدن به هر اقدامی به علل و به تعارض ذاتی ارزشها باز میگردد… این پلورالیزم ارزشی و عملی، عین متن زندگی است و آدمیان در چنین کثرتی زندگی میکنند».[۸۴]
از نظر او گرچه این پلورالیسم به سبب فقدان دلیل سلبی است، اما به سبب وجود تعارض و تساوی ذاتی ارزشها پلورالیسم مثبت است.
پلورالیزم در اینجا از نظر او واقعی و مبتنی بر تباین جوهری است.
«این فردیت سرآغاز کشف آزادی است… و هرکس دنیای ویژه خود، دین ویژه خود و اخلاق ویژه خود را برای گشودن گرهها دارد.»[۸۵] و این همان آزادی واقعی است که مبتنی بر پلورالیسم واقعی است.
۱۰- در مبنای دهم؛ از نظر او علل اختلاف ادیان گاه دلایل اصیل ادیان در برابر هم نیست، بلکه ناشی از شرایط و عللی است که آن ها را به این دیدگاه سوق داده است.
در حالیکه دلایل ناشی از همین علتهای پیشینی است که آن ها را به این روش متمایل کرده است و به این شکل یکی را مسلمان، یکی را مسیحی، و دیگری را یهودی ساخته است.
این تکثر، تکثری است مؤسس بر ظن نه یقین و پلورالیسمی است منفی، و نه مثبت. «اگر کثرتگرایی دینی بر ده برهان موجه شدنی است، پلورالیسم سیاسی و فرهنگی به صد زبان قابل توجیه است».[۸۶]
او در ادامه بیان میکند: «بنابر مواضع و دلایل هر طرف ادیان و مذاهب را نمیتوان و نباید به علل کاهش داد این کار نقش عقل را کاهش میدهد».[۸۷]
فرض سروش بر آن است که به عنوان یک معرفتشناس و نه یک متکلم دینی خاص، صرف قانعنشدن ادیان از دلایل دیگر نشان میدهد که طرفین به تکافوء ادله رسیدهاند. او همچنین میان دینداری عوام و خواص فرق میگذارد و بیان میکند که «دین عوام را عللشان متفاوت میسازد؛ یعنی زمینه عینی که در آن زاده شدهاند و در آن زندگی کرده اند، اما اختلاف خواص در دینشان را نمیتوان به این زمینه متصل کرد؛ چراکه فرض بر تقلیلناپذیری دلایل به علل در مورد اندیشهها است».[۸۸]
سروش بر آن است که در مورد متفکران باید فرض را بر این گذارد که هریک دلایلی از سر صدق آوردهاند و در صورت عدم اقناع یکدیگر باید فرض را به تکافوء ادله گذارد.
و چنانچه دلایل متکافی میشود مسأله جدلی میگردد و تابع معیار عینی، برای داوری حق و باطل نخواهد بود. موضع سروش با توسل به تکافوء ادلّه به جای علل زمینهای، موضعی است که او را از بحث کلامی در حق و باطلدانستن یکی از طرفین معاف میسازد. به این صورت او موضع بیرونی خود را حفظ میکند و میان علت و دلیل و تکافوء ادلّه تمایز قائل است.
۲-۳- بررسی مبانی فلسفی نظریه کثرتگرایی دکتر سروش
طبیعی است که هر نظریهای در بستر مبانی و پیشفرضهای خاصی پدید میآید که این پیشفرضها، پایههای نظریه را تشکیل میدهد که با اندک تزلزلی در آن ها، نظریه، مبانی خود را از دست داده، غیرقابل اعتماد میشود. نظریهی کثرتگرایی سروش نظریه ایست که تحت تأثیر معرفتشناختی جدید پدید آمده است؛ او از یک سو به دلیل تعلّقات فلسفی و معرفتشناختی نمیتواند اندیشههای جدید را نادیده بگیرد و از سوی دیگر فردی است متدیّن که به آموزههای عرفانی اسلامی تعلّق خاطر دارد از اینرو با بهره گرفتن از اندیشههای مدرنیستی به بازسازی و تحول در آموزههای عقیدتی و دینی میپردازد و نسبت به کثرت ادیان واکنش نشان میدهد. از یک سو معرفتشناسی کانت بر او چیرگی دارد ومهمترین مبنای کثرتگرایی او را تشکیل میدهد و از سویی دیگر هرمنوتیک فلسفی و الگوبرداری از نظریهی ویتگنشتاین دربارهی زبان دین، پرسپکتویسم نیچه و تجربه دینی که علاوه بر فلسفه جدید در عرفان نظری هم سابقهی طولانی دارد به عنوان مبانی کثرتگرایی او بر جرح و تعدیل نظریهی او تأثیرگذار بودهاند.
در این مجال پس از تبیین نظریه کثرتگرایی سروش به بررسی مبانی این نظریه میپردازیم.
۲-۳- ۱- مبانی فلسفی کانت
امانوئل کانت (Immanuel Kant) فیلسوفی است که به اعتبار او میتوان تاریخ فلسفه را به دو بخش تقسیم کرد. «مقام و منزلت او در تاریخ فلسفه جدید همان مقام و منزلت افلاطون و ارسطو در فلسفه یونان است».[۸۹]
کانت - وارث سنتهای فلسفی پیش از خود - از یک سو تحت تأثیر متافیزیک و از سوی دیگر فلسفههای حسگرا و شکگرای فیلسوفان انگلیسی از جمله هیوم قرار دارد.
«مسأله بنیادین او این است که فهم و عقل آدمی همه چیز را تا چه اندازه میتواند آزاد از هرگونه تجربهای بشناسد. او این دستاورد خود را عملی کوپرنیکی میداند».[۹۰]
در فلسفه کانت همه چیز بر محور ذهن دور میزند؛ زیرا او معتقد بود که احکام عملی نمیتواند صرفاً برآمده از دادههای تجربی باشند، بلکه برآمده از دادههای تجربی سامان یافته در قالبهای کلی هستند که قوهی فاهمه بدینوسیله، مسلط بر آن ها و متصرّف در آن ها است.
کانت معتقد است که صورتهای ذهنی ملازم ضرورت و کلیّت هستند و بدون ضرورت و کلیّت، معرفت قطعی و یقینی حاصل نمیشود. بدین ترتیب او ضمن قبول این مسأله که نخستین وسیله علم و معرفت برای انسان در تجربهی حسی است، بر این نکته تأکید میکند که عناصری غیر از تجربه باید در معرفتشناسی دخالت کند تا معرفت کلی و ضروری باشد.
از نظر او دادههای حسی و تجربه به مثابه مواد خامی هستند که وقتی وارد ذهن میشوند ذهن باید موادی را به آن ها بیفزاید تا معرفت به دست آید. بدینترتیب شناخت در نظر او محصول تعامل حس و عناصر دیگری است که ناشی از تجربه نیستند و همان مفاهیم کلی و ضروری هستند که برای به دستآوردن معرفت لازم میباشند.[۹۱]
او این مفاهیم را به خود ذهن نسبت میدهد و معتقد است که ذهن آن ها را پیش از خود آن ها در هر معرفتی وارد میسازد. به این ترتیب نمیتوان به اشیاء، معرفت پیدا کرد، مگر اینکه مقید به پارهای از شرایط پیشین معرفت از جانب عامل معرفت گردند.
او همچنین معتقد است که ذهن، یک قوه منفعل (حساسیت) و سه قوه فعال (فاهمه، مخلیه و عقل) دارد.
به طور کلی«هر عنصر صوری از آنجا که معلول سرشت اذهان ما و محصول تفکر محض است در موقع ادراک حسی به فعلیت در میآید و به طور پیشینی قابل شناسایی است، اما عنصر مادی امری پسینی است».[۹۲]
از دیدگاه کانت، شناسایی عبارت است از: رابطه اسنادی میان تصورات، از اینرو کانت از احکام آغاز میکند. از نظر او حکم به طور کلی به تألیفی و تحلیلی و سپس به پسینی و پیشینی تقسیم میگردد.[۹۳]
از این میان مهمترین حکم، حکم تألیفی پیشین است و هر حکمی که دارای چنین معرفتی نباشد علم نیست و این یکی از معیارهای علم میباشد. یکی دیگر از معیارهای علم از نظر او تجربی بودن است اگرچه که ذهن انسان دارای ساختارهای اساسی مقدم بر تجربه است، اما آغاز علم و کاربرد آن در قلمرو تجربه است.
در نزد کانت؛ عالم تجربه در چهارچوبی کلی است که علم انسان از آن بر میخیزد و هم در مرزهای آن محدود میشود. او برای نشاندادن این چهارچوب و محدودیتبندی از قالب نومن (Noumeno) و فنومن (Phenomeno) استفاده میکند و در نهایت علم انسان را پدیدار (فنومن) محدود میکند. در نتیجه هرگونه شناخت عقلی و غیرتجربی برای انسان بیمعنی میشود و همچنین شناخت به عالم پدیدار محدود میشود.
از نظر کانت عالم واقع از حیث ارتباطی که با ما دارد به دو بخش تقسیم میشود:
۱- بخش غیرقابل ادراک ۲- بخش قابل ادراک
او بخش اول را «بود»، «نومن»، «شی فینفسه» و «واقع» و بخش دوم را «نمود»، «فنومن»، «شیء در نزد ما» و «ظاهر» میخواند.
او معتقد است ذهن، ادراک حسی خود را در دو کانال زمان و مکان کانالیزه میکند و دوباره آن را در دوازده مقوله صورتبندی میکند. از نظر او اگر مدرکهای ما بتوانند از این صافیها عبور کنند آن ها را «نمود» میدانیم در غیر این صورت مربوط به عالم «بود» و «فنومن» هستند. از نظر او «نومن» از دسترس حس خارج است و به ادراک ما در نمیآید. [۹۴]
کانت از دو تعبیر جزیره و اقیانوس استفاده میکند و معتقد است جزیره، دنیای پدیدهها (فنومنها)ی ما است و اقیانوس، شیءهای فینفسه یا ذاتهای معقول (فنومنهای) ما به شمار می رود.
«ذات معقول یا نومن را میتوان و حتی باید اندیشید؛ لیکن نمیتوان شناخت. پدیدارها مدیون چیزیاند که فراتر از کارکرد فهم ما است و آن چیز، شیء نشناختنی فینفسه است. ذات معقول یا نومن غیرقابل دسترس است».[۹۵]
او میگوید: «فهم ما تنها جزیره و شیءهای تجربی را میتواند بشناسد. آنجا پایههای استوار دارد، اما فهم، جزیره را نمیتواند ترک گوید».[۹۶]
از نظر کانت؛ اساساً عقیده به نومن گریزناپذیر است؛ چراکه پیامدهای منطقی پذیرش فنومن وجود نومن است، وگرنه عقیده به فنومن واهی و باطل خواهد بود.
در نتیجه آنچه که تجربه حسی از اشیاء به ما میدهد تنها پدیدارهای اشیاء است. این بدان معنا است که اشیاء و اوصاف آن ها در کلیت وجود ایشان به ما داده نمیشود. «شیء فینفسه» یعنی همین کلیت وجودی و کانت نیز از این مفهوم، چیزی جز این را قصد نکرده، هر چیز تعین کامل وجودی دارد که آن را از دیگر اشیاء متمایز میکند.[۹۷]
۲-۳-۱-۱- مبانی فلسفه کانت و تکثرگرایی
۴٫۴۵۲۵
توصیف متغیر روان نژندی(روان رنجورخویی)
در متغیر روان نژندی(روان رنجورخویی) کمترین امتیاز ۱۷/۱ و بیشترین امتیاز ۰۰/۴ و میانگین نمرات ۴۸۳۸/۲ و انحراف معیار آن ۶۲۱۷۵/۰ و واریانس آن برابر ۳۸۶/۰ است.
توصیف متغیر برون گرایی ( درون گرایی)
در متغیر برون گرایی ( درون گرایی)کمترین امتیاز ۵۰/۲ و بیشترین امتیاز ۷۵/۴ و میانگین نمرات ۷۱۳۷/۳ و انحراف معیار آن ۴۴۴۲۲/و واریانس آن برابر ۰٫۱۹۷است. میانگین نمرات برون گرایی ( درون گرایی)بیانگر این موضوع است که پاسخ دهندگان در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
توصیف متغیر گشودگی( اشتیاق به تجارب تازه)
در متغیر گشودگی( اشتیاق به تجارب تازه) کمترین امتیاز ۴۲/۲ و بیشترین امتیاز ۵۰/۴ و میانگین نمرات ۲۸۸۶/۳ و انحراف معیار آن ۳۸۸۴۰/۰ و واریانس آن برابر ۰٫۱۴۶ است. میانگین نمرات گشودگی( اشتیاق به تجارب تازه) بیانگر این موضوع است که پاسخ دهندگان در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
توصیف متغیر توافق پذیری
در متغیر توافق پذیری کمترین امتیاز ۲۵/۲ و بیشترین امتیاز ۵۸/۴ و میانگین نمرات ۲۶۱۶/۳ و انحراف معیار آن ۳۹۱۱۱/۰ و واریانس آن برابر ۰٫۱۵۲ است. میانگین نمرات توافق پذیری بیانگر این موضوع است که پاسخ دهندگان در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
توصیف متغیر باوجدان بودن(مسئولیت پذیری)
در متغیر باوجدان بودن(مسئولیت پذیری) کمترین امتیاز ۶۷/۲ و بیشترین امتیاز ۷۵/۴ و میانگین نمرات ۸۳۸۷/۳ و انحراف معیار آن ۴۲۲۸۲/۰ و واریانس آن برابر ۰٫۱۷۸ است. میانگین نمرات باوجدان بودن(مسئولیت پذیری) بیانگر این موضوع است که پاسخ دهندگان در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
توصیف متغیر عملکرد شغلی
در متغیر عملکرد شغلی کمترین امتیاز ۰۷/۳ و بیشترین امتیاز ۰۰/۵ و میانگین نمرات ۴۵۲۵/۴ و انحراف معیار آن ۵۰۱۸۰/۰ و واریانس آن برابر ۰٫۲۵۱ است. میانگین نمرات عملکرد شغلی بیانگر این موضوع است که پاسخ دهندگان در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
۴-۳- بررسی نرمال بودن متغیرها
به منظوربررسی نرمال بودن متغیرهاازآزمون کولموگراف واسمیرنوف استفاده گردیده است.نتایج آزمون برای هر متغیر به شرح زیر است
جدول ۴-۱۰- نتایج آزمون کولموگراف-اسمیرنوف[۶۶]
بعد
سطح معنیداری
روان نژندی(روان رنجورخویی)
۷۷۲/۰
برون گرایی ( درون گرایی)
۸۵۳/۰
گشودگی( اشتیاق به تجارب تازه)
۳۶۵/.
توافق پذیری
۴۸۵/۰
باوجدان بودن(مسئولیت پذیری)
۹۹۱/۰
عملکرد شغلی
۱۵۶/۰
فصل دوم
مروری بر منابع
شرایط اقتصادی و پیشرفت تکنولوژی در دنیا، صنعت برق را به یک بازار رقابتی انرژی مبدل نموده است که تحت عنوان صنعت برق تجدید ساختار یافته از آن یاد می شود. در صنعت برق تجدید ساختار یافته، اپراتور مستقل سیستم موظف به فراهم نمودن سرویسهای جانبی است. از جمله مهمترین این خدمات، تأمین توان راکتیو در سیستم قدرت میباشد. توان راکتیو نقش مهمی را در قابلیت اطمینان و امنیت سیستمهای قدرت بازی می کند. وجود میزان توان راکتیو کافی در سیستم برای حفظ ولتاژ گرهها در محدوده مجاز و همچنین افزایش بارپذیری خطوط در سطوح موردنظر، الزامی میباشد]۲۴[.
در این بازار رقابتی انرژی اگر چارچوب معقول و منصفانهای در خصوص توان راکتیو ارائه نگردد، تولیدکنندگان توان هیچ انگیزهای در تولید و یا جذب توان راکتیو نداشته و اپراتور مستقل سیستم در تضمین پایداری ولتاژ و دستیابی به سطح مطلوبی از ولتاژ با مشکل مواجه میگردد. علاوه بر این در راستای تحقق بازار رقابتی موضوعات جدیدی مرتبط با توان راکتیو ایجاد می شود؛ بعنوان مثال اگر شرکتهای تولید و انتقال شرکتهای مستقل شوند، چه کسی خدمات را ارائه میدهد و اینکه این خدمات چگونه قیمت گذاری میشوند، مسائل جدیدی است که باید حل گردد. از سوی دیگر، چگونگی بازار این خدمات و نحوه طراحی بازارهای کارآمد برای آنها برخی از مسائل مهم برای تنظیمکننده و اپراتور سیستم است]۲۵[.
در این بخش، ابتدا یک شناخت مختصر از توان راکتیو و نیاز برای تأمین آن به خواننده داده می شود. سپس طراحی بازار برای توان راکتیو مورد بررسی قرار گرفته و نیاز برای یک توزیع عادلانه قیمت برای تولید توان راکتیو مورد تأکید قرار میگیرد.
-
-
-
-
-
مفهوم توان راکتیو و ضرورت توجه به آن
-
- توان راکتیو چیست؟
-
-
-
-
-
تقریباً تمام بخش عمده توان الکتریکی شامل بخشهای تولید، انتقال و مصرف در شبکه های جریان متناوب (AC[10]) صورت میگیرد. المانهای سیستمهای AC از عرضه و مصرف دارای دو نوع توان اکتیو و راکتیو میباشند. توان اکتیو کار مفید انجام میدهد (به عنوان مثال، به حرکت درآوردن موتور و روشن کردن لامپ). درحالی که، توان راکتیو بطور طبیعی در گردش است و هیچ کار مفیدی انجام نمیدهد، اما به طور قابل توجهی بر روی ولتاژ اثر میگذارد]۲۶[. به این ترتیب، توان راکتیو در سیستمهای قدرت برای حفظ ولتاژ و ارائه توان اکتیو از طریق خطوط انتقال مورد نیاز است.
در یک سیستم الکتریکیAC ، ولتاژ و جریان در فرکانس سیستم سینوسی میباشند و اگرچه در یک فرکانس مشابه میباشند اما در زمانهای متفاوت به اوج میرسند. توان راکتیو بسته به اینکه آیا نقطه اوج جریان قبل یا بعد از ولتاژ است، می تواند مثبت یا منفی باشد. از تئوری اساسی مدار، توان راکتیو بصورت زیر تعریف می شود:
(۲-۱)
در رابطه (۲-۱)، ولتاژ و جریان است و زاویهی بین آنها میباشد.
یک مقایسه برای توصیف توان راکتیو، یک فرد بر روی یک ترامپلاین[۱۱] است. در حالی که شخص در حال راه رفتن در سراسر ترامپلاین است، شخص به بالا و پایین میپرد. جهش بوسیله تبادل انرژی ذخیره شده بین چشمه ترامپلاین و میدان گرانشی زمین ایجاد می شود. به طور مشابه، توان راکتیو در سیستم انتقال برق، انتقال پالسها از انرژی ذخیره شده بین انواع مختلف از اجزای الکتریکی در سیستم است. در قیاس ترامپلاین، توان “اکتیو” نیرویی است که شخص به صورت افقی در حال حرکت در سراسر ترامپلاین صرف می کند، در حالی که توان “راکتیو” در ترامپلاین، آن شخص را به هنگام پرش ایستاده نگه میدارد. تلاش شخص برای حفظ جایگاه خود در طول جهش هیچ حرکت رو به جلو خالصی را دربرندارد، اما برای راه رفتن در سراسر ترامپلاین لازم است]۱۱[.
- مجتهدزاد،پیروز،۱۳۷۹، ژئوپلیتیک ، انتشارات سمت،تهران.
- نقیب زاده ، احمد،۱۳۷۸، موضعی تداقعی ، همشهری دیپلمات ، شماره ۱۸٫
- نوری،علیرضا،۱۳۹۲،ایران وسیاست منسجم خاورمیانه ای، مجله اسلام تایمز.
- نصیری،قدیر،۱۳۸۴،نفت ومعمای امنیت درخاورمیانه جدید،فصلنامه راهبرددفاعی،شماره۷٫
- واعظی،محمود،۱۳۸۶، ژئوپلیتیک بحران در آسیای مرکزی وقفقاز (بنیان ها وبازیگران )،انتشارات وزارت امور خارجه،تهران.
- واعظی،محمود،۱۳۸۸،میانجیگری درآسیای مرکزی و قفقاز،انتشارات وزارت امور خارجه،تهران.
- واعظی،محمود،۱۳۸۷،ژئوپلیتیک بحران درآسیای مرکزی وقفقاز (بنیان هاوبازیگران)، انتشارات وزارت امور خارجه،تهران..
- وزارت امور خارجه ،۱۳۸۸،ارمنستان، نشر وزارت امورخارجه ،تهران.
- هرسنی، صلاح الدین ،۱۳۸۶، حیات سرزمینی،نشر همشهری دیپلمات،شماره ۱۸٫
- یزدانی عنایت اله ،۱۳۸۷، تاثیر بحران های منطقه ای در قفقاز بر امنیت انرژی : رویارویی در قفقاز- ریشه ها ، ابعاد و پیامدها ، انتشارات وزارت امور خارجه،تهران.
سایت ها:
- Washington Quarterly,winter2002,pp221-23
- (forum/index.phptopic=16211.0;wap2/
Abstract
This article studies Armenia Republic role in Islamic Republic of iran
geopolitical development in Gafgaz region and along this while considering different solutions in the international relations field and regional and beyond regional powers, it studies the geographical, geoeconomical and geopolitical features of the region and political, commercial, security, cultural, martial and … between Iran Islamic Republic an d Armenia Republic and other countries in Ghafghaz region and beyond regional powers.
The changes of international system structure in 1991 and the changes of bipolar system, changed the global equation in a basic way, specially in some of the essential regions of world.The maximum affect occurs in ourAsia region which includes the Soviet territory. Despite the changing world’s geographical plan,the ccurrence of independent units results new geopolitical and geostrategical accounting for the region such as Gafgaz domain. Ghafghaz, the Asia and Europe connection area and the great civilization’s junction, accounts for one of the global geopolitical and geoeconomical important regions. Russia in a secure view tries to stabilize it’s previous political, economical and martial situation in Ghafghaz and also The United States follows it’s influence and profits by economical investment and conducting geopolitical energy. Southern Ghafghaz (Azerbaijan, Armenia and Gorgestan Republics) is also the activity domain of actors like Turkey, Israel and European union which entered the region by economical and political aims. Meanwhile, the interregional items like the energy equations, crisis and ethnical disputes, social political transformations of the countries within this domain and t economical in stability in accordance with free economic, provided suitable fields for global and regional strict challenges.
Armenia Republic is one of the southern region and it has got a common border with Iran. This country despite of inaccessibility to free water and economical besieging by the two neighbor countries (Azerbaijan Republic and turkey) has special geopolitical situation in the region and also has friendly relations with Iran Islamic Republic. Therefore it can be concluded that the development of diplomatic, commercial, security and etc activities between Iran Islamic Republic and Armenia Republic causes the stability and security in the region and develops Iran penetration and on the other hand, parallel to such a result will cause the reduction of interference and will induce stress by regional powers (like Turkey) in executing it’s overreaching goals.
Key words: Islamic Republic of iran,Gafgaz,geopolitica,Armenia,like Turkey
Eslamic Azad University
Rasht Branch
Faculty of Humanities
“M.A” Thesis for Master Degree
Major: Political Geography
Titel:


