۲۴,۵
۱۵,۹
۲۵,۷
۲۸,۸
فرامادیون
۴۷۱۴ (۱۰۰%)
۱۱۸۰ (۱۰۰%)
۱۶۴۸ (۱۰۰%)
۱۸۸۶ (۱۰۰%)
جمع
از جداول(۲-۱ تا ۲-۹) این نکته استنباط میشود که تطبیق طولی نظریه اینگلهارت د اکثرر کشورهای غربی( ایالات متحده، کانادا، آلمان و ژاپن) موجت تایید نظریه میشود اما در مورد کشورهای غیر غربی (ترکیه، هند و پاکستان) یافته های اینگلهارت را تایید نمیشود. این نتیجه ممکن است در تطبیقپذیری این نظریه در ایران نیز صدق کند اما ما در ایران با وضع متفاوتی روبرو هستیم.. ایران نیز در این ۳ دهه با رشد اقتصادی روبرو بوده است(پیوست، جدول ۱) اما یک انقلاب و یک جنگ طولانی را نیز پشت سر گذاشته است. در واقع نظریه اصلی اینگلهارت حول رشد اقتصادی بسیار زیاد بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است و شرایط ایران را از این لحاظ در این ۳ دهه به کشورهای غربی در دهه های ۵۰, ۶۰ و ۷۰ شبیه میسازد و از کشورهای غیرغربی مجزا میسازد و البته راه را بر نتیجهگیری بدون تحلیل میبندد. به دیگر معنی با توجه به تحقیق دکتر آزاد و با توجه به نتایج تطبیق طولی نظریه در دیگر کشورها و با عنایت به شرایط خاص ایران تطبیقپذیری طولی این نظریه را تنها میتوان با انجام یک مطالعه تجربی اثبات و یا رد نمود.
۲-۱-۴-تحلیلهای ثانویه
در مورد تحلیل ثانویه پیمایشهای ملی نیز کارهایی انجام گرفته است که ما به معرفی سه مورد از مهمترین آنها بسنده میکنیم.
الف) سری گزارشهای تحلیل یافتههای پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان:
این گزارشها به روش کارگاه پژوهشی تهیه شده است. به این صورت که دبیر کارگاه یک موضوع را همراه با پرسشهای اصلی به صورت یک گزارش در اختیار اعضای کارگاه قرار میدهد و اعضای جلسات به تدوین مدلسازی این دادهها میپردازند. این کارگاهها از روش طوفان فکری بهره گرفتهاند. اعضای این کارگاهها عبارت بودهاند از دکتر سید حسین سراجزاده، دکتر یوسفاباذری، دکتر سید احمد موسیزاده، کامبیز نوروزی، دکتر سید ابوالحسن ریاضی، دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی، دکتر عبدالمحمد کاظمی پور و فریبزر بیات.
در واقع این گزارشها فرا تحلیلی است بر دو پیمایش انجام شده در سالهای ۷۹ و ۸۲ در این مرکز، گرچه در بخشهایی از آنها از یافته های پیمایش سال ۱۳۵۳ نیز استفاده شده است و تغییرات ۳۰ ساله سنجیده شده است. برای مثال در گزارش باورهای دینی و نگرشهای اجتماعی مفهوم سکولاریسم در سه سطح فردی، میان فردی و سکولاریسم در سطح نهادی تعریف میشود و یافتههای سه پیمایش ۵۳ و ۷۹ و ۸۲ مطابق با این تقسیمبندی مورد توجه قرار گرفته است. از مهمترین یافتههای این گزارش میتوان موارد زیر را برشمرد:
- اطلاعات طولی نشانگر افت تدریجی مشارکت مردم در رفتارهای جمعی دینی است.
- مردم کمتر از گذشته در حوزه میان فردی دین را داور ارتباطات اجتماعی و میان فردی خود قرار میدهند.
- گرایشهای سکولار متغیر اثرگذاری در تعیین گزارشهای اجتماعی– سیاسی و فرهنگی پاسخگویان است.
گزارشهای دیگری نیز پیرامون تحلیل ثانویه یافته های پیمایشهای مذکور در باب شکاف نسلی، نگرشهای جنسیتی، رضایت از زندگی و … نیز چاپ شده است که مجال نام بردن از آنها نیست.( گسست و تدوام نسلی: گارگاه تحلیل یافته های پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان، ص۳۴-۳۶)
ب) دیگر مطالعه طولی قابل توجه کتاب “باورها و رفتارهای مذهبی در ایران( ۱۳۷۹-۱۳۵۳)” تالیف عبدالمحمد کاظمیپور است. اطلاعات آماری این نوشته بر دادههای موج اول پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (۷۹) و نیز نتایج پیمایش سال ۱۳۵۳ مبتنی است. به لحاظ تئوریک نیز، چارچوب راهنمای این مطالعه را مباحث مربوط به نظریه سکولاریزاسیون(به عنوان یکی از نظریههای مطرح در این زمینه) تشکیل میدهد. در این تحقیق مذهبی بودن به چهار بعد باورهای فردی، باورهای سیاسی–مذهبی، اعمال جمعی و اعمال فردی تقسیم شده است که البته مولف شاخص باورهای سیاسی–مذهبی را منحصر به ایران میداند.
در نهایت کاظمیپور اینگونه نتیجه گیری میکند که «در ارتباط با تئوری سکولاریزاسیون به نظر میرسد که تحول رفتارهای دینی در ایران در مجموع تئوری مذکور را تایید میکند. بدین معنا که علیرغم عدم تغییر میزان اعتقادات مذهبی مردم و نیز انجام مناسک فردی توسط آنها، حضور افراد جامعه در مناسک جمعی مذهبی کاهش یافته است»( کاظمیپور، ص۳۲).
ج) یکی از کارهای جدی انجام شده در این زمینه کتاب تحولات فرهنگی در ایران(عبدی و گودرزی, ۱۳۷۸) است. این کتاب از ۴ فصل ۱) فرهنگ عمومی، حال و آینده ۲) شکاف میان نخبگان و توده ۳) تجزیه فرهنگی و ۴) رضایت از زندگی تدوین شده است. این ۴ فصل بر اساس تحلیل ثانویهای از دو پیمایش ۵۳ و ۷۴ بنا شده است.
نتایج فصل اول به این صورت است:
به نظر عبدی"تحول چند حوزه خانواده، اوقات فراغت، روابط اجتماعی، رفتارها و اعتقادات مذهبی و نیز باورها در آینده میانمدت نه هم جهت است و نه این که شدت یکسانی دارد.
«گر چه پیشبینی این تحولات در بسیاری از موارد به طور قطعی میسر نیست، لیکن با فرض ثابت بودن کلیه شرایط (که در واقع فرض ناممکن است)، صرفاً بر حسب اتکا به تغییرات سطح تحصیلات، توزیع سنی و سطح درآمد، میتوان روندهای محتملتر را پیشبینی کرد.
نتایج نشان میدهد که وجوه مختلف نهاد خانواده و دیدگاههایی که نسبت به ساخت و کارکرد این نهاد وجود دارد، در حال طی کردن مسیری است که اجماع بیشتری نسبت به آنها مشاهده میشود: این تحول به سوی قراردادیتر شدن، خصوصیتر و هستهایتر (هستهایتر شدن به معنای کوچکتر شدن وهم به معنای محدود شدن روابط و وابستگی آن به سایرین از قبیل پدر و مادر … است) شدن است.. همچنین افزایش موافقت با دیدگاه های برابریجویانه میان زن و مرد در تصمیمگیری، شغل و حقوق و نیز دمکراتیزه شدن و حذف خشونت میباشد. گرچه بعضی از ویژگیهای آن مثل مهریه و خواستگاری که ابعاد سنتی خانواده هستند، به علت ضرورتهای کارکردی کماکان در حوزه فرهنگ عمومی برقرار خواهند ماند.
برخی از متغیرهای مذهبی، نیز احتمالاً گرایش به خروج از حوزه فرهنگ عمومی را دارند و در صورت ثابت ماندن عوامل دیگر با افول این ابعاد حیات مذهبی در جامعه مواجه خواهیم شد.
در زمینه باورها، نیز میتوان با قاطعیت گفت که سیر تحول سریعتر از حوزههای دیگر است، و به صورت عمده تقدیرگرایی و اعتقاد به شانس و سرنوشت و مواردی از این دست در حال خارج شدن از حوزه فرهنگ عمومی است. این امر با تحلیل مرسوم در زمینه فرهنگ توسعه و تحول درباورهای جوامع در حال تحول همخوانی دارد»". (عبدی و گودرزی، ۱۳۷۸، ص ۵۲)
همانگونه که مشاهده کردید عبدی به گونهای به فرامادیتر شدن جامعه طی سالهای ۵۳ تا ۷۴ (مخصوصا در زمینه نظریات جنسیتی) تاکید دارد. در این زمینه شرح مبسوطی در قسمت (۴-۳-۲-۲) داده شده است و نشان داده شده است که نگرشهای نویی که عبدی از آنان نان میبرد همان نگرشها و ارزشهای فرامادیون است.
در بخش دوم کتاب به مبحث شکاف میان نخبگان و توده پرداخته شده است:
«"در مجموع میتوان گفت که مقایسه دو گروه تحصیلکردگان ( در سطوح آموزش عالی) و افراد کم سواد و بیسواد تا حدود زیادی چشمانداز آینده فرهنگی و رفتاری جامعه را تصویر کند. به ویژه آن که به مرور زمان نسبت تحصیلکردگان به عامه مردم کمسواد در حال افزایش میباشد.
در زمینه مسایل مربوط به ازدواج با بالا رفتن سن ازدواج هم در دختر و هم در پسر نیز محصور شدن ازدواج به یک امر شخصی میان زن و مرد و معاشرت بیشتر قبل از ازدواج و نیز حذف تدریجی ازدواجهای فامیلی، و در بلند مدت هم کاهش مراسم متعدد عروسی و نامزدی و … قابل تصور است.
در زمینه خانواده نیز ضعف پدرسالاری و افزایش مشارکت در تصمیمگیریها میان زن و مرد و کم شدن تعداد فرزندان و هستهایتر شدن ساخت خانواده در کشور قطعی به نظر میرسد. ضریب شکاف در زمینه رفتار و تصور در امور خانواده میان دو گروه مجموعاً حدود ۲ میباشد.
میزان بهرهمندی دو گروه از رسانهها متفاوت است. در زمینه تلویزیون هر دو گروه به یک نسبت بهرهمندی دارند، لیکن در مورد رسانههای مکتوب گروه تحصیلکردهده برابر بیشتر استفاده میکند و به نظر میرسد که در آینده تقاضا برای این رسانهها بیشتر شود»"(عبدی و گودرزی، ۱۳۷۸، ص ۵۲)
در این بخش نیز محققین با قطبی کردن جامعه به افراد با تحصیلات بالا(نخبه) و دیگران(مردم)، تفاوتهای ارزشی را از منطر این دو گروه با یکدیگر مقایسه کرده است. این بخش را نیز میتوان به گونهای دیگر همانند تطبیق مقطعی شاخصهای اینگلهارت به شمار آورد(رج به ۴-۴-۱) و افراد نخبه را افراد با تحصیلات بالا و دارای تفکرات فرامادی بهشمار آورد. در واقع تحصیلات که در این تحقیق شاخص نخبگی است با شاخصهای مادی/فرامادی نیز همبستگی قابل توجهی دارد.(اینگلهارت, ۱۳۷۳, ص ۱۲۵)
در بخش سوم آمده است:” «تجزیه فرهنگی را میتوان تحول سریعی نامید که بنا به علل متعددی بخشی از جامعه همپای بخش دیگر تحول نمییابد و نوعی گسیختگی در عناصر فرهنگ رخ میدهد. این تحولات میتواند ناش از نفوذ و تأثیر فرهنگ بیگانه باشد. همچنین در اثر تحولات اجتماعی از قبیل شهرنشینی، جمعیتی، مهاجرت، شکاف طبقاتی، تحصیلات و غیره دوگانگی فرهنگی تشدید میشود. نکته بسیار مهم دوگانگی میان مردم و نخبگان است که بنا به علل فوق رخ میدهد. به عبارت دیگر تفاوتهای ارتباطی این دو گروه با جهان خارج و نیز تفاوتهای آموزشی و معیشتی و اقتصادی آنان دو نوع فرهنگ گوناگون ایجاد میکند و اگر چه به لحاظ تعداد، نخبگان کم هستند، لیکن به لحاظ کیفیت و اثرگذاری قدرتمند میباشند و به یکی از عوامل و منابع مهم گوناگون فرهنگی در جامعه تبدیل میشوند»"(عبدی و گودرزی، ۱۳۷۸، ص ۱۴۴).
که در این قسمت نیز نظریه نوسازی (بازسازی شده) مورد توجه قرار گرفته است.
بخش چهارم نیز به مقایسه شاخصهای رضایت طی سالهای ۵۳ تا ۷۴ و با تفکیک سن، جنس و تحصیلات پرداختهاد. در این بخش نتیجه در راستای مبحث ما بدست نمیآید(رج به بخش ۴-۳-۲-۳-۳)
در واقع با عنایت به این تحلیلثانویه میتوانیم به تطبیقپذیری طولی نظریه اینگلهارت بر ارزشها و نگرشهای ایرانیان خوشبین بود
۲-۲- ادبیات نظری:جایگاه نظری اینگلهارت در مقایسه با نظریات نوسازی
همانگونه که عنوان شد نظریه اینگلهارت را میتوان نظریهای در امتداد نظریات نوسازی دانست. در این مرحله نظریه نوسازی را شرح داده و تفاوتهای نظریه اینگلهارت را با نظریات نوسازی بیان میکنیم.
۲-۲-۱- نظریه نوسازی
دگرگونیهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هماهنگ با یکدیگر بر اساس الگویی منسجم پیش میروند و جهان را به شیوه های قابل پیشبینی دگرگون میسازند.
این است دعوی اصلی نظریه نوسازی، از کارلمارکس گرفته تا ماکس وبر، تا دانیلبِل. این ادعا بحثهای گوناگونی را در دو سده گذشته در پی آورده است.
مطالعات نوسازی در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ تأثیرات عمدهای بر علوم اجتماعی به جا نهاد. با انتقادات جانانهای که بر نظریه نوسازی وارد آمد، از دهه ۱۹۷۰ این مفهوم تا حد زیادی از اعتبار افتاد. چنانکه پای (۱۹۹۰) خاطر نشان کرده است، زمان بازنگری در این نظریه فرا رسیده است. ادعای اصلی و محوری نظریه نوسازی این است که بین صنعتی شدن و فرایندهای دگرگونی اجتماعی– سیاسی خاص، روابط همبستگی وجود دارد که در سطح گسترده اعمال میشود. گر چه جوامع پیشاصنعتی بسیار گوناگونند اما میشود از الگوی جامعه «مدرن» و «صنعتی» به صورت معنادار سخن گفت. الگویی که همه جوامع میتوانند در مسیر آن گام بردارند به شرط آنکه خود را وقف صنعتی شدن کنند. توسعه اقتصادی نشانههایی از دگرگونی را به همراه میآورد که نه فقط صنعتی شدن، بلکه شهرنشینی، آموزش و پرورش همگانی، تخصصی شدن مشاغل، گسترش دیوانسالاری و توسعه ارتباطات را در بر میگیرد، و این پدیدهها به نوبه خود با دگرگونیهای گستردهتر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پیوند دارند.
یک دلیلِ اینکه چرا نظریه نوسازی تا بدین پایه با اقبال روبهرو شد این است که در بطن این نظریه وعده دستیابی به قدرت نهفته است. همینکه جامعهای در مسیر صنعتی شدن قرار گیرد، انواعی خاص از دگرگونی محتمل میشوند، دگرگونیهایی مانند کاهش میزان موالید، افزایش نفوذ دولت، افزایش میزان امید به زندگی، افزایش مشارکت سیاسی تودهای و شاید دموکراسی. بعضی از منتقدان، چهره کاریکاتورگونهای از نظریه نوسازی ساختند که گویا مطابق این نظریه توسعه اقتصادی به سادگی و خودبهخود به پیدایش دموکراسیهای لیبرال می انجامد. اما به واقع، دعوی بیشتر نظریهپردازان نوسازی سنجیدهتر و معتدلتر از تصویر طنزآمیزی است که منتقدان به دست دادهاند.