Ethos به معنای خلق و منش مرتبط و هم معنا است و گاه به معنای عرف و عادت (Custom) یا (Usag) کاربرد و کارکرد ترجمه و استعمال میشود. واژۀ Morality نیز از واژۀ لاتین Moralize گرفته شده و با افعالی که بدون لحاظ ویژگیها و شخصیت فردی درست یا نادرستاند مرتبط است(حسینی ،۲۴:۱۳۸۴)تربیت اخلاقی: برانگیختن، فراهم ساختن و بکار بستن ساز و کارهای آموزشی و پرورشی در جهت دریافت گزاره های اخلاقی و شناختن و شناساندن فضایل و رذایل و زمینه سازی برای ایجاد نگرش و روی آوردن به اخلاق حسنه و تقید و پای بندی و عینیت دادن ارزش های اخلاقی به منظور رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی تلاش می شود با بهره گیری از دانش تعلیم و تربیت و یافته های تربیت اهداف اخلاقی را عینیت بخشید. (بهشتی ،۱۳۸۱ :۱۸)رویکرد طبیعت گرایی : طبیعتگرائی یا ناتورالیسم (Naturalism) معمولا در اشاره به این باور فلسفی بکار میرود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعتگرایی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حاکم است و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است.(بلک برن ، ۱۶۴:۱۹۹۴)
رویکرد اثبات گرایی : اثباتگرایی یا پوزیتیویسم یا تحصلگرایی به هر گونه نگرشِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روش علمی بداند اطلاق میگردد.اثباتگرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفتهاست. این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعهشناسِ فرانسوی آگوست کنت ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی میماند متعلق به اندیشهٔ قطعی و تجربی علم است. در این عصرِ جدیدِ تاریخ، نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.( همان: 267)
ژان ژاک روسو[۹] :(زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲-درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸) متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا میزیست.اندیشههای او در زمینههای سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سالها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهوم حقوق بشر را بطور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها میتوان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد. در مجموع باید گفت که وی رادیکالتر از هابز و جان لاک و شارل دو مونتسکیو میاندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکری عصر روشنگری نمیدانند، بلکه اندیشهٔ او را بیشتر در نقد فلسفهٔ روشنگری ارزیابی میکنند. برای روسو، صرف نظر کردن انسان از آزادی، به معنی صرف نظر کردن از خصلت انسانی و «حق بشری» است. روسو تلاش میکند، نوعی هماهنگی میان آزادی فردی و جمعی ایجاد نماید. وی این کار را در اثر معروف خود قرارداد اجتماعی که در سال ۱۷۶۲ میلادی نوشته شد، انجام میدهد. یکی دیگر از کتابهای مهم روسو به نام امیل در زمینه تربیت کودکان است.( عالم ،۵:۱۳۸۵ )جورج ادوارد مور[۱۰] : جورج ادوارد مور در سال ۱۸۷۳ در آپرنوروود واقع در حومه لندن به دنیا آمد. او سومین پسر خانواده بود. خانواده مادریش از بازرگانان برجسته وابسته به انجمن مذهبی دوستان یا کوپکرز بودند و خانواده پدریش به حرفه پزشکی مشغول بودند.وی زمانی که به سن هشت سالگی رسید وارد کالج دلیچ شد. وی در مدت ده سال تحصیل در این کالج آگاهی بسیاری در زمینه ادبیات یونان و روم باستان بدست آورد. در سال ۱۸۹۲ به کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج راه یافت. وی در این دوران تحت تأثیر برتراند راسل ادبیات را رها کرد و به تحصیل فلسفه روی آورد. مور در سال ۱۸۹۸ رساله ای درباره اخلاق کانت نوشت و به دلیل نوشتن همین رساله، به دریافت یک بورس شش ساله از کالج ترینیتی نایل آمد. وی در همین مدت کتاب اصول اخلاق( ۱۹۰۳ )را نوشت و همچنین چندین مقاله به انجمن ارسطویی که به عضویت آن انتخاب شد بود عرضه کرد. مور پس از دوران تحصیل کمبریج را ترک کرد و به نوشتن مقاله مشغول شد. او در سال ۱۹۱۲ کتاب اخلاق را انتشار داد و همچنین در همین دوران بود که کمبریج از وی دعوت کرد که به عنوان استاد سخنران در این دانشگاه فعالیت کند و در سال ۱۹۲۵از طرف دانشگاه کمبریج به استادی فلسفه عقلی و منطق انتخاب شد. مور در سال ۱۹۳۹ بازنشسته شد و از استادی کمبریج کناره گیری کرد اما به فعالیتهای خود در زمینه فلسفه ادامه داد. او سرانجام در سال ۱۹۵۸ میلادی درگذشت. پیکر وی در گورستان عروج عیسی واقع در کمبریج به خاک سپرده شد.( کاپلستون،۲۵:۱۳۸۴)۱-۶ محدودیت های پژوهش :۱-گستردگی مباحث مطروحه در زمینه ی اخلاق – به ویژه حیطه فرااخلاق- یکی از موانعی بود که در راه این پژوهش قرار داشت.تقسیم بندی فیلسوفان و اندیشمندان و محدود کردن آنها ذیل عناوین کلی ، منجر به آن شده بود که در بسیاری از موارد ، تحقیق با تناقضات مختلفی روبرو شود.به عنوان مثال ، وجدان گرایی که نماینده ی بارز آن روسو است را در زمره ی مکاتب مطلق گرا قرار داده اند در حالی که روسو مباحث اخلاقی دیگری را تحت پوشش قراردادگرایی مطرح کرده است اما مکاتب قرارداد گرا را در زمره ی مکاتب نسبی گرای اخلاقی ذکر کرده اند.
دیگر سایت ها :