وینهون (۱۹۹۲) معتقد است به غیر از شادمانی فراگیر که توصیف آن گذشت ما با دو نوع شادمانی دیگر مواجهیم ؛ بنابراین سه اصطلاحی که برای انواع شادمانی استفاده می شود عبارت است از: ۱) شادمانی فراگیر؛ ۲) سطح عاطفی لذتجویی؛ ۳)رضایت وخرسندی(موسوی،۱۳۹۲: ۳۹).
۱. شادمانی فراگیر[۳۰]: شادمانی فراگیر مفهومی است که پیش از این تعریف شد. این نوع شادمانی یک قضاوت کلی از زندگی است. اصطلاح کلی یا فراگیر، برای تأکید در مورد تفاوت با جزء محدودتر شادمانی که در قسمت بعدی می آید مورد استفاده قرار میگیرد. این مسئله پذیرفته شده است که این اجزاء زیر مجموعههایی را در تخمین یا برآورد کیفیت کلی زندگی شخص تشکیل میدهد.
۲. سطح عاطفی لذتجویی[۳۱]: میزان و درجهای است که شخص احساسات مختلف، به ویژه احساسات لذتبخش را تجربه می کند. سطح عاطفی یا حسی لذتجویی همان خلقوخوی نیست. ما انواع مختلفی از خلقیات را تجربه میکنیم؛ خلقهای تعالیطلب، خلقهای آرام، خلقهای بیقرار، خلقهای بداخلاق و عبوس و غیره. هر یک از این خلقیات به وسیلۀ ترکیب خاصی از تجارب حسی متمایز می شود. یکی از این تجارب حسی، آهنگ یا ریتم لذتجویی است. مفهوم سطح لذتجویی تنها به لذتهایی مربوط می شود که در احساسات تجربه می شود؛ یعنی لذت در احساس، هیجانات و خلقیات؛ بنابراین یک سطح لذتجویی بالا ممکن است بر اساس هیجانات عشقی، گذرا و قوی، یا بر اساس خلقیات آرامبخش، محکم و پایدار باشد.
۳. رضایت و خرسندی[۳۲]: درجه و میزانی است که شخص احساس می کند آرزوهایش برآورده شده است. در این مفهوم فرض می شود شخص مقداری آرزوی هوشمندانه برای خودش به وجود آورده و یک باور و تصویر نیز در زمینۀ تحقیقشان تشکیل داده است. درستی واقعی این باور، در معرض خطر نیست، بلکه این مفهوم، با درک و فهم انتزاعی و ذهنی شخص ارتباط دارد؛ زمانی که میزانی از آرزوهایمان را که تا به حال رشد دادهایم ارزیابی میکنیم، چه بسا آنچه در آینده به ثمر میرسد را تخمین میزنیم. این مفهوم، مرتبط با این معناست که فرد، گذشته و آینده را در ارزیابی کردن با هم ترکیب می کند(همان: ۴۰).
۲-۱-۱-۱-۳. مفاهیم اساسی مرتبط با شادمانی
۲-۱-۱-۱-۳-۱. شادی،کیفیت زندگی، رضایت از زندگی و SWB (خوشبختی ذهنی)
شادمانی به معنی امروز آن، مفهومی است در درون مفهوم گستردهای مانند کیفیت زندگی، به ویژه در جایی که کیفیت زندگی باید از نگاه بیننده دیده شود(گالاتزر، ۲۰۰۰: ۶۰۳ ). SWB[33] (خوشبختی ذهنی) از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی برای جستوجوی شاخص مفید کیفیت زندگی که بر تغییرات اجتماعی و بهبود سیاستهای اجتماعی نظارت کند ظاهر شد. نقطه عطف این ادبیات کتابهای اندروز و همکارانش در ۱۹۷۶ میباشد. از نظر وی، اگر چه مردم در محیطهای عینی تعریف شده زندگی می کنند ولی با توجه به جهان ذهنی درک شدهشان واکنش نشان می دهند. در نتیجه SWB به عنوان یک شاخص مربوط به کیفیت زندگی برجسته شد. زمانی نفوذ آن بیشتر شد که برادبورن و همکارانش بر رضایت از زندگی و شادی به عنوان اجزای کیفیت زندگی تأکید کردند. رضایت از زندگی با توجه به تعریف کمپل و همکارانش (۱۹۷۶) فاصله درک شده افراد از آرمانهای خود است و شادی با توجه به تعریف برادبورن (۱۹۶۹) حاصل تعادل بین عاطفه مثبت و منفی است. رضایت یک ارزیابی بلند مدت از زندگی است در حالی که شادی بازتاب دلپذیر یا ناخوشایند دانستن تجربه آنی است که فرد تحت تاثیر آن قرار دارد. ساختار سه گانه رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی به طور مکرر، بارها در مطالعات گوناگون مورد تأیید قرار گرفته است (کییز، ۲۰۰۲). در نتیجه شادمانی و رضایت از زندگی دو مؤلفۀ اصلی SWB که شادمانی به بعُد احساسی و رضایت از زندگی به بعُد شناختی خوشبختی ذهنی اشاره دارد. نتیجۀ پژوهشها نشان میدهد که این دو مؤلفه به شدت با هم در ارتباطند و با این استدلال چهبسا پژوهشگران زیادی فرض کرده اند این دو متغیر در عمل یک چیز را بررسی می کنند(موسوی، ۱۳۹۲: ۳۳).
بنا بر آنچه که ذکر شد نحوۀ محاسبۀ خوشبختی ذهنی به صورت زیر میباشد:
رضایت از زندگی+(عاطفۀ منفی ـ عاطفۀ مثبت)= SWB(بوستیک، ۲۰۰۱: ۳۶۲).
در کل مؤلفه های خوشبختی ذهنی را میتوان بصورت زیر خلاصه کرد:
جدول شماره(۲-۱): مؤلفه های خوشبختی ذهنی
مؤلفۀ شناختی | مؤلفه عاطفی | ||
حیطه | رضامندی | عاطفۀ مثبت | عاطفۀ منفی |
خود | دیدگاه افراد مهم دربارۀ زندگی شخصی | شادمانی | افسردگی |
خانواده | رضامندی از زندگی فعلی | شعف | اندوه |
همسالان | دیدگاه افراد مهم دربارۀ زندگی شخص | سرخوشی | حسادت |
سلامت | رضامندی از گذشته | افتخار | خشم |