انسان موجودی نیازمند است و بجز برای زمانی کوتاه ندرتا به یک ارضای کامل دست می یابد.
به عقیده بسیاری از انسان شناسان و دانشمندان علوم انسانی، انسان همواره نیازهایی دارد که عامل اصلی حرکت، تلاش و رفتارهای او می باشد.
شناخت نیازهای فرد و فراهم آوردن شرایط و امکاناتی که بتواند در حد مناسب و متعادل به رفع نیازهای او بپردازد، ضمن آن که موحب پیشگیری از مشکلات ، اختلالات جسمی و روانی میشود، موجب رشد و شکوفایی استعداد های وی نیز می گردد.
تعریف نیاز(۱۴):
نیاز ، یک تقاضای طبیعی برای حفظ تعادل حیاتی بدن و سازگاری هرچه بهتر ارگانیسم با محیط می باشد. تعادل حیاتی به این معنی است که بدن تمایل دارد یک محیط داخلی ثابت را برای خود حفظ کند. به عبارت دیگر، انسان همواره به دنبال تعادل است، بروز نیاز باعث بر هم زدن تعادل فرد شده و فرد جهت حفظ هموستاز ، تمام نیروها و افکار خود را بسیج خواهد نمود.
از دیدگاه نظریه پردازان انسان شناسی، نیازهای انسان به دو دسته تقسیم می شوند:
الف:نیازهای اولیه، که تامین آنها برای حفظ و برقراری تعادل بدن ضروری میباشد.
ب:نیازهای ثانویه، تاثیر مستقیمی جهت برقراری تعادل نداشته و صرفا برای سازگاری بیشتر و بهتر روانی-اجتماعی فرد می باشند.
نخستین عاملی که محرک انگیزش تلقی میشود، نیاز است. دانشجویی که احساس نیاز می کند، مفهوم آن این است که در فعالیت معینی نیازش برآورده میشود. بنابراین ، نیاز به موفقیت هنگامی پدید میآید که فرد در رسیدن به هدفی که لازمه اش کوشش رضایت بخش است توفیق حکمرانی، رهبری و دردست گرفتن اختیار دیگران را کسب نماید. نیاز در حقیقت پایه و بنیاد اغلب رفتارها را تشکیل میدهد (۱).
در سال ۱۹۵۴ ابراهام مازلو(A.H.Mazlow) نیازهای انسان ها را به ۵ گونه و نهایتا در سال ۱۹۷۰ به ۷ گونه بصورت سلسله مراتب تقسیم نمود.
او این نیازها را به دو دسته مهم گروه بندی نمود:
الف: نیازهای کمبود(Deficiency needs) و
ب: نیازهای رشد(Growth needs) یا هستی
او بیان نمود که نیازهای رده بالاتر هنگامی پدید میآیند که نیازهای رده پایین ارضاء شده باشد، و هرگاه نیازهای رده پایین با نیازهای رده بالا برخورد کنند، در شرایطی برابر نیازهای رده پایین چیره می شوند.
او اعتقاد دارد که بالاترین سطح کارکرد هنگامی نمایان میشود که فرد به خودشکوفایی دست یافته باشد. یعنی تمام نیازهای او در سلسله مراتب انگیزه ها ارضاء شده باشد.
مازلو نیازهای ۱ الی ۴ نیازهای رده پایین یا کمبود یا بنیادی و نیازمندی های ۵،۶ و ۷ نیازهای رده بالا یا رشد و پیشرفت را تشکیل میدهند.
سلسله مراتب نیاز مازلو:
۷-خودشکوفایی (Self actualization)
۶-نیازهای زیبایی (Aesthetic needs)
۵-نیازهای شناختی (Cognitive needs)
۴-نیاز به احترام و با ارزش بودن
۳-نیازهای عشق و وابستگی (Love and belonging needs)
۲-نیازهای ایمنی (Security needs)
۱-نیازهای فیزیولوژیک (Physiological needs)
مازلو ، اختلاف بین نیازهای کمبود و نیازهای رشدی را به شرح زیر بیان می نماید:
الف: در صورت رفع نیازهای کمبود، تلاش جهت ارضای نیازهای رشد شروع خواهد شد.
ب:تامین نیازهای کمبود ، نقش پیشگیری داشته، یعنی از ابتلا به بیماری پیشگیری خواهد نمود. در صورتی که تامین نیازهای رشد ، موجب تندرستی میگردد.
ج:با برآورده شدن نیازهای کمبود، فرد احساس راحتی و آرامش میکند، ولی با ارضای نیازهای رشد در فرد احساس رغبت جهت انجام فعالیت ها ایجاد میشود.
د:نیازهای کمبود در همه انسان ها یکسان میباشد ، اما نیازهای رشد از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
ه:جهت رفع نیازهای کمبود فرد ممکن است به دیگران وابستگی داشته باشد ولی جهت رفع نیازهای رشد خود اتکایی وجود دارد.
بر اساس تحقیقات دانشمندان در خصوص نیازها به شرح مختصری از این مراتب از پایین به بالا اشاره میگردد.
۱-نیازهای فیزیولوژیک (Physiological needs) :
نیازهای فیزیولوژیک یا نیازهای بدنی عواملی مانند غذا، آب، هوا، خواب، انواع ویتامین ها و مواد مورد نیاز بدن را تشکیل میدهند و از نیرومند ترین نیازها می باشند و تامین آن جهت بقای افراد ضروری میباشد.عوارض سوء تغذیه اختلال آور و بسیار غم انگیز است، برآورده نشدن نیازهای زیستی مخرب رفتار انسان هاست، بنابراین ارضاء نیازهای زیستی ضروری و در اولویت قرار دارد.
۲-نیازهای ایمنی (Security needs):
بر اساس نظر مازلو، پس از ارضای نسبی نیازهای فیزیولوژیک نیاز های ایمنی ظاهر می شوند، مانند امنیت بدنی،جانی، مالی، تحصیلی، شغلی،عاطفی و آزادی بیان و نظر و اندیشه ها و غیره میباشد.
هر نوع تهدیدی برای ارضای این دسته از نیازها موجب اضطراب و پریشان حالی میشود. دانشجویی که در در خانه و یا محیط درسی از امنیت برخوردار نیست نمی تواند به درس توجه کند و به تحصیلات خود ادامه دهد.
۳-نیازهای عشق و وابستگی (Love and belonging needs):
دلایل و شرایط کافی ثابت می نماید که محرومیت کودک از عشق و محبت صدمه شدیدی به رشد شخصیت و رشد اجتماعی او وارد می سازد. به عقیده مازلو پس از ارضای نسبتا خوب نیازهای زیستی و ایمنی، نیازهای عشق و محبت و تعلق به دیگران بروز مینماید. در جامعه امروزی و در قرن ۲۱ درهم شکستگی گروه های سنتی و به واسطه صنعتی شدن موجب شده که این گروه از نیازها به خوبی ارضا نشوند و ارضا نشدن این نیازها ریشه ناسازگاری ها است.
۴-نیاز به احترام و با ارزش بودن :
نیاز به احترام و با ارزش بودن و عزت نفس ، بخشی از خود پنداری فرد می باشد. که شامل تصویر فرد از خود و احساس و برداشتی است که فرد نسبت به خویشتن دارد.
انسان زمانی به مفهوم عزت نفس پی می برد که بداند برای گروه خود عضو ارزشمندی به شمار میآید. در حقیقت عقده حقارت یکی از شدید ترین مسائل شخصیتی است. دانشجویی که احساس حقارت می کند، چون به خود و موفقیت خود اطمینان ندارد، هیچ گونه کوششی بکار نمی برد. رشد شخصیت سالم ایجاب میکند که فرد نه تنها خود را بشناسد بلکه خود را قبول داشته باشد و عزت نفس را نباید خود خواهی یا نگرش های خود مدارانه تلقی کرد. ارضا نشدن نیاز به عزت نفس ، سبب اعتماد به نفس، ارزش مندی، کفایت، توانایی و قابلیت در افراد می شود، ولی ارضاء نشدن این نیاز موجب احساس حقارت، ضعف و نومیدی میگردد. به اعتقاد مازلو اگر نیازهای بنیادی یا کمبود به طور کافی ارضا نشوند موجب اختلال هواس و تشویش فکری شده و رفع نیازهای رده بالا را غیر ممکن می سازند.
۵-نیازهای شناختی (Cognitive needs):
چون انسان موجودی جستوجوگر می باشد برای ارضای این نیاز به کسب معلومات و دانش از کتب و کتابخانه ها و افراد دانشگاهی و.. می پردازد .یا خود به تجربه های مختلف دست میزند تا نیاز های خود را رفع کند. دانش شناختی نه فقط با اندوختن انواع اطلاعات و مهارت ها با روش منطقی ، بلکه با راستی و درستی و رفتار و گفتار دریت ملازمه دارد.
۶-نیازهای زیبایی (Aesthetic needs):
وقتی نیاز های کمبود و شناختی ارضا شوند ، نیازهای زیبایی از مهمترین عوامل این رده بشمار میآیند. در حقیقت جمال پرستی و ادراک زیبایی،از ویژگی های افراد با ذوق و سلیقه میباشد.که با نظم و ترتیب ،تقارن و توازن،هماهنگی وشیوایی، تناسب و حسن انتخاب رنگ ها ارتباط دارد و زیبایی هم دارای جنبه درونی و هم جنبه بیرونی می باشد. که در کفتار و رفتار و کردار متجلی میگردد.
۷-خودشکوفایی (Self actualization):
به اعتقاد مازلو اگر همه نیازهای رده پایین فرد ارضا شود، اما او نتواند کار شایسته خود را انجام دهد وی هنوز دستخوش نارضایتی و بیقراری است. او این نیاز را خود شکوفایی مینامد (۱۴).
شیوه زندگی و بیماری
گزارشات متعدد نشان میدهند، ابتلا به بیماریهای عفونی در اواخر قرن نوزدهم در نتیجه اقدامات پیشگیرانه، از قبیل بهبود وضع تغذیه و بهداشت فردی، روبه کاهش گذاشت. این اقدامات مستلزم تغییراتی در شیوه زندگی مردم ـ الگوهای رفتاری روزانه، مانند تهیه غذای مناسب و خوردن آن ـ است. در جوامع پیشرفته امروزی، بیماریهای مزمن، مهمترین مشکل اند. این بیماریها را نیز میتوان با تغییراتی در شیوه زندگی کاهش داد.
مشخصه ها یا شرایطی را که با ایجاد بیماری یا وارد شدن آسیب ارتباط دارند، عوامل خطرزا برای آن مشکل بهداشتی مینامند.
بعضی از این عوامل خطرزا زیستی هستند، مانند توارث ژنهای خاص، بعضی دیگر از آنها رفتاری هستند. برای مثال، کاملاً آشکار شده است که کسانی که سیگار میکشند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان و سایر بیماریها قرار دارند. تغذیه، مثلاً خوردن غذاهای سرشار از چربی حیوانی، و سابقه بیماری در خانواده، از دیگر عوامل مؤثر بر ابتلا به بیماری سرطان هستند. احتمال بیشتری میرود که اشخاصی که «بیشتر این خصوصیات را دارند» در مقایسه با کسانی که کمتر چنین خصوصیاتی را دارند، به سرطان مبتلا شوند.
مشکلات جامعه ی متمدن امروزی و فشارهای زندگی ناشی از آن