عوامل تأثیر گذار بر رفتار شهروندی سازمانی
بررسی های فرا تحلیلی در خصوص ارتباط بین رفتار شهروندی سازمانی و عوامل اثرگذار بر آن نشان دهنده تاکید بر ۴ دسته عوامل زیر بوده است :
- ویژگی های فردی کارکنان
- ویژگی های شغلی
- ویژگی های سازمانی
- رفتارهای رهبری
تحقیقات اولیه صورت گرفته توسط ارگان و همکاران عمدتاً بر نگرش های کارکنان و گرایشها و رفتار حمایتی رهبر متمرکز بوده است. پادساکف و همکاران، قلمرو رفتارهای رهبری را به انواع مختلف رفتارهای رهبری ، تعاملی و تحولی گسترش داده اند . اثرات ویژگی های شغلی و سازمانی عمدتاً در تئوری های مربوط به جایگزین های رهبری مطرح شده که توسط صاحب نظران مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است .
پژوهش های اولیه در بر گیرنده ویژگی های فردی بر دو محور اصلی رضایت کارکنان و تایید حالت روحی مثبت کارکنان متمرکز است. اورگان و ریان عامل کلی مؤثر بر روحیه را تعهد سازمانی، درک از عدالت و درک از رفتار حمایتی رهبری تلقی می کنند و سایر تحقیقات نشانگر ارتباط معنادار آنها از رفتار شهروندی سازمانی است (البته شدت این همبستگی ها متفاوت بوده است ) که بیانگر اهمیت این متغیر ها در تعیین رفتار شهروندی سازمانی می باشد (مستبصری و نجابی ،۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )
عامل دیگر در فهم شهروندی سازمانی ،تأثیر حالت روحی مثبت فرد می باشد . در دهه گذشته بحث های زیادی در مورد برتری شناخت بر عاطفه در تعیین رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است .
در حالی پودساکوف و همکاران و دیگران تأثیر متغیرهای خاص شخصیتی و مزاجی را بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی مورد انتقاد قرار داده ، یافته های جورج پیشنهاد می کند که پژوهش های قبلی که به بررسی این متغیرهای روحی و مزاجی پرداخته اند می توانند به جای اثرات حالت مزاجی برروی اثرات ویژگی صفتی تمرکز نمایند . لازم به ذکر است که اثرات حالتی عموماً به توصیف چگونگی احساس فرد در نقطه خاصی از زمان می پردازد در حالی که اثرات ویژگی صفتی عموماً منعکس کننده تفاوت های پدیدار فرد در طول زمان می باشد . (هادی زاده،۱۳۸۹)
علاوه بر این جورج بیان نمود که بین حالت روحی مثبت در کار و تمایل کارکنان برای کمک کردن به دیگران ( بعد نوع دوستی رفتار شهروندی سازمانی) رابطه معنی دار وجود دارد بنابراین عاطفه (احساسات ) نقش مهمی در رفتار شهروندی سازمانی هم صدق می کند با این وجود، هیچ یک از این مطالعات به بررسی میزان تأثیر حالت روحی مثبت بر تفسیر کلی این سازه نپرداخته است.
پژوهش های انجام گرفته در روانشناسی اجتماعی نشان می دهد:
افرادی که احساس می کنند کفایت بیشتری دارند ، در اغلب موارد تمایل بیشتری نیز به کمک دارند. علاوه بر این میدلاسکی گزارش داده است که کفایت ممکن است یکی از عوامل انگیزشی ای باشد که افراد را برای کمک به دیگران تحت تأثیر قرار می دهد . بنابراین افرادی که به دیگر افراد کمک کنند، در ازای کمکی که فرد کمک کننده ارائه می دهد ، کمک کننده احساس رضایت درونی بیشتر و یا شادی حاصل از انجام یک کار خوب را دریافت می کند. بطور مشابه درک کارکنان از کفایت خود در کار می تواند به عنوان تمایل به کمک در محیط کار تفسیر شود زیرا فرد تسلط بیشتری بر کار خود دارد .
در سال های اخیر پادساکوف و همکاران در یک فراتحلیل از تحقیقات مربوط به ۱۵ سال اخیر در زمینه رفتار شهروندی سازمانی ، میزان تأثیر گذاری تعدادی از متغیرها بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی را ترسیم نمودند . از جمله متغیرهایی که با رفتار شهروندی سازمانی رابطه همساز داشته اند عبارت بودند از: متغیرهای مرتبط با شغل نظیر رضایت مندی شغلی، یکنواختی شغلی و باز خود شغلی در خصوص متغیرهای شغلی تحقیقات عمدتاً حول مبحث تئوری جانشین های رهبری بوده است که نتایج بیانگر ارتباط پایدار ویژگی های شغلی با رفتار شهروندی است . (فالکس،۱۳۸۱)
افزون بر آن ، هر سه نوع ویژگی های شغلی ( بازخود شغلی ، یکنواختی شغلی ، رضایت مندی درونی شغلی) ، بطور معنا داری با مؤلفه های مختلف رفتار شهروندی سازمانی (نوع دوستی ،نزاکت ، وظیفه شناسی، جوانمردی و فضیلت مدنی ) ارتباط داشته اند ، به گونه ای که بازخود شغلی و رضایتمندی درونی شغل ، ارتباطی مثبت با رفتار شهروندی سازمانی داشته در حالی که یکنواختی شغلی ارتباط منفی را با رفتار شهروندی سازمانی نشان می دهد.
روابط بین ویژگی های سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی تا حدود زیادی نابسامان است. هیچ یک از موارد رسمیت سازمانی، انعطاف پذیری سازمانی و حمایت ستادی ارتباط مستمری با رفتارهای شهروندی سازمانی نداشته اند. ولی به هر حال مؤلفه همبستگی گروهی با تمام مؤلفه های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط مثبت بوده است ، حمایت سازمانی ادارک شده با نوع دوستی کارکنان ارتباط معناداری داشته است . علاوه بر آن پاداش های خارج از کنترل رهبران با مؤلفه های نوع دوستی ، نزاکت و وظیفه شناسی ارتباط منفی داشته اند. (بالت،نقل ازکارگزاری،۱۳۸۳)
۲-۹ ویژگی های کلیدی رفتار شهروندی
- نوعی رفتار است فراتر از آنچه برای کارکنان سازمان به طور رسمی تشریح گردیده است
- رفتاری است که به صورت اختیاری و بر اساس علایق فردی می باشد
- رفتاری است که به طور مستقیم پاداشی به دنبال ندارد و یا از طریق ساختار رسمی سازمانی مورد قدردانی قرار نمی گیرد .
- رفتاری است که برای عملکرد سازمان و موفقیت عملیات سازمان خیلی مهم است. (مستبصری و نجابی ،۱۳۸۷)
تحقیقات صورت گرفته در زمینه رفتارهای شهروندی سازمانی عمدتاً بر سه نوع می باشند : گروهی از تحقیقات بر پیش بینی عوامل ایجاد کننده رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند .
در این زمینه عواملی از قبیل رضایت شغلی ، تعهد سازمانی ، هویت سازمانی ، عدالت سازمانی ، اعتماد ، انواع رهبری ، رابطه رهبر و پیرو به عنوان عوامل ایجاد کننده رفتارهای شهروندی سازمانی مطرح شده است. (رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )
از سوی دیگر، برخی تحقیقات بر پیامدهای رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند ، در این زمینه عواملی از قبیل عملکرد سازمان ، اثربخشی سازمانی ، موفقیت سازمانی ، رضایت مشتری ، وفاداری مشتری و سرمایه اجتماعی مطرح شده است. (اسلامی،۱۳۸۷ )
گروهی از تحقیقات نیز منحصراً بر روی مفهوم رفتارهای شهروندی سازمانی متمرکز بوده اند و تلاش کرده اند تعریف جدیدی از آن داشته باشند، ابعاد آن را مشخص کنند و یا با کمک روش تحلیل عاملی مقیاس های استانداردی برای سنجش این مفهوم ایجاد کنند . (مستبصری و نجابی ،۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )
۲-۱۰ نظریه های رفتار شهروندی
نظریه های مختلف علمی که برگرفته از مطالعه های میدانی در سازمان ها و واحدهای دولتی و خصوصی است، گویای اهمیت رفتار شهروندی به عنوان یک عامل اثرگذار دربهبود عملکرد فردی و سازمانی است. به زعم مطالعه های انجام شده رفتار شهروندی سازمانی بهره وری مدیریتی و سازمانی را از طریق تقویت روحیه کار تیمی ، انسجام وهمبستگی در سازمان، افزایش ثبات عملکرد سازمانی، افزایش انطباق سازمان با تغییرات محیطی و درنهایت توسعه کیفیت خدمات، افزایش می دهد .(پدسکف،۱۹۹۷)
سازمان ها ، بدون تمایل داوطلبانه افراد به همکاری، قادر به توسعه اثربخش ی خرد جمعی خود نیستند . تفاوت همکاری داوطلبانه و اجباری از اهمیت فراوان برخوردار است. در حالت اجباری شخص وظایف خود را در راستای مقررات و قوانین و استانداردهای قابل قبول یک سازمان و فقط در حد رعایت الزامات انجام می دهد. ولی در همکاری داوطلبانه موضوع بیش از وظیفه مطرح است و افراد کوششها، انرژی و بصیرت خود را برای شکوفایی توانای های خود به نفع سازمان ابراز می کنند. اغلب، در این حالت افراد از منافع شخصی خود می گذرند ومسئولیت پذیری در راستای منافع دیگران را در اولویت قرار می دهند. علاوه بر ضرورت این رفتار در دنیای متحول کنونی، همکاری داوطلبانه یک عامل کلیدی در اجرای مؤثر
تصمیم های راهبردی است. اجرای هدف های تصمیم راهبردی، مستلزم خلاقیت و اقدام همزمان افراد و هر دو مستلزم روحیه همکاری داوطلبانه است؛ بنابراین یکی از چالش های اساسی مدیریت راهبردی نحوه جلب این همکاری است. همانطور که ملاحظه می شود ، سازمان ها به ویژه سازمان های کشورهای جهان سوم که نیازمند جهشی عمده در افزایش کارآمدی هستند ، باید زمینه ر ا به گونه ای فراهم سازند که کارکنان و مدیران شان با آسودگی خاطر تمامی تجربه ها، توانایی ها و ظرفیت های خود را در جهت اعتلای اهداف سازمانی به کار گیرند . این امر میسر نخواهد شد، مگر آنکه عوامل مؤثر بر توسعه رفتارهای شهروندی سازمانی شناسایی و بسترهای لازم برای پیاده سازی اینگونه رفتارها فراهم شود.(منوریان،۱۳۸۷)
برایان ترنر، دو گونه اصلی را در نظریه های شهروندی مطرح می کند:
نظریههای تلویحی شهروندی اجتماعی و نظریه مرکزی شهروندی اجتماعی در کار مارشال. نظریه های تلویحی شهروندی در گزارش های جامعهشناسان کلاسیکی چون مارکس، دورکیم، ماکس وبر، تونیس و پارسونز به صورت تلویحی در مباحث جامعه شناسی آنها آمده است که در زیر به آنها اشاره می شود:
۱)شهروندی در نظریه ی کارل مارکس: طبق گزارش ترنر می توان الگوی مارکس را «تئوری جامعه ی مدنی انقلابی شهروندی» دانست. مارکس با ناکافی تلقی کردن الگوی لیبرالی و بورژوایی شهروندی این الگو که خصیصه ی انقلابی دارد، الگوی شهروندی خود را مطرح می کند. خطوط اصلی و شالوده ی تئوری مارکس را می توان در محور های زیر یافت:
الف: شهروندی با عضویت اجتماعی و مشارکت سیاسی در جامعه ی مدنی به هم گره خورده است.
ب: بدون تحول و دگرگونی های انقلابی در قالب های حقوقی و سیاسی جامعه مدنی، امکان تحقق شهروندی فراهم نیست.
۲) شهروندی در نظریه ی ماکس وبر: جهت گیری اصلی وبر، بررسی دو فرایند جامعه شناختی مدرنیزاسیون و عقلانی شدن است. محورهای تحلیلی وبر در این زمینه عبارتند از:
الف) خاستگاه اصلی شهروندی را باید در نابودی تدریجی و نهایی فرماسیون فئودالیستی و توسعه و گسترش نظامی گری شهری سراغ گرفت.
ب) آموزه های دینی مسیحی نیز از طریق گسترش ایده ی انجمن های محلی شهری، به عنوان یک هویت سیاسی که بر یک ایمان و باور مشترک مبتنی است، بر شکل گیری شهروندی تاثیر گذاشته است.
ج) هویتهای سیاسی که بر یک ایمان و باور مشترک مسیحی مبتنی است، نقش هویتهایی را که بر عضویت محلی و عضویت قبیله ای ابتنا دارند، کم رنگ نموده، و از این طریق به شکل گیری شهروندی تاثیر گذاشته است.(گلدوزیان،۱۳۸۵)
د) شکل گیری نهایی شهروندی در غرب بهعنوان یک بخش اساسی از ساختار اجتماعی تمدن سرمایه داری مدرن ناشی می شود که از ترکیب چند عامل اجتماعی سیاسی مسیحی، تاسیس یک نهاد واحد در تقسیمات شهر بورژوایی و مدرن، پدید می آید. نتیجه بحث وبر در باب شهروندی، تلقی آن به مثابه ی یک نوع «عضویت اجتماعی مدرن و عقلانی» است.
۳)شهروندی در نظریه ی عضویت اجتماعی شهری دورکیم: نظریه دورکیم را می توان نوعی «عضویت اجتماعی شهری مدرن» تلقی کرد. چنین عضویتی در جامعه مدرن مبنای جدیدی برای همبستگی و انسجام اجتماعی بوده، و جایگزین نقش سنتی دین محسوب می شود. مهم ترین گزاره های برگرفته از دیدگاه دورکیم عبارتند از:
الف) شهروندی نوعی عضویت اجتماعی در جامعه ی شهری مدرن (جامعه ی دستخوش سنت زدایی، جامعه ی عرفی و دنیوی شده) است.
ب) شهروندی جایگزین و جانشین مدرن دین سنتی است.
ج) شهروندی، نوعی تعهد سیاسی عرفی و دنیوی مدرن است.
د) شهروندی نوعی چهارچوب اخلاقی در دل یک هستی اجتماعی بزرگ تر به نام انسانیت است.
۴)شهروندی در نظریه ی «عضویت اجتماعی گزلشافتی» تونیس: تونیس کوشیده است شهروندی مدرن را بر اساس گذار از وضعیت زندگی جمعی گیمنشافت (اجتماع) به هستی اجتماعی گزلشافتی (جامعه) تحلیل کند. او شهروندی را نوعی نسخهی عرفی و دنیویشده از پیوندهای چندگانه و ابتداییتر که میان دین، سنت و محلیت برقرار بوده، میداند. چنین وضعیتی شکل جدیدی از مشارکت و همبستگی افراد را در عرصه زندگی جمعی فراهم میکند.
۵)شهروندی در نظریه ی توسعه ی پارسونز: نظریه ی شهروندی در پارسونز، نوعی «شهروندی معطوف به عضویت اجتماعی مدرن همراه با کردارهای اجتماعی ناظر به انسجام اجتماعی مدرنیته» است. الگوی او گذار از جامعه ی سنتی- منزلتی، به جامعه مدرن- قراردادی است. از این رو می کوشد متغیرهای الگویی برای توسعه و تحول را ارائه دهد. مهم ترین گزاره های الگویی پارسونز عبارتند از:
الف) مدرنیته را می توان بر اساس چهار متغیر الگویی عام گرایی، اکتساب، بیطرفی ارزشی و جمع گرایی در تقابل با متغیرهای الگویی جامعه ی سنتی یعنی خاص گرایی، انتساب، جهت گیری ارزشی و فردگرایی تعریف کرد.
ب) بر اساس این تعریف، تحلیل مدرنیته در قالب تفکیک اجتماعی جامعه مدرن، به بخش های مستقل و به علاوه تحول هم شکلی های ارزش هایی که موجب متعهد شدن افراد جامعه ی مدرن به متغیرهای الگویی مدرن می شود، صورت می پذیرد.
ج) مدرنیته بدین سان عبارت است از انتقال جامعه از وضعیت مبتنی بر منزلت به جامعه ی مبتنی بر قرارداد.
د) شهروندی عبارتست از توسعه ی مدرنیته و انتقال افراد از وضعیت مبتنی بر منزلت، به وضعیت مبتنی بر قرارداد.
۶)شهروندی در نظریه ی مارشال: تحلیل تاریخی- جامعه شناختی «توماس هامفری مارشال» نقطه ی شروعی کلاسیک برای مبحث شهروندی است. اندیشه های او تا حد زیادی محصول زمان و مکانش بودند، چرا که او در اوج خوش بینی مربوط به دولت رفاه پس از جنگ در بریتانیا قلم می زد و بنابراین اندیشه هایش زیاد برای درک جامعه معاصر مناسب نیستند. با این وجود، از دیدگاه مارشال شهروندی مدرن، از سه نوع حقوق اساسی تشکیل می شود: حقوق مدنی، حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی. در بحث مارشال، مولفه ی سیاسی شهروندی عبارت است از:
حق مشارکت در اعمال قدرت سیاسی به منزله ی عضوی از سازمان که اقتدار سیاسی به آن اعطا شده است یا در مقام انتخاب کننده اعضای چنین سازمانی است. در چنین نگرشی، شهروندی فعال به تمام افراد جامعه گسترش می ابد. الگوی شهروندی دولت رفاه ، بیشترین ارزش را به شهروند می دهد و شهروندی بعدی همگانی می یابد.(موحد،۱۳۸۱:۱۱۵)