پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر شایستگی اجتماعی کودکان پیش دبستانی انجام گرفته است. در این پژوهش از طرح آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل استفاده شده است. جامعه ی آماری شامل کلیهی کودکان پیش دبستانی شهر تهران است. با استفاده از روش نمونهگیری خوشه ای چند مرحله ای دو مهدکودک انتخاب شد، یکی از این مهدکودکها به عنوان گروه آزمایشی و دومی به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. آموزش تنظیم هیجان شامل 11 جلسه درس بود که هردو جلسه دریک هفته به مدت 14 هفته (به همراه جلسات تکمیلی) برگزار شد. آزمون ارزیابی رفتار اجتماعی اقتباس از ویر و داوین(1980) در دو مرحلهی پیش از آموزش و پس از آموزش برای ارزیابی تغییرات ایجاد شده در رفتار اجتماعی کودکان توسط مربیان پر شد. و از روش آماریt مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید. تفاوت نمرات پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل بزرگتر و معنادارتر بود. آموزش تنظیم هیجان بر شایستگی اجتماعی کودکان پیش دبستانی موثر بوده است..
کلید واژگان:
آموزش تنظیم هیجان[1]، شایستگی اجتماعی[2]، کودکان پیش دبستان[3]
فصل اول
چهارچوب پژوهش
مقدمه و طرح مساله
یکی از عوامل پیدایش علاقهی محققین به جنبههای اجتماعی رشد در طول چند دههی گذشته ، بررسی رابطه ی میان مشکلات در روابط با همسالان و سازگاری ضعیف تحصیلی، هیجانی و اجتماعی بوده است (هارت آپ[4]، 1992؛ کاپر اسمیت ،کویه و داگ[5]،1990؛ نیوکامب[6] و همکاران،1993؛ پارکر و آشر[7] ،1987؛ پارکر و همکاران،1995؛ به نقل از روزه-کراسنور[8]،1997 ). این محققین توافق نظر دارند که مشکلات با همسالان در کودکان میتوانند خود را به صورت رفتارهای نابهنجار برون نمود[9] ( مثل رفتارهای ویرانگری، پرخاشگری ) یا درون نمود[10] ( مانند کناره گیری، اضطراب اجتماعی ) نشان دهند( به نقل از روزه-کراسنور،1997). به همین دلیل است که در سالهای اخیر محققان، روان شناسان، مربیان و والدین کودکان در کنار تاکید بر یادگیری خواندن و محاسبات ریاضی در دوره ی پیش دبستانی ، دستیابی به تکلیف مهم رشدی دیگری را ضروری می دانند : دستیابی به تواناییهایی برای موفقیت در روابط اجتماعی ( بروفی _هب[11] و همکاران ،2007 ، براون[12] ،2011 ). سازه ی روان شناختی ” شایستگی اجتماعی[13] ” به خوبی معرف این تواناییهاست؛ شایستگی اجتماعی در کودکی اولیه[14] به معنای مشارکت کودک در تعاملات اجتماعی ، دستیابی به اهداف اجتماعی ، ایجاد و نگه داری روابط دوستی و دستیابی به پذیرش همسالان است( رابین ، بوکوسکی و پارکر[15] ،2006؛ به نقل از میرابل[16] ،2010).
هیجانها از عناصر اصلی تعاملات اجتماعی هستند، به این دلیل که آنها منبع اطلاعاتی مهم هم برای فرد برقرار کنندهی ارتباط و هم فرد دریافت کنندهی ارتباط هستند. محتوای هیجانی رابطه ، اغلب معنای ارتباط را مشخص میکند( کامپوس ،کامپوس و بارت[17] ،1989؛ به نقل از هالبرستد،دنهام و دانسمور[18]،2011). اهمیت هیجانها در روابط اجتماعی از آنجا معلوم می شود که برخی گفتهاند تصور حتی یک رابطه بدون اطلاعات عاطفی، دریافت اطلاعات عاطفی و تجربهی حالت عاطفی مشکل است ( هالبرستد ،دنهام و دانسمور ، 2011 ).ادارهی هیجانها به شکل سازش یافته با محیط، برای کارکرد اجتماعی و بهزیستی روان شناختی ضروری است (آلدائو،نولن-هوکسما،اسویزر[19]،2010؛ دنهام،1998؛ ایزنبرگ ،فیبس ،گوتریه و ریزر[20]،2000؛ گراس[21]،1998؛ به نقل از مک لاگین ،هزنبوهلر،منین و نولن-هوکسما[22]،2011). تامپسون[23](1994 ) تنظیم هیجان را “فرایندهای درونی و بیرونی که مسئول آگاهی،ارزیابی و اصلاح وقوع ،طول مدت و شدت واکنش های هیجانی ست و در جهت رسیدن به خواسته های فرد می باشند ” تعریف کرده است.
در تحقیقات نظریه ی شناخت اجتماعی که به صورت دو حوزه ی؛ ” نظریه ی ذهن ” و “فهم هیجان ” است، که اولی به معنای درک رشد یابنده ی کودک از حالتهای ذهنی دیگران ، از جمله باورها، افکار و خواسته های آنهاست ( دان ، براون،اسلومسکی ،تسلا و یانگ بلید [24]،1991؛ به نقل از لوکاس و آدکینز ،2006)و دومی به صورت توانایی کودک برای رمزگشایی حالتهای هیجانی شخص دیگر است ( هاریس و سارنی[25] ،1989؛ به نقل از لوکاس و آدکینز،2006). مشخص شده است که رشد هر دوی این مهارتها به پرورش شایستگی اجتماعی کمک می کند( بارنت و تامپسون،1984،صفحه ی 259؛به نقل ازلوکاس-آدکینز، 2006 ، رازا و بلیر[26] ،2009 ).
مشخص شده است که شایستگی اجتماعی کودکان ممکن است تا اندازه ای بستگی به توانایی تشخیص و استنباط دقیق حالات هیجانی فرد دیگر داشته باشد(بارنت و تامپسون[27]،1984،صفحه ی 259؛به نقل ازلوکاس-آدکینز[28]،2006). ریور و ویگلز[29] (1997؛به نقل از بروفی-هب و همکاران،2007) متذکر می شوند که شایستگی اجتماعی بستگی به فراگیری مهارتهای اساسی مثل تنظیم هیجان[30]،مهارتهای شناخت اجتماعی[31] و رفتارهای ارتباطی مثبت دارد.کودکان و نوجوانان دارای مهارتهای بهتر تنظیم هیجان،شایستگی اجتماعی بیشتری دارند، رتبه ی بالاتری در بین همسالان دارند، روابط آنها از کیفیت بیشتری برخوردار است، و در مقایسه ی با همسالان با مهارتهای ضعیف تنظیم هیجان، در رده ی بالاتری از رفتار مطلوب اجتماعی[32] قرار دارند (دنهام،1986 ؛ دنهام و همکاران،2003 ؛ دنهام ،مک کینلی،کوچود و هولت[33]،1990؛ به نقل ازمک لاگین،هزنبوهلر،منین و نولن-هوکسما،2011). معلوم شده است که مهارتهای تنظیم هیجان می توانند شایستگی اجتماعی کودکان را در مراحل بعدی رشد پیش بینی کند (دنهام و همکاران،2003 ؛ریدل[34]و همکاران ،2003؛ اسپینارد[35] و همکاران،2006 ؛ به نقل از مک لاگین،هزنبوهلر ،منین و نولن-هوکسما ،2011).
کودکان بین 2 تا 6 سالگی در تواناییهای هیجانی پیشرفتهایی میکنند که پژوهشگران جمعا آنها را شایستگی هیجانی[36] می نامند ( هالبرستات، دنهام و دانسمور،2001 ؛سارنی[37]،2000 ). کودکان در سنین پیش دبستانی آگاهی هیجانی کسب میکنند. در نتیجه، آنها بهتر میتوانند دربارهی احساسات صحبت کنند و به علایم هیجانی دیگران واکنش مناسب نشان بدهند. آنها در خودگردانی هیجانی[38] بهتر میشوند، مخصوصا در کنار آمدن با هیجان منفی شدید.کودکان پیش دبستانی اغلب هیجان های خودآگاه[39] و همدلی[40] را تجربه میکنند که به درک اصول اخلاقی در حال رشد آنها کمک میکنند. آنها به علتها و پیامدها و علایم رفتاری هیجان اشاره میکنند و این آگاهیها ازنظر دقت و پیچیدگی به سرعت افزایش می یابند. آنها هم چنین میتوانند پیش بینی کنند که وقتی یک همبازی هیجان خاصی را ابراز میکند بعدا چه کاری انجام خواهد داد. آنها روشهای موثری را برای تسکین دادن احساس های منفی دیگران، مانند بغل کردن برای کاهش دادن غم، اکتساب میکنند. در عین حال، کودکان پیش دبستانی در تعبیر کردن موقعیتهای دارای نشانههای متضاد در مورد نحوهای که یک فرد احساس میکند، دچار مشکل میشوند. هنگامی که تصویری از کودکی با چهرهی شاد همراه با دوچرخهای خراب به کودکان 4 و 5 ساله نشان داده شد، آنها به جلوهی هیجان اتکا کردند و گفتند : ” او به خاطر اینکه دوست دارد دوچرخه خود را براند، خوشحال است”. کودکان بزرگتر معمولا این دو نشانه را ترکیب می کنند: ” او به خاطر اینکه پدرش قول داده دوچرخه اش را تعمیر کند،خوشحال است” ( برک[41] ،2007 ). هم چنین به علت آگاه نبودن کودکان پیش دبستانی از فعالیت های ذهنی، آنها هیجان ها را با اشاره به حالت های بیرونی به جای درونی توضیح می دهند (فلاول و گرین[42] ،2001 ). کودکان تقریبا درسن 8 سالگی است که آگاه می شوند که میتوانند در هر لحظه دستخوش بیش از یک هیجان شوند، طوری که هر یک ممکن است مثبت یا منفی بوده و ازنظر شدت تفاوت داشته باشند ( پونس[43] و همکاران،2003 ).درک کردن هیجان های ترکیبی[44] به کودکان کمک میکند تا بفهمند که ابراز احساسات افراد ممکن است احساس های واقعی آنها را منعکس نکند ( سارنی ،1999 ) و به آگاهی ازهیجان های خودآگاه نیز کمک میکند. بر مبنای یافتههای تحقیقاتی ذکر شده در بالا، توانمندیهای هیجانی کودکان با افزایش سن افزایش می یابد و رشد هیجان روندی تحولی دارد ،که این خود گواهی بر ارتباط متقابل بین شناخت و هیجان است که پژوهشگر در قسمت بعدی پژوهش به تفصیل آن را بیان می کند.
هسته ی موضع نظریهی ژان پیاژه[45] این بود که کودکان بایستی ازطریق فعالیت و عمل در محیط ساختارهای ذهنی و فیزیکی خود را بسازند ( پیاژه، 1982 ؛ به نقل از فلدمن و فولر[46]،1998 ). وقتی کودکان مستقیما روی محیط تاثیر میگذارند، این ساختارها تغییر کرده و تفکر آنها رشد میکند. باوجود تلاشهای زیاد اما نارضایت بخش پیاژه برای تبیین این موضع نظری، انتقادهای فراوانی به او شد؛ نظریه پردازان دیگر معتقد بودند که رشد و یادگیری ارتباط متقابلی با هم دارند و برخلاف نظر پیاژه ارتباط رشد و یادگیری را یکطرفه که در آن فقط رشد منجر به یادگیری شود نمی دانستند. یکی از طرفداران سختگیر موضع یادگیری که سالها قبلتر موضع خود را اعلام کرده بود لو ویگوتسکی[47] بود ، طبق نظر وی یادگیری فرایندی است که ازطریق آن امکان افزایش ساختارهای مفهومی ایجاد می شود. ویگوتسکی بر این مدعاست که ” تنها “یادگیر ی خوب ” آن نوع است که موجب رشد شود ” ( کوله[48] ،1978 ). به نظر میرسد موضع ویگوتسکی کاملا مخالف موضع پِیاژه است: یادگیری، برای اینکه رشد اتفاق بیفتد عنصر ضروری است، در حالیکه پیاژه میگوید رشد، برای اینکه یادگیری صورت گیرد ضروری است. این دو موضع نظری تعارضهایی را بین رشد و یادگیری ایجاد میکنند که حل آنها نیازمند طراحی پژوهشها و آزمایشهایی ست که بتوان با استناد به نتایج آنها، به پایان بخشیدن به این مجادله نزدیکتر شد ( فلدمن و فولر، 1997 ).
حال که ادبیات تحقیقی رشد هیجانی کودکان، نقص در رشد هیجانی آنها را نشان می دهد ، آیا با استناد به نظریه ی یادگیری ویگوتسکی می توان آموزشهای تنظیم هیجانی را به کودکان داد و به آنها کمک کرد به سطح بالاتری از رشد شناختی و هیجانی برسند؟ طبق شواهد پژوهشی اگر این آموزشها مفید باشند بایستی متوجه تغییراتی در رفتار اجتماعی کودکان باشیم.
اهمیت و ضرورت
دوره ی پیش دبستانی با پیشرفت های شناختی،حرکتی و زبانی فراوانی همراه است که اتفاقا مقارن با زمانی است که والدین انتظارات بیشتری برای استقلال رفتاری وهیجانی دارند (سیچتی ،گانیبان و بارنت[49]،1991؛کاپ[50] ،1989 ؛کاپ و نیوفلد[51]،2003 ؛به نقل از میرابل ،2010).
کسب مهارتهای شایستگی اجتماعی در طول کودکی اولیه موفقیت کودکان در موقعیتهای بیرون از خانه را افزایش می دهد. مهم تر اینکه،کودکانی که شایستگی اجتماعی را در طول دوره ی کودکی اولیه پرورش می دهند ممکن است با احتمال کمتری در معرض مشکلات رفتاری و هیجانی ( هم مشکلات درونی شده و هم بیرونی شده ) قرار بگیرند ( بلچمن ،تینزلی،کارلا و مک انرون[52]،1985 ؛اولسون و هوزا [53]،1993 ؛سانسون ،همفیل و اسمارت[54]،2004 ؛ به نقل از میرابل ،2010 ). به علاوه، معلوم شده است که شایستگی اجتماعی در ایجاد نگرش مثبت نسبت به مدرسه (لاد ،1990 ؛لاد ،بریک و بووش[55] ،1999 ؛ به نقل از بلیر و همکاران ،2004 ) و پیشرفت تحصیلی (کارلتون و ویسلر[56] ،1999؛ به نقل از بلیر و همکاران ،2004 ) نقش دارد.
آموختن تنظیم هیجان یکی از وظایف رشدی در دوران کودکی اولیه است (گرولینیک ،مک منامی و کوروسکی[57] ،2006 ؛کاپ ، 1989 ؛به نقل از فنگ[58] و همکاران ،2008 ). در طول روابط استرس آمیز ، مثل تعارض با همسالان،کودکان پیش دبستانی اغلب تنظیم هیجان و رفتار خود را مشکل می بینند ( دنهام،بلیر،دی مولدر،لویتس،ساویر[59]و همکاران،2003 ؛ به نقل از میرابل ،2010 ). ادبیات نظری و شواهد تجربی الگوهای ناسازگارانه ی تنظیم هیجان کودکان را با مشکلات درونی شده و بیرونی شده در سنین مدرسه و بعد از آن مرتبط می دانند (کالکینز[60] و دنهام،2000 ؛گیلیوم،شاو ،بک ،اسچونبرگ و لاکن[61]،2002 ؛کینان[62]،2000 ؛به نقل از میرابل، 2010؛ باکنر ،مزاکاپا و بیردسلی[63] ،2003، فوربس ،لین و کواکز [64]،2006؛ به نقل از فنگ و همکاران ،2008 ).
در مطالعه ی شایستگی اجتماعی پیش دبستانی ها ، مشخص شده است تنظیم هیجان برای ایجاد و نگه داری روابط مثبت با همسالان ضروری است (دنهام و همکاران ،2003). کودکانی که در تعاملات اجتماعی با همسالانشان رشد می کنند ، به ویژه آنهایی که در تعاملات منفی موفق می شوند ، به صورت موثری هیجان های خود را تنظیم می کنند ( دنهام ، بلیر ، اسمیت و دمولدر ،2002 ؛ به نقل از بلیر و همکاران ،2004 ).هم چنین معلوم شده است، تنظیم هیجان به عنوان یکی از تعدیل کننده های ارتباط اجتماعی است (اسمیت،2002 ؛به نقل از مک لم[65]، 2007)؛ در سازگاری و انطباق از عوامل ضروری است ( ریچارد[66] و گراس ،2001 به نقل از مک لم ،2007 ) به عنوان پایه ای برای پیوند بین شایستگی اجتماعی و تحصیلی و موفقیت در مدارس ابتدایی در نظر گرفته شده است (بلیر ،2003 ؛مستن و کوتسوورث[67] ،1998 ؛به نقل از مک لم ، 2007 ).