عنصر تشکیلاتی و سازمان (ارگانیک([۶]
یکی از عناصر اساسی سازنده مفهوم جنگ، عنصر تشکیلاتی و سازمانی یعنی «کشورها» می باشد. جنگ مستلزم نبرد نیروهای مسلح کشورها با یکدیگر است؛ ازاین رو، جنگ به عنوان نوعی رابطه کشور با کشور تلقی می شود.
این عقیده مخصوصا از سوی «ژان ژاک روسو» در کتاب «قرارداد اجتماعی» (۱۷۶۲)ابراز شده است: «جنگ به هیچ وجه رابطه انسان با انسان نیست؛ بلکه رابطه کشور با کشور است که در آن افراد، نه به عنوان انسان و یا حتی به عنوان تبعه، بلکه به مثابه شهروندان و مدافعان و تنها بر حسب تصادف و اتفاق بایکدیگر دشمن شده اند »[۷]
عنصر مادی (اعمال قدرت مسلحانه(
عنصر دیگر جنگ، عنصر مادی است و آن اعمال قدرت یا خشونت مسلحانه واقعی وعملی می باشد. به عبارت دیگر. جنگ همواره با عملیات و اقدامات قهرآمیزمسلحانه همراه است که توسط نیروهای مسلح کشورهای متخاصم و تحت فرماندهی،اقتدار و مسئولیت آنها صورت می گیرد. «بدون استفاده از نیروی اسلحه، جنگ معنی و مفهوم حقوقی ندارد. اصطلاح «جنگ سرد » که حالات گوناگون برخوردهای عقیدتی میان شرق و غرب را پس از جنگ جهانی دوم نشان می دهد، فاقد مفهوم جنگ است. حقوق بین الملل مشخص نمی کند که عملیات قهرآمیز مسلحانه باید در چه سطحی باشد تا جنگ تلقی شود؛ ولی بطور کلی و از حیث حقوقی، جنگ زمانی آغازمی شود که توسل مؤثر و واقعی به اسلحه صورت گرفته باشد. جنگ با آتش بس) که متارکه موقت یا دائمی جنگ را موجب می شود) خاتمه نمی پذیرد . آتش بس پایان عملیات جنگی است نه پایان خود جنگ پایان قطعی جنگ هنگامی است که با انعقادمعاهده ای صلح میان متخاصمان برقرار باشد. [۸]
-عنصر معنوی یا روانشناسی ( قصد و نیت جنگ(
عنصر سوم جنگ، عنصری معنوی یا روانشناسی است و آن اراده قطعی یکی ازطرفین متخاصم است؛ زیرا جنگ بدون قصد و نیت، معنی و مفهومی ندارد. درکنفرانسهای لاهه (۱۹۰۷)، کشورهای امضا کننده معاهدات، اعلام صریح اراده راجهت مبادرت به جنگ، ضروری دانستند. طبق عهدنامه سوم مربوط به شروع مخاصمات مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۰۷، جنگ قانونا زمانی آغاز می شود که اخطار صریح قبلی به صورت اعلامیه جنگ بدون قید و شرط تلقی می شود، صورت گرفته باشد. هرگاه یکی از کشورهای متعاهد عهدنامه سوم، مخاصمات را بدون اعلام قبلی آغاز کنند. ازتعهدات خود عدول کرده و مرتکب جرم بین المللی شده است. الزام به اعلام قبلی جنگ یک قاعده قراردادی نیست که فقط نسبت به متعاهدان مجری باشد؛ بلکه یک اصل شناخته شده عرفی است که عمومیت جهانی دارد. بنابراین، شرکت کنندگان درمذاکرات لاهه، قاعده جدیدی وضع نکردند و تنها قاعده عرفی موجود را مدون ساختند. این قاعده در گذشته در جوامع یونانی، رومی و در قرن وسطی نیز وجود داشته است[۹]
- هدفدار بودن جنگ (منافع و مصالح ملی)
عنصر چهارم جنگ، مشخص بودن جهت و غایت جنگ است. یعنی کشور آغازگر جنگ هدفی معین و نهائی دارد که همواره در صدد پیگیری و نیل به آن است. این هدف معمولا تحمیل یا قبولاندن یک نقطه نظر سیاسی و یا به عبارت روشن تر یک منظور و هدف ملی می باشد. در واقع، کشور مهاجم مدعی است جنگی که آغاز کرده براساس «منافع و مصالح ملی» بوده است. اما اینکه «منافع و مصالح ملی »کدام است و بر چه پایه ای استوار می باشد، از مباحث علوم سیاسی و خارج از حوصله این تحقیق است.
به هرحال، هنگامی که جنگ فاقد خصیصه ملی باشد و به عنوان «ابزار سیاست ملی» تلقی نگردد، دیگر واجد مفهوم خاص خود نیست. فرضاً عملیات نظامی معروف به «عملیات پلیسی» را که در اساسنامه برخی سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد پیش بینی شده است، نمی توان جنگ نامید.
ب)بررسی انواع جنگ با توجه به عرصه جنگ:
با توجه به اینکه،هنگامی که جنگی واقع می شود دولت های درگیر در جنگ ممکن است علاوه بر قلمرو سرزمینی دولتها در دریاها و فضای سرزمین دولتهای متخاصم در گیر در جنگ شوند در نتیجه جنگ های زمینی و دریایی و هوایی را ایجاد می کنند که در ادامه مطلب جهت شناخت بهتر این نمونه از جنگ ها به ارائه تعریفی اجمالی از آنها می پردازیم:
۱)جنگ های زمینی:
جنگی است که توسط نیروهای زمینی کشورهای متخاصم در سررزمین های دول متخاصم و یا گاهاً دول بیطرف واقع می شود امروزه با همه پیشرفتى که در فنّاورى هوائى و دریائى صورت گرفته است، هیچ استراتژى نظامى نمىتواند بدون دخالت نیروى زمینى به اهداف عمده خود برسد؛ زیرا اقدام نیروهاى هوائى و دریائى معمولاً غیرمستقیم است و زمانى به تکامل مىرسد که نیروى زمینى نیز وارد عمل شود. بهترین دلیل بر چنین ادعائى جنگ متحدان با عراق در خلیج فارس بود که از پیشرفتهترین امکانات دریائى و هوائى استفاده شد و متحدان با تکیه بر فنّاورى پیشرفته توانستند حجم زیادى از آتش را در زمانى بسیار کوتاه روى هدف هدایت کنند ولى تا زمانىکه نیروهاى زمینى انگلستان، فرانسه و تفنگداران دریائى آمریکا طبق اهداف تعیین شده اقدام به حمله زمینى نکردند، متحدان به اهداف از پیش تعیین شده، نرسیدند. یکى از تحولاتى که در مسائل نظامى پس از جنگ جهانى دوم پیش آمد، این است که بهعلت پیشرفت فنّاورى و تغییر مقیاسهاى جغرافیائى دیگر هیچ یک از استراتژىهاى سهگانه نظامى (زمینی، هوائی، دریائی) بهتنهائى کاربرد ندارند و بهعبارت دیگر نمىتوانند مستقلاً کاملکننده یک استراتژى باشند. بههمین علت امروزه صحبت از استراتژى عملیات مشترک مطرح است
۲)جنگ دریایی:جنگ دریایی ،مخاصمات مسلحانه ای است که از کشتی های جنگی هدایت و فرماندهی می شود و توسط ناوهای نیروی دریایی صورت می گیرد و عملیات خصمانه حتی ممکن است از دریا به زمین هم انجام شود ،جنگ دریایی هیچگاه به غلبه نظامی بر دو لت محدود نمانده است وهدف چنین جنگی علاوه بر اهداف نظامی، قطع ارتباط دریایی،از بین بردن تجارت دریایی و ایجاد انزوای اقتصادی دشمن است.[۱۰]
۳)جنگ هوایی:جنگ در قلمرو هوایی یا آسمان کشورهای متخاصم میان هواناوهای آنها و یا جنگ از قلمرو هوایی کشورهای متخاصم به قلمرو زیرین آنها (اعم از زمینی و دریایی) است
گفتار دوم) حقوق جنگ
الف)تعریف حقوق جنگ
جنگ یک وضعیت استثنائی است و طبعا قواعد مربوط به آن نیز به نام حقوق جنگ، قواعدی استثنائی می باشد. حقوق جنگ شامل مجموعه اصول و قواعدی است که حاکم بر روابط میان کشورهای متخاصم با یکدیگر و یا میان کشورهای متخاصم باکشورهای بیطرف می باشد. بمحض آغاز جنگ، بدون توجه به چگونگی شروع آن،کشورهای متخاصم دیگر تابع حقوق زمان صلح نیستند، بلکه از حقوق جنگ تبعیت خواهند نمود؛ چه این حقوق عرفی باشد، چه قراردادی. کشورهای ثالث (یعنی کشورهائی که در مخاصمه شرکت ندارند)، خواه حقوق جنگ را مراعات نمایند یاخیر ، روابط خود را با کشورهای متخاصم تابع حقوق زمان صلح نمی سازند؛ بلکه از آن پس از حقوق بیطرفی تبعیت می نمایند[۱۱]
ب)منابع حقوق جنگ
طبقه بندی منابع :
منابع حقوق جنگ بطور کلی جدا از منابع حقوق بین الملل نیست؛ مخصوصا منابعی چون عرف، اصول کلی حقوقی و قراردادهای بین المللی، جایگاه خاص خود را درحقوق جنگ دارا می باشند.
الف-عرف: از آنجا که همیشه مناسبات دوستانه و مسالمت آمیز یا بالعکس مناسبات خصمانه و غیر مسالمت آمیز، بتناوب میان ملتها وجود داشته است،بنابراین حقوق جنگ، همچون حقوق دیپلماتیک و کنسولی، پیشینه دیرین دارد که بطور کلی از عرف مایه می گیرد. به این ترتیب، عرف جایگاهی بسیار مهم واساسی در حقوق جنگ دارد. منابع عرف متعدد و گوناگون است؛ به عنوان مثال میتوان حتی در اسنادی که توسط حکومتها و خطاب به نیروهای مسلح آنها است نیز منبع عرفی غنی و سرشاری ملاحظه کرد، مانند دستورالعمل های دریائی دولت فرانسه مورخ ۳۱ دسامبر ۱۹۶۴ از سوی دیگر، این حقوق عرفی است که می تواند کمبودهای موجود در حقوق قراردادی یا موضوعه را رفع نماید؛ زیرا قواعد عرفی جنگ، تنها قواعد قابل اجرائی است که در صورت عدم وجود حقوق قراردادی، قادر است کشورهای متخاصم را به یکدیگر پیوند دهد.
ب-اصول کلی حقوقی: «در حقوق جنگ به اصول کلی حقوقی، نسبت به سایر منابع،کمتر بها داده شده است؛ بطوری که معمولا بخطا حقوق جنگ را، تنها «رسوم وقوانین جنگی» می دانند؛ اما در واقع اصول کلی حقوقی در حقوق جنگ، نقشی تقریبا به همان اندازه مهم ایفا می کند که در حقوق صلح. از سوی دیگر، عرف وقراردادهای مربوط به حالت جنگ، همیشه بر اصول کلی حقوقی مبتنی میباشد. ازجمله این اصول، اصل حسن نیت است که پایه و اساس روابط بین المللی را تشکیل داده و زیربنای حقوق جنگ نیز محسوب می شود»[۱۲]
ج- قراردادهای بین المللی: قراردادها از جمله منابع عمده حقوق جنگ است وبخش اعظم این حقوق به صورت حقوق قراردادی و مدون می باشد. اینگونه قراردادهای بین المللی را می توان به ترتیب تاریخ انعقاد، به شرح زیربرشمرد:
۱-اعلامیه پاریس مورخ ۱۶ آوریل ۱۸۵۶ در زمینه جنگ دریائی (تحریم راهزنی دریائی، مصونیت اموال اتباع دشمن که با کشتیهای بیطرف حمل می شود و همچنین محاصره دریائی)
۲- عهدنامه ژنو مورخ ۲۲ اوت ۱۸۶۴ مربوط به حمایت از مجروحان، بیماران و کادر بهداری.
۳- اعلامیه سنپترزبورگ مورخ ۲۹ اوت ۱۸۶۸ در مورد ممنوعیت استفاده از برخی سلاحها
۴- اعلامیه ۱۸۷۴ بروکسل که برای اولین بار فرق میان نظامیان و غیرنظامیان را مشخص کرد.
۵-عهدنامه های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ لاهه. عهدنامه های لاهه مورخ ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۹مشتمل بر دو قرارداد در زمینه حقوق جنگ می باشد: قراداد مربوط به قوانین وعرفهای جنگ زمینی؛ قرارداد مربوط به تسری عهدنامه ۱۸۶۴ ژنو (فوقال ذکر) به جنگهای دریائی. اما عهدنامه های لاهه مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۰۷ سیزده قرارداد راشامل است که بجز سه قرارداد ذیل، بقیه مربوط به قوانین و مقررات جنگ زمینی و دریائی است: قرارداد مربوط به تحدید موارد استفاده از قوای نظامی جهت وصول مطابات؛ قرارداد مربوط به شروع مخاصمات؛ قرارداد مربوط به اصلاح وتجدیدنظر در عهدنامه های ۱۸۹۹ لاهه.
۶- عهدنامه ۱۹۰۴ لاهه در مورد بیطرفی کشتیهای بیمارستانی.
۷- عهدنامه ژنو مورخ۶ ژوئیه ۱۹۰۶ مربوط به حمایت از بیماران و مجروحان جنگی .
۸- اعلامیه ۱۹۰۹ لندن در زمینه جنگ دریائی ،این اعلامیه مورد تصویب کشورها قرار نگرفت ولی امروزه آن را به عنوان تجلی بسیار کامل عرف دریائی محسوب می دارند.
۹- عهدنامه واشنگتن مورخ ۶ فوریه ۱۹۲۲ مربوط به تحدید سلاحهای دریایی، محدود نمودن تعداد کشتیهای جنگی و عدم استفاده از زیردریائی[۱۳]
۱۰-پروتکل ژنو مورخ ۱۷ ژوئن ۱۹۲۵ در زمینه منع استعمال گازهای خفقان آور، سمی یا مشابه آنها و نیز مواد میکروبی .
۱۱-عهدنامه ژنو مورخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۲۹ در مورد رفتار با مجروحان یا بیماران و سرنوشت زندانیان جنگی .
۱۲- پروتکل ۱۹۳۰ لندن مربوط به جنگ دریائی .
۱۳- قرارداد مورخ ۱۹۳۵ در زمینه حفاظت از بناهای تاریخی و مراکز علمی و هنری در زمان جنگ .
۱۴- پروتکل لندن مورخ ۶ نوامبر ۱۹۳۶ در زمینه ممنوعیت حمله به کشتیهای بازرگانی توسط زیردریائیها .
۱۵-عهدنامه های ۱۹۴۹ ژنو . عهدنامه های ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۹ شامل ۴قرارداد است که سه قرارداد آن در واقع تجدید نظر در قراردادهای قبلی است وچهارمین قرارداد متضمن یک نوآوری در حقوق قراردادی جنگ است . این عهدنامه ها عبارتند از:
الف-عهدنامه مربوط به بهبود سرنوشت مجروحان و بیماران نیروهای مسلح هنگام اردوکشی. این عهدنامه ، جانشین عهدنامه های ژنو مورخ ۱۸۶۴،۱۹۰۶،۱۹۲۹گردید.
ب- عهدنامه مربوط به بهبود سرنوشت مجروحان و بیماران و غریقان نیروهای مسلح در دریاها. این عهدنامه، جانشین یکی از عهدنامههای لاهه مورخ ۱۹۰۷ که در همین زمینه بود، گردید. ج- عهدنامه مربوط به طرز رفتار با اسیران جنگی. این عهدنامه جانشین عهدنامه ژنو مورخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۲۹ گردید.
عهدنامه سربوط به حمایت از افراد غیر نظامی در زمان جنگ. امروزه عهدنامه های چهارگانه ژنو مهمترین اسناد بین المللی در زمینه حقوق جنگ میباشد که تا سال ۱۹۸۰ از تصویب یا الحاق ۱۲۸ کشور برخوردار بوده است.
۱۶- قرارداد لاهه مورخ ۱۴ مه ۱۹۵۴ در زمینه حفظ میراث فرهنگی در زمان جنگ. [۱۴]
۱۷- پروتکلهای ۱۹۷۷ ژنو. در ۱۰ ژوئن ۱۹۷۷ به دنبال سالها مساعی کمیته بین المللی صلیب سرخ، دو پروتکل به عنوان پروتکلهای الحاقی به عهدنامه های ژنومورخ ۱۹۴۹ به تصویب رسید. اولین پروتکل مربوط به نبردهای مسلحانه بین المللی و دومین پروتکل در زمینه نبردهای مسلحانه غیر بین المللی است. این پروتکلها تا سال ۱۹۸۱ از تصویب ۱۷ کشور گذشته است.
۱۸- عهدنامه مورخ ۱۰ آوریل ۱۹۸۱ در مورد منع یا محدودیت استفاده از برخی سلاحهای کلاسیک که می توانند منجر به صدمات جبران ناپذیر و یا اثرات نامشخص گردند. این عهدنامه سه پروتکل در زمینه تشعشعات هسته ای در بدن انسان،استعمال مین و تله های انفجاری و استفاده از سلاحهای آتشزا را به دنبالدارد. عهدنامه مذکور تا کنون قابلیت اجرائی نیافته است.
۱۹- قراردادهای مربوط به منع یا تحدید سلاحهای هسته ای:
اصول حاکم بر نبردهای هوایی در مخاصمات مسلحانه بین المللی- قسمت ۳