«اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَهً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ» «برای اتمام امر خود او را مبعوث گردانید، و به قصد اجرای حکم خود او را برانگیخت، و برای اجرای مقدورات رحمت خود او را به پیامبری اختیار نمود.»
در این بخش از خطبه، حضرت زهرا عباراتی را بیان فرمودهاند که محتوایی والا و معنایی عمیق دارد و هدف از خلقت آدم تا انتهای دنیا را میرساند. حضرت فاطمهدر این فراز از خطبه فدکیه به اهداف بعثت پیامبر اکرم اشاره میفرمایند.
حضرت در این قطعه از کلام خویش«اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ» عالیترین هدف و فلسفه بعثت حضرت خاتم الانبیاء که اتمام حکمت الهی در آفرینش است، را بهعنوان پایان بخشیدن به نبوت بیان می کنند.
آیت الله شهید دستغیب در شرح این فراز مینویسد:
«مراد از «امر» اینجا حکمت پروردگار است. خداوند به حکمت بالغهاش آفریدگان را آفرید و فرض او
تحصیل معرفت و عبودیت خلق بود برای اینکه بندگیاش به منتهی درجه برسد[۵۱۱].»
این فرموده پیامبراکرم که: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق[۵۱۲]» در حقیقت فلسفه اصلی بعثت پیامبر را هدایت انسانها بهسوی کمال معرفی می کند. و خداوند متعال بهوسیله برانگیختن پیامبر، این حکم ازلی خود را امضاء نموده است.
۱٫۲٫۴٫ استنادهای قرآنی
در عبارات فوق حضرت فاطمه هدف بعثت پیامبر اکرم از سوی خداوند متعال را بیان میفرمایند که عبارتند از:
اتمام امرو فرمان الهی
تلاش برای اجرای حکم الهی
وجاری ساختن مقادیر رحمت الهی
بیان ایشان می تواند اشارهای به مسأله خاتمیت و تکمیل مواهب الهی از طریق تشریع داشته باشد. که خاتم النبیاء بودن پیامبراکرمدر این آیه شریفه بیان شده است:
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً[۵۱۳]
مراد از «اتمام امر» و «امضای حکم» آن است که نبوت، امتداد رشته خلافت الهی در روی زمین است که میبایست سیر خود را تمام کند و به مقصود نهایی برسد. و بدین ترتیب پیرو مسأله نبوت، مسأله ولایت و وصایت قرار دارد که منصبی الهی است.
اتمام امر و اجرای حکم، می تواند به مسأله امامت اشاره داشته باشد، که خداوند ابلاغ آنرا برابر با اتمام رسالت میداند.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ[۵۱۴]
همچنین این عبارت «وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ» نیز به جاری شدن رحمت الهی بهواسطه بعثت پیامبر اکرم اشاره دارد، که یادآور این آیه شریفه است که در آن پیامبر اکرم را رحمتی برای عالمیان معرفی کرده است:
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ[۵۱۵]
۳٫۴٫ جهان جاهلی در عصربعثت
«فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَهً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَهً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها» « آن حضرت مردم را دید که هر گروهی دارای دین مخصوص به خود است، و به آتشهای افروخته خود روی آورده و بُتان خود را پرستش مینمایند، و با آنکه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولی منکر او هستند.»
۱٫۳٫۴٫ تفرق در دین
حضرت فاطمه در این قسمت از بیانات خود، چهره جاهلیت عصر بعثت و قبل از آنرا ترسیم می کنند. مردم عصرجاهلی به انواع خرافه، بیفرهنگی، تعصبهای ناروا، قوانین ظالمانه، و صدها مشکل دیگر گرفتار بودند.
لازم به ذکر است این نابسامانیها فقط منحصر به سرزمین عربستان نبود بلکه تعابیر قرآن کریم و روایات معصومینو بیانات حضرت زهرادر خطبه فدکیه، وجود انحطاط و تباهی در سراسر جهان در زمینه های گوناگون را بیان می کند.
قرآن کریم از این نابسامانیها به «ضلال مبین» تعبیر کرده است.
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ[۵۱۶]
حضرت فاطمه زهرا به تعدادی از این رفتارهای جاهلی که مردم عصر بعثت وپیش از آن بدان مبتلا بودند بهعنوان نمونه اشاره میفرمایند: «فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها»
دین الهی از حضرت آدم تا پیامبرخاتم فقط یک دین بوده و چنین نبوده که هر پیغمبر رسالت و دین جدیدی سوای دین پیامبر قبلی را ترویج کند؛ بلکه بر اساس آیات قرآن پیامبران مصدق پیامبران قبلی بوده اند و پیام واحد آنها برای بشریت، ایمان به کلمه «توحید» و عدم پرستش ماسواالله بوده است.
اما مردم هر عصری غافل از خداوند یگانه و برای ارضای میل فطری پرستش، خدایانی دروغین را میپرستیدند و بر روی اعتقاد باطل خود پافشاری مینمودند. هر چند در تمام دوران، ادیان ساخت بشر موجود بود اما در آستانه بعثت پیامبر گرامی اسلام تکثر ادیان و پیدایش دینهای ساختگی به اوج خود رسیده بود.
در تاریخ آمده است که طبقه روشن فکر عرب، ستاره و ماه را مىپرستیدند. تاریخنویس معروف عرب، «کلبى» که در سال ۲۰۶ هجرى وفات یافته، چنین مىنویسد:
قبیله «بنى ملیح» جنپرست بودند و قبیله «حمیر» آفتاب، «کنانه» ماه، «تمیم» دبران، «لخم» مشترى، «طى» سهیل، «قیس» شعرى و «اسد» عطارد را مىپرستیدند.
اما طبقه منحط که اکثریّت سکنه عربستان را تشکیل مىداد؛ علاوه بر بتهاى قبیلهاى و خانگى، به تعداد روزهاى سال ۳۶۰ بت مىپرستیدند و حوادث هر روز رابه یکى از آنها وابسته مىدانستند[۵۱۷].
حضرت امیرالمؤمنین از این حقیقت تلخ و عقاید نادرست مردم عصر بعثت با این عبارات یاد می کنند:
«وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَهٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَهٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَهِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَهِ[۵۱۸]»
۲٫۳٫۴٫ آتش پرستی
«عُکَّفاً عَلی نیرانِها»
این فراز اشاره به فرقه آتشپرستان دارد[۵۱۹]. منظور از «عکَّفاً» در اینجا اعتکاف پرستندگان آتش است که در آتشکدهها اقامت میگزیدند و به تعظیم و تقدیس آتش میپرداختند[۵۲۰].
در آستانه ظهور رسول اکرم با خاموش شدن آتش آتشکدهها بطلان عبادت در پیشگاه آتش و اعتکاف در عبادتگاه آتشپرستان برای همگان روشن میگردد.
آیت الله حسینی زنجانی در شرح و تفسیر این بخش از خطبه شریفه چنین به شرح می پردازد:
«مراد در اینجا پرستش آتش نیست بلکه مراد بزرگداشت و تقدیس آتش است و این بیان نکتهای است که تاریخ گواه آن است. در آیین مجوس معروف است که آتش پرست میباشند ولی حقیقت این طور نیست، چه اینکه در فقه اسلام از آنان بهعنوان اهل کتاب یاد شده و تحقیقات تاریخی مهم روشن میسازد که اصل آن دین، الهی بوده و با مرور زمان دستخوش تحریف شده است. اینجا عظمت کلام یادگار نبوت که فرمود «عکفا علی نیرانها» ملازمان آتش نه پرستش کنندگان معلوم میگردد[۵۲۱].»
در تفسیر این فراز از خطبه شریفه درباره معنای عبارت «نیرانها» دو احتمال مطرح شده است:
یک. ممکن است است این قسمت از فرمایش حضرت زهرا اشاره به آتشپرستی باشد، مانند مجوس که مظهر نور و مظهر ظلمت وخرافاتی در اینباره داشتند.
دو. و ممکن است اشاره به آتشهای معنوی از جهت اعتقاد، اخلاق و اعمال باشد. بشر در آتش جهالت معتقدات موهوم وخرافات میسوخت و ابداً التفاتی به عالم اعلی نداشت[۵۲۲].
۳٫۳٫۴٫ بت پرستی
«عابِدَهً لِاَوْثانِها»
«اَوْثان» جمع «وثن» و به معنی بت[۵۲۳] است. که عبارت از سنگى بوده که پرستیده میشد[۵۲۴]. در المصباح آمده: «وثن» بهمعنی بت است خواه از چوب باشد یا از سنگ و یا غیر آن[۵۲۵]. همچنین گفته شده «وثن» هرآن چیزی است که از گوهرهای زمین یاچوب و سنگ در هیئت و صورت آدمی ساخته شده و برای پرستش نصب شود. اما صنم صورتی است که جثه ندارد[۵۲۶].
وثنیت و بتپرستی، رسمی بوده که از زمانهای قدیم معمول بوده و با اینکه حضرت ابراهیم بت و بتخانهها را ویران کرده بود ولی این انحراف فکری هنوز میان مردم عرب معمول بود.
خداوند متعال در تعدادی از آیات قرآن کریم درباره علت بتپرستی آنها میگوید: آنها دلیل پرستش بتها را شیوه و آیین نیاکان خود میدانستند.
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدین[۵۲۷]
وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا[۵۲۸]
علاوه بر اعتقاد به بتها و پرستش آنها، طلب حوایج از آنها نیز شیوهای مرسوم و رایج در میان مردم عرب دوران جاهلیت بود، و این امر به انحاء مختلف در میان آنها رواج داشت.