۴-۱-۲- مضارع ساده
- امیر المؤمنین را تهمت نبود که این من خواسته ام (فیاض: ۳۱)
-بندگان وخانه زادگان این کار را شایند. (همان: ۶۸۷)
(فعل ناقص)
- چنانکه از دیانت و همت او سزد. (همان: ۳۹)
(فعل ناقص)
۴-۱-۲- ۱- مضارع استمراری( اخباری)
- وزیر دانست که چنان است که می گویند(همان: ۴۶۲).
- تورا فرا کرده اند که چنین سخن می گویی؟ (همان: ۶۱۵)
مضارع استمراری به جای مضارع التزامی(بگویی)
- واگر ایشان بر آن حال می شایند هر چه به من رسد روا دارم. (همان: ۱۹۴)
- واز هرات که واسطه ی خراسان باشد می نگرد تا در بابی چه باید فرمود . (همان: ۴۳۲)
مضارع استمراری به جای مضارع التزامی(بنگرد)
- من ومانند من تازیکان خود نمی دانستیم که در جهان کجائیم وچون می رود. (همان: ۵۷۳)
مضارع استمراری (اخباری) به جای مستقبل
خواهد رفت – پیش خواهد آمد .
- تعدّی سلجوقیان از حدّ و اندازه می بگذرد (همان: ۶۸۹)
می + ب(تأکید)+ فعل مضارع ساده
۴-۱-۲- ۲- مضارع التزامی
-. سواران رفته بودند تا حسنک را بیارند. (همان: ۲۲۶)
مضارع التزامی
- تا آنچه باید کرد ایشان می کنند. (همان: ۹۵)
مضارع اخباری به جای مضارع التزامی (بکنند)
۴-۱-۳- آینده
- و می آیم ساخته باشید که خوارزم خواهم گرفت وشمایان را که کافر نعمتید بر انداخت. (همان: ۶۸۸)
آینده(مستقبل)- مستقبل با حذف به قرینه لفظی فعل کمکی شخصی(برخواهم انداخت).
- .این خواجه در کار آمد، بلیغ انتقام خواهد کشید وقوم را فرو خورد. (همان: ۲۰۶)
فعل آینده مرکب- حذف فعل کمکی شخصی به قرینه لفظی (فرو خواهد خورد)
-و ناچار بخواهیم رفت . (همان: ۴۶۲)
ب(تأکید) + فعل آینده
- چنانکه می دیدم کار نخواهند داد. (همان: ۶۱۵)
فعل مرکب آینده (منفی)
- چند توانند بود در این رنج باز گردند. (همان: ۵۷۷)
مضارع به جای آینده (باز خواهند گشت)
- .فصلی خواهم نبشت در ابتدای مضارع بردار کردن این مرد، وپس به شرح قصه شد . (بیهقی،۱۳۹۰: ۲۱۸)
خواهم شد ( خواهم به قرینه لفظی خواهم نبشت حذف شده است.)
۴-۲-ساختمان فعل
۴-۲-۱- افعال ساده
بیش ترین فعل ها در تاریخ بیهقی در هر صفحه ، از نظر بسامد افعال، فعل های ساده می باشد، که به طور متوسط در هر صفحه بیش از ۲۸ فعل ساده وجود دارد.
۱- فرمود تا استقبال او بسیجیدند سخت بسزا. (فیاض،۱۳۷۰: ۴۴)
فعل ماضی ساده(سوم شخص جمع)
۲- به گرما به رفت و جامه بگردانید.(همان: ۴۸)
ساده- به معنی عوض کردن(امروزی)
۳ - و حسنک را همچنان می داشتند.( همان: ۲۲۷)
فعل ساده – به معنی نگه داشتن( امروزی)
و ایشان را تا بلخان کوه بتاختند و لشکر در دم ایشان. (همان: ۴۸۷)
«ب» تأکید+ فعل ساده
۴- و بداشت این کار و این جنگ قائم شد. (همان: ۵۷۳)
اریکسون دریافته است دوره انتهایی زندگی، زمانی است که افراد در آن، موفقیتها و شکست های خود را ارزیابی و مفهومی برای زندگی خود بیابند و بپذیرند که دوران آنان گذشته است، میتوانند با احساس کمال به پشت سر و به زندگی خود نگاه کنند. آخرین مرحله، محدوده کهنسالی است، ولی نارسایی در کسب موفقیت در مراحل قبلی میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در مراحل بعدی شود. کهنسالی زمانی است که افراد به طور طبیعی زندگیشان را مرور کرده و تعییین میکنندکه آیا در مجموع مثبت یا منفی بودهاند. مثبتترین برآیند این مرور زندگی، خردمندی، درک و پذیرش؛ و منفیترین برآیند آن شک، احساس گناه و ناامیدی است ( رایس فیلیپ[۳۱]، ۲۰۰۰؛ ترجمه فروغان، ۱۳۹۲) .
ج) نظریه جامعه شناختی سالمندی: به چهار دسته تقسیم می شود، نظریه عدم تعهد[۳۲]؛ بر اساس این نظریه، فرد در سالهای میانی عمر، فناپذیری و مرگ خود را یاد میکند و تدریجاً برخوردهای خود را با اجتماع و دیگران کاهش داده و همزمان جامعه نیز، متقابلاً فرد را از خود جدا میسازد. نظریه فعالیت[۳۳]، مخالف نظریه عدم تعهد، میباشد، این نظریه معتقد است؛ فعالیت، سلامتی را در پیری افزایش میدهد. بنابراین بزرگسالانی که فعال میمانند در فعالیتهای تشویق شده و جایگاهها، روابط، سرگرمیها و علایق جدیدی را بدست میآوردند و با احساس رضایت و آرامش، پیر میشوند. نظریه استمرار[۳۴]، عقیده دارد که شخصیت افراد، با افزایش سن تغییر نمیکند و رفتار آنان بیشتر قابل پیش بینی میگردد. آنها در عادات، پای بندیها، ارزشها و بخصوص در راهی که با توجه به موقعیت اجتماعی خود برگزیدهاند، تداوم و استمرار را حفظ میکنند. نظریه تعاملی[۳۵]، این نظریه تغییرات سنی را منتج از واکنش میان خصوصیات هر فرد، شرایط اجتماعی وی و سابقه نحوه واکنشهای فرد در برار اجتماع، میداند. تأکید این نظریه بر وظایف و نقشهایی است که فرد در طول زندگی خود به عهده داشته است (رایدال و میشارا، ۱۹۸۴؛ ترجمه گنجی، ۱۳۸۹) .
سالمندی بخشی از فرآیندی زیستی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان را شامل شود. گذشت عمر را نمیتوان متوقف کرد، ولی میتوان با به کارگیری روشها و مراقبتهای مناسب، تا حدود زیادی از اختلالات و معلولیتهای دوره سالمندی پیشگیری نمود و یا آن را به تعویق انداخت، تا بتوان از عمری طولانی همراه با سلامت و رفاه[۳۶] که همواره هدف و آرزوی بشر بوده بهرهمند شد (هسه و یاه[۳۷]، ۲۰۰۵) .
۳-۲- اضطراب مرگ
مرگ همیشه همراه انسان بوده و خواهد بود؛ از این رو که بخشی از زندگی اوست و پیوسته ذهن او را به خود مشغول کرده، و به دنبال پاسخی برای پرسشهایی دربارۀ مرگ است. دین اسلام با تکیه بر زندگی جاودان اخروی، مرگ را با تعبیر های وجودی معرفی کرده و با تحلیل معقول پدیدۀ مرگ، نه تنها اثر منفی آن را زایل، بلکه میکوشد در آن جذابیت نیز ایجاد کند؛ اما با وجود این، واکنش بیشتر افراد به آن مثبت نبوده است، بشر بدین دلیل که نمیتواند بر مرگ چیره شود، به فکر میافتد که به آن نیاندیشند تا شادکام شود، برخی نیز اندیشیدن دربارۀ مرگ را علت اصلی ترس از آن میدانند؛ بنابراین، هرگونه اندیشه، مطالعه و صحبت دربارۀ مرگ را به حداقل میرسانند؛ اما، در واقع انکار مرگ افزون بر اینکه نتوانسته است جلوی احساسهای منفی مرگ را بگیرد، آثار منفی نیز به جای گذاشته است؛ چرا که، عقب راندن مرگ از شمار مسائل زندگی، مداومت در تجاهل به جنبه های واقعی آن است و این خود رنج و ترس همراه با واقعیات را تشدید می کند. هر چه انسان از مرگ بیشتر بترسد، کمتر آن را می شناسد و هر چه کمتر دربارۀ آن بپرسد، بیشتر میترسد، بیاعتنایی به مرگ آرامشی برای زیستن ایجاد نمیکند؛ بلکه فرد را در وضعیت ناراحتی، که بین بی تشویشی و اغتشاش نوسان دارد قرار میدهد؛ پس باید گفت مسئله انسان، شکلگیری فراموشی دربارۀ مرگ نیست، بلکه آن را هشیارانه در خدمت زندگی در آوردن است (منصور، ۱۳۸۸) .
اضطراب نیز یکی از عمده مسائل و مشکلاتی است که در بین افراد به وفور دیده می شود. اضطراب، واکنشی است در برابر خطری نامعلوم، مبهم و منشأ آن، ناخودآگاه و غیر قابل مهار است که عوامل متعددی آن را ایجاد می کنند. در این میان، انواع خاصی از اضطراب، بر اساس منشأ آن، شناخته و نامگذاری شدهاند که اضطراب مرگ یکی از مهمترین آنهاست. اضطراب مرگ مفهومی چند بعدی دارد و اغلب به عنوان ترس از مردن خود و دیگران تعریف می شود. اضطراب مرگ، شامل پیش بینی مرگ خود و ترس از فرایند مرگ و مردن در مورد افراد مهم زندگی است (گری[۳۸]، ۲۰۰۲). این اضطراب نوعی از اضطراب است که انسانهای زنده آن را تجربه میکنند و میتواند سلامتی وجودی فردی و مخصوصاً کارکرد سلامت روانی را تحت تأثیر قرار دهد.
اگر چه مرگ یک واقعیت بیولوژیکی و روانشناختی میباشد؛ اما، اندیشیدن به مرگ ترسناک بوده و اغلب مردم ترجیح میدهند به آن فکر نکنند. از آنجایی که مرگ هرگز تجربه نشده، همه به نوعی در مورد آن دچار اضطراب هستند، ولی هرکس بنا بر عوامل معینی درجات مختلفی از اضطراب مرگ را تجربه میکند؛ بنابراین ، اضطراب مرگ به عنوان یک ترس غیرعادی و بزرگ از مرگ، همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرایند مردن یا چیزهایی که پس از مرگ رخ میدهند، تعریف میشود (رایس، ۲۰۰۹).
این نوع از اضطراب، احساسی از نداشتن زندگی خوشایند در زندگی میباشد و فردی که از این اضطراب رنج میبرد، زندگی برای او لذت بخش نبوده و احساس بیمعنی بودن میکند (فروم[۳۹]، ۱۹۷۶ به نقل از علی اکبری دهکردی، ۱۳۹۰).
شدت این اضطراب گاهی تا حدی فلج کننده میشود که شخص هر لحظه که میگذرد، از این موضوع که به مرگ نزدیکتر میشود، نگرانی اش بیشتر میشود ؛ حتی دیدن یک فیلم قدیمی که بازیگران آن مردهاند، تا چند روز او را مضطرب میکند (یالوم[۴۰]، ۲۰۰۸) .
اضطراب مرگ صرفاً یک اضطراب دور دست نیست که در پایان راه به انتظار ما نشسته باشد، اضطراب نهفتهای است که به نهانگاههای احساس رخنه میکند تا جایی که گویی طعم مرگ را در همه چیز میچشیم. در اواخر بزرگسالی، سالخوردگان به مرگ اندیشند و درباره آن صحبت میکنند، آنها از تغییرات جسمانی، میزان بالای بیماری و معلولیت و از دست دادن خویشاوندان و دوستان، شواهد بیشتری برای مرگ به دست میآورند، با توجه به اینکه، تجربه کردن مقداری اضطراب درباره مرگ طبیعی است؛ اما، مانند سایر ترسها، چنان چه این اضطراب خیلی شدید باشد سازگاری کارآمد را تضعیف میکند (برک، ۲۰۰۱؛ ترجه سید محمدی، ۱۳۸۷).
اضطراب مرگ می تواند نگرش منفی در مورد پیری را افزایش دهد و حتی منجر به اضطراب و ترس از پیری شود. نتایج تحقیقات نشان دادند که این اضطراب با نگرانی، ناراحتی، احساس عدم امنیت و تنش همراه است (عبدالخالق[۴۱]، ۲۰۰۵؛ لتو و استین ۲۰۰۹)، که میتواند موجب اختلال در عملکرد فرد شود.
۴-۲- تعاریف اضطراب مرگ
اضطراب مرگ اصطلاحی است که برای تصور کردن و برداشتی که از آگاهی از مرگ حاصل میشود به کار میرود (عبدالخالق، ۲۰۰۵ ) .
اضطراب مرگ به طور معمول اضطرابی است که فرد در پیش بینی حالتی است که وجود ندارد تجربه میکند (تامر، السیون و ونگ[۴۲]، ۲۰۰۸ ).
اضطراب مرگ به عنوان یک ترس غیر عادی و بزرگ از مرگ که همراه با احساساتی؛ همچون، وحشت از مرگ یا دلهره به هنگام فکر کردن به فرایند مردن یا چیزهایی که پس از مردن رخ میدهد، تعریف میشود (رایس، ۲۰۰۹) .
ریچاردسون، برمن و پیوارسکی[۴۳](۱۹۸۰)، اضطراب مرگ را به عنوان احساسی منفی که یک فرد درباره مرگ و مردن تجربه می کند، تعریف میکنند (ون[۴۴]، ۲۰۱۰) .
راهنمای طبقه بندی نتایج پرستاری، اضطراب مرگ را احساس مبهم و مضطربانهای از ترس و یا ناراحتیهای ایجاد شده، توسط ادراکات از یک تهدید واقعی و یا خیالی نسبت به هستی فرد، تعریف میکند (مورهد و همکاران[۴۵]، ۲۰۰۸).
یالوم (۱۹۸۰، به نقل از لتو و استین، ۲۰۰۹)، اضطراب و ترس در مورد مرگ را مترادف میداند، و اضطراب مرگ را به این صورت تعریف میکند: اضطراب مرگ، ترس از مرگ است که در ناخودآگاه جای دارد، ترسی است که در اوایل زندگی و قبل از رشد تصور دقیق، شکل گرفته، ترسی است وحشتناک و نیمه تمام، که در خارج از زمان و تصور وجود دارد.
بر اساس دیدگاه های بالا اضطراب مرگ سازهای چند بعدی است که با ترس و اضطرابی که با پیش بینی و آگاهی از واقعیت مرگ و مردن است، در انسان روی میدهد و شامل عنصر احساسی، شناختی و انگیزشی است که با توجه به مراحل رشد و رخدادهای فرهنگی اجتماعی زندگی، متفاوت است ( کریمی وکیل، ۱۳۹۱).
۵-۲- عوامل ایجاد کننده اضطراب مرگ
اضطراب مرگ پدیدهای است، ذاتی و وجودی و از همین رو از زمانی که کودک از مرگ خودآگاه می شود، بدون توجه به عوامل خارجی با آن روبه رو است (یالوم، ۲۰۰۸). این عوامل که، این نوع اضطراب سرکوب شده را متجلی میکنند اینگونه بیان شدهاند:
۱- محیط پر استرس: هنوز تأثیر محیط پر استرس بر شدت اضطراب مرگ کاملاً مشخص نیست؛ ولی، مطالعات نشان دادهاند که محیطهای پر استرس، در طولانی مدت میتوانند باعث افزایش اضطراب مرگ شوند. البته این تأثیرگذاری و میزان آن بررسی به نوع، زمینه و مدت عامل استرسزا میتواند متفاوت باشد (عبدالخالق، ۲۰۰۱) .
۲- تشخیص یک بیماری تهدید کننده برای زندگی: تحقیقات نشان دادند که در میان افراد مبتلا به سرطان و ایدز، بخصوص آنهایی که در مراحل اولیه سرطان هستند، میزان اضطرب مرگ به مراتب بیش از همسالان سالم آنها است (شرمن، نورمن و مک شری[۴۶]، ۲۰۱۰) .
۳-تجربهی درگیری مرگ و مردن: به نظر میرسد سروکار داشتن با مرگ میتواند بر شدت این اضطراب بیافزاید؛ به طوری که، پرستارانی که بیشتر با بیماران در حال مرگ سروکار دارند، اضطراب مرگ بیشتری را حس میکنند (چن، دلبن و فورستون و همکاران[۴۷]، ۲۰۰۶)، یا در سالمندان به دلیل مرگ همسر و همسالان، این اضطراب بارزتر میشود.
۶-۲- ابعاد هراس از مرگ
۱-۶-۲- بعد احساسی اضطراب مرگ
اضطراب مرگ با ترس اساسی؛ که با نابودی هستی یک فرد مرتبط است، رابطه نزدیکی دارد. سیستمهای مغزی که اضطراب مرگ را در بر میگیرند شامل: بادامه و سازه های مرتبط، در رشد مفاهیم ضمنی (ناخودآگاه)، خاطرات ترسناک و هیپوکامپوس و نواحی مرتبط با کورتکس در رشد مفاهیم آشکار (خودآگاه)، خاطرات ترسناک می باشند. در انسانها، سازه های حافظه احساسی، یعنی هم حافظه آشکار و هم حافظه ناآشکار، نقش مهمی را در علامت دهی و تنظیم تهدید ادراک شده دارند (اهمن[۴۸] ، ۲۰۰۰) .
این اضطراب به صورت خاطرات هیجانی در طول تاریخ نقش مهمی در بقای انسان داشته است، برای اینکه این اضطراب از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود، عناصر وحشت آور خارجی و خاطرات هیجانی داخلی به طور همزمان باید وجود داشته باشند (لتو و استین، ۲۰۰۹) .
۲-۶-۲- بعد شناختی اضطراب مرگ
عناصر مهم شناختی اضطراب مرگ شامل، نگرشها، توانایی تصور پیش بینی و انتظار از آینده، آگاهی از آشکار بودن مرگ است. شناختها شامل باورها درباره مرگ، تصاویر و باورهای مربوط به تجربه مرگ، خود به عنوان مرده یا زیاد زنده نبودن است؛ همچنین، سازه های شناختی، از نگرشها در باره مرگ ناشی می شود. ابعاد شناختی اضطراب مرگ ممکن است شامل باوها و یا عقاید درباره فرایند مردن، تفکرات درباره وضعیت مردن یا در حال، از بین رفتن، تصاویر مرگ دیگران، تفکر درباره تفکرات ناشناخته و تفکر آگاهانه درباره مرگ،ایده ها درباره بدن بعد از مرگ، و تفکرات مرگ زودرس در میان افراد مختلف باشد (دی پالا و همکاران[۴۹] ، ۲۰۰۳). چنانچه اضطراب مرگ به عنوان تجربهای نرمال درک شود، شبیه به اضطرابهایی دیگر خواهد ش؛ زمانی اضطراب مرگ ناسازگار میشود که در کارکرد معمول فرد اخلال ایجاد نماید.
رویکرد شناختی به برخورد موثر با مرگ تاکید میکند، یعنی مدیریت احساسات درباره مرگ و مردن؛ برای مثال، اجتناب از فعالیت های مرتبط با مرگ، مانند بیمارستانها، مراسم تدفین، همچنین اجتناب از برنامه ریزی برای آینده میتواند به طور بالقوه، نیروی پیچیده و غریزی در زندگی یک فرد بشود، زمانی که اجتناب از موقعیتها، فرد را ناتوان کند و برای او مهم شود، اضطراب مرگ موضوع آسیب روانی می شود (فرر ، والکر و استین[۵۰]، ۲۰۰۷).
۳-۶-۲- بعد تجربی اضطراب مرگ
به طور تجربی اضطراب مرگ اغلب انکار و سرکوب میشود، و این رفتار انطباقی است؛ زیرا ، امکان ترس و ترور را که مانع زنده بودن است، کاهش میدهد (یالوم، ۱۹۸۰ به نقل از لتو و استین، ۲۰۰۹ ).
بنابراین، بطور تجربی اضطراب مرگ معمولاً بخشی از تجربه آگاهانه نیست. دستهای از مطالعاتی که درباره آگاهی از مرگ انجام گرفته اند، اضطراب مرگ بالایی را در بعضی موضوعات ایجاد نمودهاند، علاوه بر این اضطراب مرگ آگاهانه؛ مخصوصاً زمانی که با عوامل تهدید کننده ارتباط دارد، منجر به دفاعهای فعالانهای، مانند حواسپرتی می شود که باعث آگاهی کمتری از اضطراب مرگ میشود. اضطراب مرگ ناآشکار به مدیریت ضعیفی نیاز دارد و از طریق رفتارهای دیگر مشخص میشود (جاست و همکاران[۵۱]، ۲۰۰۷) .
۴-۶-۲- بعد رشدی اضطراب مرگ
تجلی اضطراب مرگ با توجه به مراحل رشد و نمو متفاوت است. نظریه پردازان رشد بر مراحل زندگی به عنوان فرایند سالم وحیاتی تأکید میکنند که با بحرانهای هویت متناسب با سن خاص همراه هستند، این بحرانها زمانی که حل و فصل شوند منجر به قدرت نفس و بلوغ میشوند (اریکسون ، ۱۹۵۹ به نقل از لتو و استین، ۲۰۰۹).
به نظر فایرستون و کتلت (۲۰۰۹)، نوزاد برای ایجاد امنیت خود بندهای نامرئی روانی بین خود و مادر ایجاد میکند، با بزرگتر شدن او و آگاهی نسبت به مرگ، کودک به مرحلهای که این بندها وجود دارد بازگشت میکند؛ رشد سالم، رهایی از این بندها را به دنبال دارد .
اصلاح اضطراب مرگ بسته به مرحله رشدی که فرد در آن قرار دارد دارای معانی متفاوتی است، مطالعات نشان دادهاند که بحران هویت در افزایش اضطراب مرگ نقش دارد. همچنین، در مراحلی از رشد که انسانها با وقفهای برای تصمیمگیریهای مهم مواجه میشوند این اضطراب بیشتر میشود. اضطراب مرگ در میانسالی و پیری دیگر کمتر به تجربیات بیرونی وابسته است و آنچه که میزان آن را مشخص میکند برداشت شخص از تجربیات پیشین خود است (استرلینگ، ۱۹۸۹ به نقل از کریمی وکیل، ۱۳۹۱).
۵-۶-۲- بعد فرهنگی اجتماعی اضطراب مرگ
بافت فرهنگی اجزای شناختی، تجربی و احتمالاً عاطفی اضطراب مرگ را شکل میدهد. شاید بهترین وظیفهی فرهنگ این باشد که از شخص در مقابل آگاهی و ترس از مرگ حمایت کند، فرهنگها در روش های خود برای بیان و معنادهی به مرگ، با یکدیگر فرق دارند؛ برخی از فرهنگها با ابعاد متأثر از آگاهی از مرگ برخورد موثرتری دارند.
جوامع غربی اغلب برای مخفی کردن بیماری و سالمندان از نظرها، سرزنش میشوند در نتیجه اعضای خود را از آگاه شدن از مرگ محافظت میکند. چنین شیوهای میتواند اضطراب مرگ را افزایش دهد؛ زیرا، مرگ پدیدهای غیرعادی میشود که از نظم طبیعی امور شده، در غرب سعی میشود به وسیلهی به حداقل رساندن عوامل برانگیزاننده اضطراب مرگ، مانند عدم مشاهده پدیده های مربوط به ناتوانی، پیری، بیماری و خود مرگ سعی در کاهش این اضطراب صورت میگیرد. در فرهنگهای شرقی با وجود اینکه مانند غرب پدیده مرگ انکار نمیشود، تفاوت اندکی بین سطح کلی اضطراب آنها با غربیها وجود دارد(عبدالخالق، ۲۰۰۹).
۷-۲- نگرش دین اسلام به مرگ
۱-۷-۲- نگرش قرآن
و سرانجام سکرات مرگ حقیقت را (پیش چشم او)، میآورد و به انسان گفته میشود این همان چیزی است که تو از آن میگریختی (سورۀ ق، آیه ۱۹) .
سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم، شاید شکر نعمت او را به جا آورید (سورۀ بقره،آیه ۵۶) .
هر کسی مرگ را میچشد؛ و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، به بهشت وارد شوند، نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایهی فریب نیست (سورۀ آل عمران، آیه ۱۸۵) .
ما شما را آفریدیم، پس چرا تصدیق نمیکنید؟ آیا از نطفهای که در رحم میریزید، آگاهید؟ آیا شما آن را آفرینش میدهید یا آفریدگاریم؟ ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم و هرگز کسی بر ما پیشی نمیگیرد. تا گروهی را به جای گروه دیگر بیاوریم و شما را در جهانی که نمیدانید آفرینش تازهای بخشیم. شما عالم نخستین، دانستید، چگونه متذکر نمیشوید! (سورۀ واقعه، آیه۶۰-۵۷).
هر جامعه ای تقریباً دارای شکلی از ساختار طبقه اجتماعی است. طبقات اجتماعی از قسمت های منظم و نسبتاً پایداری در یک جامعه تشکیل شده اند که اعضای آن دارای ارزش ها، علایق و رفتار مشابه و مشترکی هستند. مطابق جدول ۵-۱، صاحبنظران اجتماعی در امریکا، هفت طبقه ی اجتماعی را شناسایی کرده اند.
نمی توان طبقه اجتماعی را به یک عامل منفرد، مثلاً درآمد، تعریف کرد بلکه طبقه اجتماعی با ترکیبی از عواملی همچون شغلی، درآمد، میزان تحصیلات، سطح دارای و سایر متغیرها تعیین می شود. در بعضی از نظام های اجتماعی، اعضای طبقات مختلف برای وظایف خاصی در نظر گرفته می شوند و قادر نیستند جایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. در ایالات متحده آمریکا مرزبندی بین طبقات اجتماعی از انعطاف لازم برخوردار است. مردم قادرند یا به طبقه بالاتر حرکت کنند یا به طبقه پایین تر انتقال یابند. بازاریابان به طبقه اجتماعی علاقمندند زیرا افراد متعلق به یک طبقه اجتماعی، رفتار و از جمله رفتار خرید یکسانی از خود بروز می دهند.
هر یک از طبقات اجتماعی در انتخاب کالا و مارک بخصوصی از آن، دارای رجحان های مخصوص به خود است. این تفاوت ها در حیطه کالاهایی نظیر پوشاک، اسباب و اثاثیه منزل، فعالیت های تفریحی و خرید اتومبیل مشهود است. طبقه اجتماعی که خانم جنیفر اسمیت به آن تعلق دارد می تواند بر تصمیم گیری او درباره خرید دوربین عکاسی تأثیر گذارد. او ممکن است متعلق به طبقه اجتماعی با زمینه بالا باشد که در این صورت خانواده او نیز دارای یک دوربین عکاسی گرانقیمت هستند و زمینه عکاسی در خانواده وجود دارد. این حقیقت که او درباره «حرفه ای شدن» می اندیشد نیز با زمینه طبقه اجتماعی بالا هماهنگی کامل دارد (فروزنده،۱۳۸۵ ،۱۸۱-۱۸۳).
عوامل اجتماعی
رفتار مصرف کننده تحت تأثیر عوامل اجتماعی نیز قرار می گیرد. این عوامل اجتماعی از گروه های کوچک، افراد فامیل و جایگاه و نقش اجتماعی مصرف کننده تشکیل می شوند. شرکت ها باید هنگام تدوین خط مشی های بازاریابی خود این عوامل را دقیقاً مد نظر قرار دهند، زیرا این عوامل بر واکنش های مصرف کننده شدیداً تأثیر می گذارند.
گروه ها
رفتار یک فرد تحت تأثیر گروه های کوچک بسیاری قرار می گیرد. گروه هایی که دارای تأثیری مستقیم بر شخص هستند و نیز آنهایی که شخص متعلق به آنها است گروه های عضویت نام دارند.
گروه هایی که دارای رابطه عادی و غیر مستقیم با شخص هستند گروه های اصلی نام دارند. از جمله این گروه ها می توان از فامیل، دوستان، همسایگان و همکاران نام برد. بعضی از این گروه ها ثانویه اند و رابطه آنها با شخص، رسمی است و فاقد ارتباط متقابل منظم است. این گروه ها شامل سازمان هایی نظیر گروه های مذهبی، انجمن های حرفه ای و اتحادیه های صنفی می شوند.
گروه های مرجع، گروه هایی هستند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن به رفتار و عقاید یک شخص موثرند. مردم غالباً تحت تأثیر گروه های مرجعی که به آن تعلق ندارند، قرار می گیرند. برای مثال، یک گروه ایده آل، گروهی است که شخص علاقمند است بدان تعلق داشته باشد. همچون فوتبالیست کم سن و سالی که آرزو دارد روزی به عضویت یک تیم معروف فوتبال درآید و اگرچه او فاقد تماس رودررو با این تیم است، اما از طریق این تیم است که به خود هویت می بخشد.
بازاریابان کوشش می کنند گروه های مرجع بازارهای هدف خود را بشناسند. گروه های مرجع حداقل به سه طریق بر یک فرد تأثیر می گذارند، اول، شخص را با رفتار و سبک زندگی جدیدی مواجه می کنند. دوم، عقاید و تصور شخصی فرد از طریق علاقمندی وی به «همساز شدن» با گروه مرجع تأثیر می گذارند و سوم، گروه های مرجع برای انطباق شخص با گروه، شرایط جبری پدید می آورند که ممکن است بر انتخاب او در مورد کالا و مارک بخصوصی از آن تأثیر داشته باشد.
اهمیت تأثیر گروه بسته به کالا و مارک های مختلف متفاوت است. ولی به نظر می رسد که اهمیت در مورد خریدهای شاخص و برجسته به مراتب بیشتر باشد. یک کالا یا یک مارک بخصوص، به دو دلیل می تواند برجسته و شاخص باشد. اول اینکه خریدار چنین کالا یا مارک بخصوصی جزء معدود افرادی باشد که مالک چنین کالایی هستند. در این مورد می توان کالاهای تجملی را مثال زد که به دلیل معدود بودن تعداد افرادی که صاحب چنین کالاهایی هستند، می توان آنها را شاخص تر و برجسته تر از کالاها و اقلام ضروری تصور کرد. دوم اینکه یک کالا می تواند از آن رو برجسته باشد که به صورتی در ملأ عام و در جایی که همه قادرند ببینند مورد استفاده قرار گیرد. شکل ۳-۵ چگونگی نفوذ و تأثیر گروه های مرجع را بر انتخاب کالا و مارک بخصوصی برای چهار نوع کالای مختلف، شامل کالاهای تجملی عمومی و خصوصی و کالاهای ضروری و خصوصی نشان می دهد.
۲-۳۰ تأثیر گروه بر انتخاب مارک تجاری کالا
کالاهای تجملی خصوصی
تلویزیون، ویدئوگیم آشغال پرس کن
یخ ساز
کالاهای تجملی عمومی
باشگاه گلف
اسکی روی برف
قایق تفریحی
کالاهای ضروری عمومی
ساعت مچی
اتومبیل
پوشاک
کالاهای ضروری خصوصی
تشک
لامپ زمینی
یخچال
ضعیف شدید
شدید
ضعیف
تأثیر گروه بر انتخاب کالا
شکل ۲-۳: نفوذ و تأثیر گروه بر انتخاب کالا و مارک آن
شخصی که در نظر دارد کالای تجملی عمومی نظیر یک قایق تفریحی خریداری کند، شدیداً تحت تأثیر دیگران قرار می گیرد. بسیاری از مردم به قایق توجه می کنند زیرا معدود افرادی هستند که قادر به خرید آنند. آنها به مارک آن نیز توجه دارند. زیرا قایق تقریباً در ملأ عام مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین، کالا و مارک آن هر دو برجسته و شاخص خواهند شد و دیگران شدیداً بر تصمیم گیری در مورد خرید آن و مارک بخصوصی از آن تأثیر می گذارند. از سوی دیگر، تأثیرات و نفوذ گروه بر تصمیمات خرید اقلام ضروری خصوصی آنچنان قابل توجه نیست زیرا کالا و مارک آن هیچکدام مورد توجه و دید سایرین قرار نمی گیرند.
تولیدکنندگان کالا و مارک های بخصوصی که تقاضا برای محصولاتشان شدیداً تحت تأثیر نفوذ گروه قرار می گیرد باید برای دستیابی به رهبران فکری (Opinion Leaders) تلاش کنند. در درون یک گروه مرجع، رهبران فکری به دلیل دارا بودن مهارت، دانش، شخصیت یا سایر خصوصیات ویژه قادر به اعمال نفوذ بر دیگرانند. زمانی فروشندگان چنین تصور می کردند که رهبران فکری همان رهبران اجتماعی جامعه اند، کسانی که اکثریت بازار به صورت مرید از آنها تقلید می کنند ولی رهبران فکری در کلیه طبقات اجتماعی یافت می شوند. و کسی که ممکن است در محدوده مصرف کالاهای بخصوصی رهبر فکری باشد احتمالاً خود در محدوده های دیگری مقلد است. بازاریابان برای اشاعه ی کالاهای خود می کوشند به ویژگی های شخصی رهبران فکری پی ببرند، رسانه مورد استفاده آنان را شناسایی کنند و پیام ها را مستقیماً برای آنها ارسال نمایند.
اگر خانم جنیفر اسمیت اقدام به خرید یک دوربین عکاسی کند، دوربین و مارک آن در معرض دید کسانی قرار می گیرد که او آنان را محترم می شمارد و بر این اساس تصمیم او برای خرید دوربین و انتخاب مارک خاصی می تواند شدیداً تحت تأثیر نفوذ بعضی از این گروه ها قرار گیرد. دوستان خانم اسمیت که به انجمن عکاسان وابسته اند ممکن است در خرید یک دوربین خوب تأثیر گذارند.
فامیل
اعضای فامیل قادرند شدیداً رفتار خریدار را تحت تأثیر قرار دهند. دو تشکل فامیلی در زندگی خریدار از هم قابل تفکیک اند. والدین خریدار، فامیل راهنمای او را تشکیل می دهند. هرکس جهت گیری خود درباره ی دین، سیاست، اقتصاد، حس جاه طلبی، احساس ارزش کردن و عشق را از والدین خود می آموزد. حتی اگر خریدار دیگر هیچ گونه تماس و ارتباطی با آنها نداشته باشد آنها کماکان بر رفتار ناخودآگاه او نفوذ بسیاری دارند. در کشورهایی که والدین همچنان با فرزندان خود زندگی می کنند این تأثیر صدچندان خواهد بود.
فامیل تکوینی از همسر و فرزندان خریدار تشکیل می شود. این فامیل تأثیر مستقیم بیشتری بر رفتار روزمره خریدار دارد. خانواده، مهم ترین سازمان خرید مصرف کننده در جامعه به شمار می رود، و تحقیقات به عمل آمده در این زمینه نیز بسیار گسترده تر است. بازاریابان به نقش و نفوذ نسبی هر کدام از اعضای خانواده، شوهر، زن خانه و بچه ها بر خرید کالا و خدمات بسیار متنوع توجه زیادی دارند.
نقش زن و شوهر در خرید، بنا بر طبقه کالا و مرحله فرایند خرید، بسیار متفاوت است. نقش خرید نیز با چرخش سبک زندگی مصرف کننده تغییر می کند. خانم خانه به طور سنتی عامل اصلی خرید خانواده، به ویژه در مورد مواد غذایی، کالای خانگی و پوشاک بوده است. ولی این نقش با افزایش تعداد زنان شاغل و تمایل شوهران به قبول این مسئولیت در حال تغییر است. مثلاً هم اکنون خرید ۴۵ درصد اتومبیل ها توسط زنان و در حدود ۴۰ درصد خرید دلاری مواد غذایی توسط شوهران انجام می گردد.
در زمینه کالاها و خدمات گران قیمت، زن و شوهر غالباً مشترکاً تصمیم می گیرند و تصمیمات اشتراکی آنان نیز با تصمیمات انفرادی آنان متفاوت است. بازاریابان باید نحوه برخورد اعضای خانواده را در تصمیم گیری و چگونگی تأثیر و نفوذ هر کدام از ایشان را بر خرید کالا یا خدمات بدانند. داشتن درک صحیحی از روابط علت و معلولی تصمیمات زن و شوهر می تواند بازاریابان را در سوق دادن بهترین خط مشی های بازاریابی به طرف اعضای خانواده رهنمون باشد.
در مورد خرید دوربین عکاسی، شوهر خانم جنیفر اسمیت تأثیرگذار است. شوهر این خانم ممکن است در مورد خرید دوربین و نوع آن توسط همسر خود، صاحب فکر و نظری باشد علی رغم اینکه در اصل این خانم اسمیت است که تصمیم گیرنده، خریدار و استفاده کننده اصلی آن است (فروزنده،۱۳۸۵، ۱۸۳-۱۸۶)
نقش و منزلت اجتماعی
یک شخص به گروه های زیادی نظیر خانواده، باشگاه و سازمان و غیره تعلق و وابستگی دارد. جایگاه شخص در هر کدام از این گروه ها بر حسب نقش و منزلت او تعیین می شود. خانم اسمیت در کنار والدین خود دارای نقش دختر خانواده است، در خانواده خود، نقش همسر را به عهده دارد و در محل کار خود، نقش مدیریت مارک کالا بر عهده ی او است. یک نقش، مرکب از فعالیت هایی است که انتظار می رود مردم، با توجه به کسانی که دور و بر ایشان هستند، بدان ها اقدام کنند. هر کدام از نقش هایی که خانم اسمیت به عهده دارد بر اغلب رفتار خرید او تأثیر خواهد گذاشت.
هر نقشی دارای یک منزلت است. و منزلت همان احترامی است که اجتماع برای آن نقش قایل می شود. برای مثال، نقش مدیریت یک مارک کالا در یک شرکت در جامعه ما دارای منزلتی به مراتب بیش از منزلت یک دختر خانواده است. خانم اسمیت به عنوان مدیر مارک کالا، از لباس هایی استفاده خواهد کرد که گویای نقش و شأن او باشد. مردم غالباً کالاهایی را برای مصرف انتخاب می کنند که شأن و منزلت آنان را در اجتماع به رخ بکشد. یک مدیر شرکت ممکن است دارای یک اتومبیل مرسدس بنز یا کادیلاک باشد، لباس های گرانقیمت بر تن کند و تعطیلات خود را در اروپا سپری نماید. در حالی که یک کارمند ساده احتمالاً دارای یک دستگاه اتومبیل تاروس یا تویوتا است، لباس های نسبتاً ارزان تری به تن می کند و تعطیلات خود را در کمپینگ ها می گذراند (فروزنده،۱۳۸۵، ۱۸۷).
۲-۳۱ تورم و کاهش سطح تحقیق و توسعه(R&D):
یکی از مهم ترین منابع رشد بهره وری را می توان در رشد نوآوری ها و ابداعات جستجو نمود. رشد نوآوری نیز مستلزم گسترش تحقیق و توسعه (R&D) در کشور است. در نظریه های رشد به نقش تحقیق و توسعه به عنوان موتور رشد اقتصادی تاکید شده است. اثر سر ریزR&D مفهومی است که بیش از این توسط ارو (۱۹۶۲) که تحت ایده کلی “یادگیری به ضمن انجام کار” مطرح شده بود و توجهات زیادی را در قالب مدل های رشد درون زا به خود جلب نمود ارو بر این موضوع تاکید دارد که ابداعات صورت گرفته توسط بنگاهی، ممکن است به واسطه بنگاه های دیگری مورد استفاده قرار گیرد، بدون اینکه هزینه های اضافی را متحمل شوند و بنگاه ها تا اندازه ای می توانند از ابداعات سایر بنگاه ها تقلید کنند در صورتی که قیمتی برای آن پرداخت ننمایند. به بیان دیگر دانش همانند یک کالای عمومی است که با توجه به نوع آن، قابل استفاده برای همگان است. هزینه های تحقیق و توسعه خود را به شکل بهبود فناوری، ابداع و تغییرات فنی نمایان می سازد و افزایش بهره وری نهاده های تولید و ایجاد نهاده های جدید و نیز انتقال آن به سایر سبب افزایش بهره وری کل عوامل خواهد شد لذا رابطه مستقیمی بین تحقیق و توسعه و بهره وری وجود دارد. مطالعات بسیاری در رابطه با نقشR&D در رشد بهره وری وجود دارد که می توان به مطالعات خارجی: رومر (۱۹۹۰) گروسمنوهلپمن (۱۹۹۱)، اقیونوهوویت(۱۹۹۲)، کامرون ومولباتور(۱۹۹۴)، کووهلیمن(۱۹۹۵)، ژاکوبودیگران (۱۹۹۸)، مداوپیگا(۲۰۰۳)، یولکو(۲۰۰۴) و مطالعات داخلی : کمیجانی و معمارنژاد (۱۳۸۳)، کمیجانی و شاه آبادی(۱۳۸۰)، درگاهی و قدیری(۱۳۸۲)، اخلاصی(۱۳۸۴) اشاره نمود .
۲-۳۲ تورم، بنگاه و بهره وری:
افزایش نااطمینانی در مورد تورم می تواند از طریق افزایش فروش کالاهای ذخیره شده غیرمولد و در نتیجه کاهش هزینه های پرداختی بنگاه در تحقیق و توسعه، بهره وری را کاهش دهد (جرت و سلودی،۱۹۸۲). در شرایط نااطمینانی بنگاه سرمایه گذاری خود را کاهش دهد سرمایه گذاری کمتری درR&D انجام می دهد که موجب می شود بهره وری کاهش یابد .
علاوه بر این در شرایط تورمی مزمن که در اقتصاد ایران طی دهه های گذشته شاهد آن هستیم مدیران بنگاه ها می توانند عدم کارایی خود را بوسیله افزایش سطح قیمت ها بپوشانند، به این صورت که با فروش دارایی های شرکت مانند زمین، ساختمان، عملکرد به ظاهر خوبی را نشان دهند چرا که به طور خالص شرکت در پایان دوره سود خواهد داشت .ضمناً ممکن است بنگاه در کنار فعالیت اصلی خود به فعالیت های سوداگرانه مانند خرید و فروش دارایی ها روی آورد. در این حالت مدیران انگیزه ای برای سرمایه گذاری درR&D به منظور کاهش هزینه ها و بهبود فناوری تولید نخواهند داشت.
با وجود تورم و نااطمینانی حاصل از آن امکان شکل گیری بنگاه های بزرگ کاهش می یابد .بنگاه های بزرگ به طور کلی به علت استفاده از تکنولوژی، تجهیزات و سازماندهی پیشرفته دارای بهره وری بیشتری نسبت به بنگاه های کوچک هستند. در این رابطه می توان به مطالعات انجام شده توسط ایدسون و والتر (۱۹۹۶) و مولایی (۱۳۸۴) اشاره نمود .در هر صورت این تغییر تولید که ناشی از تورم است، بهره وری کل را کاهش خواهد داد .(شکل۲-۱)
تورم
تکنیکها و ابزارهای گردآوری اطلاعات
داده را میتوان با مشاهده، مصاحبه عمیق، تحلیل محتوا، پرسشنامه یا تکنیکهای مختلف دیگری گردآوری کرد. با این همه پرسشنامه، رایجترین تکنیک مورد استفاده در تحقیق پیمایشی است. پرسشنامه تکنیک بسیار ساختمندی برای گردآوری داده ها است که در آن از هر پاسخگو مجموعه یکسانی از پرسشها پرسیده میشود، به این دلیل پرسشنامه شیوه کارآمدی برای تشکیل ماتریس متغیر برحسب مورد برای نمونه های بزرگ فراهم میآورد( دواس، ۱۳۸۳: ۸۷-۱۴).
گفتنی است که در این تحقیق برای بخش سنجش و تحلیل از روش پیمایشی استفاده شده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است که با مراجعه حضوری به نمونه و تکمیل پرسشنامه به وسیله محقق صورت گرفته است.
جامعه آماری و حجم نمونه پژوهش
جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان روزانه و شبانه شاغل به تحصیل در دانشگاههای اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشکده فنی شهید مهاجر میباشند که تعداد آنها بنا بر گزارش معاونت آموزشی دانشگاهها در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ به ترتیب برابر با ۲۱۸۵۰، ۱۱۶۲۱، ۲۲۹۸، ۷۴۸۵و ۵۷۳۸ نفر بودهاند؛ که در مجموع برابر با ۴۸۹۹۲ نفر می باشند. روش نمونهگیری اتخاذ شده برای این بخش پژوهش، روش نمونهگیری تصادفی طبقه ای متناسب[۴۲] است که درآن، نمونه تحقیق به گونهای انتخاب شده است که زیرگروهها در حد امکان با همان نسبتی که در جامعه وجود دارند در نمونه نیز حضور یابند( دلاور، ۱۳۸۰: ۱۲۵). در این پژوهش این نسبت براساس تعداد کل دانشجویان هر دانشگاه در هردانشکده برآوردی برای تعداد پرسشنامه های مربوط به هر دانشگاه و دانشکده بدست میدهد که در حد امکان سعی شده رعایت شود. در واقع هدف از نمونهگیری استنباط ارزشهای جمعیتی براساس مطالعه نمونهای از آن است(سرایی، ۱۳۷۴: ۱۲۸). فرمول مورد استفاده برای برآورد حجم نمونه از فرمول۳-۱ بدست میآید. ( همان: ۱۲۹).
[۳-۱]
در این فرمول، N حجم جمعیت کل، t تعداد اشتباه استاندارد، d دقت احتمالی مطلوب، p احتمال داشتن صفت در جامعه، q عدم داشتن صفت در میان اعضای جامعه و n حجم نمونه است. براساس مقادیر پیشبینی شده d و t و نیز حجم جمعیت دانشجویان (N=48992) اگر خواسته باشیم ضریب اطمینان ۹۵ درصدی را درکارمان رعایت کنیم تعداد اشتباه استاندارد لازم برای رسیدن به چنین ضریب اطمینانی t=1/96 خواهد بود( سرایی، ۱۳۷۴: ۹۸). برای محاسبه میزان p و q با توجه به صفات جامعه مورد بررسی، با بهره گرفتن از یک پیش آزمون، مقادیر مورد نظر محاسبه شدند و مقدار p=0.46 و q=0.54 بدست آمد. در نهایت حجم نمونه از طریق فرمول کوکران ۳۷۹ نفر بدست آمده است. نتایج در فرمول ۳-۲ محاسبه شده است. برای جبران برخی پرسشنامه های بیجواب و یا بازگردانده نشده این حجم به ۴۰۰ نفر افزایش یافت.
= = ۳۷۹ [۳-۲]
بعد از برآورد حجم نمونه با توجه به روش نمونهگیری اتخاذ شده در این تحقیق( طبقهای متناسب)، بر اساس نسبت هایی که هر دانشگاه با توجه به جنسیت و جمعیت هر دانشکده در کل جمعیت داشت، سهم متناسب با آن را نیز دریافت کرد.
در ادامه جمعیت هردانشگاه و نمونه اتخاذ شده از آنها به تفکیک جنسیت، دانشکده و مقطع تحصیلی آورده شده است.
جدول ۳-۱: جمعیت کل دانشکده فنی مهاجر و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک جنس و مقطع تحصیلی
دانشگاه | کاردانی | کارشناسی | ||||
زن | مرد | حجم نمونه | زن | مرد | حجم نمونه | |
مهاجر | - | ۴۸۹۱ | ۴۰ | - | ۸۴۷ | ۷ |
جدول ۳-۲: جمعیت کل دانشگاه هنر و نمونه اتخاذ شده از آن به تفکیک دانشکده، جنس و مقطع تحصیلی
دانشکده | کارشناسی | کارشناسیارشد | دکتری |
کلید واژه :اطلاعات،سازمان ،سیستم، موانع
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
فصل دوم: ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
سیمای حاکم بر دنیای زندگی حاکی از انفجار اطلاعات حاصل از پیشرفتهای تکنولوژی است.کامپیوتر و ارتباطات راه دور دگرگونی سریعی را در زندگی روزمره ایجاد کرده است و دنیای امروزه را نزدیک تر نموده، بدون شک در سالهای دهه ۹۰ عصر اطلاعات مهمترین نقش را ایفا خواهد کرد و بدون دستیابی و کنترل اطلاعات تصمیمات مدیران کاملاً با مخاطرات و ریسک اجرائی توام است.
تکنولوژی کامپیوتر در سالهای ۱۹۶۰-۱۹۵۰ به عصر بازرگانی راه یافت . اولین کاربرد کامپیوتر در حوزه عملیات حسابداری با انجام امور پرداخت حقوق و دستمزدها شروع شد و سپس به حسابهای دریافتی و پرداختی نیز دست یافت. در سالهای ۱۹۶۰ تکنولوژی کامپیوتر سعی کرد تا به دنیای تولید نیز راه یابد و با کاربردهای انبارداری، کنترل و تولید، سفارشات دریافتی و خرید توانست نقش مهمیرا در اداره امور کارخانجات ایفا نماید.
در سالهای ۱۹۸۰ مدیریت دقیقاً هزینه های سیستم های اطلاعاتی را زیر نظر داشت و همین سالها بود که مدیران به اهمیت کاربرد سیستمهای اطلاعاتی به عنوان ابزار استراتژیک پی بردند و این نقش جدیدی بود که کامپیوتر میتوانست ایفا نماید.
اطلاعات به عنوان یکی از منابع حیاتی مانند مواد اولیه، نیروی انسانی و پول همگام شد و واژه های مدیریت منابع اطلاعات (I.R.M)[30] و استراتژی کاربرد کامپیوتر، قداست خود را یافت و بانکهای اطلاعاتی و بهره برداری در آنها شکل گرفت .امروزه بسیاری از موسسات تجاری و بارزگان اعتقاد دارند که تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم یک امر استراتژیک است و تاثیرات آن مستقیماً بر روی اهداف سازمان منعکس میشود. بنابر این نیاز به طراحی سیستم نه تنها جایگاه کامپیوتر را محقق میسازد بلکه نقش تکنولوژی اطلاعات را ثمر بخش می کند (مومنی، ۱۳۷۲، ۲۵۰).
توسعه و پیشرفت MIS محدود به جمع آوری، طبقه بندی، دستیابی و بازسازی اطلاعات نخواهد بود، بلکه هنر متخصص MIS در ارائه طریق در حمایت مدیریت نسبت به آینده نگری و اتخاذ تصمیمات در بحرانها است. مواجهه با بحرانهای جهان بدون داشتن اطلاعات لازم و دقیق و سریع مقدور نیست و صدمات ناشی از تصمیمات بدون اطلاع، خسارت بار و غیر قابل جبران است.
لذا توانایی MIS در فراهم نمودن اشارات و عوامل پیش بینی در مقابله با بحرانهاست.که در سیستمهای خبره و باهوش و حامی تصمیمات مدیریت مورد بحث قرار میگیرد.
امروزه یکی از اقدامات مهمی که برای اولین بار در ساختار های بارزگانی صورت میپذیرد. تشکیل کمیته ای مرکب از مدیر MIS و مدیریت فروش، مدیریت تولید، مدیریت مالی و مدیریت مهندسی و پرسنلی است که سیستم را سازماندهی و هدایت نماید.این تیم ویژه مرکب از نمایندگان هریک از قسمتها و افراد متخصص MIS است و هنگامی که اولین سیستم اطلاعاتی مدیریت استقرار مییابد و با تداوم اقدام به روش های نگهداری آن می کند.
یک ساختار سازمانی MIS هنگامی دائمی است که شامل متخصصین سیستم های طراحی MIS متخصصین کامپیوتر و ارتباط داده ها و متخصصین پردازش اطلاعات باشد.
اگر بخواهیم یک سیستم اطلاعات مدیریت قابل اجرا را در یک سازمان پیاده سازیم بطوریکه مورد قبول مدیران و پرسنل سازمان قرار گیرد در آغاز بایستی به شناخت سازمان پرداخته و رفتار سازمانی و مدیریت را کاملا درک و بصورت تصویر تحلیلی و علمی ترسیم کنیم. طراحی سیستم های اطلاعاتی مدیریت بایستی متناسب با نیازهای سازمانی تنظیم گردد در غیر این صورت قابل اجراء نمیباشد و مردود است (مومنی، ۱۳۷۲، ۳۴-۳۵).
بخش اول: مبانی نظری پژوهش
۲-۱- اطلاعات و نقش آن در سازمان
۲-۱-۱- اطلاعات و دادهها
مفهوم دو واژه اطلاعات[۳۱] و دادهها[۳۲] یکسان نمیباشند. دادهها حقایق و پدیدههایی هستند که در رابطه با یک شیء یا یک پدیده بطور عام مطرح میشوند و یک ویژکی از آن پدیده را به ما منتقل میکنند، به خودی خود مفهوم دارند ولی کاربردی برای آنها متصور نیست.
اطلاعات : داده های پردازش شده یا دادههای معنی دار میباشند (صرافی زاده، ۱۳۸۳، ص ۱۷).
اطلاعات مفهومی است که از طریق آن انسان حقیقت یا ذهنیتی را درک و یا بیان میکند.
اطلاعات از پردازش و ارتباط معنایی داده هایی که به صورت انفرادی در دسترس هستند، به منظور کسب دانش لازم جهت توانایی بیشتر در اتخاذ تصمیم میباشند (صرافی زاده، ۱۳۸۳، ص ۴۵).
۲-۱-۲- اهمیت اطلاعات
در عصر نوین سازمانها در ابعاد و جنبه های مختلف به طور چشمگیر بر اطلاعات تاکید دارند. اطلاعات قدرت است و هرکسی از آن برخوردار شود صاحب قدرت است. شرایط متغیر محیطی نیاز به اطلاعات را بیش از پیش نشان میدهد و این امر ضرورت جمع آوری، ثبت، پردازش و نیز توزیع اطلاعات را در سطوح مختلف سازمان دو چندان میسازد. اطلاعات مفهومی نسبی است و ویژگی های خاصی را به خود اختصاص میدهد (صرافی زاده، ۱۳۸۳، ۴۳).
هر سازمانی که داده های صحیح و دقیق، بهنگام و جامع در اختیار داشته باشد و بتواند در کمترین زمان به داده های مورد نیازش دستیابی داشته باشد، موفق تر است.نقش داده و اطلا
عات در مدیریت سازمان نقشی حیاتی و اساسی است. هرچه فضای اطلاعات یک سازمان، دقیق تر، شفاف تر، منسجم تر و سیستماتیک تر باشد سازمان بهتر میتواند به اهدافش نایل آید. وجود فضای اطلاعاتی نادقیق، کدر، آشفته، متناقض، ناساختمند از مهمترین عوامل عدمپیشرفتدرمدیریت سازمانهاست (روحانیرانکوهی،۱۳۷۲، ۹۳).
۲-۱-۳- در تبدیل داده ها به اطلاعات نکات زیر اهمیت دارد.
۱- کیفیت داده های اولیه
یک نکته اساسی در رابطه با کیفیت اطلاعات دریافتی توسط کاربر کیفیت داده های اولیه است که وارد سیستم میشود.اگر صحت داده ها مورد تردید باشد، همین امر در مورد اطلاعات دریافتی توسط کاربر نیز صادق است. کیفیت سیستم پردازش داده ها هر چقدر خوب باشد، نمیتواند ضعف داده ها ورودی را جبران نماید. ضعف کیفیت ممکن است ناشی از کیفیت دادههای فراهم شده برای سازمان و یا ناشی از روش های تهیه داده ها باشد به قولی اگر آشغال وارد سیستم شود، آشغال هم از آن خارج میشود.
۲- وظایف پردازشی
منظور روش های مختلف کار در سیستم پردازش است، خواه عملیات دستی باشد و یا ماشینی، علیرغم استفاده از فن آوری الکترونیکی برای پردازش داده ها، بسیاری از امور پردازشی در غالب سیستمها همچنان به صورت دستی انجام میشود . حال اگر از فن آوری استفاده صحیح انجام نگیرد یا امور پردازشی دقیق و مناسب طراحی نشده باشد، کیفیت سیستمهای مکانیزه نیز ضعیف خواهد بود.
۳- زمان
زمانی که داده ها به دست کاربر میرسد ممکن است برای مسائل یا شرایطی که در آن زمان خاص کاربر با آنها روبرو است مناسب نباشد، بلکه در زمان دیگر در آینده مناسب باشد. این امر، یعنی دستیابی به اطلاعات مناسب در زمان مناسب دلیل عمده تهیه سیستمهای ذخیره سازی بزرگ یا پایگاه داده ها و نیز استفاده از امکانات زمان واقعی میباشد.
۴- انتقال دادهها
رسانه مورد استفاده برای انتقال داده ها بر اثر بخشی فرایند تبدیل داده ها موثر است صرفنظر از کیفیت فنی سیستم انتقال، استفاده از دستگاهای چاپ اطلاعات، ارائه آن بر روی صفحه نمایش و یا وسایل صوتی میتواند برای برخی کاربران در برخی شرایط خاص، خیلی کارآمد باشد.
۵- نحوه ارائه اطلاعات
نحوه ارائه اطلاعات به کاربر ممکن است منجر به عدم تشخیص ارزش اطلاعاتی داده ها گردد. مثلاً اگر اطلاعات از نظر نحوه ارائه ضعیف باشد و یا خیلی وارد جزئیات شده باشد. ممکن است کاربر متوجه اهمیت داده نشود و یا احتمالاً به دلیل انبوه مطالب از جستجو در آن صرف نظر نماید.
۶- وسیله ارتباطی
کیفیت وسیله ارتباطی بین کاربر و تکنولوژی و سیستمهایی که داده ها را ارائه میکنند، تاثیر عمده ای بر اثر بخشی فرایند کاربر دارد در واقع سهولت وسیله مورد استفاده برای بیان نیازهای اطلاعاتی و دریافت اطلاعات ضروری، اهمیت بسیار دارد سیستم هایی که به این روش طراحی میشوند سیستم های کاربر آشنا[۳۳] گویند (صرافی زاده، ۱۳۸۰، ۱۸-۲۰).
۲-۱-۴- ارزش اطلاعات
تبدیل داده ها به اطلاعات توسط پردازشگر[۳۴] صورت میگیرد.
شکل (۱-۲) جریان تبدیل داده به اطلاعات
پردازشگر اطلاعات یکی از اجزاء اصلی سیستم ادراکی است. این پردازشگر ممکن است از اجزاء کامپیوتری و یا از ترکیب آنها تشکیل شده باشد. ارزش اطلاعات بستگی دارد به شناخت کاربر از اطلاعات و مرتبط بودن آن با موقعیت وی . لذا صرف نظر از اهمیت مرتبط بودن، اگر کاربر شناختی از اطلاعات نداشته باشد، داده ها همچنان داده باقی خواهند ماند. حال اگر شناخت وجود داشته باشد، هرچه ارتباط اطلاعات با موقعیت کاربر بیشتر باشد سطح یا میزان شناخت کاربر از موقعیت و اطلاعات بیشتر خواهد بود. لذا ارزش اطلاعات افزایش مییابد (صرافی زاده، ۱۳۸۰، ۲۰).
۲-۱-۵- سیستم اطلاعات (IS)[35]
از سیستم اطلاعات تعاریف متعددی بدست آمده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد:
سیستم اطلاعات به سیستمی اطلاق میگردد که برای کاربران یک سازمان اطلاعات فراهم آورد (ثاقب خراسانی، ۱۳۸۰، ۳۲).
سیستم اطلاعات، سیستمهایی هستند که وظیفه آنها ذخیرهسازی داده ها، پردازش آنها در چارچوب اهداف اطلاعاتی موسسه و فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز مدیران برای تصمیم گیرهای اقتصادی است که با مشارکت مدیران و تحلیلگران و طراحان سیستم که از دانش بسنده در زمینه تکنولوژی کامپیوتر برخوردار باشند، طراحی و در موسسات مستقر میگردد (مستاجران، ۱۳۷۸، ۲۹).
سیستم اطلاعات (IS) بطور ساده، سیستمی است متشکل از مجموعه افراد، دستور العملها، داده ها، سخت افزار و نرم افزار که به جمع آوری، ثبت، پردازش و ارتباط داده ها برای پردازش های تراکنشی در سطح عملیات و ارائه اطلاعات در پشتیبانی از تصمیم گیری های مدیریتی است (صرافی زاده، ۱۳۸۳، ۴۵).
۲-۱-۶- سیستم اطلاعات مدیریت MIS
سیستم اطلاعات مدیریت مجموعه ای نظام یافته از افراد، دستورالعملها، پایگاه داده ها و تجهیزات است. که گزارشات روزمره مورد نیاز مدیران را جهت تصمیم گیری ارائه می کند.
سیستم اطلاعات مدیریت به طور ساده سیستم
ی است متشکل از مجموعه افراد،دستورالعملها، دادهها، سخت افزار و نرمافزار که به جمع آوری، ثبت، پردازش و ارتباط دادهها برای پردازشهای تراکنشی در سطح عملیات و ارائه اطلاعات در پشتیبانی از تصمیمگیریهای مدیریتی است (صرافی زاده، ۱۳۸۳، ۴۱ و۴۵).
سیستم اطلاعات مدیریت: سیستمی است که اطلاعات را با هدف حل مشکلات و مسائل مدیریت آماده می کند (مومنی، ۱۳۷۲، ۲۸۷).
۲-۱-۶-۱- اجزاء MIS
همانطور که در نمودار (۲-۲) نمایش داده شده، MIS دارای سه جزء اصلی میباشد.
۱- مدیریت ۲- سیستمهای پردازش ۳- اطلاعات