از نقاط قوت این متد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
- روش به صورت کیفی و در نتیجه با سرعت بالایی قابل اجرا است.
-
- تمامی روابط بین شاخصها و فرآیندها به شکل کاربرپسندی در نرم افزار اکسل کدنویسی شده است.
-
- فرآیندها منطبق با استاندارد ISO/TS طراحی شده است.
-
- امکان بهینه کاوی و مقایسهی جایگاه سازمان با شرکتهای پیشرو میسر است.
همچنین از جمله نقاط ضعف این متد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
- عدم توجه به دادههای کمی سازمان که منجر به کاهش دقت نتایج میشود.
-
- عدم ارائه روابط علت و معلولی بین عارضهها و علل بروز آن ها.
-
- اگرچه ادعا شده است برای سازمانهای گوناگون قابل اجرا است، اما در عمل بیشتر خاص صنعت خودروسازی طراحی شده است.
-
- بروزرسانی متد هر 3 سال یکبار اتفاق میافتد و دسترسی به دادههای بهینه کاوی بروز نمی باشد.
روش لامبرت
لامبرت در سال 2006 به ارائه یک مدل جامع فرآیندی در جهت مدیریت زنجیره تامین پرداخته است که بخشی از این مدل به خودارزیابی زنجیره تامین سازمان میپردازد. این خودارزیابی بر مبنای مراحل 10 گانهی زیر صورت میپذیرد:
-
- ایجاد تعهد برای ارزیابی؛
-
- انتخاب فرایند موردنظر جهت ارزیابی؛
-
- انتخاب شرکت کنندگان در ارزیابی؛
-
- زمان بندی ارزیابی؛
-
- آشنا کردن شرکت کنندگان با چارچوب و فرآیندهای مدیریت زنجیره تامین که مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت؛
-
- تکمیل چک لیستهای ارزیابی؛
-
- خلاصه سازی نظرات برای به بحث گذاشتن در جلسهی اجماع؛
-
- برگزاری جلسه اجماع؛
-
- تهیهی چکیدهای از امتیازات، درجه اهمیت، توجیهات و اقدامات اصلاحی بالقوه؛
-
- توسعهی یک برنامه بهبود.
این مدل خودارزیابی به بررسی وضعیت زنجیره تامین سازمان در 8 زمینهی گوناگون میپردازد (قدم دوم ارزیابی) که بر حسب مورد با توجه به نیاز سازمان انتخاب میشوند. این 8 فرایند عبارتند از:
-
- مدیریت روابط با مشتری
-
- مدیریت خدمت دهی به مشتری
-
- مدیریت تقاضا
-
- برآورده کردن سفارش
-
- مدیریت جریان ساخت
-
- مدیریت روابط با تامین کنندگان
-
- توسعه و تجاری سازی محصول
-
- مدیریت مرجوعیها
همانطور که در قدم شش روش ارزیابی اشاره گردید، عارضهیابی عمدتا بر اساس تکمیل یک سری از چک لیستها صورت میپذیرد. این چک لیستها شامل مجموعهای از زیرفرآیندها در دو سطح استراتژیک (با کد S) و عملیاتی (با کد O) میباشند و هر بند چک لیست نشان دهندهی میزان برآورده شدن آیتمهای مرتبط با زیرفرآیند مذکور در سازمان است. همچنین امکان تعیین سطوح اهمیت در سه سطح حیاتی، مهم و کم اهمیت برای هر آیتم زیرفرآیند وجود دارد. این چک لیستها توسط تیمهای بین بخشی که از پیش تعیین شدهاند، تکمیل میگردد.
همانطور که اشاره شد، برای هریک از 8 حوزهی اساسی، 2 سطح زیرفرآیندهای استراتژیک و عملیاتی معرفی شده است. به عنوان نمونه زیرفرآیندهای استراتژیک فرایند مدیریت ارتباط با تامین کنندگان عبارتند از:
S-1: بازنگری استراتژی سازمان، استراتژی بازاریابی، استراتژی ساخت و استراتژی تامین
S-2: شناسایی معیارها برای بخش بندی تامین کنندگان
S-3: تعریف خطوط راهنمایی برای تعیین سطح تطابق محصول یا خدمت با خواست مشتری
S-4: تعریف چارچوبی از شاخصها
S-5: تعریف خطوط راهنمایی برای اشتراک گذاری منافع بهبود فرآیندها با تامین کنندگان
همچنین 7 زیرفرآیند عملیاتی فرایند مدیریت ارتباط با تامین کنندگان عبارتند از:
O-1: بخش بندی تامین کنندگان
O-2: تشکیل تیم مدیریت تامین کنندگان