ارکان تعهد و تمایز آن با دیگر نهادها
الف ـ ارکان تعهد
برای تحقق هر تعهدی وجود چند رکن ضروری میباشد:
اول- موضوع تعهد یکی از پایههای اصلی ایجاد رابطه دینی است. موضوع تعهد باید معلوم یا دست کم قابل تعیین باشد و یکی از دو چیز به طور مردد تلقی نشود. هم چنین موضوع تعهد باید مقدور باشد. کاری که هیچ کس از عهده آن بر نمیآید، موضوع تعهد قرار نمیگیرد. به اضافه، در مواردی که موضوع تعهد انتقال مال معین است، قدرت بر تسلیم در انتقال دهنده نیز شرط درستی تعهد است.[1] در مباحث بعد در این رابطه بیشتر بحث خواهیم کرد.
دومین رکن از تعهد وجود دو طرف تعهد میباشد. برای تصور تعهد وجود شخصی به عنوان طلبکار یا صاحب حق و شخص دیگری به عنوان متعهد یا مدیون ضروری است، هر گاه این دو صفت (طلبکار و متعهد) در یک شخص جمع شود تعهد ساقط میشود.[2] در همین راستا است که ماده 300 قانون مدنی بیان میدارد: «…اگر کسی به مورث خود مدیون باشد پس از فوت مورث، دین او نسبت به سهم الارث ساقط میشود.» حقی که به واسطه رابطۀ حقوقی «تعهد» به وجود میآید یک حق «دینی» است که فقط میان دو طرف تعهد حکم فرماست و به تعبیر دیگر نسبی است بر خلاف حق «عینی» که امتیاز ویژه برای طلبکار ایجاد
میکند تا او هر چه مقتدرانهتر به حق خود برسد.[3]
ب ـ تفاوت تعهد با عقد
گرچه برخی از اندیشمندان عقد را همان عهد دانستهاند، ولو عهد مؤکد، ولی باید بین آن ها تفاوت قائل شد.
کلمه عقد در نزد لغویین به معنای: بستن، عهد و ضمان، ضمانت کردن، میثاق و پیمان به کار رفته است. صاحب «لسان العرب» میگوید: عقد یعنی عهد، و جمعش عقود میباشد و آن مؤکدترین عهد ها است، و اگر گفته شود عهد کردم به فلانی در فلان امر تأویلش این است که ملتزم گردیدم آن را، و اگر گفتی با او عقد بستم معنایش این است که به او با پیمانی ملتزم گردیدم.[4] صاحب «تاج العروس» نیز عقد را به معنای عهد و ضمان معنا نموده است.[5]