در مورد تسلیم شدن اسیر، قاعدۀ عمومی دال بر عدم جواز تسلیم شدن سرباز مسلمان به دست کفار است. ولی علما با استناد به داستان «رجیع» به کسانی که قدرت دفاع و امکان و فرار نداشته باشند اجازۀ تسلیم شدن دادهاند. چون پیامبر منکر کار آن سه نفری نشد که در داستان مذکور تسلیم شدند و بقیۀ افرادی هم که تسلیم نشده و کشته شدند پیامبر منکر کار آنان هم نشد. در واقع هفت نفری که تسلیم نشده و کشته شدند به حکم «عزیمت» عمل کردند و سه نفری که تسلیم شدند به حکم «رخصت» عمل کردند و کار هر دو جایز بود (عسقلانی، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۱۳۸).
حکم فوق در حالتی هم که کفار سرزمین مسلمانان را مورد حمله قرار دهند به نسبت افراد و سکنۀ آنجا ساری و جاری است. در حقوق بینالملل بشر دوستانه هم جنگجویان حق دارند که خود را تسلیم دشمن کنند و الزامی به جنگیدن تا حد کشتن نیست و این نقطه اتفاق فقه و حقوق بینالملل است. میباشد (پل مالرب، ۱۳۸۲، ص۲۹۱).
۲-۱۰- موجبات انتهای اسارت
اسارت در فقه اسلامی به وسیله پنج عامل به انتها میرسد که عبارتند از:
امانخواهی (پناهندگی)
قتل اسیر
بردگی اسیران
آزادی مشروط (با پرداخت فدیه)
آزادی غیرمشروط (منت نهادن بر اسیر و آزادی وی) (حسنی، ۱۳۸۶، ص۷۹).
۲-۱۰-۱- امانخواهی( پناهندگی)
امان خواهی یکی از راه های پایان جنگ و قتال به شمار آمده است. امان در لغت به معنای امن آمده ضد خوف است و مراد از آن در اصطلاح فقه و شریعت عقد و قراردادی است که بر اسا آن جنگ و درگیری پایان می پذیرد و در اصطلاح امروزی آن آتش بس می باشد.
سرخسی یکی از عالمان محقق مسلمان در متاب شرح السر الکبیر مینویسد: « بدان که دقیقترین و ظریفترین موضوع مورد بحث در این کتاب مسئلۀ پناه دادن است… هر کس میخواهد فقیه کارآمد را امتحان کند، بحث پناه گرفتن را در مسجد جامع از او سؤال کند و هر کس درصدد آزمون سرآمدن فقه و نحو هر دو است. فصل پناه دادن در فقه سیاسی را به سؤال بگذارد (سرخسی، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۲۵۲۵).
و ما اکنون از منظر فقیهان شیعه این مهم را مورد مطالعه قرار میدهیم:
بنابراین یکی از موجبات انتهای اسارت در فقه بحث جزیه است به این شیوه که اسرا با دادن پول و جزیه به عنوان شهروندان جامعه اسلامی محسوب میشوند و تحت سرپرستی دولت اسلامی واقع میشوند و مانند مسلمانان محسوب میشوند (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۲۱، ص۲۵۰؛ حرعاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، باب۶۸، حدیث۱).
۲-۱۰-۲- قتل اسیران جنگی براساس مصالح مسلمین
خداوند در آیه ۶۷ سوره انفال مسلمانان را که در جنگ بدر شرکت داشتند بدین جهت مورد عتاب قرار داده است که از کفار اسیرانی گرفتند و آنگاه از رسول خدا (ص) در خواست کردند که به قتل انها فرمان بدهد و از آنان خونبها بگیرد و آزادشان سازد تا بدین وسیله نیروی مالی آنها علیه کفار تقویت یافته و نواقص خود را اصلاح کنند. هر چند خداوند تصرف در غنیمت را که شامل خونبها میشود برای مسلمین مباح کرده ولی به شدت آنها را مورد عتاب قرار داده است (طباطبایی، ۱۳۶۰، ج۱۷، ص۲۰۸).
آنچه در تفسیر این آیه حائز اهمیت است نفی نظرات برخی از مفسرین میباشد که خیال کردهاند تعبیر عتاب قرآن کریم به خاطر فدیه خواستن از اسرا برای آزادسازی آنان و مباح ساختن غنایم برای خود قبل از فرمان الهی بوده است، در حالی که تعبیر قرآن کریم به این که:
« لولا کتب من الله سبق لمسکم فیما اخذتم عذاب عظیم؛ اگر حکم ازلى خداوند نبود (که بدون ابلاغ، هیچ اُمّتى را کیفر ندهد)، به خاطر آنچه (از اسیران که نابجا) گرفتید، عذابى بزرگ به شما مىرسید» (انفال/ ۶۸).
جهت عتاب بر مسلمین به خاطر این بوده که اسیر گرفتن به مصلحت نبوده است. با این وجود در صورتی که حاکم اسلامی مجازات اسیری را مرگ تعیین کرد باید فرد اسیر به صورت انسانی به قتل برسد و از شکنجه و توهین به وی پرهیز شود، البته این امر همیشه معمول بوده که جاسوس غیر مسلمان که کافر حربی بوده و در درالاسلام جاسوسی میکرد و دستگیر شده است اعدام خواهد شد (اشراق، ۱۳۶۰، ص۳۶۲).
خلاصه آنکه مجازات اعدام برای اسیران جنگی در صورت ارتکاب جرم سنگین و بعد از اسارت یا بنا به تشخیص حاکم اسلامی فقط در موارد ضروری و استثنایی که منافع عالیه دولت اسلامی دخیل در مسئله باشد صورت میگیرد (حسنی، ۱۳۸۶، ص۴۹).
در اینجا به ذکر یک نمونه تاریخی میپردازیم، در یکی از منازل، اسیران را از برابر پیامبر عبور دادند، در تنگه « صفراء» نضربن حارث که از دشمنان سر سخت مسلمان بود اعدام گردید و در « عرق الظبیه» عقبۀ بن ابی معیط به فرمان پیامبر کشته شد (سبحانی، ۱۳۷۱، ص۲۴۴).
اکنون این پرسش پیش میآید با این که دستور اسلام درباره اسیران جنگی این است که اسیران برده مسلمانان و مجاهدانند و به قیمتهای مناسبی در بازار فروخته میشوند چرا پیامبر درباره این دو نفر تبعیض قائل شد؟ پیامبری که دراره اسیران «بدر» خطاب به مسلمانان کرد و چنین گفت: درباره اسیران نیکی کنید.[۱۳] چطور درباره اینها تصمیم گرفت. «ابو عزیز» پرچمدار قریش در جنگ بدر میگوید: از روزی که پیامبر(ص) در حق اسیران سفارش کرد، ما در میان آنها خیلی محترم بودیم، آنها تا ما را سیر نمیکردند، خود دست به غذا نمیزدند. با این مقدمات کشتن این دو اسیر روی مصالح عمومی اسلامی بوده، نه به منظور انتقامجویی، زیر آنان از سران کفر و طراح نقشه های ضد اسلامی بودند و تحریکات قبائل به دست آنان انجام شده بود چه بسا پیامبر اطمینان داشت که اگر آنان آزاد شدند، مجددداً به کارهای خطرناکی دست خواهند زد (سبحانی، ۱۳۷۱، ص۷۱).
اما تشخیص این مصلحت که بر اساس آن میتوان اسیر جنگی را به قتل رساند به عهده امام است (نگارنده).
آنچه که از نصوص دینی استفاده میگردد این است که تشخیص قتل اسیر جنگی هم به لحاظ حکی و هم به لحاظ موضوعی به دست امام است، و این تشخیص امام و پیشواست که میتواند حکم به ضرورت قتل یا عدم ضرورت آن بدهد و اینگونه نیست که هریک از سربازان و یا فرماندهان جنگی مسلمانان بتواند به هر نحوی که خواست با اسیر جنگی رفتار نماید حتی اگر بخواهد طبق تشخیص خودش او را به قتل برساند (حلی، بیتا، ج۱، ص۴۲۵)
صاحب جواهر الکلام در تبیین این مطلب آورده است؛ چنانکه از ظاهر عبارات شیخ طوسی در نهایه و ابن ادریس در سرائر و محقق در مختصر نافع و شهید در لعمه و دروس و روضه و ابن براج در المهذب استفاده میشود، کشتن اسیر به دستور غیر امام و به تشخیص غیر او مجاز نمیباشد (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۲۱، ص۱۲۸).
اما اصلی که برای فتوای این بزرگان وجود دارد و ایشان با استناد به ان حکم به عدم جواز قتل نمودهاند روایتی است از امام زین العابدین علیه السلام که آن حضرت خطاب به یکی از یاران خود میفرماید: «هرگاه کسی به دست تو اسیر شد و توانایی راه رفتن را نداشت و خود نیز مرکبی و وسیلهای نداشتی که او را به مقصد برسانی، آزادش کن، اجازه نداری او را بکشی زیرا که نمیدانی حکم امام در مورد وی چیست. آنچه از ظاهر این حدیث استفاده میگردد و دلیل عقلی و اعتبار عقلائی نیز این معنی را افاده میکند، این است که انچه بر سربازان مسلمان واجب است این که اگر اسیری گرفتند آن را به دست امام (ع) برسانند و در صورتی که چنین شرایطی وجود نداشته باشد و نتوانند او را به دست امام (ع) برسانند در این صورت باید او را آزاد کنند و اجازۀ کشتن را ندارند. و اگر اسیری واجب القتل باشد حکم قتل وی را شخص امام باید صادر کند» (حلی، بیتا، ج۱، ص۴۲۵).
۲-۱۰-۳- بردگی اسیران جنگی
بردگی اسیر یکی از راه های پایان اسارت و به مقتضای زمان (در صدر اسلام) بوده است. اسلام با همه تأکید بر روی کرامت انسانی و رعایت حقوق افراد قطعا هدف از برده داری را تنها به عنوان مقابله به مثل و جلوگیری از ضربه زدن اسرای کفار به مسلمانان و همچنین تربیت و اصلاح اسرا به عنوان برده و در نهایت هدایت آنان و پذیرفتن دین اسلام می داند.
اگر اسلام برده نمودن اسیری را جایز شمرده، در واقع به خاطر این است که در شرایطی که اسیر در آن قرار گرفته است اولاً یکی از بهترین راه ها برای رهایی وی از اسارت و زندان قرار گرفتن وی در زندگی خانوادگی شخص دیگر است تا در قبال بندگی خود را از مواهب این زندگی برخوردار باشد، چنانکه اسلام این نوع بندگی را، بندگی مطلق نمیداند بلکه برای آن شرایط و احکام و قوانینی را وضع نموده است که کسی که اسیری را در اختیار میگیرد حق تجاوز از این حدود و ضوابط را ندارد و تنها میتواند در قالب این قوانین دستوراتی را برای انجام به او بدهد. ثانیاً ، ما نمیتوانیم بردگی رابه عنوان یک حکم بسیط و تک بعدی در نظر بگیریم و آن را بدون در نظر گرفتن دیگر احکام و شرایط جوامع اسلامی ملاحظه نماییم، در مطالعات پیرامون بردگی باید، این پدیده را در کل نظام اجتماعی مسلمین در نظر بگیریم و با توجه به عموم مصالح و مفاسدی که در این زمینه وجود دارد (حجازی، ۱۳۸۷، ۲۵۴).
مسئله جواز برده گیری اسرا حکمی جزمی و ابدی نیست، بلکه حکمی انعطاف پذیر است و در قرآن نه به صورت صریح و جزمی، بلکه به صورت کلی، اجمالی و انعطاف پذیر آمده است که تحت تأثیر تحولات عرف رایج بین الملل تغییر خواهد کرد. برده گیری اسیران جنگی، مانند سایر مجازات ها خاصیت بازدارندگی داشته است. بنابراین، تا وقتی که این عرف در دنیا رایج بوده و این قانون جنگی حاکم است، مسلمانان هم حق مقابله به مثل را برای خود محفوظ می دارند. بدیهی است هنگامی که چنین عرفی از بین برود و این رسم برچیده شود و مسئله برده و برده داری ریشه کن شود که اسلام نیز خود سهم بالایی در مبارزه با آن دارد، زمینه مقابله به مثل در مورد استرقاق نیز منتفی خواهد بود (اسکندری، ۱۳۸۷، ص۱۷۲).
۲-۱۰-۴- آزادی مشروط (با پرداخت فدیه)
پیامبر در سیره عملی خود فداهایی را انجام دادهاند، که میتوان به قبول فدیه ابن عباس و عقیل در مقابل مال و فدای دو تن از یاران خود را که توسط قبیله ثقیف دستگیر شده بودند در مقابل مردی از قبیله بنی عامر در بحث تبادل اسرا اشاره کرد (عسقلانی، ۱۴۱۶ق، حدیث ۳۰۴۹، ج۶، ص۲۸۰؛ نووی، ۱۴۱۸ق، حدیث ۱۶۴۱، ج۴، ص۱۶۹۹).
و نمونۀ دیگر این که عمروبن ابی سفیان در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد، پدر وی از دادن فدیه به منظور آزادی او امتناع ورزید تا این که بر خلاف معهود… ابوسفیان یکی از مسلمانان به نام « سعد بن النعمان الانصاری» را در سفر عمره دستگیر نمود، آنگاه پیامبر اکرم(ص) در قبال آزادی سعد، اسیر فوق الذکر را آزاد نمود (ابن اثیر، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۳۳).
در حقوق بینالملل هم فدای اسرا چه در مقابل پول و مال و یا تبادل اسرا تحت قرارداد خاصی با عنوان «کارتل» انجام میشود و این مورد جزو نقاط اشتراک فقه و حقوق بینالملل است (همزه زاده و عزیزی، ۱۳۸۷، ص ۲۶۸).
در واقع منت نهادن چون صرفاً به خاطر مسائل انسانی است میتواند عاملی جهت تشویق ایمان آوردن اسرای کفار باشد. هم در فقه و هم در حقوق بینالملل منت نهادن اسرا را با این قید که اگر آزاد شوند عهد ببندند که دوباره به صحنه جنگ برنگردد مورد اتفاق است و اگر اسیر عهد خود را شکست بتوان حکم دیگری بر او جاری کرد (همزه زاده و عزیزی، ۱۳۸۷، ص ۲۶۷). چنانچه در ماده ۱۱۷ کنوانسیون ژنو نیز آمده است.
یکی از عوامل موجب انتهای اسارت در فقه، فدای اسرا در مقابل پول و مال یا تبادل اسرا است به این معنی که چیزی مانند مال یا انجام خدمات از سوی اسرا در مقابل آزاد کردن اسیر داده میشود و یا با اسرا مبادله میشوند. دلیل این حکم آیه چهارم سوره محمد است. اکثر فقها قائل به حکم فدا در مورد اسرا هستند (ابن قدامه، ۱۴۱۲ق، ج۱۲، ص۵۴۲).
۲-۱۰-۵- آزادی غیرمشروط (منت نهادن بر اسیر و آزادی وی)
چنانچه اسیری توبه نماید یا مسلمان شود فوراً آزادی خود را باز مییابد چرا که بعید نیست که فضایل مردمانی که با او جنگیدهاند او را به راه دثواب هدایت کرده باشد. قرآن کریم این امر را به هنگامب که مخاصمه از میان رفته باشد سفارش کرده است. از جنگ بدر تا زمان فوت پیامبر (ص) گاهگاهی به آزادی بلاعوض اسیران جنگی برمیخوریم چنانکه در جنگ بدر اعلان شد افراد فقیر و نیازمند بدون پرداخت «فدیه» آزاد میگردند (حجازی، ۱۳۸۵، به نقل از سبحانی، ۱۳۷۱، ص۲۴۷).
در قرآن کریم، آمده است« … فشدوا الوثاق فامّا منّاً بعدُو… (محمد/ ۴)»
پس از به اسارت درآمدن اسیران جنگی، یا بر آنان منت گذارده و بدون عوض آزادشان کنید، واژۀ« منّ» که در آیه شریفه به آن اشاره شده است عبارتست از آزاد نمودن اسیران بیآنکه از آنان سربها دریافت شود (راغب اصفهانی، ذیل واژه من).
بدیهی است با این فریضه، آزاد نمودن اسیران با قید ضمانت عدم شرکت مجدد در جنگ نیز همانند آزادی بدون قید وشرط و آزادی به سبب جراحت شدید از مصادیق و موارد « منّ» به شمار میرود. ولی امر مسلمین در هر مکان و زمانی، بر اساس مصلحتی که تشخیص میدهد، میتواند بر اسیران منت گذارده و آنان را آزاد نماید، و این در واقع منوط به چگونگی صلاح مسلمین در این زمینه است که به چه صورتی خواسته های دینی و انسانی جامعه اسلامی و آیندآ امن آن از این طریق تأمین گردد. حکم به جواز آزادی بدون قید و شرط از جمله مباحثی است که بین فقها و شیعه در مورلد آن اختلاف نظر دیده نمیشود (حلی، ۱۳۳۳ق، ج۲، ص۹۱۵؛ نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۲۱، ص۱۰۰).
به جرأت میتوان گفت که آزادی بدون قید و شرط اسیران، بر اساس تشخیص امام و رهبر مسلمین که با در نظر گرفتن مصالحی فراتر از نگداری اسیران جنگی در سرزمینهای اسلامی صورت میپذیرد، در تاریخ اسلام یکی از سیرههای روشن و قطعی نبی اکرم اسلام است(ص) که به برخی از نمونه های آن اشاره میگردد (حجازی، ۱۳۸۵، ص۱۶۵).
۲-۱۱- روش های برخورد با اسیر جنگی
جهاد از واجبات دین اسلام و امری مقدس و الهی است. جهاد در اسلام با هدف گسترش عدالت، انسانیت، معنویت، رفع ظلم و فساد و… صورت می گیرد. بنابراین، تمام دلایل عقلی و نقلی که در توجیه جنگ و جهاد در اسلام بیان می شود، تبعات جنگ را نیز توجیه می کند. البته جهاد در اسلام، احکام، آداب و شرایط خاصی دارد. اسلام هر جنگی را مجاز نمی داند و برای جنگ های مجاز نیز آداب و شرایطی در نظر گرفته است، از جمله این که سپاه اسلام پس از روبه رو شدن با سپاه کفر ابتدا آنان را با کلمات حکمت آمیز و موعظه به اسلام دعوت می کنند اگر بعد از اتمام حجت آن ها اسلام را نپذیرفتند در این صورت یا پیرو کتاب آسمانی هستند و حاضر به پرداخت جزیه هستند که در این فرض، جنگ تعطیل می شود و آن ها به حال خود واگذارده می شوند یا این که با مسلمانان معاهده ای می بندند که در این صورت، طبق معاهده عمل می شود و اگر نه اهل کتاب اند و نه اهل معاهده، در این صورت با اعلام قبلی با آن ها جنگ می شود. این جنگ تنها با کسانی است که شمشیر کشیده و در برابر سپاه اسلام قرار گیرند و سایر افراد که در جنگ دخالت ندارند، حکم دیگری دارند. در هر جنگی که لشکر اسلام پیروز شود بعد از خاتمه جنگ به هر مقدار از اموال و نفرات لشکر دشمن کفر مسلط شوند، ملک آن ها خواهد بود (خسروی، ۱۳۷۳، ص۶۱).
باید توجه داشت که اسیری که امروز در دست مسلمانان مجاهد گرفتار آمده است تا دیروز با تمام قوا به قتل و کشتار مسلمانان، کمر بسته بود و جان و مال و ناموس آن ها را بر خود مباح می دانست. البته چند روش برای برخورد با چنین اسیری قابل تصور بوده که به بررسی آن می پردازیم:
الف) آزادی مطلق
یعنی پس از شکست دشمن و تمام شدن جنگ فوراً همه اسرا را آزاد کنیم تا به وطن خود برگردند. بدیهی است که این نظر، خلاف عقل و وجدان است، زیرا این امر قطعاً سبب تداوم جنگ در جهان خواهد شد. آزادی مطلق آن ها در حقیقت، نقض کننده هدف و فلسفه جهاد است و مفاسدی بر آزاد ساختن این اسرا مترتب است:
نخست: آن که آنان بر اثر شکست خوردن و اسیر شدن، در خود احساس حقارت می کنند و این احساس به نوبه خود بر عداوت و بغض و کینه آنان به مسلمانان می افزاید و این کینه و دشمنی سبب می شود که بیش از پیش در کفر و شرک و جور و فساد فروروند؛ دوم: آن که با بازگشتن به سرزمین و دیار خویش مجدداً در صدد جمع آوری نیرو برآیند و حمله جدیدی را علیه جامعه اسلامی آغاز کنند. شک نیست که رفع این حمله جدید، مستلزم این است که امت اسلامی نیروهای مادی و انسانی عظیم دیگری را از دست بدهد. بنابراین، آزادسازی اسرای جنگی، هم خود آنان را از نعمت هدایت و تربیت و اصلاح محروم می دارد و هم مسلمانان را از نعمت آسایش و امنیت. در صورتی که اگر اسرا را به بردگی بگیرند و آنان را در جامعه اسلامی و خانه های مسلمانان نگهدارند هر دو مفسده منتفی می گردد؛ معارف اسلامی را می آموزند و اخلاق و رفتار خوب و پسندیده مسلمانان باعث جذب آنان به دین مقدس اسلام می شود. بدین سان، هم خود به هدایت راه می یابند و تربیت می شوند و هم امت اسلامی از شرّ و فساد آنان در امان می ماند (خسروی، ۱۳۷۳، ص۷۱).
با این همه، اسلام آزادی مطلق اسرا را حرام نکرده است و در برخورد با اسیران جنگی، آزادی آن ها را نیز بدون دریافت فدیه و غرامتی پیشنهاد داده است. البته تشخیص این موارد خاص و این که با اسیران چگونه باید برخورد کرد را به عهده رهبر و حاکم جامعه اسلامی گذاشته است (منتظر القائم، ۱۳۸۶، ص۱۸۷).
همانگونه که رسول اکرم در جنگ حنین علاوه بر آزادی اسرای این جنگ، دستور فرمودند تا برای این اسیران از مکه لباس نیز خریداری شود (همان).
امام صادق علیهالسلام دراینباره میفرماید: امام مختار است و از زیر منت گذارد و او را آزاد کند (کلینی، ۱۳۶۳، ۳۲).
پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه نیز اهل مکه را بدون قید و شرط آزاد کرد و فرمود: بروید که شما آزادید (طبری، ج۳، ص۶۱).
ب) آزادی مشروط
شیوه دیگر برخورد با اسیران جنگی آزادی آنهاست، اما نه به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، بلکه آزادی آن ها مشروط به امور و تعهداتی است که به وسیله آن، اهداف جنگ برآورده شود. به عنوان نمونه، آزادی، مشروط به پرداخت فدیه باشد که اسیر در قبال آزادی خود مجبور است آن را بپردازد. این امر، خاصیت بازدارندگی و مجازات و تنبیه را دارد و در مقایسه با شیوه های دیگر، ملایم تر است. اسلام چنین آزادی را پذیرفته و آن را در موارد متعددی به کار بسته و به آن توصیه می کند. البته این مورد نیز طبق صلاح دید و تشخیص رهبر مسلمانان است (خسروی، ۱۳۷۳، ص۷۳).
قرآن درباره برخورد با اسیران جنگی در یک جا چنین می فرماید:
فَإِذا لَقِیتُمْ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُوَإِمَّا فِدَاءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا؛ (محمد/۴) و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) درمیدان جنگ روبه رو شدید، گردن هایشان را بزنید (و این کار را هم چنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم کوبید، در این هنگام اسیران را محکم ببندید، سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی، از آنان فدیه (= غرامت) بگیرید، (و این وضع باید هم چنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد.
آزادی با منت، همان آزادی مطلق است، اما آزادی در برابر فدیه، اشاره به آزادی مشروط دارد. فدیه می تواند همان پول و قیمت فرد باشد و می تواند هر امر دیگری باشد. مثلاً آزادی اسرای جنگی، مشروط به آزادی اسیران از سوی طرف مقابل باشد (مبادله اسیران). پیامبر اسلام در جنگ بدر شرط آزادی هر یک از اسیران کافر را که باسواد بودند تعلیم سواد و خواندن و نوشتن به ده نفر از مسلمانان قرار داد (ابوزیدآبادی، ۱۳۸۵، ص۱۱۰).
پس می توان آزادی را مشروط به انجام خدمتی فرهنگی قرار داد. پیامبر در غزوه بنی مصطلق آزادی اسیران را به رضایت غازیان و مجاهدان، مشروط کرد. پس آزادی مشروط در بسیاری از موارد تأمین کننده اهداف جنگ است اما تنها راه نیست (همان).
پایان نامه حقوق اسیران جنگی نهایی ۱۲-۶-۱۳۹۱ (Repaired)- قسمت ۹