نظریه ارتقا اجتماعی
یکی از نظریههایی که در زمینه باروری و میزان آن ارائه شده است، نظریه منزلت اجتماعی است در این نظریه متفکران و اندیشمندان، میزان باروری هر خانوار و جامعه را مبنی بر جایگاه و منزلت والدین و یا ساکنان آن جامعه میدانند.
دمونت[۱] معتقد است که داشتن فرزند کمتر یا بیشتر ارتباط نزدیکی با منزلت اجتماعی والدین دارد. مثلا، اگر در جامعه ای داشتن فرزند بیشتر امکان ارتقا منزلت اجتماعی بالاتر را در پی داشته باشد (همانند بسیاری از جوامع توسعه نیافته مبتنی بر کشاورزی)، خانوادهها ترجیح میدهند که تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند (بیهند[۲]، ۱۹۸۸: ۲۶۸).
۳-۲- نظریه های اقتصادی
به نظر بکر رفتار باروری خانواده متاثر از رفتار اقتصادی است. همانگونه که خانوادهها در زمینه اقتصادی در مورد گزینش یک کالا تصمیم میگیرند، به همان نحو در مورد ترجیحات و سلیقههای خود، میزان درآمدها و هزینه های فرزند نیز اقدام مینمایند. بنابراین، بر اساس این نظریه تعداد بچههایی که خانوادهها خواهند داشت بیشتر به واسطه عامل درآمد تعیین میشوند. در نتیجه، خانوادههای ثروتمند باید فرزندان بیشتری داشته باشند. اما شواهد تجربی اروپای غربی عکس این مساله را نشان میدهد. بکر در جواب میگوید که یک متغیر مداخلهگر بنیادی مثل دسترسی به تکنولوژی و وسایل پیشگیری از بارداری وجود دارد که این عامل با درآمد رابطه مثبتی دارد و رابطه موجود بین درآمد و بعد خانوار را از بین میبرد (فریدمن و دیگران[۳]، ۱۹۹۴: ۳۷۹).
میزان تقاضا برای فرزند، نه فقط از قیمت فرزند، بلکه از درآمد حقیقی نیز تاثیر میپذیرد. افزایش درآمد، به طور کلی باعث افزایش تقاضا برای کالاهای مختلف میگردد. ولی اگر افزایش درآمد همراه با افزایش هزینه فرزند، باشد ممکن است باعث کاهش میزان تقاضا برای فرزند گردد. در سالهای اخیر، رشد اقتصادی، نه تنها درآمدها را افزایش داده است، بلکه باعث افزایش هزینه فرزندان نیز گشته است. این امر ناشی از افزایش اشتغال زنان و با ارزشتر شدن زمانی است که صرف مراقبت از فرزندان میگردد. افزایش هزینه فرزندان منجر به جایگزینی دیگر کالاها به جای آنان در تابع تقاضای والدین می شود. غلبه کردن اثر جانشینی بر اثر درآمدی، باعث شده است که رابطه منفی قوی بین درآمد سرانه و تقاضا برای فرزند دیده شود. پژوهشها در کشورهای مختلف نیز حاکی از آن است که اثر منفی افزایش دستمزد زنان بر تعداد فرزندان، به علت اثر مثبت افزایش منابع خانواده است (بکر، ۱۹۹۱).
لیبنشتاین[۴] یکی دیگر از نظریه پردازان اقتصاد باروری، نظریه خود را بر این فرض استوار کرده است که منفعت یا عدم منفعت اقتصادی عاملی است که باعث می شود والدین تصمیم بگیرند که چه تعداد فرزند داشته باشند.از این رو، ایجاد تعادل بین رضایتمندی اقتصادی و هزینه های نگهداری فرزندان زیر بنای اصلی نگرش مردم در مورد تعداد فرزند است (لیبنشتاین، ۱۹۷۷: ۱۵۷).
۳-۳- نظریه های اجتماعی
۳-۲- ۱- باروری به مثابه کنش اجتماعی
با توجه به اینکه باروری به طور کلی یک امر ارادی بوده و فرد در شکل گیری آن نقشی اساسی دارد، بنابراین میتوان آنرا یک کنش محسوب داشت. هر چند در اصطلاح رایج جمعیت شناسی از باروری به عنوان یک رفتار یاد می شود، ولی با توجه به اینکه در نظریات جامعهشناختی بین رفتار و کنش تفاوت وجود دارد؛ بنابراین در این جا نیز بر اساس ویژگیهایی که در مورد کنش ذکر می شود، باروری را یک کنش در نظر میگیریم.
۳-۲-۲- نظریه کنش اجتماعی
نظریه کنش ریشه در کار ماکس وبر در زمینه کنش اجتماعی دارد. هر چند وبر کارش را بر پایه مفروضاتی در زمینه کنشگران و کنش بنا نهاده بود، اما علاقه اصلیاش متوجه تاثیر الزامهای فرهنگی و ساختاری روی کنشگران بود. نظریه کنش بهجای تاکید بر این جنبه از کار وبر، در سطح اندیشه و کنش فردی عمل می کند (ریتزر، ۱۳۸۲: ۵۲۸).
تالکوت پارسونز به عنوان مشهورترین نظریهپرداز در زمینه کنش اجتماعی، تلاش داشت نظریه کنش را از رفتارگرایی متمایز سازد. در واقع، او برای آن اصطلاح کنش را برگزید که دلالتی متفاوت از اصطلاح رفتار دارد. رفتار دلالت بر واکنش مکانیکی در برابر محرکها دارد، حالآنکه اصطلاح کنش بر یک فراگرد فعالانه، خلاقانه و ذهنی دلالت می کند (همان: ۵۲۹).
برای پارسونز مفهوم نظام کنش، مفهومی عینی نیست؛ به هیچ واقعیت عینی ارتباط ندارد، مثلا به کارخانه یا به خانواده. آنطور که پارسونز آنرا به کار میبرد، نظام کنش از سنخ مفهومسازی و تحلیل است؛ شیوه بازسازی ذهنی واقعیت است، نحوه ادراک چیزها و خلاصه کلام، مفهومی اکتشافی است. در واقعیت چیزی نیست که بتوان گفت این نظام کنش است. با این همه هر کنش را میتوان به سیاق یک نظام کنش تحلیل کرد، مهم نیست که این کنش در چه سطحی از واقعیت بوده باشد، خواه رفتاری باشد که دو شخص در برابر یکدیگر در پیش میگیرند یا مبارزه طبقاتی یا کشمکشی بین المللی. نظام اجتماعی به غایت کلی است و مصداق مستقیمیدر دنیای واقعیت ندارد، چون که این مفهوم یک ابزار تحلیلی با میدان کاربرد بسیار گسترده است (روشه، ۱۳۷۶: ۶۲).
در منابع جامعه شناسی از نظریه کنش پارسونز با سه نام یاد می شود: ۱- نظریه عمومی کنش، ۲- نظریه داوطلبانه کنش، ۳- نظریه تحلیلی کنش. نامگذاری اول از حیث سطح تعمیم و جامعیت آن صورت گرفته است. نامگذاری نوع دوم از حیث تاکید تئوری بر آشتی آزادی (خودمختاری) کنشگر (بهویژه فاعل انسانی) با نظم اجتماعی. نامگذاری نوع سوم از حیث تاکید روی خصلت (کارکرد) ابزارگرایانه تئوری صورت گرفته است (چلبی، ۱۳۸۱: ۱۶). در این پژوهش بر اساس موضوع مورد بررسی، خصلت رفتار داوطلبانهی کنشگر بیشتر مورد توجه است.
کنش اجتماعی در معنایی که پارسونز آنرا میفهمد، همه رفتار انسانی است که انگیزه و راهنمای آن معانی است که کنشگر آنها را در دنیای خارج کشف می کند، معانیای که توجهش را جلب می کند و به آنها پاسخ میدهد. بنابراین، ویژگیهای اصلی کنش اجتماعی در حساسیت کنشگر به معانی چیزها و موجوداتی است که در محیط هستند و آگاهی یافتن به این معانی و واکنش به پیامهایی است که آنها میفرستند.
کنش اجتماعی که با معنایش تعریف شده است با ذهنیت کنشگر تفسیر می شود، یعنی بر مبنای ادراکی که از محیطش دارد، احساساتی که او را برمیانگیزد، افکاری که در سر دارد، انگیزههایی که او را به عمل وامیدارد و واکنشهایی که در برابر کنشهای خودش دارد(روشه، ۱۳۷۶: ۵۶).
کنش اجتماعی را میتوان بر مبنای دوگانگی ” کنشگر- وضعیت ” که در نظریه کنش پارسونز نقش اساسی دارد، تحلیل کرد. کنشگر پارسونز ” موجودی در وضعیت ” است، زیرا کنشاش پیوسته درک معانی مجموعه نشانههایی است که او در محیط مییابد و به آنها پاسخ میدهد. همه این مناسبات با محیط فیزیکی بر مجموعه ای از تاویل و تعبیر استوار است که کنشگر از گذر آنها واقعیت را ادراک و به آن معنایی میدهد و به تبع آن عمل می کند (همان: ۵۷).
۳-۲-۳- واحد کنش داوطلبانه
پدیده بنیادی در نظریه کنش پارسونز همان چیزی است که او واحد کنشی خوانده است. او این پدیده را بر حسب چهار عنصر سازنده مشخص می کند: نخست آنکه، این واحد به وجود یک کنشگر نیاز دارد؛ دوم آنکه، واحد کنشی مستلزم هدف یا وضعیتی آتی است که کنشگر نسبت به آن جهتگیری می کند؛ سوم آنکه، این کنش در موقعیتی انجام میگیرد که مستلزم دو عنصر است: چیزهاییکه کنشگر نمیتواند تحت نظارتشان داشته باشد (شرایط)، و دیگر آن چیزهایی که کنشگر می تواند بر آنها نظارت داشته باشد (وسایل)؛ چهارم اینکه، هنجارها و ارزشها در جهت تعیین گزینش وسایل دستیابی به هدفها نقش بازی می کنند (ریتزر، ۱۳۸۲: ۵۳۰). تصویر شماره ۳-۱ مفهومسازی واحد کنش داوطلبانه را به صورت شماتیک نشان میدهد.
هنجارها و ارزشها |
کنشگر |
شرایط وضعیتی |
اهداف |
شکل شماره۳-۱- عناصر واحد کنش داوطلبانه (ترنر، ۲۰۰۳: ۴۰) |
ابزار یک |
ابزار دو |
ابزار سه |
ابزار n ام |
کنشگر بر طبق شرایط حاکم و همچنین هنجارها و الزامهای فرهنگی مسلط و با توجه به ابزارهای مختلفی که به آنها دسترسی دارد، اهدافی را برای خود بر میگزیند. از طرف دیگر، بر اساس همین محدودیتها و امکانات، نگرشی مشخص در ذهن وی شکل میگیرد. این نگرش بر روی یک طیف از عدم دستیابی کامل به اهداف مورد نظر تا کامیابی کامل در رسیدن به اهداف قرار میگیرد. کنشگر در رسیدن به هدف با دستهای از محدودیتها مواجه است که در طرح نظری پارسونز به عنوان شرایط حاکم شامل شرایط فیزیکی و همچنین شرایط فرهنگی معرفی میشوند. با توجه به اینکه کنشگر توانایی ایجاد تغییر در این بخش از نظام اجتماعی را ندارد، بنابرین اهداف وی در راستا و تحت این شرایط شکل میگیرد. اما ابزارها و وسایل دستیابی به اهداف، با وجود اینکه تحت تاثیر شرایط حاکم هستند، ولی کنشگر می تواند در مورد این ابزار اقدام به انتخاب آزادانهی مشروط به وضعیت بنماید. از اینرو، میتوان انتظار داشت با توجه به حضور طولانی مدت فرد در خانواده، شرایط خانوادگی در میزان باروری و فاصلهگذاری تاثیر زیادی داشته باشد.
۳-۲-۴- کارکردهای نظام کنش
هر نظام کنش از دیدگاه پارسونز دارای چهار کارکرد اساسی میباشد که به نظر وی چهار نیاز ابتدایی و اساسی نظام کنش را تامین می کند (روشه، ۱۳۷۶: ۷۵). یک کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱).
از طرف دیگر، پارسونز کارکردهای ابتدایی را به عنوان چهار ” بعد ” نظام کنش معرفی می کند، درست در همان معنایی که اصطلاح بعد در فیزیک دارد. به عبارت دیگر، در هر لحظه از زندگی یک نظام کنش، اجزای کنشی که آن را تشکیل می دهند باید در یکی از ابعاد چهارگانه جا گرفته باشند (روشه، ۱۳۷۶: ۷۵). همچنان که از مفهوم فوق برمیآید، کارکردهای پارسونز نیز گویای ماهیت تحلیلی نظریه وی میباشند که نوع نگرش به مفهوم جایگاه آن را تغییر میدهد، ولی در نهایت نظام کنش تبیین می شود.
چهار کارکرد یا چهار بعد نظام کنش عبارتند از: سازگاری، دستیابی به اهداف، یگانگی و حفظ الگو.
۱- سازگاری: هر نظامیباید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته است تطبیق دهد و محیط را نیز با نیازهایش سازگار سازد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱). سازگاری کارش این است که از نظامهای بیرونی (نظام کنش) منابع گوناگونی را که نظام نیاز دارد بگیرد و در عوض، فراوردههای تولید نظام را عرضه کند و با فرآوری و تبدیل این منابع، آنها را برای نیازهای این نظام بهکار ببرد.
۲- دستیابی به اهداف: این بعد شامل مجموعه کنشهایی است که اهداف نظام را تعیین کرده و در جهت نیل به اهداف و پاداشهای مطلوب و تعریف شده، منابع و انرژیهایی را بسیج کرده و اداره می کنند.
۳- یگانگی: در هر نظام کنش، برخی از اجزای کنش کارشان مراقبت و جلوگیری از گرایشهای کجروی و حفظ هماهنگی میان اجزا و دوری کردن از اختلالهای عمیق است.
۴- حفظ الگو: هر نظامیباید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند (روشه، ۱۳۷۵: ۷۶).
بر اساس نظر پارسونز، چهار کارکرد مذکور با چهار نظام کنش پیوند دارند. ارگانیسم زیستی نوعی نظام کنش است که کارکرد سازگاریاش را از طریق تطبیق و تغییر شکل جهان خارجی انجام میدهد. نظام شخصیتی کارکرد دستیابی به هدف را از طریق تعیین هدفهای نظام و بسیج منابع برای دستیابی به آنها، انجام میدهد. نظام اجتماعی، با تحت نظارت درآوردن اجزای سازندهاش کارکرد یگانگی را انجام میدهد. سرانجام، نظام فرهنگی، کارکرد سکون را با تجهیز کنشگران به هنجارها و ارزشهایی که آنها را به کنش برمیانگیزد، انجام میدهد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱).
زیر سیستمهای نظریه نظام کنش پارسونز، بر طبق یک نظام سلسله مراتبی با مبادله انرژی و اطلاعات با یکدیگر ارتباط دارند. پارسونز با الهام گرفتن از نظریه سیبرنتیک میگوید نظام کنش، مثل هر سیستم فعالی، چه جاندار و چه بیجان محل گردش بیوقفه انرژی و اطلاعات است. این مبادلههای انرژی و اطلاعات میان اجزای نظام است که کنش نظام را بر میانگیزد. همه اجزای یک نظام از لحاظ ذخیره اطلاعات و انرژی برابر نیستند؛ بعضیها بیشتر انرژی در اختیار دارند، بعضی دیگر ذخیره اطلاعاتشان بیشتر است (روشه، ۱۳۷۶: ۸۸).
ابعاد کارکردی نظام کنش | نظامهای فرعی نظام کنش | روابط سیبرنتیکی | ||||
حفظ الگوهای فرهنگی
یگانگی
دستیابی به اهداف
سازگاری |
نظام فرهنگی
نظام اجتماعی
نظام شخصیت
نظام ارگانیسم زیستی |
|
شکل شماره ۳-۲- سلسله مراتب سیبرنتیکی نظام عمومی کنش(روشه، ۱۳۷۶: ۸۹)
حال اگر چهار نظام فرعی کنش را در نظر بگیریم، میتوان گفت که نظام فرعی ارگانیسم زیستی از لحاظ انرژی غنیترین و از لحاظ اطلاعات فقیرترین است. پس از آن نظام روانی (شخصیت) و در مرتبه بالاتر نظام اجتماعی و در راس سلسله مراتب، نظام فرعی فرهنگی جا دارد که بدون تردید غنیترین آنها از لحاظ اطلاعات و فقیرترین آنها از لحاظ انرژی است. نتیجه اینکه، عناصر فرهنگی نظام کنش بر نظام اجتماعی، بر شخصیت و بر ارگانیسم زیستی نظارت می کنند، در حالی که شخصیت بر ارگانیسم زیستی اعمال نظارت می کند و خودش تحت نظارت نظام اجتماعی و نظام فرهنگی قرار دارد (روشه، ۱۳۷۶: ۹۰). بر این اساس نظام شخصیت بر اساس هنجارها و ارزشهای تعریف شده بهوسیله نظامهای فرهنگی و اجتماعی، کارکرد خود را مبنی بر دستیابی به اهداف با بهره گرفتن از امکانات نظام ارگانیکی به انجام میرساند. ارزشها و هنجارهای خانوادگی، شخصیت افراد را تحت تاثیر قرار داده و شیوه مشارکت آنها در امور مربوط به خانواده را تغییر میدهد بنابراین افراد بر حسب میزان استقلال شخصیتی که در خانواده دارند، به کنش میپردازند. با توجه به اینکه رفتار باروری به عنوان یک کنش جمعی در سطح خانواده مطرح میباشد، به نظر میرسد تحت تاثیر میزان استقلال فرد قرار گیرد.
از سوی دیگر، با توجه به گسترش حضور زنان در عرصه های اجتماعی، میزان استقلال زنان بر مشارکت اجتماعی آنها اثرگزار میباشد. نکته قابل توجه این است که حضور اجتماعی مستلزم کسب برخی توانمندیها و مهارت ها میباشد و فرد هر اندازه واجد توانمندیهای بیشتری باشد، قدرت رایزنی بیشتری برای حضور اجتماعی خواهد داشت.
۳-۲-۵- نظریه منابع در دسترس
در نظریه منابع در دسترس، تقسیم قدرت در خانواده و پایگاه قدرت هر یک از همسران، متاثر از منابع در دسترس هر یک از آنها بوده و همچنین میزان استقلال و وابستگی زوجین را تحت تاثیر قرار میدهد. در این نظریه، توانایی هر یک از همسران در برآورده کردن نیازهای طرف مقابل، به عنوان منبع قدرت فرد تلقی می شود. از این رو، در جوامعی که وظیفه تامین زن بر عهده مرد است و مرد، تنها منبع برآوردن نیازهای خانواده است، طبعا همسر مرد به لحاظ ایدئولوژیک اجازه اعمال قدرت و تصمیم گیری نهایی یک سویه را به شوهر میدهد. با افزایش نسبت زنان شاغل در جامعه و تامین بخشی از هزینه های خانواده به وسیله درآمد زنان شاغل، پایگاه قدرت زنان هم بهبود یافته است. نظریه منابع، بر ارزش نابرابر مبادلات زن و شوهر در خانواده تاکید میکند. با این نگاه، قدرت بیشتر در اختیار فردی است که نقش بیشتری در تامین نیازهای خانواده دارد و جنسیت در این میان اهمیتی ندارد. در مقابل، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که بر توانایی ارزشهای پدرسالارانه تاکید می ورزد. این ارزشها میتوانند پایه های قدرت زنان را سست و اقتدار مردان را تقویت کنند ( گروسی، ۱۳۸۷، ۱۲).
بلود و ولف در سال ۱۹۶۰ مطرح کرده اند که منابع شامل توانایی کسب درآمد، تحصیلات، اعتبار شغلی است که همگی وابسته به دنیای اقتصاد بیرون از خانه هستند، جاییکه مردان برتری بیشتری نسبت به زنان دارند. اگرچه منابع غیر اقتصادی مانند مشارکت، حمایت عاطفی و مهارت های اجتماعی برای زنان مزایایی دارد، اما در جوامع غربی اهمیت بیشتری به پول، پایگاه شغلی میدهند و این ویژگیها به طور دقیق چیزهایی هستند که زنان را در ازدواج برتر می سازد (ریتزر، ۱۹۷۹: ۳۹۰، به نقل از سفیری وآراسته، ۱۳۸۶: ۱۲۱).
بررسیهایی که بلود و ولف انجام دادهاند نشان میدهد که توزیع قدرت در خانواده بیشتر ناشی از تملک منابع ارزشمند است تا نقشهای جنسی سنتی. البته میتوان هم چنین عنوان کرد که تفاوتها در منابع به خاطر تجویز نقشهای جنسی سنتی است که به وضوح این اجازه را به مرد میدهد تا در زندگی توانایی کسب منابع ارزشمند را داشته باشد. به عبارت دیگر، بین قدرت مشتق از نقشهای جنسی سنتی و قدرت مشتق از تملک منابع، رابطه متقابل وجود دارد (همان: ۴۳). شغل زن در روابط وی با همسر در حوزه قدرت، انجام کارهای منزل، مفهوم نقشهای زن و مرد، تعداد واقعی و تعداد مطلوب بچهها، موفقیت در برنامه ریزی خانوادگی و در نهایت رضایت زن موثر است. از طرفی شاغل شدن زن، موجب مشارکت بیشتر مرد در کارهای خانه میشود. این امر از یک طرف موجب کاهش قدرت شوهر و از طرف دیگر موجب افزایش برابریها در تصمیم گیریها میشود و مشارکت مرد در امور منزل را افزایش میدهد (میشل،۱۳۵۴: ۱۹۴).
بخشی از منابع قدرت زنان در خانواده مربوط به میزان توانمندی آنها در زندگی اجتماعی و دسترسی به منابع اطلاعاتی و کسب آگاهی میباشد. امروزه یکی از منابع اصلی کسب اگاهی و توانمندی در سطح اجتماع، میزان دسترسی و استفاده از رسانههای جمعی میباشد. از سوی دیگر، مهارت های فرد شامل مهارت های ارتباطی و اجتماعی و همچنین توان انجام اموری میباشد که می تواند قدرت اقتصادی زن را بالا برده و از وابستگی وی به همسرش بکاهد.
در عصر حاضر رسانه ها، چه رسانههای جمعی و چه رسانههای نوین، نقش عمدهای در زندگی جمعی افراد ایفا می کنند. رسانه ها نقش عمدهای در تغییرات فرهنگی، اجتماعی شدن، هویت بخشی، آگاهسازی اعضای جامعه و … ایفا می کنند، به همین دلیل، مصرف و کاربرد انواع رسانه ها از جهات گوناگون و در میان گروههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه مصرف رسانه ها در جامعه ایران از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا به شدت ترجیحات زنان را تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از دلایل این موضوع، ناشی از روندهای اخیر اجتماعی در جامعه ایران و برجسته شدن حضور زنان در عرصه های گوناگون اجتماعی است که به تبع آن مطالعه خواسته ها، نیازها و مصارف فرهنگی زنان و رفتارهای آنها میباشد (کلانتری و همکاران، ۱۳۹۱: ۸۰). رفتار باروری نیز از جمله رفتارهایی است که با توجه به الگوبخشی رسانه ها و همچنین آگاهی بخشی نسبت به مزایا و معایب فرزندآوری تحت تاثیر میزان و نوع استفاده از رسانه ها قرار میگیرد.
۳- ۴- چارچوب نظری تحقیق
چارچوب اصلی این تحقیق بر نظریه کنش اجتماعی پاسونز میباشد. با توجه به اینکه باروری به طور کلی یک امر ارادی بوده و فرد در شکل گیری آن نقشی اساسی دارد، بنابراین میتوان آن را یک کنش محسوب داشت. هر چند در اصطلاح رایج جمعیت شناسی از باروری به عنوان یک رفتار یاد می شود، ولی تالکوت پارسونز به عنوان مشهورترین نظریهپرداز در زمینه کنش اجتماعی، تلاش داشت نظریه کنش را از رفتارگرایی متمایز سازد. در واقع، او برای آن اصطلاح کنش را برگزید که دلالتی متفاوت از اصطلاح رفتار دارد. رفتار دلالت بر واکنش مکانیکی در برابر محرکها دارد، حالآنکه اصطلاح کنش بر یک فراگرد فعالانه، خلاقانه و ذهنی دلالت می کند(ریتزر، ۱۳۸۲: ۵۲۹).
پدیده بنیادی در نظریه کنش پارسونز همان چیزی است که او واحد کنشی خوانده است که از نظر وی ماهیتی داوطلبانه دارد. کنشگر بر طبق شرایط حاکم و همچنین هنجارها و الزامهای فرهنگی مسلط و با توجه به ابزارهای مختلفی که به آنها دسترسی دارد، اهدافی را برای خود بر میگزیند. از طرف دیگر، بر اساس همین محدودیتها و امکانات، نگرشی مشخص در ذهن وی شکل میگیرد. این نگرش بر روی یک طیف از عدم دستیابی کامل به اهداف مورد نظر تا کامیابی کامل در رسیدن به اهداف قرار میگیرد. کنشگر در رسیدن به هدف با دستهای از محدودیتها مواجه است که در طرح نظری پارسونز به عنوان شرایط حاکم شامل شرایط فیزیکی و همچنین شرایط فرهنگی معرفی میشوند. با توجه به اینکه کنشگر توانایی ایجاد تغییر در این بخش از نظام اجتماعی را ندارد، بنابرین اهداف وی در راستا و تحت این شرایط شکل میگیرد. اما ابزارها و وسایل دستیابی به اهداف، با وجود اینکه تحت تاثیر شرایط حاکم هستند، ولی کنشگر می تواند در مورد این ابزار اقدام به انتخاب آزادانهی مشروط به وضعیت بنماید. از اینرو، میتوان انتظار داشت با توجه به حضور طولانی مدت فرد در خانواده، شرایط خانوادگی در میزان باروری و فاصلهگذاری تاثیر زیادی داشته باشد.
در نظریه منابع در دسترس، تقسیم قدرت در خانواده و پایگاه قدرت هر یک از همسران، متاثر از منابع در دسترس هر یک از آنها بوده و همچنین میزان استقلال و وابستگی زوجین را تحت تاثیر قرار میدهد. بخشی از منابع قدرت زنان در خانواده مربوط به میزان توانمندی آنها در زندگی اجتماعی و دسترسی به منابع اطلاعاتی و کسب آگاهی میباشد. امروزه یکی از منابع اصلی کسب آگاهی و توانمندی در سطح اجتماع، میزان دسترسی و استفاده از رسانههای جمعی میباشد. از سوی دیگر، مهارت های فرد شامل مهارت های ارتباطی و اجتماعی و همچنین توان انجام اموری میباشد که می تواند قدرت اقتصادی زن را بالا برده و از وابستگی وی به همسرش بکاهد.
در عصر حاضر رسانه ها، چه رسانههای جمعی و چه رسانههای نوین، نقش عمدهای در زندگی جمعی افراد ایفا می کنند. رسانه ها نقش عمدهای در تغییرات فرهنگی، اجتماعی شدن، هویت بخشی، آگاه سازی اعضای جامعه و … ایفا می کنند، به همین دلیل، مصرف و کاربرد انواع رسانه ها از جهات گوناگون و در میان گروههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است (کلانتری و همکاران، ۱۳۹۱: ۸۰). رفتار باروری نیز از جمله رفتارهایی است که با توجه به الگوبخشی رسانه ها و همچنین آگاهی بخشی نسبت به مزایا و معایب فرزندآوری تحت تاثیر میزان و نوع استفاده از رسانه ها قرار میگیرد.
به طور خلاصه به نظر میرسد رفتار باروری زنان تحت تاثیر میزان استقلال آنها در خانواده میباشد. از طرف دیگر، میزان توانمندیهای فردی و اجتماعی زنان که شامل آگاهی و ارتباطات اجتماعی آن ها و همچنین تواناییهای فردیشان میباشد؛ بر رفتار باروری زنان موثر است. استقلال زنان بستری را برای ارتقای توانمندیهای اجتماعی آن ها فراهم میسازد، هر چند توانمندیهای اجتماعی نیز در دراز مدت میتوانند بر استقلال زنان اثرگذار باشند، ولی به طور نظری میتوان گفت هر اندازه میزان استقلال زنان بیشتر باشد، میزان توانمندیهای آنها نیز بیشتر خواهد بود. بنابراین بر اساس چارچوب نظری پژوهش میتوان مدل نظری زیر را ارائه کرد:
۳-۴-۱- مدل نظری تحقیق
ویژگیهای جمعیتی |
رفتار باروری |
توانمندی اجتماعی |
استقلال زنان |
شکل شماره ۳-۴-۱- مدل نظری تحقیق
۳-۴-۲- مدل تجربی تحقیق
استقلال زنان |
تصمیم گیری |
اقتصادی |
جابجایی |
توانمندی اجتماعی |
مصرف رسانه |
شبکه روابط |
مهارت اجتماعی |
مهارت زندگی |
رفتار باروری |
فاصله ازدواج تا تولد اول |
تعداد فرزندان |
فاصله تولد اول تا دوم
|
ویژگیهای جمعیتی |
سن |
سن همسر |
تحصیلات |
شکل شماره ۳-۴-۲- مدل تجربی تحقیق
۵-۳- فرضیات تحقیق:
- بین درآمد زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد
- بین تحصیلات زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین تحصیلات همسر و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین مهارت های فردی زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین مهارت های اجتماعی زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین شبکه روابط اجتماعی زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین سن زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین سن همسر و رفتار باروری رابطه معنی دار وجود دارد.
- بین سن ازدواج زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین تفاوت سنی زن با همسر و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین استفاده از رسانه توسط زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین استقلال جابهجایی زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین استقلال تصمیم گیری زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
- بین استقلال اقتصادی زن و رفتار باروری رابطه وجود دارد.
[۱] . Demont
[۲] . Bhende
[۳] . Fridman and et al
[۴] . Leibenstein
[۵]. Concrete Concept
[۶]. Heuristic Concept
[۷]. Actor - Situation
[۸] . Dimension
[۹] . Adaptation
[۱۰] . Goal - Attainment
[۱۱] . Integration
[۱۲]. Latency
[۱۳]. Blood & Wolfe
[۱۴]. Ritzer
[۱۵]. Michel