معرفی مدلهای مختلف سرمایه فکری
در انتهای سال ۱۹۹۰، نویسندگان متعددی مانند بروکینگ(۱۹۹۶)، ادوینسون و مالون(۱۹۹۷) استیوارت(۱۹۹۷) و اسویبی(۱۹۹۸) شروع به ارائه چهارچوب هایی کردند که به ما در درک سرمایه های فکری مانند اندازه گیری، افشاء و گزارش دهیو به همان اندازه در اجرای آسانتر مباحث مربوط به کمک می کرد. با آنکه اختلاف کوچکی در میان چهارچوبها مشاهده می شود، اما همین نوسان باعث ایجاد انحرافها زیادی در زمینه مباحث سرمایه های فکری گردیده است. همین مطالعات صورت گرفته در رابطه با IC تنها محدود به در سطوح مختلفی قرار می گیرد(فردی، دورن سازمانی و برون سازمانی). در نتیجه IC دانش در دسترس افراد نمی شود، بلکه شامل دانش ذخیره شده در درون پایگاه داده های سازمانی، فرایندهای کسب و کار و ارتباطان نیز می گردد(عالم تبریزی، ۱۳۸۸ ص ۹۶).
۲-۲-۳-۱- مدل ادوینسون و مالون
“لیف ادوینسون” یکی از شناخته شده ترین پژوهشگرین دنیا در زمینه سرمایه های فکری است. او به عنوان اولین مدیر سرمایه های فکری در شرکت اسکاندایا- یک شرکت بین المللی بیمه در کشور سوئد – فعالیت داشته است. شرکت اسکاندیا یا موفق شده که یک نوع طبقه بندی بومی شده از سرمایه فکری را ارائه نماید. ادوینسون اساساً سرمایه های فکری را بعنوان ارزش های نامشهودی تلقی می کند که می توان منشأ شکاف و اختلاف میان ارزش و بازای و ارزش دفتری شرکت ها و سازمان ها باشد. بر همین اساس معادله زیر را برای تعیین ارزش بازاری شرکت پیشنهاد نموده است:
(۲-۱) سرمایه های فکری+ ارزش دفتری= ارزش بازاری
وقتی شرکت اسکاندیا در سال ۱۹۹۲ شروع یه صورت برداری و ارزش گذاری بر روی ارزش نامشهود سرمایه های فکری خود کرد، فهرستی شامل ۵۰ مورد با ارزش همانند نشان تجاری، امتیازات انحصاری، پایگاه داده مشتریان، سیستم های فناوری اطلاعات، افراد و پرسنل کلیدی و تأثیر گذار، تدوین و گردآوری نمود. از آنجای که فهرست مذکور، بسیار طولانی و مدیریت بر آن سخت و دشوار بوده، اجزاه و موارد آن در گروه های کوچکتر، با طبقه بندی مشخص تر تقسیم در دو گروه ابعاد انسانی و ابعاد سازمانی (ساختای)صورت گرفته است. تا بدین ترتیب تعریف ساده تری از سرمایه های فکری حاصل شده است:
(۲-۲) سرمایه های ساختاری+ سرمایه های انسانی= سرمایه های فکری
مطابق نظر ادوینسون، مواردی که “پس از رفتن کارکنان به خانه، در سازمان باقی می مانند ” سرمایه های ساختاری سازمان را تشکیل می دهند. او بر این واقعیت تأکید دارد که سرمایه های انسانی سازمان را نمیتوان تحت مالکیت سازمان در آورد، بلکه آنها را تنها می توان استخدام یا اجاره نمود. بر عکس آن، سرمایه های ساختاری را می توان تحت تملک در آرود و داد و ستد نمود. بر همین اساس سلسله مراتبی را برای سازمان های فکری ارائه نمود.
IC را به عنوان دارای هایی مثل دانش، تجارب کاربردی، تکنولوژی ، وی به همراه پژوهشگری به نام مالون سازمانی، ارتباطات مشتری و مهارتهای حرفه ای دانسته اند که باعث ایجاد مزیت رقابتی در بازار و بینشی در مورد توانمندی های درآمدی آینده شرکت م ی شود. آنها در طرح ارزش اسکاندیا ارزش بازاری یک شرکت را ترکیبی از ارزش مالی آن(شامل دارایی های مشهود) و ارزش سرمایه های فکری دانسته اند. بعدها IC ترکیبی از دو جزء معرفی نمودند. از منظر آنها IC آن مدل اسکاندیا را بعنوان یک شیوه اندازه گیری این دو پژوهشگر سرمایه های ساختاری در،SC سرمایه ساختاری یا،HC اصلی می باشد:سرمایه انسانی یا خود به سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری،SC . سازمان را عامل پشتیبانی از سرمایه های انسانی معرفی کرد تقسیم شده و سرمایه سازمانی شامل سیستم ها، ابزارها و فلسفه عملیاتی است که جریان یافتن دانش در درون سازمان را سرعت می بخشد به و سرمایه نوآوری و سرمایه فرآیندی تقسیم می شود.
نمودار۱- طرح ارزش اسکاندایا ارائه شده توسط ادوینسون و مالون
ویگ، تفسیری از اجزای منفرد الگوی سرمایه های فکری اسکاندیا ارائه نموده است که بر اساس آن:
- سرمایه های انسانی اشاره به شایستگی کارکنان و قابلیت آنها دارد. برای مثال، اگر یک سازمان کارکنانش را آموزش دهد، در حقیقت سرمایه انسانی اش را توسعه داده است. سرمایه انسانی معمولاً بصورت جزئی کوچکتر از سرمایه ساختاری دیده می شود.
- سرمایه ساختاری نتیجه ای از سرمایه فکری و به صورت اطلاعات، منابع دانش یا اسناد و مدارک منعکس می شود. همانطور که قبلاً نیز توضیح داده شد، سرمایه های ساختاری، آن چیزهای است که پس از رفتن کارکنان در سازمان باقی می ماند.
- سرمایه مشتریان نیز در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانش نمایانگر می شود.
- سرمایه سازمانی شامل دارایی های دانشی نهادینه شده در بستر فرآیندها و نوآوری های سازمانی می باشد.
- سرمایه فرآیندی اشاره به فرآیندهای ارزش افزای سازمانی مانند ساخ تار سازمانی، تجارب مدیریتی، سیستم ها و رویه ها، زیر ساخت ها، سیستم های کامپیوتری و… دارد.
- سرمایه نوآوری شامل دانش آشکار همراه با داراییهای فکری می گردد. که شناسایی هر دوی آنها در سازمان مشکل است، همانند فرهنگ مثبت.
- مالکیت معنوی، بیانی است برای دانش مستند شده و جمع آوری شده مانند نوآوری ها، تجاب عملی، حقوق اختراع، فناوری، برنامه های تحصیلی، زیر ساخت های دانشی شرکت، طراحی ها و همچنین ویژگی خاص تولیدات و خدمات.
الگوی ارزشی اسکاندیا، توجه و تمرکز زیادی بر قابلیت های نوسازی سازمانی دارد. این الگو، سرمایه نوآورری و فرآیندی بعنوان بخشی از سرمایه سازمانی تأکید دارد.
۲-۲-۳-۲- مدل بروکینگ
بروکینگ در سال ۱۹۹۶ از IC تحت عنوان مجموعه ای از دارایی ها نامشهود نام می برد که شرکت ها قادر به ادامه فعالیت می کند.
نمودار ۲- مدل سرمایه فکری بروکینگ
طبقه بندی ارائه شده توسط بروکینگ مشابه با طرح ادوینسون و مالون است اما در این طبقه بندی بروکینگ، مالکیت معنوی رااز داراییهای زیر ساختی جدا کرده و در یک دسته مجزا قرار داده است دیدگاه آنها IC در سازمان ها اگرچه یکسان نیستند اما مکمل یکدیگر هستند. هدف ادوینسون و مالون توضی ح اهمیت بوده و موضوعات مهمی مانند ویژگیهای کلیدی، اندازه گیری رویکردهای مدیریت بر آنها را در بر می گرفت. IC را بعنوان گامی نهایی برای ساخت سازمانهایی با ارزش بالا و سازمان های که آنها مدیریت را بر می خواهند ارزش در آنها بصورت مداوم افزایش بیابد معرفی کردند. با اینکه بروکینگ دارای اهداف را طوری تعیین کرد که بتوان از آن در امر ممیزی نیز IC مشابهی با ادوینسون و مالون بود، اما او اجزایی تأکید کرده IC استفاده نمود و بدین خاطر وی بر روی فرآیندهای تعریف، مستند سازی و اندازه گیری است. خانم بروکینگ عقیده دارد که هدف نهای هر کسب و کاری بدست آوردن ارزش پولی به ازاء هر جزئی از داراییها است. او تصریع کرده است که این امر برای شرکت ها بسیار مهم است که میزان دارایی هایشان را ارزیابی کرده و از این طریق مدیران را از محل وجود ارزش های واقعی در سازمان آگاه سازند. به همین دلیل آنها نیاز دارند تا شاخصهایی برای ارزیابی موفقیت و رشد در دست داشته و مبناهایی را برای افزایش احتمال دریافت وام از مؤسسات مالی بوجود بیاورند.
۲-۲-۳-۳- مدل روس و همکاران
روس و روس، دراگونتی و ادوینسون در سال ۱۹۹۷ شاخص سرمایه فکری ۱ را برای اندازه گیری
دانش محور بوده و اشتباهاتی با مباحث،IC معرفی کردند. آنها تشریع کردند که دیدگاههایشان در رابطه با
دانشی دارد. از سوی دیگر بعدها آنها از مدلی استفاده کردند که مشابه با مدل ادوینسون و مالون بود(اما
دقیقاً همانند آن بود).
نمودار ۳- مدل شاخص سرمایه فکری روس و همکاران
آنها در تحقیقی دیگر و در طبقه بندی شبیه به طبقه بندی ادوینسون و مالون انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه ارتباطی تقسیم کرده و این سه دسته را ر یک سطح افقی قرار داده اند (چانگ، ۲۰۰۷ به نقل از عالم تبریزی). در این طبقه بندی اجزاء سرمایه های فکری با جزئیات بیشتری معرفی شده است:
سرمایه انسانی: شامل دانش فنی، مهارت ها، ویژگیهای رهبری مدیران ارشد، نوآوریها، انگیزش(بعد مالی و غیر مالی) و قابلیت سازگاری است. سرمایه ساختاری: فرهنگ شرکت، ساختار، فرایند ها و رویه های کاری سرمایه رابطه ای: مشتری،میزان رضایت آنها از محصولات و خدمات)، مشتریان(تعداد آنها) ارتباط با تأمین کنندگان(آگاهی داشتن از این ارتباطات)، ارتباط با تأمین کنندگان(تعداد آنها)(برنان، ۲۰۰۰ به نقل ازعالم تبریزی ۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۴- مدل استیوارت
استیورات در سال ۱۹۹۱ IC را عبارت از دانشی که از طریق تبدیل مواد خام آنها را و در مجله فورچون
IC را ارزشنمند تر می سازد معرفی کرده است. مقاله ارائه شده توسط وی همانند یک کاتالیزور عمل نمود و بعنوان یک مفهوم اصلی در تفکر مدیریتی مطرح کرد.
نمودار۴- مدل سرمایه های فکری استیورات
۲-۲-۳-۵- مدل بونفرر
نمودار ۵- ارزش پویای سرمایه فکری بونفر
بونفرر(۲۰۰۳)شاخص های ویژه ای را مد نظر قرار داده که بر روی،IC در رویکرد ارزش پویایی - بعد پویا و سازمانی عملکرد اجتماعی- اقتصادی تمرکز کرده و تحت شرایط مختلفی در سطوح خرد و چهر بعدی که منجر به توانمندی رقابتی،IC کلان اقتصادی قابل اجرا است. وی در روش ارزش پویایی شدن سازمان می گردد را با یکدیگر یکپارچه کرده است.
منابع بعنوان ورودی ها: که اشاره به منابع مورد نیاز فرآیندهای تولیدی شامل منابع مشهود، میزان سرمیاه
و اکتساب تکنولوژی مناسب و… دارد. R&D گذاری در فرایندها: که نقش آنها در صف آرایی و بکاری گیری آندسته از از استراتژیهای پویایی است که بر مبنای فاکتورهای نامشهود شکل گرفته اند.
سرمایه فکری: بوسیله ترکیبی از منابع نامشهود ساخته شده و می تواند به نتایج ویژای مانند دانش جمعی، ح ثبت و اختراع ها، علامت تجاری، شهرت، رویه های عادی خاص و شبکه های همکاری منجر شود.
سطح خروجی ها: عملکرد سازمان ها(سهم بازار، کیفیت محصولات و خدمات) به صورت سنتی از طری تحلیل موقعیت بازار محصولات و خدمات اندازه گیری می شود.
بونفر(۲۰۰۲) این چهار بعد را در یک چهارچوب یکپارچه تبدیل کرده و یک ارتباط بین ورودی ها(منابع) فرایندها، دارائیهای نامشهود و عملکرد شرکت مطرح کرد.
۲-۲-۳-۶- مدل بنتیس
بنتیس در سال ۱۹۹۸ و به دنبال نظریه های قبلی خود، سرمایه های فکری را متشکل از سه جزء سرمایه
مشتری، سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی دانست. از منظر وی بخش عمده سرمایه انسانی را دانش ضمنی افراد تشکیل می دهد. این دانش شامل مهارتهای
تجاربی هستند که براحتی نمی توان آنها را بصورت بند به بند اذعان کرد. بونتیس عقیده دارد که سرمایه
انسانی دارای اهمیت بسیار زیادی است چرا که منبع اصلی خلاقیت و نوآوری محسوب می شود.
وی سرمایه ساختاری را شامل مکانیزم ها و ساختارهای سازمانی دانسته که در رساندن کارکنان به ماکزیموم فرایندها،R&D، عملکرد، نقشی پشتیبان دارند. بنتیس این اجزاء را شامل فرهنگ، سیستم های اطلاعاتی امور جاری و کارایی هر یک از آنها می داند.
سرمایه مشتری نیز از منظر بنتیس شامل شناخت کانال های بازار یابی و دانش ارتباط با مشتریان است که هر یک از این دو نقش بسیار مهمی را در یک سازمان بر عهده دارند. علاوه بر این وی جنبه های دیگری مانند ارتباط با رقبا و تأمین کنندگان را از اجزاء مهم این سرمایه برشمرده است(ب ولن ۲۰۰۵،به نقل از عالم تبریزی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۷- مدل هانس و لاواندال
طبقه بندی دیگری که بایستی از آن نام برد طبقه بندی هانس و لاواندال است. در این طبقه بند منابع شرکت به دو دسته مشهود و نامشهود تقسیم می شود. در این مدل منظور از منابع نامشهود که این دو پژوهشگر آنها را به دو دسته اصلی منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کرده اند. شایستگی ها به توانای برای اجرای یک کار خاص اطلاق می شود و به دو سطح فردی(دانش، مهارتها، استعداد و توانمندیها) و سازمانی(اطلاعات محورها، پایگاه داده ها، تکنولوژی و رویه ها) تقسیم می شود. منابع ارتباطی نیز اشاره به شهرت شرکت، وفاداری مشتریان، و ارتباطات شرکت با مشتریان دارد.