سرمایه در مفهوم کلاسیک و جدید
مفهوم سرمایه را می توان از آرای مارکس دنبال کرد. در مفهوم پردازی مارکس، سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که سرمایه داران، کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند، از گردش کالاها و پول در
فرایندهای تولید و مصرف آن را بدست می آورند. در این گردش، به کارگران در مقابل کاردست مزد پرداخت می شود که به آنها امکان می دهد کالاهایی(از قبیل غذا، مسکن و لباس) را برای ادامه
حیات خود(ارزش مبادله) خریداری کنند. اما کالای پردازش و تولید شده توسط سرمایه داران را می توان با قیمت بالاتری در بازار مصرف فروخت(ارزش مصرف کننده). در این تصویر از جامعه سرمایه داری،
سرمایه بیانگر دو عنصر مرتبط اما متمایز است. از یک سو سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که به زعم مارکس توسط کارگران تولید شده اما نصیب سرمایه داران می شود. از سوی دیگر، سرمایه بیانگر یک سرمایه گذاری از سوی سرمایه گذاران به امید بازدهی و کسب سود در بازار است. بنابراین سرمایه در مفهوم مارکسی(کلاسیک) نظریه ای در باره روابط اجتماعی استثماری میان دو طبقه است(لین، ۱۹۹۹).
از دهه۱۹۶۰ به این سو، شاهد ظهور نظریه های جدید سرمایه هم چون سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی هستیم. به طور مثال نظریه سرمایه انسانی شولتز(۱۹۶۱) سرمایه را به مثابه سرمایه گذاری در آموزش با بازگشت سرمایه(سود) معین در نظر می گیرد. کارگران در مهارت های فنی و دانش سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند با کسانی که فرایند تولیدرا کنترل می کنندبرای پرداخت به مهارت کارشان وارد مذاکره شوند. به همین ترتیب سرمایه فرهنگی آن گونه که بوردیو(۱۹۹۰) توصیف کرده است بیانگر سرمایه گذاری طبقه مسلط در باز تولید مجموعه ای از نمادها و معانی ای است، که توسط طبقه تحت سلطه، غلط درک و درونی شده و آن ها را به مثابه نمادها و معانی طبقه خود پذیرفتهاند. این نظریه می پذیرد که توده ها(طبقه تحت سلطه) به عنوان عاملان اجتماعی می توانند سرمایه گذاری کنند و این نمادها و معانی را بدست آورند.
بدین ترتیب تصویر ساختار اجتماعی از مبارزه دو گانه آشتی ناپذیر، به تصویر گفتمان های لایه بندی شده تغییر مییابد. از طرف دیگر در نظریه های سرمایه جدید به جای اینکه سرمایه به عنوان بخشی از فرایند استثمار طبقاتی در جامعه دیده شود(تحلیل سطح کلان)؛ به چگونگی سرمایه گذاری کارگران و عاملان به عنوان کنشگرانی که برای کسب ارزش افزوده کارشان در بازار سرمایه گذاری می کنند پرداخته می شود(تبیین سطح خرد) و کنش یا انتخاب به عنوان مولفههای مهم در نظریه های جدید سرمایه ظاهر می شوند. بنابراین در این نظریه ها یک گذر تبیینی از سطح کلان به سطح خرد مشاهده می شود. نظریه های جدید سرمایه همچنین بر تعامل کنشهای فردی و وضعیت های ساختاری در فرایند سرمایه گذاری تاکید دارند(لین، ۱۹۹۹ به نقل از توسلی و موسوی، ۱۳۸۴).
جدول۲-۱- تحولات نظریه های سرمایه
نظریه کلاسیک | نظریه های سرمایه جدید | |
نظریه پرداز | مارکس | شولتز |
تبیین |
روابط اجتماعی: استثمار کارگران توسط سرمایه داران(بورژوازی) |
انباشت ارزش اضافی توسط کارگران |
سرمایه |
الف- بخشی از ارزش اضافی بین ارزش استفادهدر بازار مصرف و ارزش مبادله کالا ب- سرمایه گذاری در تولید و گردش کالا |
سرمایه گذاری مهارتها و دانش فنی |
سطح تحلیل | ساختاری(طبقات) | فرد |
۲-۲-۲- تعاریف ارائه شده از سرمایه فکری
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند دارایی ها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند. بعضی از حرفه ها(حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند دارایی های ثابت غیر مالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده اند.تا به حال تعاریفی که از IC ارائه گردیده ناسازگار بوده اند. در سالهای اخیر و بنابر ضرورت احساس شده، بسیاری از افراد و گروه ها تلاشهای زیادی را برای ارائه تعریفی واحد از IC نموده اند (نظری[۱]، ۲۰۰۷). وجود تفاوت درتعاریف ارائه شده به سطوح تحلیل متفاوت و ماهیت کیفی IC و بعد زمانی که محققان در نظر گرفته اند بر می گردد. برخی از نویسندگان IC را در سطح فردی در نظر گرفته و آن را منحصر به دانش و مهارتهای کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال اولریخ[۲]سرمایه های فکری را تعهد x شایستگی دانسته است. بدین معنی، نیروی کاری که تعهد نداشته یا تعهد کمی داشته باشد IC کمتری خلق خواهد کرد ( ابیساکارا[۳]، ۲۰۰۸). در این گونه تعاریف IC شرکتها برابر با مقدار سرمایه موجود در کارکنان شرکت محسوب می شود . اما در دیدگاه های دیگر این سرمایه به صورت گروهی و جمعی دیده شده و آن را چیزی بیشتر از شایستگی های انحصاری کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال روستوگی[۴](۲۰۰۲)، IC را به عنوان ظرفیت کلی شرکت برای مواجه با با چالشها، بهره برداری از فرصتهای پیش رو و در نهایت جستجو برای خلق ارزش معرفی کرده است. در این دیدگاه IC نمایانگر دارایی های تنیده شده در تار و پود شرکت می باشد. در همین راستا رویکرد مشابهی توسط موریتسون[۵] (۲۰۰۲) و همکاران ارائه شد که در آن IC بعنوان منبع گسترده دانشی سازمان که در مجموع بستری برای شایستگی ها ایجاد کرده و سازمان را برای عمل کردن درست در محیط آماده می سازد در نظر گرفته شد. با کاوش بیشتر در هر دو دیدگاه(فردی و جمعی)، متوجه می شویم که این دو به دلیل در نظر گرفتن بعدهای زمانی متفاوت نیز با یکدیگر متقاوت می شوند. گروهی از این دیدگاه ها IC را عمل و یا پتانسیلی دانسته اند که می تواند در آینده منجر به خلق ارزش بشود در حالی که گروهی دیگر IC را نقطه ثقلی برای عملکرد حال شرکت دانسته اند چرا که معتقدند IC فی نفسه دارای ارزش در دل خود است(بعبارت دیگر لزومی ندارد که حتما به چیزی ارزشمندتبدیل گردد) بعنوان مثال شاخیس[۶](۲۰۰۴)، IC را تحت عنوان درآمد بالقوه آینده شرکت دانسته که از ترکیب سرمایه انسانی و پتانسیل موجود در افراد سازمان ناشی می شود. از سوی دیگر آن دسته از محققانی که از رویکرد منبع گرایی شرکت بعنوان یکی بنیاد تئوریکی سود می جویند، این دارایی را بعنوان شکلی از سرمایه که در زمان حال دارای ارزش می باشد تعریف کرده اند. بعبارت دیگر آنها IC را بعنوان منبعی می دانند که خواه در سطح فردی و خواه در سطح جمعی، می تواند یک منبع ارزشمند تقلی گردد. در این تعریف، دانش و مهارتها به عنوان منابعی ارزشمند، نایاب و بی مانند تلقی خواهند شد.
با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی درمورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
۲-۲-۲-۱- سرمایه فکری از دیدگاه استوارت
استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، اطلاعات، دارایی های فکری، تجربه، رقابت وسس یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و توانایی های آن را برای ایجاد ارزش افزوده دربر می گیرد و باعث منافع رقابتیمستمر می شود(قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۲-۲- سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس
بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود(منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف می کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش بدست می آیند(بنتیس، ۱۹۹۸ به نقل از قلیچلی و مشبکی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۲-۳- سرمایه فکری از دیدگاه ادوینسون و مالون
« اطلاعات و دانش بکار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش » ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را تعریف می کنند(واسیله، ۲۰۰۸ به نقل ازدستگیر و محمدی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲-۴ سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس و هالند
بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف می کنند : سرمایه فکری ذخیره ای از دانش را که در نقطه خای از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان می دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(بنتیس و هالند، ۲۰۰۸ به نقل از دستگیر و محمدی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲-۵- سرمایه فکری از دیدگاه روس و همکاران
سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. این دارایی ماهیتی عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری دارایی های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و این ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملا داخلی است، قابلیت خریدو فروش ندارد(روس و همکاران، ۲۰۰۵ به نقل از محمدی و دستگیر، ۱۳۸۸).
همان طور که گفته شد از سرمایه فکری تعاریف فراوانی شده است که چند نمونه از آن ارائه شد. با بررسی های انجام شده بر روی تعاریف مختلف سرمایه فکری از سال ۱۹۸۷ تاکنون، برخ ی از آنها به صورت منتخب در جدول ذکر شده است. این تعاریف تجزیه و تحلیل شده و اجزای آن شناسایی شده است.
جدول ۲-۲- تعاریف منتخب سرمایه فکری
نویسندگان | تاریخ | تعاریف |
ایتامی | ۱۹۸۷ |
دارایی های نامشهود مانند دارایی های مبتنی بر اطلاعات که شامل فناوری، اعتماد مشتری، تصویر سازمانی حاصل از علائم تجاری، فرهنگ سازمانی و مهارت های مدیریتی می باشند. |
هال | ۱۹۸۹ |
دارایی های فکری شامل حقوق مالکیت معنوی مانند حق امتیاز، علایم تجاری طرح های ثبت شده، حق مالکیت معنوی، شهرت، شبکه های فردی و سازمانی، دانش، تخصص و مهارت های کارکنان است. |
هال | ۹۹۱۳ |
سرمایه فکری شامل دارایی های مانند حقوق مالکیت معنوی و شهرت و مهارت ها یا مزیت هایی مانند دانش چگونگی و فرهنگ سازمانی است. |
کلین و پروساک | ۱۹۹۴ |
هر عنصر فکری که بتوان آن را فرموله و گردآوری کرد و بتوان از آن برای ایجاد دارایی با ارزش بیشتر استفاده کرد. |
ادوینسون و سالیوان | ۱۹۹۶ | دانشی که بتوان آن را به یک ارزش تبدیل کرد. |
بروکینگ | ۱۹۹۶ |
ترکیبی از چهار جزئ اصلی، دارایی های بازار، دارایی های انسانی، دارایی های مالکیت معنوی و دارایی های زیرساختی. |
اسویبای | ۱۹۹۷ |
سرمایه فکری مربوط به سه دسته از دارایی های نامشهود است. ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی های انسانی. |
روس و همکاران | ۱۹۹۷ |
سرمایه فکری ترکیبی از یک بخش فکری مانند سرمایه انسانی و یک بخش غیر فکری مانند سرمایه ساختاری است. |
روس و روس | ۱۹۹۷ |
سرمایه فکری مجموع دارایی های پنهان شرکت است که در ترازنامه نشان داده نمی شود. لذا هم شامل آن چیزی است که در مغز اعضای سازمان است و هم ان چیزی که پس از خروج افراد در سازمان باقی می ماند. |
استوارت | ۱۹۹۷ |
هر عنصر فکری – دانش، اطلاعات، مالکیت معنوی و تجربه – که بتوان از آن برای ایجاد ثروت استفاده کرد. |
ادوینسون و مالون | ۱۹۹۷ |
سرمایه فکری مجموعه ای از سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی شامل تجارت بکار گرفته شده، فناوری سازمان، روابط با مشتریان و مهارت های حرفه ای است که با ایجاد مزیت رقابتی موجبات حیات سازمان در بازار را فراهم می سازد. |
بویسوت | ۱۹۹۸ |
حالت ها و تمایلاتی که در افراد و گروه ها وجود دارد که در صورت برانگیخته شد ن قابلیت ایجاد ارزش افزوده ر ا دارند. |
تیس | ۱۹۹۸ | منابع خاص سازمانی که کپی برداری از روی آن ها اگر غیر ممکن نباشد بسیار مشکل است. |
بنتیس و همکاران | ۱۹۹۹ | مفهومی است جهت طبقه بندی تمامی منابع نامحسوس سازمان و شناخت ارتباط میان آن ها. |
سازمان همکاری و توسعه اقتصادی |
۲۰۰۰ |
ارزش اقتصادی است توسط دو دسته از دارایی های نامحسوس شرکت ایجاد می شود، سرمایه سازمانی و سرمایه انسانی. |
نوناکا و همکاران | ۲۰۰۰ | منابع خاص شرکت که وجود آن ها برای ایجاد ارزش ضروری است. |
لیف | ۲۰۰۱ |
دارایی های ناملموس منابع غیر فیزیکی ارزش می باشند که توسط نوآوری، طرح های منحصر به فرد سازمان و یا توسط منابع انسانی ایجاد می شوند. |
کاپلان و نورتون | ۲۰۰۱ |
دارایی های نامحسوس شامل سرمایه انسانی مانند مهارت ها، استعداد و دانش، سرمایه اطلاعاتی مانند پایگاه های داده، سیستم های اطلاعاتی و زیرساخت های فناوری، سرمایه سازمانی مانند فرهنگ، سیک رهبری و توانایی تسهیم دانش است |
آی. ای. اس. بی. | ۲۰۰۴ |
دارایی های نامحسوس دارایی های ثابت غیرمالی هستند که از جنس ماده نیستند اما ماهیت آن ها توسط حقوق قانونی و حفاظتی شناسایی و کنترل می شود. |
ماروشیوما | ۲۰۰۲ |
مجموعه ای از دارایی های دانشی که با ایجاد ارزش افزوده برای ذینفعان کلیدی این امکان را برای سازمان بوجود می آورد تا جایگاه جایگاه رقابتی خود را ارتقا دهد. این دارایی ها شامل دارایی انسانی، دارایی رابطه ای، دارایی فرهنگی و فعالیت ها و امور روزمره، دارایی های فکری و دارایی های فیزیکی می باشند. |
[۱] -Nazari
[۲] -Ulrikh
[۳] -Abeysakara
[۴] -Rostogi
[۵] -Mouritsen
[۶] -Shakhis