استعاره: معانی ناب شعری شاعر به آب یا چیزی تشبیه شده است که از طبیعت آتشین او میچکد و تراوش میکنند.
استعاره مصرحه: شمع خاوری استعاره است از خورشید که از سمت خاور میتابد.
تشبیه: میتوان آن را تشبیه مرکب به حساب بیاوریم یعنی از طبع شعری و آتشین شاعر معانیای تراوش میکنند شبیه به شعشعه و پرتوهای خورشید که مانند شمعی است که از جهت خاور طلوع میکند.
چون خامهام سبیل کند عنبرین سواد
آهوی چنین خجل شود از نافه گستری (۳۴۲۸)
استعاره مکنیه: خامه یا قلم شاعر به کسی تشبیه شده است که سبیل میکند یا راهی را شروع میکند یا طی میکند یعنی وقتی قلمم با نوشتهها (سواد) عنبرین و خشبوی خود شروع به نوشتن میکند آهوی چنین از گستراندن و پخش کردن بوی خوش نافه خود شرمنده میشود یعنی نافه آهو در برابر کلمات خوشبو و عنبرین قلم من بویی ندارند.
استعاره مکنیه: آهو به انسانی تشبیه شده است که در مقابل کلمات عنبرین خامه شاعر خجل و شرمنده میشود.
کنایه: نافه گستری، کنایه از پخش شدن بوی مشک از نافه آهو است که به صورت گلولهای در زیر شکم و در ناف آهو ابتدا مشک جمع میشود سپس خشک میگردد و به صورت مشک از ناف آهو خارج میشود.
یوسف ترا از در و دیوار خاطرم
اما تهی است مصر من از جوش مشتری (۳۴۲۹)
استعاره مصرحه: در و دیوار خاطرم: خاطر و طبع شاعر به خانهای تشبیه شده است که دارای درو دیوار است.
استعاره مصرحه: مصر من: میتواند استعاره از طبع و خاطر شاعر باشد با اشارهای که به داستان فروختن حضرت یوسف بعد از خارج کردن وی از چاه میباشد.
ارباب طبع با خرد مستقیم من
اجزای فهم را همه سازند مسطری (۳۴۳۰)
تشبیه: ارباب طبع: طبع و خاطر شاعر به اربابان وی تشبیه شدهاند.
استعاره مصرحه: اجزای فهم: فهم به چیزی محسوس تشبیه شده است که دارای اجزا باشد یعنی نوعی تشبیه معقول به محسوس است که در استعاره نشان داده است.
اندم که ناف آهوی کلکم بریده چرخ
افشاند سرمه وار برو مشک اذفری (۳۴۳۱)
تشبیه: آهوی کلک: کلک یا قلم نویسندگی شاعر به آهو تشبیه شده که چرخ یا فلک نافش را بریده است.
استعاره مکنیه: چرخ به انسانی تشبه شده است که ناف آهوی کلک شاعر را میبرد و بر آن سرمهای سیاه از مشک خوشبو میفشاند. میتواند کنایهای از شعر خوشبو و نیکوی خود شاعر هم باشد.