-تمثیل (اسلوب معادله)
«فنی که در اینجا از آن به «تمثیل» نام میآوریم، خاصه در شعر صائب، عبارت از این است که مفهوم عام و کلی در مصراعی بیان شود و در مصراع دیگر برای تأیید یا توجیه یا تعلیل آن مثالی شاعرانه برای ذکر علت بیاید که در اصطلاح فنون ادبی ما، آن را صنعت «حسن تعلیل» خواندهاند. (ناتل خانلری،۱۳۷۱: ۲۶۷) به نظر آقای دکتر شفیعی کدکنی در تمثیل دو مصراع از لحاظ نحوی باید مستقل باشند و هیچ حرف ربط یا شرط یا چیز دیگری آن ها را به هم مرتبط نکند». (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۹: ۶۳). تمثیل بیشتر در مصراع دوم و گاهی در مصراع اول آورده میشود.
در مصراع دوم:
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر خورند گر کشت وفا بر ندهد چشم تری هست |
گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا (صائب) تا ریشه در آب است امید ثمری هست (عرفی) |
در مصراع اول:
فکر شنبه تلخ میدارد جمعه اطفال را ریشه نخل کهنسال از جوان افزونتر است بر نمیخیزد صدا از دست چون تنها بود |
عشرت امروز بی اندیشه فردا خوش است (صائب) بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را (صائب) دست دادن نفس را امداد شیطان کردن است (صائب) |
«منبع تمثیلها بیشتر از زندگی واقعی و مشاهدات عادی سرچشمه میگیرد و تاریخ انبیا و داستانهای ملی نیز در درجه بعدی قرار دارند» (ناتل خانلری،۱۳۷۱: ۲۷۲).
«این بحث در کتاب شعر العجم تحت عنوان ((مثالیه)) آمده است و در آنجا نویسنده بانی این طرز را کلیم، علی قلی سلیم، میرزا صائب و غنی میداند». (شبلی نعمانی، ۱۳۶۳: ۱۷) ولی در پاسخ باید گفت تمثیل در شعر شعرای پیش از این دوره هم بوده است پس نمیتوان این شاعران را بانی آن دانست بلکه تنها میتوان گفت تمثیل در سبک هندی بسامد بسیار بالایی دارد و شاید در صائب بالاترین بسامد را داشته باشد … صائب، هم از ارسال مثلهای موجود در شعر پیش از خود بهره گرفته و هم بعضی از سرودههای او به صورت ضربالمثل در آمده است:
هنوز موزکف دست بر نیامده پا از گلیم خویش نباید دراز کرد آدمی پیر چو شد حرص جوان میگرد |
چگونه دانه ما سر برآورد از خاک تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد خواب در وقت سحرگاه گران میگردد (صائب) |
- ایجاز
ایجاز ادای مقصود است با کمترین عبارت متعارف (تعریفات نقل از لغت نامه). هر چند ایجاز در پیش از این دوران وجود داشته ولی گویا شاعر سبک هندی تعمدی در این کار داشته و در این کار چون دیگر زمینهها از حد در گذشته است. البته شعرایی چون صائب و کلیم بهتر از بقیه از عهده کار بر آمده و اندیشههای نو و تازه خود را در یک بیت و گای یک مصراع گنجانده اند. اما پیروان بعدی آن ها نتوانستند حق مطلب را ادا کنند و ایجاز در شعر آن ها به ابهام و پیچیدگی منجر شد که همان ایجاز مخل است.
مانند این بیت ناصر علی سهرندی:
چو ماهی در تنم خون شد سفید از آب نشترها | برید از دل جفایت رنگهای آرزویم را |