۱-تثبیت نابرابریهای اجتماعی؛
۲-از دست دادن خلاقیت و آزادی افراد در پی حمایت گروهی و تقویت همبستگی؛
۳-تشویق و ترغیب نژادپرستی در پی تأکید بیش از حد بر گروه و شبکه اجتماعی خاص؛
۳-تشویق و ترغیب نژادپرستی در پی تأکید بیش از حد گروه و شبکه اجتماعی خاص؛
۴-اثر سوء قدرت شبکه های اجتماعی به جهت ارضاء نیازهای احساسی و کم شدن وابستگی زوجها در خانواده؛
۵-سرمایه اجتماعی به عنوان ابزاری در اختیار نخبگان جامعه است تا به وسیله آن بر دامنه امتیازات خود بیافزایند.
باید توجه داشت که سرمایه اجتماعی یک ویژگی ژنتیکی فطری نیست، بلکه پدیدهای برخاسته از تجارب تاریخ مردم است و لذا همواره در معرض تغییر قرار دارد. شناسایی میزان و روند سرمایه اجتماعی در میان مردم جامعه می تواند به شناسایی روند تحولات فرهنگی و اجتماعی آن جامعه کمک زیادی بکند(شارعپور، ۱۳۸۵: ۱۱۳).
در دو دهه اخیر، گسترش کاربرد و مفهوم سرمایه اجتماعی در متون علمی و پژوهشی، اسناد مربوط به سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در کشورهای مختلف جهان با روند فزایندهای ادامه دارد. امروزه سرمایه اجتماعی را یکی از اجزای ثروت ملتها و توسعه پایدار، یکی از ابزارهای ظرفیتسازی در اجتماعات، تدبیری برای پیشگیری و کاهش مشکلات اجتماعی و عاملی برای موفقیت برنامه های رفاه اجتماعی و ارتقای سلامت فردی و اجتماعی میدانند(توالایی و شریفیان ثانی، ۱۳۸۴).
در مجموع میتوان از سرمایه اجتماعی به عنوان ابزاری برای نیل به اهداف سیاست اجتماعی استفاده کرد. به همین دلیل توصیه می شود که در طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه ها، به طور صریح به ملاحظات مربوط به سرمایه اجتماعی توجه داشت.
۲-۲-۱۳ عناصر و مؤلفه های سرمایه اجتماعی
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی،/اعتماد عمومی/اعتماد نهادی/مشارکت غیررسمی همیارانه/مشارکت غیررسمی خیریهای/ مشارکت غیررسمی مذهبی/شرکت در اتحادیه ها، انجمنها، سازمانها و مؤسسات مدنی رسمی. با این وجود به نظر ما مؤلفه های اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعیی،مشارکت اجتماعی و تعلق اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویتکننده دیگریاند، از مؤلفه های اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این چهار مؤلفه از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی نیز هستند.
۲-۲-۱۳-۱ اعتماد اجتماعی
اعتماد در لغت به معنای تکیه کردن، واگذاشتن کاری به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتماد است(معین، ۱۳۷۵: ۳۰۲). این واژه در متون جامعه شناسی معمولاً به صورت زیر تعریف می شود: اعتماد«باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکاء به یک ادعا یا اظهار نظر، بدون آزمون کردن آن است»(لیون[۷۵]، ۲۰۰۲: ۶۶۴). در جای دیگر آمده که اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی، عدم قطعیت و مخاطره آمیز بودن آنان(میزتال[۷۶]، ۱۹۹۶: ۱۸). اعتماد نوعی شرطبندی در مورد کنشهایی است که دیگران در آینده انجام خواهند داد(زتومکا[۷۷]، ۱۹۹۹: ۲۴).اعتماد عبارت است از واگذاری منابع به دیگران با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش یابد و دستیابی به اهداف میسر گردد(کافی، ۱۳۸۰: ۱۰). اعتماد لازمه شکل گیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است. اعتماد اجتماعی ایجادکننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت که در عین وجود تفاوتها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی می شود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت، برابری و امنیت اجتماعی نیز فزاینده آنها میباشد. آنتونی گینز، اعتماد و تأثیر آن برفرآیند توسعه را زیربنا و زمینه ساز اصلی در جوامع مدرن میداند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصه های اجتماعی بیشتر و آسیبهای اجتماعی کمتر است(اکبری، ۱۳۸۳: ۱۱).
اعتماد اجتماعی شکلی از سرمایه اجتماعی است که جامعه آن را در گذر زمان، به تدریج و از طریق تعاملات افراد به صورت فرد با فرد به دست آورده و آن گاه به نوعی«خیر عامه» تبدیل می شود که مبنای اعتماد سایر افراد جامعه قرار میگیرد. از آنجا که این سرمایه ظرف مدتهای جدیدی شکل گرفته، برخلاف سرمایه های متعارف از بین نمیرود. اعتماد اجتماعی برخلاف اعتماد فردی، از شبکه های موجود در امور اجتماعی، مدنی و هنجارهای روابط متقابل ناشی می شود. حق کنترل رفتار و اعمال فرد، صرفاً از آن وی نبوده، بلکه به طور جمعی از سوی جامعهای که در آن قراردارد بر وی اعمال می شود، علت آن عمدتاً این است که ممکن است این اعمال بر دیگران نتایج ناخواستهای را تحمیل کنند؛ عواقبی که نمی توان در جامعه، مبادله آنها را تحت کنترل در آورد. احتمالاً هنجارهای مؤثر ارتباطهای متقابل، به شبکه های در هم تنیده و متراکم مبادلات اجتماعی مربوط میگردند. به ویژه آن دسته از روابط اجتماعی که به طور افقی در پهنه گروهبندیهای گوناگون اجتماعی سازمان یافتهاند، برای مثال شبکه های عمودی در سلسله مراتب سازمانی که پاسخگویی را طلب می کنند، اما عدم تقارن اطلاعاتی وجه مشخصه آنهاست و نمی توانند به تنهایی اعتماد ایجاد شده توسط شبکه های افقی از نوع سلسله مراتب کوتاهتر را ترویج کنند. این نوع اعتماد اجتماعی، سطوح بالاتری از پذیرش داوطلبانه کارها را ترویج می کند و هزینه مبادلات را به دلیل کاهش هزینه های قراردادی و کنترلی، بسیار پایین میآورد(الوانی و شیروانی، ۱۳۸۰: ۱۲۷).
۲-۲-۱۳-۲ انسجام اجتماعی
انسجام واژهای است که نوعی هماهنگی همراه با نظم را به ذهن متبادر می کند و در فارسی به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی کاربرد دارد(دهخدا، ۱۳۴۲). این واژه به لحاظ مفهومی، احساس مسئولیت متقابل، بین چند نفر یا چند گروه است که از اراده و آگاهی برخوردار باشند، در واقع این مفهوم، دربردارنده یک معنای اخلاقی است که متضمن وجود اندیشه یک وظیفه و یا الزام متقابل است. همچنین یک معنای مثبت از آن بر می آید که وابستگی متقابل کارکردها، اجزا و موجودات در یک کل ساخت یافته را میرساند. به زبان جامعه شناسی، همبستگی و انسجام، پدیدهای را میرساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضای به یکدیگر وابسته و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند(بیرو، ۱۳۷۵). این پدیده اجتنابپذیر، سیال و نسبی، با هم فکری، همیاری و هماهنگی داوطلبانه و حضور ارادی شهروندان در انجام وظایفی که در حیطههای گوناگون مناسبات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیش روی افراد قرار میگیرد، شکل میگیرد(صالحی امیری، ۱۳۸۸).
انسجام یا همبستگی اجتماعی معمولاً مفهومی را میرساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابستهاند و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند. انسجام اجتماعی همچنین نوعی احساس ارتباط، گرایش و تعامل با دیگران است و منظور از آن احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند(بیرو[۷۸]، ۱۳۷۵: ۴۰۰). انسجام اجتماعی در این معنا، در واقع احساس همبستگی، پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر دارند (وزیری، ۱۳۸۳: ۱۱۸). این برداشت از انسجام که به برداشت روانشناسان اجتماعی از این مفهوم نزدیک است، آن را عمدتاً به صورت احساسی نزدیکی عاطفی با افراد دیگر تعریف می کند. اما به نظر میرسد، انسجام اجتماعی مفهومی فراتر از احساس نزدیکی با ارتباط عاطفی با یکدیگر باشد و در واقع میباید چیزی باشد که بر ماحصل این احساس نیز دلالت کند. به عبارت دیگر در معنای قبل، انسجام اجتماعی بیشتر همان«وفاق اجتماعی» تصور می شود، در حالی که این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند.
۲-۲-۱۳-۳ مشارکت اجتماعی
واژه مشارکت یک کلمه عربی بر وزن مفاعله است. مشارکت در فرهنگ معین به معنای شرکت دادن، انبازی کردن و همین طور به معنای تعیین سود یا زیان دو یا چند تن که با سرمایه های معین در زمانهای مشخص به بازرگانی پرداختهاند آمده است. دهخدا نیز در لغتنامه خود این مفهوم را مأخوذ از تازی و به معنی شراکت و انبازی کردن و حصهداری و بهره برداری میداند(اکبری، ۱۳۸۳: ۲۷). همچنین عدهای مشارکت را از لحاظ لغوی به معنی کمک فعال و واقعی مشخص به یک عمل میدانند. آلن بیرو میگوید:«مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است. به همین جهت از دیدگاه جامعه شناسی تمیز قائل شد. واژه مشارکت معادل واژه «Participation» لاتین است که از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص میباشد. در فرهنگ بین المللی و بستر معانی زیر برای اصطلاح« Participation» آمده است: عمل یا وضعیت شرکت جستن، بهرهوری در چیزی، مشارکت بر اساس رابطه خویشاوندی که بیش از یک نفر در آن شرکت داشته باشند(اکبری، ۱۳۸۳: ۲۸-۲۷).
بنابراین مشارکت اجتماعی را میتوان فرایند سارمانیافتهای دانست که از سوی افراد جامعه به صورت آگاهانه، داوطلبانه و جمعی با در نظر داشتن هدفهای معین و مشخص به منظور سهیم شدن در منابع قدرت انجام میگیرد. شهود چنین مشارکتی، وجود نهادهای مشارکتی چون انجمنها، گروه ها، سازمانهای محلی و غیر دولتی است(ازکیا و غفاری، ۱۳۸۳: ۲۹۳).
۲-۲-۱۳-۴ تعلق اجتماعی
مفهوم حس تعلق اجتماعی: مفهوم حس تعلق اجتماعی را میتوان وابستگی به اجتماع یا گروهی معین تعریف کرد. به عبارت دیگر، کسی که حس تعلق و تعهد دارد، عضو جداییناپذیر گروه است. عضویت در گروه به فرد هویت میبخشد و فرد اغلب، در ارزشها و تجربیات و سایر احساسات گروه درگیر می شود؛ او به گروه احترام میگذارد و به آن تعهد دارد و با آن همکاری می کند(کوتابا و تامی[۷۹]، ۲۰۱۰).
«حس تعلق اجتماعی» یکی از نیازهای اساسی انسان و محصول روابط اجتماعی اوست که تأثیر فراوانی بر آسیبهای اجتماعی به طور عام و انحرافات محلی به طور خاص دارد.
حس تعلق اجتماعی از نیازهای اساسی انسان است و افراد سعی می کنند از طریق تعامل با دیگران، به این حس دست یابند. در واقع، افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق نیستند، برای انطباق با محیط با استرس و مشکلات زیادی روبهرو میشوند.
امروزه، شواهد زیادی وجود دارد( هانگ و همکاران[۸۰]، ۲۰۰۵؛ کارپیانو و هیستاد[۸۱]، ۲۰۱۰؛ بامیستر و لری[۸۲]، ۱۹۹۵) که حس تعلق اجتماعی در کاهش ناهنجاریهایی مانند انحرافات، بزهکاری، سوء مصرف مواد مخدر و سیگار و الکل و افسردگ تأثیرگذار است و باعث بهبود سلامتی و روانی و شادی افراد در اجتماع می شود. در مطالعات اخیر نیز به مفهوم تعلق اجتماعی و احساس ناشی از آن، به عنوان حلقه مفقود شده در تبیین تحولات و مسائل اجتماعی توجه شده است.
این مفهوم، اغلب از دیدگاه های مختلفی از روانشناسی و جامعه شناسی و کالبدی بررسی شده و هر دیدگاه سعی کرده است از نگاه مخصوص به خود، به این مفهوم بپردازد(ناطقپور، ۱۳۸۳). به همین دلیل، میتوان گفت حس تعلق اجتماعی دارای ابعاد چندگانه است که عبارت است از:
بعد کالبدی: به ارتباط فرد با خانه، محل کار، محیط همسایگی و محله مربوط می شود؛
بعد اجتماعی: به ارتباط فرد با خانواده، دوستانف همکاران و همسایهها مربوط می شود؛
بعد اجتماع محلهای(گروهی): به معنای دستیابی به منابع در اجتماعی محلهای است(لیپوکن و دیگران[۸۳]، ۲۰۰۴).
حس تعلق اجتماعی فرایندی است که طی آن، مسئولیت پذیری و اعتماد اجتماعی افزایش مییابد و به مشارکت میانجامد. همچنین با تنظیم روابط اجزای هر نظام، به کاهش پیچیدگی روابط اجتماعی منجر شده و رفتار دیگران را پیش بینیپذیر می کند. این امر باعث افزایش اعتماد اجتماعی و به دنبال آن، افزایش احساس امنیت اعضای جامعه و کاهش ناهماهنگی شناختی و سرانجام، ثبات رفتار اعضای جامعه می شود و همبستگی و انسجام و حس وفاداری به جامعه را افزایش میدهد. در نتیجه، افراد به دلیل وابستگی به جامعه خود، آمادگی ایثار و فداکاری برای آن را پیدا خواهند کرد. بنابراین، میتوان حس تعلق اجتماعی را یکی از مبانی مهم احساس مسئولیت اجتماعی و ارکان تصمیم گیری فرد درباره تنظیم روابط مناسب و ثمر بخش با جامعه دانست( ناطقپور، ۱۳۸۳).
در روانشناسی اجتماعی، تعلق به گروه نه تنها یکی از نیازهای اساسی انسان در نظر گرفته شده است، بلکه نوعی منبع قوی هویت اجتماعی نیز نامیده می شود که به شکل گیری مفهوم«خود» در فرد بسیار کمک می کند(بامیستر و لری، ۱۹۹۵؛ هاگرتی و همکاران[۸۴]، ۱۹۹۲).
از نظر جامعه شناسی، تعلق، عضویت در گروهاست. این تعریف بر ابعاد رفتاری مفهوم حس تعلق، از قبیل مشارکت و درگیری فرد در گروه دلالت دارد. این ارجاعات رفتاری نیز نشانه های فیزیکی تعلق است. از نظر معنوی نیز تعلق، رابطه احساسی و متافیزیکی خاص را به یک فرد یا مکان نشان میدهد(ناطقپور، ۱۳۸۳).
کارپا و اتیندل راست (۱۹۹۱) حس تعلق را این گونه تعریف می کنند:« تعلق دو بعد دارد: وقتی میگویم «آن مال من است» یعنی مالک آن منم؛ ولی وقتی میگویم «تعلق دارم»، به این معنی نیست که فردی مالک من است؛ بلکه بدین معنی است که من مشارکت میکنم و نیز در واقعیتی فراتر از خودم درگیر شدهام. این واقعیت ممکن است رابطهای باشد بین فرد و دیگری، محله، مذهب یا کل دنیا. پس«من تعلق دارم»، یعنی «من جای خود را در اینجا پیدا کردهام» (چو[۸۵]، ۲۰۰۷).
از تعاریف ارائه شده صاحبنظران این حوزه، سه بعد اساسی حس تعلق اجتماعی مشخص می شود:
۱-بعد احساسی: وقتی فردی در موقعیتی قرار میگیرد، احساس می کند به آن دل بستگی دارد. این دل بستگی باعث وفاداری و علاقه او شده و آرزو برای ماندن در آن موقعیت را به وجود میآورد.
۲-بعد شناختی: این که فرد بداند در موقعیتی خاص، دیگران چه انتظاری از او دارند و این انتظارات چه نتایجی برایش در پی دارد. به عبارت دیگر در بعد شناختی، فرد از طریق حس تعلق، هویت جدیدی برای خود تعریف می کند.
۳-بعد عملی: رفتاری است که در موقعیتی خاص از فرد سر میزند. به عبارت دیگر، فرد به درگیر شدن تمایل دارد و در کارهای گروهی همکاری کرده و از نظر مادی و زمانی برای آن موقعیت هزینه می پردازد.
بنابراین حس تعلق وضعیتی احساسی و شناختی و رفتاری است که در فرد وفاداری و التزام به جمع، قواعد، نقشها، هنجارها و ارزشها ایجاد می کند و باعث می شود وی با انتظارات دیگران سازگاری و تطابق یابد؛ حتی اگر در این راه، متحمل هزینه شود. باید توجه کرد تعلق را باید داوطلبانه و تجلی هم بستگی و پیوند ذهنی فرد با دیگران دانست. در واقع، نشانه سلامت جامعه و حس تعلق اجتماعی و مکانی افراد به جامعه است.
۲-۲-۱۴ مقایسه سرمایه اجتماعی با دیگر سرمایهها
شاید مهمترین پیشرفت علم اقتصاد، این اندیشه بوده است که مفهوم سرمایه به گونه ای که در ابزارها، ماشینآلات و دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است، می تواند بسط یابد و شامل سرمایه انسانی نیز شود. همانطور که سرمایه فیزیکی سبب تسهیل امر تولید می شود، مدیریت سرمایه انسانی با ایجاد تغییر در انسانها و جهتدهی به رفتار افراد سبب ایجاد مهارت ها و تواناییها در اشخاص می شود، یعنی افراد را قادر میسازد به شیوه های جدید رفتار کنند(کلمن، ۱۳۷۷: ۴۶۲). البته این دیدگاه، یعنی نگاه ابزاری به انسان، دارای مخالفان جدی در بین متفکران ارزشگراست. در دیدگاه دیگر، سرمایه انسانی منشأ بسیاری از تغییرات و به عبارتی، محور تغییرات قلمداد می شود؛ یعنی به جای اینکه سرمایه انسانی صرفاً ابزاری برای تولید باشد، خود یکی از اهداف توسعه و رشد جوامع است.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی در ابعاد زیر با دیگر سرمایهها متفاوت است:
۱٫استفاده و به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تحلیل آن نمی شود بلکه عدم استفاده از سرمایه موجب تحلیل آن می شود؛ بنابراین، به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تقویت و افزایش آن خواهد شد.
۲٫این سرمایه به آسانی مشاهده نمی شود و مورد سنجش قرار نمیگیرد.
-
- سرمایه اجتماعی از طریق مداخلههای بیرونی ساخته نمی شود.
۴٫نهادهای دولتی، ملی و منطقهای تأثیر زیادی بر میزان و نوع سرمایه اجتماعی دارند و افراد را قادر به داشتن تلاش های بلند مدت، در جهت توسعه سرمایه اجتماعی می کنند(استروم[۸۶]، ۲۰۰۰: ۳۵).
آیا ارزشهای دینی مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی است؟
با توجه به تعاریفی که از سرمایه اجتماعی ارائه شد، به نظر میرسد ارزشها و سرمایه های دینی(عناصر و مؤلفه های دینی از جمله خدامحوری، اخلاق، عدالت، انصاف و … به عنوان سرمایهای در دین تلقی می شود)، یکی از مهمترین مؤلفه های سرمایه های اجتماعی است؛ زیرا عناصر اصلی تعریف سرمایه اجتماعی در دین موجود است. دین این قدرت را دارد که به صورت محسوس و نامحسوس، روابط و هنجارهای اجتماعی قوی مبتنی بر نفع فردی و جمعی همراه با نگاه عقلایی، خیرخواهی، اعتماد در روابط و عدالت محوری… بر اساس رویکرد الهی و توحیدی برای زندگی دنیوی و اخروی جوامع انسانی را تضمین کند. البته باید دقت کرد که مفهوم سرمایه اجتماعی ریشه در تفکرات غربی و دور از مفاهیم توحیدی دارد و در آنجا رشد و نمو پیدا کرده است، حال آنکه دستگاه و پیکره دینی مبتنی بر عناصر توحیدی است(ردادی، ۱۳۸۷: ۱۲۲).