(همان: ۷۵۵/ ۴)
جمشید شام را از تصرف مهراج خارج میکند و تاج و تخت پادشاهی را به «نوذر» از خویشاوندان افسر و قیصر بوده است – میسپارد و خود با غنایم فراوان به روم بازگشت. قیصر او را گرامی داشت و دو هفته جشن گرفتند و در هفتهی سوم مهیای عروسی گشتند، جشن بزرگ فراهم شد. بعد از یک سال هوای چین به سرش افتاد، اما افسر مخالف بود، چرا که طاقت دوری فرزندش را نداشت.
سرانجام پادشاه ده روز به شکار رفت و از آنجا عازم چین شد و سالهای سال فرمانروای کشور چین بود (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۲۸).
۴-۲٫ بررسی عناصر داستان
۴-۲-۱٫ طرح (پیرنگ)
طرح داستان مثنوی جمشید و خورشید ساده و ابداعی است که در خواننده و مخاطب کشش و لذت چندانی ایجاد نمیکند. حوادثداستان در کل طبیعی و باورنکردنی است. هرچند حوادث غیرواقعی و غیرطبیعی نیز به چشم میخورد؛ مانند: دعوت پریان از جمشید به مهمانی و یا جنگ جمشید با اکران و صحبت با انواع گلها و …
داستان دارای نقطه بحران و اوج و کشمکش است ولی چندان خواننده را درگیر خود نمیکند. قهرمان داستان عازم راهی پرخطر میشود که این حوادث هفت خان را تشکیل میدهد و در نهایت جنگ با رقیب بر سرعشق خورشید است که او را هم برکنار زده و به وصال خورشید میرسد.
داستان دارای پیرنگ بسته است زیرا داستان شامل حوادث طبیعی و غیرطبیعی چون گذشتن از مراحل سخت هفت خان، گفتوگو با شمع، اشیاء، حیوانات، گلها و موجودات بیجان که به زبان میآیند و نقش آفرینی میکنند؛ مثل سخن گفتن و دلجویی گلها از جمشید برای رفع ملال خاطر وی، ورود به شهر جنیان و آشنایی با حورزاد، جنگیدن با اژدها و دیو و شکست دادن آن دو و … که در تمام داستانهای اساطیری نیز دیده میشود.
۴-۲-۱-۱٫ عناصر ساختاری طرح
۴-۲-۱-۱-۱٫ شروع و گره افکنی
گرهافکنی داستان از آنجا شروع میشود که جمشید در اوان جوانی است که با دیدن یک رویا تصمیم میگیرد زندگی خود را تغییر دهد. جمشید که با دیدن رویای خود تصمیم میگیرد با زندگی حقیقی و آنچه که بیرون از دنیای محدود قصر وجود دارد، روبهرو میشود. او که در خواب دختری به نام خورشید را میبیند، شیفته او میشود و از مهراب که بازرگان و جهان دیده و نقاش بود، میخواهد که تصویر خورشید دختر قیصر روم را به او نشان دهد. اینجاست که او دست از خانه و خانواده خود میشوید. آنها را ترک میکند و در دنیایی ناشناخته برای بهدست آوردن معشوق قدم میگذارد در حالی که مطمئن است خطرات بسیار برایش به دنبال دارد. شروع راهی که جمشید خود آن را انتخاب کرده یعنی جست و جوی هویت و آنچه که قرار است در زندگی بدست آورد.
۴-۲-۱-۱-۲٫ بحران
قیصر، پدر خورشید که از شادی شاه دلسرد شده بود و برای اینکه او را از سر راه خورشید بردارد، برای آزمودن شادی شاه می زیاد به او میخوراند ولی پسر خسرو شام از عهده این کار برنیامده و رسوایی به بار میآورد و در چوگان بازی با جمشید نیز شادی شاه عاجز میشود. جمشید در همان میدان چوگان بازی قیصر روم را از چنگ شیر میرهاند و شیر را به هلاکت میرساند و در نتیجه قیصر جمشید را بر شادی شاه به خاطر شجاعت، دلاوری و جوانمردی و … ترجیح میدهد.
قیصر همچنین برای پذیرفتن شادی شاه به دامادی بهانه میآورد و پیشنهادهای سختی را از او مطالبه میکند. شادی شاه هم به شام باز میگردد. افسر از این نگران است که مبادا شادی شاه به روم لشکرکشی کند موضوع را با جمشید در میان میگذارد. جمشید هم از قیصر اجازه میخواهد تا کار شام را یکسره کند.
۴-۲-۱-۱-۳٫ کشمکش و ناپایداری
جمشید در پیمودن راهی که پیشرو دارد، بسیار مصّر است و با وجود آن از راهنمای خود میشوند که راهی که در پیش دارد، بسیار پر مخاطره است. این مشکلات را با دل و جان پذیرا میشود و به راه میافتد. حتی نصایح پدر و التماسهای مادر نیز بر او کارگر نیستند. این قهرمان یا شخصیت اصلی با نیروهایی که در طی این مسیر علیه او برخاستهاند و یا با او سر مختلفت دارند به نزاع و مجادله و کشمکش میپردازد. بسیاری از این موانع و مشکلات از جمله: رسیدن به سرای جنیان، رویارویی با اژدها، مبارزه با اکوان دیو، غرق شدن در دریای مهیب و جنگ با رقیب، مواجه میگردد.
الف)انواع کشمکش
۱-کشمکش جسمانی؛
وقتی جمشید عازم راهی پر خطر میشود و در واقع هفت خان را پشت سر میگذارد. در خان دوم او به کوهی پر از اژدها میرسد و پس از مبارزه با اژدها سرانجام جمشید پیروز میدان میشود.
ملک با اژدهایی کان دو سر داشت
مقارن کرد ماری را که برداشت…
ملک تیغ زمّرد فام برداشت
ز افعی از زمرد کام برداشت…
ید بیضا به تیغش اژدها را
عصا کرد و بیفکند آن عصا را
(همان: ۶۵۲/ ۲-۸)
و در خان سوم جمشید به شهر اکوان دیو میرسد و پس از جنگیدن با اکوان توانست با شمشیر اکوان را نیز از بین ببرد و پیروز شود.