۲-۲-۱-۲) رابطه میان کار و مالکیت در اسلام
از دیدگاه اسلام اصلیترین منشأ مالکیت کار است. محمد باقر صدر در این رابطه مینویسد:
« کار سبب میشود که کارگر مالک حاصل کار خویش شود و این مالکیت خصوصی که براساس کار پیریزی شده، نشان میدهد که انسان به طور طبیعی تمایل دارد مالک حاصل کار خویش باشد و این تمایل از این احساس ناشی شده که هر فردی میخواهد بر کار خویش تسلط داشته باشد و همین شعور یا احساس است که به طور طبیعی باعث میشود که انسان برای تسلط بر حاصل کار خویش و بهره های ناشی از آن تمایل پیدا کند؛ به همین علت، تملک براساس کار، حق طبیعی انسان بوده از احساسات و عواطف غریزی وی سرچشمه میگیرد». [۶۱۲] بنابراین به نظر وی اسلام براساس تمایل طبیعی انسان، کار را پایهی اصلی مالکیت مقرر داشته است.[۶۱۳]
ابوالقاسم اجتهادی راههای کسب مال و مالکیتهای مجاز از نظر اسلام را در موارد زیر خلاصه کردهاند: «صید احیا و آباد کردن اراضی موات و بیصاحب، استخراج معادن، غنائم جنگ، دستمزد کاری که یک فرد برای دیگران انجام میدهد، اقطاع بر اساس حکم شرعی مانند: دیه ، ارث و …. و تجارت و کسب حلال و احتیاج»[۶۱۴] . او معتقد است آنچه از نظر اسلام مجوز تملک افراد است و وجه اشتراک هفت طرق نخست را تشکیل میدهد، کار و صرف نیروی انسانی است که در طریق نخست برای صید و در طریق دوم و ششم برای عمران و آبادانی و در طریق سوم برای استخراج ثروتهای نهفته در دل خاک و در طریق چهارم برای پیشرفت اسلام و در طریق پنجم برای پیشبرد و انجام کار دیگران و در طریق هشتم برای به کار انداختن سرمایه و نیروی انسانی به منظور بهدست آوردن منافع بیشتر انجام میگیرد. [۶۱۵] موارد هفتم و نهم (ارث، دیه و احتیاج) به نظر میرسد که با حکم کلی« کار منشأ ملاکیت است.» ناسازگار است, زیرا مالی که از طریق ارث یا دیه یا به سبب فقر و احتیاج به کسی داده میشود، در نتیجه کار یا عملی نیست که فرد آن را انجام داده باشد.
منذر قحف علل و اسباب تحقق حقوق مالکیت شخصی را به دو دسته تقسیم میکند که این طبقهبندی به رفع ناسازگاری فوق کمک خواهد نمود ایشان معتقدند شش طریق نخست برای کسب مالکیت موجب پیدایش حق مالکیت جدیدی میشوند، در حالی که سه طریق بعدی ارث و دیه، تجارت و احتیاج حق مالکیت را از فردی به فرد دیگر منتقل میکند. [۶۱۶] با توجه به این تقسیم بندی میتوان کار را در اسلام منشأ مالکیت دانست.
صدر به دو پیامد مهم رابطه کار و مالکیت اشاره کرده است:
۱-از نظر اسلام، زمینه را برای پیدایش و پرورش انرژیها و خلاقیت انسانها فراهم میکند؛ زیرا هنگامی که کار عامل اصلی مالکیت باشد. رقابت و اندیشهی طبیعی ترقی خواهی همهی افراد نابغه را برمیانگیزد تا با همهی امکانات و خلاقیت خویش در راه تمدن و پیشرفت اقتصاد بکوشند. [۶۱۷]
۲- مالکیت خصوصی در اموالی تحقق میپذیرد که از کاربشری به وجود آمده یا شکل گرفته باشد و هرگز نمیتوان اموال وثروتهای طبیعی که کار در آنها دخالت و دستی نداشته است به تملک درآورد؛ زیرا پایهی مالکیت خصوصی کار است و تا آنگاه که دارایی در چارچوب کار بشری قرار نداشته باشد، نمیتوان آن را در دایرهی محدود مالکیت خصوصی به شمار آورد. [۶۱۸]
۳-۲-۱-۲) هدف از کار
نجات الله صدیقی، هدف از کار را در دو بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی میداند. به نظر ایشان اهداف فردی، نیازهای فردی و خانوادگی را بر آورد میکند. پسانداز برای آینده و تمایل به برجا گذاشتن ارث نیز اهداف صحیحی برای فعالیت مولد دانسته شده است. [۶۱۹] صدیقی اهداف اجتماعی در مورد کار و فعالیت اقتصادی را در عبارت« تلاش در راه خدا» خلاصه میکند. ریشه کن کردن گرسنگی و فقر، بیماری و بیسوادی و بسیج منافع برای تقویت دولت اسلامی و گسترش پیام خداوند، اهداف قابل ستایش فعالیتهای اقتصادی افراد دانسته شده است. کسی که درجهت این اهداف به فعالیتهای اقتصادی مولد میپردازد به ارادهی خداوند عمل میکند و در دنیا و آخرت به او وعدهی پاداش نیکو داده شده است. [۶۲۰]
صاحبنظران اسلامی اهداف کار را منحصر به انسانها ندانستهاند، بلکه از جمله اهداف کار را بقاء همهی موجودات میدانند. از نظر اسلام اگر از محصول عمل انسان حیوانات هم برخوردار شوند و سبب استمرار زندگی و حیات طبیعت شود، برای او صدقه مینویسند. [۶۲۱] همچنین آبادی زمین از جمله اهداف کار اقتصادی شمرده شده است. [۶۲۲] خداوند از انسانها خواسته است که زمین را آباد سازند (هود / ۶۱). علاوه بر موارد مذکور، عمل و کار اقتصادی، به ذات برای مؤمن مطلوبیت دارد، حتی اگر خود او، خانوادهاش و جانداران از آن بهرهمند نشوند. [۶۲۳]
۴-۲-۱-۲) کار و استراحت
دین اسلام براساس عدل به تمامی جوانب زندگی توجه کرده و هدف آن رشد انسانی در همهی ابعاد است. مؤمن کامل را کسی میداند که اوقات زندگی خود را در بین فعالیتهای مختلف که لازمهی زندگی است تقسیم کند. انسان متقی برای برقراری تعادل بین امور زندگی، بخشی از ساعات خود را برای کسب درآمد و تأمین معیشت زندگی صرف و با کار و تلاش نیاز خود را برطرف میکند. بخشی دیگر را به عبادت و تعالی روح و ارتباط با خداوند اختصاص میدهد و در بخش سوم به لذتهای زندگی توجه میکند. [۶۲۴] در این رابطه موسی بن جعفر (ع) در روایتی میفرمایند: [۶۲۵] «تلاش کنید که کارهای روزانه خود را به چهار زمان تقسیم کنید:
زمانی برای مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش؛
زمانی برای تلاش در فعالیتهای اقتصادی زندگی؛
زمانی برای معاشرت با برادران و انسانهای مورد اعتماد؛
زمانی نیز باید به تفریحات سالم و لذتهای مشروع اختصاص یابد.
بنابراین انسان به استراحت به همان اندازه نیازمند است که به کار کردن نیاز دارد تا بتواند توازن مناسبی را بین فعالیتهای جسمی و روحی خود برقرار کند. [۶۲۶] به همین دلیل خداوند در قرآن شب را مایهی استراحت و آرامش آدمی معرفی میکند: «خداوند است که شب را برای شما آفرید تا در آن آرامش بیابید و روز را دارای دید (روشن) قرار داد (تا همه چیز را ببینید و بتوانید کار کنید) »(غافر / ۶۷ ).
۳-۱-۲) عدالت در اقتصاد اسلامی
عدالت، مهمترین گمشده و دیرپاترین دغدغهی بشر و خواست همیشگی و همه جایی بشر است که در آموزههای دینی نیز توجهی خاص به آن شده است. اسلام دین قسط و عدل است و کتاب آسمانی اسلام، قرآن، مردمان را به عدل فرمان میدهد و به قسط دعوت میکند. [۶۲۷] قرآن کریم هدف اصلی بعثت پیامبران و فرود آمدن کتابها و شرایع آسمانی را از جانب خدا برپایی عدل وقسط از سوی مردم شمرده است؛ [۶۲۸] بنابراین هدف اصلی اسلام، بنای جامعه مبتنی بر قسط و اخلاق به دست افراد بشر است. [۶۲۹]
نظام اقتصادی یکی از مهمترین زیر نظامهای اجتماعی اسلام است. تأمین عدالت اقتصادی نیز یکی از مهمترین اصول و اهداف نظام اقتصادی اسلام است. به نحوی که همهی هنجارهای رفتاری اسلام دربارهی تخصیص منابع، تولید، تبادل کالاها و خدمات و توزیع درآمد و ثروت در پی تأمین عدالت اقتصادی هستند[۶۳۰]. تأکید نظام اقتصادی اسلام بر قسط و عدل، یکی از ویژگیهای این نظام در مقایسه با نظامهای دیگر است. [۶۳۱] براین اساس، «عمر چپرا» میزان عدالت موجود در تخصیص و توزیع منابع و محصولات را ضروریترین ملاک و معیار برای سنجش میزان اسلامی بودن اقتصاد یک کشور میداند؛ [۶۳۲] در نتیجه به نظر یدالله دادگر جامعهای که در آن عدالت اقتصادی نباشد، نباید ادعا کند که اقتصاد آن براساس دین است[۶۳۳].
در قرآن بر اصل عدالت بسیار تاکید شده است و دربارهی قسط و عدل حدود چهل آیه آمده است. قرآن تصریح میکند که نظام هستی و آفرینش بر عدل و توازن و براساس استحقاقها و قابلیتهاست.
همچنین عدل تشریحی ، به معنی این که در نظام جعل ، وضع و تشریح قوانین، همواره اصل عدل رعایت شده و میشود ، به صراحت مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم تصریح شده است که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد: [۶۳۴] «همانا فرستادگان خویش را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس (قانون) فرستادیم تا مردم به عدالت قیام کنند» (حدید ۲۷).
قرآن کریم امامت و رهبری را پیمان الهی و مقامی ضد ظلم و توأم با عدل میداند (بقره /۱۲۴). قرآن انسان اخلاقی را به عنوان صاحب عدل نام میبرد[۶۳۵] .
در قرآن توحید، معاد، نبوت، امامت و زعامت، آرمانهای فردی و هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار است. عدل قرآن آنجا که به توحید یا معاد میرسد به نگرش انسان به هستی و آفرینش شکلی خاص میدهد و به عبارت دیگر نوعی جهانبینی ایجاد میکند. آنجا که به نبوت ، تشریع و قانون مربوط میشود معیار قانون شناسی ارائه میدهد و به عبارت دیگر جای پایی برای عقل است که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط به شمار آید. آنجا که به امامت و رهبری مربوط میشود، شایستگی است. آنجا که پای اخلاق به میان میآید، آرمانی انسانی است و آنجا که به اجتماع کشیده میشود، مسئولیت است. [۶۳۶]
در روایات نیز به عدل و جایگاه آن در زندگی اجتماعی و اقتصادی توجه زیادی شده است. در حدیثی از علی (ع) میخوانیم: «عدل مایهی زنده بودن احکام است.»[۶۳۷]؛ در نتیجه زنده ماندن دین و احکام آن به اجرای عدالت بستگی دارد و در صورت فقدان قسط و عدل، حضور و بقای دین در معرض خطر است. [۶۳۸]
علی(ع) دربارهی نقش عدالت در برانگیختن مردم به فعالیت و آبادانی شهرها میفرماید: «شهرها با هیچ چیز بهتر از عدالت آباد نمیشود»[۶۳۹].
«بیمیلی به کار در حکومت ظالم، به اندازهی میل به کار در حکومت عادل است»[۶۴۰]. زیرا عدالت، سازگار با فطرت انسان است و به او نشاط میبخشد و او را به کار و خدمت و انجام دادن آنچه بر او واجب است برمیانگیزد و ظلم مخالف فطرت انسان است و او را از کار و خدمت و انجام دادن آنچه بر او واجب است باز میدارد[۶۴۱].عدالت در کلام علی(ع) به عنوان عامل اصلاح ذکر شده است: « مردم را چیزی جز عدالت اصلاح نمیکند»[۶۴۲]. بنابراین اصلاح اجتماعی با حضور ستم ، فقر ، و بهرهکشی در جامعه سازگار نیست. [۶۴۳]
۱-۳-۱-۲) تعریف عدالت و قسط
قبل از ذکر تعاریف قسط و عدالت، ذکر یک نکته لازم است؛ با وجودی که این دو واژه مترادف به نظر میرسند، معمولاً عدالت جنبهی عامتر و قسط وضع خاص تری دارد. در بسیاری از موارد قسط، بیشتر عدالت اقتصادی را در برمیگیرد. البته عدالت در امور حقوقی، اجتماعی ، اقتصادی و غیره به کار میرود، ولی قسط، غالباً مفهوم اقتصادی یا حداقل پیوند اقتصادی دارد. [۶۴۴]
قسط به معنی سهم ، بهره و نصیب و همچنین به معنی دادگری و برابرسازی است و نصیب در مفهوم اسلامی آن، چیزی است که هر فرد باید در زندگی واجد آن باشد؛بنابراین، فقر متضاد با رسیدن حصه هر کس به اوست و به همین جهت مردود است؛همانگونه که فزون طلبی مالی و اتراف و اسراف نیز افزون خواهی بر سهم است و مانع رسیدن سهمهای دیگر مردمان به ایشان میشود که به همین دلیل آن نیزباطل و مردود است. [۶۴۵]
مرتضی مطهری برای عدالت مورد نظر در ادبیات اسلامی، سه تعریف ارائه میکند: تعریف نخست از عدالت، عبارت از وجود هماهنگی و تناسب میان اعضای یک مجموعه برحسب هدف یا مصلحت آن است. بیعدالتی در این تعریف به معنی ظلم نیست،بلکه به معنی بیتناسبی است. تعریف دوم، عبارت است از رعایت مساوات میان اشخاصی که استحقاق مساوی دارند. در این تعریف نیز بیعدالتی نه به معنای ظلم، بلکه به معنی تبعیض است. تعریف سوم، عبارت است از دادن پاداش و سهم افراد به اندازهی حق و شایستگی آنان. به گفتهی مرتضی مطهری این تعریف اخیر همان عدالت اجتماعی است و بیعدالتی در اینجا به معنی ظلم است. [۶۴۶]
محمّد باقر صدر در مورد تعریف و مفهوم عدالت اجتماعی مینویسد: نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پیریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده کند. عدالت اجتماعی اسلام، مفهوم ذهنی خشک و تو خالی نیست که بتوان آن را به صورتهای مختلف توجیه و تفسیر کرده همچنین آن را به جوامعی که نظر آنها دربارهی عدالت اجتماعی فرق میکند واگذار نکرده؛ چون دیدگاه جوامع دربارهی عدالت اجتماعی به نسبت اختلاف افکار و درک آنها از زندگی، اختلاف پیدا میکند. اسلام برای تحقق این اصل حیاتی برنامهی معین دارد و میتوان آن را در اجتماعی زنده و با تحرک عملی کرد.[۶۴۷] بنابراین عدالت مورد نظر اسلام از جانب شارع آن تبیین و تصریح نشده است و باید کشف شود.
صدر سپس بیان میکند از آنجایی که هدف دین اسلام برقراری قسط است پس تمام قوانین و حلال وحرامها و مستحب و مکروههایی که در دین اسلام برای معاملات تجاری و فعالیتهای اقتصادی وضع شده است، مبتنی بر همین ایده عدالت و به قصد محقق کردن آن بوده است. [۶۴۸]به نظر صدر عدالت اقتصادی مد نظر اسلام وقتی محقق میشود که حقوق مالکیت همهی تولیدکنندگان، مصرف کنندگان و سایر نهادهای اقتصادی تأمین شود؛ لذا تحقق عدالت عبارت از دادن حق به صاحب حق است ؛ بنابراین محمّد باقر صدر در کتاب « اقتصاد ما» در صدد کشف حقوق شرعی دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی است تا سهم و پاداش آنان به اندازهی حق و شایستگی ایشان داده شود[۶۴۹]
ملاحظه میکنیم که تعریف محمّد باقر صدر از عدالت که بهطور ضمنی از روش ایشان در کشف مکتب اقتصادی اسلام بهدست میآید با تعریف سوم مرتضی مطهری منطبق است.
۲-۳-۱-۲) انواع عدالت
عدالت را به اقسامی مانند اجتماعی، قضایی، اقتصادی و … تقسیم میکنند. عدالت اجتماعی در اسلام، یکی از ابعاد عدالت کلی است و عبارت از ایجاد فرصتهای برابر و رفع موانع بهطور مساوی برای همهی آحاد جامعه است. عدالت قضایی را نیز میتوان برابری همهی آحاد جامعه در برابر قانون تعریف کرد. مفهوم عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه بهعنوان یک اصل کلی عدالت در اسلام، به منزلهی صفت ممیزهی نظام اقتصادی اسلام شناخته میشود؛ زیرا همهی قوانین مربوط به اعمال اقتصادی مجاز و غیر مجاز از سوی مصرفکنندگان، تولید کنندگان ، دولت و نیز مسئله حقوق مالکیت ، تولید و توزیع ثروت مبنی بر مفهوم عدالت اسلامی است[۶۵۰]. «الحیات» در مورد جایگاه و رتبهی اقسام عدالت مینویسد:
«چه بسا عدالت اقتصادی و معیشتی در مرتبهی اول قرار گیرد؛ زیرا که زمینه ساز اقسام دیگر عدالت است. از این رو، پیامبران الهی پس از دعوت مردم به توحید (معرفت خدای یگانه و عبادت او) آنان را به تصحیح داد و ستدها و پر و پیمان دادن اجناس به هنگام کشیدن و پیمانه کردن و نکاهیدن از ارزش کالاهای یکدیگر دعوت کردهاند. (اعراف / ۸۵) که همهی این موارد از مصادیق عدالت اقتصادی هستند؛ لذا مناسب است عدالت اقتصادی با تفصیل بیشتری مطرح شود». [۶۵۱]
۳-۳-۱-۲) عدالت اقتصادی
اقتصاد عدالت محور، جزئی از جامعهی درستکار، سالم و دارای اخلاق است که در اسلام هدفی اساسی به شمار میآید. شالودهی کلیهی احکام رفتاری اسلام را مفهوم عدالت تشکیل میدهد که تحت آن همهی رفتارها، صرف نظر از شکل و محتوای آن باید از عدالتی که در شرع مقدس توصیه شده است پیروی کنند. در اقتصادی که مورد نظر اسلام است، همهی عوامل تولید بالنده، هدفدار و مترقی هستند و همهی اعضای جامعه سهمی را که حق آنان است دریافت میکنند. در چنین اقتصادی، عواملی که باعث شود جامعه به گروه ها و طبقات مختلف تقسیم شود وجود ندارد. [۶۵۲] اجزای عدالت اقتصادی در یک جامعهی اسلامی عبارتند از: [۶۵۳]
الف) برابری آزادیها و فرصتها برای کلیهی اعضای جامعه در استفاده از منابع طبیعی؛
ب) عدالت واسطهای؛
ج) عدالت در توزیع درآمد
به عبارت دیگر عدالت اقتصادی تضمین کنندهی عدالت پیش از تولید در حین تبادل کالاها و خدمات و نیز در ضمن توزیع درآمد و ثروت است. پیش از تولید، تحقق عدالت به این گونه است که فرصتهای مناسب برای همهی افراد جامعه فراهم شود تا به منابع و امکان بهره وری از آنها دست یابند. این عدالت از رهگذر هنجارهایی حاصل میشود که در چارچوب حقوق مالکیت در اسلام جای دارند. [۶۵۴]
عدالت واسطهای، حاکی از نوعی عدالت در مبادله است. اسلام برای مبادلهی عدالت آمیز تأکید زیادی بر اخلاق و عدالت در بازار و کارایی آن دارد. بازاری که براساس این احکام کار کند، بهای عوامل تولید شده را منصفانه و عادلانه تعیین میکند. در اسلام قیمت عادلانه اشاره دارد به قیمتی که بازار برای کالا یا خدمات تعیین میکند، مشروط به این که همهی مشارکت کنندگان در بازار، رفتار و گفتاری مطابق شرع داشته باشند. [۶۵۵]
آخرین جزء عدالت اقتصادی در اسلام عدالت در توزیع درآمد و ثروت است. با فرض وجود فرصتها و آزادی برابر برای همگان، حاصل کار افراد از نظر مقدار و کیفیت با هم تفاوت زیاد دارد. مساوات حکم میکند که افراد با کاراییهای متفاوت، پاداش متفاوتی نیز دریافت دارند. در این صورت رعایت این مساوات ممکن است به ایجاد نابرابری منجر شود؛ از این رو، اسلام از ثروت کسانی که توانایی و قابلیت تولید ثروت بیشتری دارند، حقی نیز برای افراد ناتوان قایل است. انواع مالیاتها (مثل زکات، خمس، خراج و … ) که در شرع مقدس آمده برای حفظ حق مزبور است؛ بنابراین سازوکار عدالت اقتصادی اسلام تلاش میکند تا نابرابری موجود در جامعه را تعدیل نماید. [۶۵۶]
۴-۳-۱-۲)نظریه توزیع در اقتصاد اسلامی
دو بحث تخصیص و توزیع از جمله مباحث کلیدی اقتصاد به شمار میروند. مسئله کارایی در مورد تخصیص و مسئله عدالت و برابری در مورد توزیع مطرح میشود. هدف اصلی در همهی اقتصادها تأمین همزمان کارایی و عدالت است. یکی از مشکلات اصلی در اقتصاد، ظلم و بی عدالتی در توزیع است.اسلام برای برطرف کردن این مشکل راه حلها و نظریاتی در زمینهی توزیع مطرح کرده است. در این قسمت ابتدا، معیارهای توزیع در اسلام را مطرح کرد و سپس دو نظریهی « توزیع قبل از تولید» و نظریهی «توزیع پس از تولید» را بررسی میکنیم. علل اختلاف درآمدها در اسلام و نظر اسلام در مورد نابرابری در درآمد و ابزارهای توزیع مجدد درآمد در اقتصاد اسلامی، بحث پایانی را به خود اختصاص میدهند.
دراندیشهی دانشمندان اسلامی دو نکتهی اساسی مورد توافق است: [۶۵۷]
۱-ثروت نباید در دستان عدهی کمی از مردم ثروتمند انباشته شود.
بررسی رابطه متقابل دین و اقتصاد- قسمت ۱۱