سومین دسته از مدل های مرتبط با سنجش سرمایه فکری، مدل های بازده دارایی ها است. اساس این مدل ها بر پایه محاسبهی مقدار بازده دارایی ها (آی – او – ای) استوار است. در این مدل ها به منظور سنجش سرمایه فکری به طریق روبرو عمل می شود. ابتدا در آمدهای پیش از مالیات تقسیم بر متوسط دارایی های مشهود سازمان شده و مقدار حاصل با متوسط صنعتی مقایسه شده و از طریق محاسبه تفاوت این دو، و ضرب این تفاوت در حد متوسط دارایی های مشهود سازمان، درآمد سالانه از اقلام نامشهود به دست می آید. در مرحله نهایی متوسط درآمد سالانه از اقلام نامشهود بر متوسط هزینه سرمایهای یا نرخ سود و بهره تقسیم شده، و بر این اساس مقدار به دست آمده به عنوان ارزش سرمایه فکری در نظر گرفته می شود.
مدل ارزش نامشهود محاسبه شده ( سی – آی – وی )
مدل ارزش نامشهود محاسبه شده جزو مدل های بازده دارایی ها است، که در سال ۱۹۹۷ میلادی توسط توماس استوارت معرفی شده است[۹۰]. صورت اولیه این مدل، توسط گروه تحقیاتی ان – سی – آی وابسته به دانشکده کسب و کار کلوگ دانشگاه نورس وسترن، پایه گذاری گردیده است. این مدل در ابتدا توسط کارخانجات تولیدی نوشابه به منظور تخمین میزان کاهش درآمد و دارایی های نامشهود، در اثر ممنوعیت های به وجود آمده در مسیر این کارخانجات به کار گرفته شد. از سوی دیگر آی – آر – اس نیز، مدلی مشابه برای محاسبهی ارزش متناسب با دارایی های نامشهود، با هدف اخذ مالیات طراحی نموده بود. از سوی دیگر، نظریه پردازان و پژوهشگران مختلفی در جهت بهبود این مدل اقدام نموده اند که در این میان تلاش های دیوید لوتی، از دیگران پر اهمیت تر است (لوتی[۹۱] ، ۱۹۹۸).
این مدل، بر پایه محاسبه ارزش جاری خالص متوسط مازاد بازدهی سرمایه پس از مالیات بنا نهاده شده است. استوارت در قالب این مدل، هفت مرحله محاسبهی ارزش نامشهود را اینگونه توصیف مینماید:
محاسبه میانگین در آمد قبل از مالیات برای سه سال گذشته.
مراجعه به ترازنامه ها و به دست آوردن میانگین دارایی های مشهود در پایان سال مالی برای سه سال گذشته.
تقسیم درآمدها بر دارایی ها به منظور تعیین بازدهی دارایی ها.
محاسبهی متوسط بازده دارایی ها در آن صنعت به خصوص، برای دوره سه سالهی مشابه.
محاسبه بازده مازاد، از طریق ضرب متوسط بازده دارایی در صنعت در متوسط دارایی مشهود شرکت و کسر این مقدار از درآمد قبل از مالیات محاسبه شده در مرحله اول.
محاسبه توسط نرخ مالیات در درآمد در سه سال و ضرب آن در بازده مازاد، کسر مقدار به دست آمده از بازده مازاد به منظور به دست آوردن مازادی که قابل نسبت دادن به دارایی های نامشهود است.
محاسبه ارزش جاری خالص به دست آمده در مرحله ششم از طریق تقسیم مقدار مازاد بر نرخ تنزیل متناسب، مانند: هزینه سرمایه شرکت(استورات، ۱۹۹۷).
مقدار ارزش نامشهود محاسبه شده، انعکاسی از سنجش توانایی سازمان در به کارگیری دارایی های نامشهود خود به منظور عملکرد بهتر در قیاس با سایر شرکت ها است. در واقع، رشد شاخص ارزش نامشهود محاسبه شده، نشان از ایجاد ظرفیت خلق ثروت در آیندهی کسب و کار دارد. ظرفیتی که ممکن است در آن زمان، بازار آن را رصد نکرده باشد. یکی از مهمترین مزایای ارزش نامشهود محاسبه شده، ایجاد امکان مقایسه و الگوگیری بر پایه نتایج ممیزی الی، به شکل درون سازمانی و برون سازمانی در سطح صنایع مشابه است. در واقع این مدل، علاوه بر این که مانند سایر مدلها، کمک به تولید نسبتی عددی مینماید، امکان الگوگیری و مقایسه در سطحی وسیع را برای سازمان فراهم میآورد(خاکاوند و همکاران، ۱۳۸۸).
مدل های کارت امتیازی
چهارمین دسته از مدل های مرتبط با سنجش سرمایه فکری، مدلهای کارت امتیازی است. در خلال استفاده از این مدل، مولفههای گوناگون دارایی های نامشهود و سرمایه فکری تعریف شده و شاخص ها و سنجههای متناسب ایجاد و در قالب کارتهای امتیازی آماده سازی میگردند. در این مدلها امکان ایجاد شاخص های ترکیبی بر پایه تلفیق مولفههای سرمایه فکری وجود دارد. در مدلهای کارت امتیازی از آنجایی که فضای سنجش به درون دادها، فرآیندها و برون دادهای واقعی نزدیکتر است، لذا امکان گزارش گیری سریع از خلال استفاده از این مدل ها وجود دارد. به طور کلی میتوان مزیت عمده این مدل ها را در ایجاد بینش صحیح و کارآمد در خط مشیگذاری به حساب آورد. از مدلهای کارت امتیازی، در حوزه مدیریت دانش نیز به طور گستردهای استفاده می شود. چرا که این مدلها در قیاس با دسته مدلهای دیگر، امکان تجزیه و تحلیل فراگیرتری پیرامون سرمایه فکری و دارایی های دانشی و عملکردهای مرتبط با آنها ایجاد می کنند.
مدل کارت امتیازی متوازن ( بی – اس – سی )
مدل کارت امتیازی متوازن جزو مدلهای کارت امتیازی است، که در سال ۱۹۹۲ میلادی توسط روبرت کاپلان و دیوید نورتون معرفی شده است. این مدل در واقع قدیمی ترین مدل، از دستهی مدل های کارت امتیازی است، که با معرفی آن به طور گستردهای در اوایل دهه نود میلادی مورد توجه قرار گرفت و به مرور زمان، با تکامل و تعدیل این مدل و معرفی نسخه متکاملتر نقشه استراتژی و در کنار آن، پیشنهاد مدلهای جدید دیگر، جزو مدلهای تاریخی سنجش سرمایه فکری در جهان به حساب می آید.
عبارت متوازن در کارت امتیاز متوازن به تعادل یا توازنی اشاره دارد که این مدل میان اهداف مالی از یک سو، اهداف غیر مالی از سوی دیگر، و اهداف کوتاه مدت ( به حداقل رساندن شکایات مشتریان در کوتاه مدت ) از یک سو و اهداف بلند مدت (ارتقا سطح رشدو یادگیری کارکنان در بلند مدت ) از سوی دیگر و اهداف داخلی از یک سو (افزایش بهره وری) و اهداف خارجی ( افزایش سطح رضایت مندی مشتریان ) از سوی دیگر، برقرار می کند. در واقع، عدم کفایت شاخص های مالی برای سنجش عملکرد، شرکتها را بر آن داشت که سایر فعالیتهای خود مانند: ارتباط با مشتری، نوآوری درفرآیندها و آموزش کارکنان را نیز مورد سنجش قرار داده و برای سنجش عملکرد آنها شاخص های دیگری را به شاخص های مالی بیفزایند (خاکاوند و همکاران ، ۱۳۸۸).
در این مدل برای جامعیت شاخص ها، سنجهها و درک تصویری روشن از سازمان بایستی مدیران اطلاعاتی بر پایه چهار چشم انداز موجود در مدل، در یک کارت جمع آوری نموده و به تحلیل آن بپردازند. این چهار چشم انداز عبارتند از:
چشم انداز مشتریان ( مشتریان چه دیدگاهی نسبت به سازمان دارند؟)
چشم انداز فرآیندهای داخلی کسب و کار (به چه فرآیندهای داخلی باید دست یافت؟)
چشم انداز رشد و یادگیری (چگونه می توان بهبود و ایجاد ارزش را تداوم بخشید؟)
چشم انداز مالی ( چگونه باید به سهامداران خود نگاه کرد؟)
متناسب با هر جنبه مدل کارت امتیازی متوازن، مجموعه ای از شاخص ها و سنجهها، در محورهای اصلی تعریف شده و وضعیت سازمان به واسطه آنها مورد سنجش قرار میگیرد. در جدول زیر به نمونه ای از آنها اشاره شده است.
چشم انداز مشتریان |
درصد مشتریان رضایت مند از زمان بندی تحویل. درصد مشتریان رضایت مند از زمان بندی کیفیت. درصد مشتریان رضایت مند از مسئولیت پذیری، همکاری و مهارت های ارتباطی. |
چشم انداز فرآیندهای داخلی کسب و کار |
استفاده موثر از تجارب در فرآیندها و سازمآنهای مشابه تعداد معاملات صورت پذیرفته با بهره گرفتن از تجارت الکترونیکی. میزان برآورده شده اهداف سیاست های عمومی سازمان. درصد تحقق اهداف خط مشی گذاری شده. و … |
چشم انداز رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی |