«پس از آنکه افراد با وضع آشفته ای سربازخانه ها را ترک گفتند …. انبارهای خواربار و آذوقه و لباس خالی گردید… از این آشوب عده زیادی شبانه استفاده کردند»[۱۴۴].
در هشتم شهریور شرایط ترک مقاومت را سفرای روس و انگلیس به دولت ایران تسلیم کردند که از دولت ایران خواسته شده بود که: ۱- در مغرب و جنوب[۱۴۵] قسمتهایی از خاک کشور و در شمال[۱۴۶] از قشون ایرانی تخلیه شود تا نیروی نظامی متفقین آن نواحی را اشغال کنند.
۲- در ظرف یک هفته کلیه اتباع آلمانی به جز اعضای رسمی سفارت آلمان از ایران خارج شوند.
۳- شرایط لازم برای حمل و نقل تجهیزات نظامی با بهره گرفتن از راه آهن و جاده ها فراهم شود[۱۴۷].
آنها تأکید کردند در صورت پذیرش خواسته های آنها از قزوین به سمت تهران حرکت نخواهند کرد. با مذاکراتی که بین نخست وزیر و وزیر امور خارجه با سفرای روس و انگلیس انجام شد و با اشغال نکردن پایتخت توسط متفقین به شاه گفتند «چون نیروی خارجی به پایتخت نخواهد آمد حرکت اعلی - حضرت دیگر ضرورتی ندارد. شاه هم متقاعد و از عزیمت منصرف می شود[۱۴۸].» دولت فروغی بر ای تحویل ندادن آلمانی ها شروع به مذاکره کرد زیرا قصد داشت به جای تحویل آلمانی ها به نیروهای متفقین آنها را خود از راه ترکیه روانه آلمان سازد. بالاخره رفتار دولت ایران منجر به آن شد که متفقین خواسته های خود را شدید تر کنند. آنها خواستار تحویل اتباع آلمانی و اخراج اتباع کلیه دول محور- ایتالیا، بلغارستان، مجارستان و رومانی شدند.
روز هجدهم شهریور ماه دولت ایران با تعطیلی سفارت خانه های مورد نظر موافقت کرد. اما در ۱۹ شهریور روزنامه اطلاعات در سر مقاله خود با انتقاد از متفقین به رابطه ایران و کشورهای محور اشاره کرد و نوشت که سفارت خانه های ما در پایتخت این کشورها دایر بر روابط سیاسی ما با آنها برقرار خواهد ماند[۱۴۹]. متفقین انتشار این مقاله را بهانه قرار دادند و خواستار تسلیم آلمانی ها شدند در غیر این صورت تهران را اشغال خواهند کرد.
آنها در ۲۴ شهریور به دولت اطلاع دادند فردا تهران را اشغال خواهند کرد. اما در روز بیست و پنجم شهریور قبل از اینکه نیروهای متفقین وارد تهران شوند رضا شاه به توصیه سفارت انگلیس از سلطنت استعفاء داد و به نفع ولیعهد کناره گیری کرد. متن استعفاء در صبـح روز بیست و پنجم شهریور توسـط فروغی نوشته شـد و رضا شاه بعد از امضای آن به طرف اصفهان حرکت نمود. در روز بیست و ششم شهریور نیروهای متفقین وارد تهران شدند و روز بعد در خیابان های تهران رژه می رفتند[۱۵۰].
۳-۲- باز سازی ارتش
پس از تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور ۱۳۲۰ و از هم پاشیده شدن ارتش تحولاتی اساسی در ساختار و سازمان ارتش ایران ایجاد شد و حامیان اصلی بازسازی ارتش شاه و دربار بودند.
در ابتدای مجلس و دولت از احیای قدرت ارتش در دوگانگی به سر می بردند چون تصور می کردند محمد رضا شاه هم از ارتش در تحکیم قدرت خود استفاده خواهد کرد و دوباره استبداد سلطنتی را احیا خواهد کرد. اما با فرپاشی و تضعیف دولت مـرکزی درباره شـورش های محـلی در نقـاطی از ایران آغاز شد؛ شـروع شورش های آذربایجان و کردستان بر اهمیت این مهم در بقای وحدت ملی و تمامیت ارضی تأکید شده پس از مدتی نه تنها شاه و دربار بلکه دولت و مجلس نیز از بازسازی و توسعه ارتش حمایت کردند.
۳-۲-۱- سازمان لشکرها، ستاد و آموزش
بازسازی و توسعه ارتش در آبان ۱۳۲۰ شروع شده و به دستور شاه جدید مقرر گردید که ستاد ارتش مأمور تهیه طرحهایی درباره امور استخدامی، انتقالات، ترفیعات، آموزش، حمل و نقل، تدارکات و بسیج همگانی تهیه شد. بر اساس تجدید نظر در سازمان ارتش تحولاتی اساسی در سازمان ارتش به وجود آمد. بعد از شهریور ۱۳۲۰ تمامی لشکرهای ارتش منحل شده بودند. در سال ۱۳۲۲ ده لشکر و دو تیپ در نیروی زمینی تشکیل شد:
۱- لشکرهای یک و دو تهران.
۲- لشکر سه آذربایجان خاوری (مرکز شهر تبریز).
۳- لشکر چهار باختر (سنندج)
۴- لشکر پنج جنوب باختری (خرم آباد)
۵- لشکر شش جنوب (شیراز)
۶- لشکر هفت جنوب خاوری (کرمان)
۷- لشکر هشت خاور (مشهد)
۸- لشکر نه (اصفهان)
۹- لشکر ده خوزستان (اهواز)
۱۰- دو تیپ مستقل سوار مکانیزه در تهران.[۱۵۱]
همچنین در مناطق مختلف کشور برای هماهنگی، هدایت و اداره یگان های مستقر قرارگاه های عمده ای ایجاد شد. کشور از لحاظ نظامی به پنج ناحیه تقسیم شد:
ناحیه یک مرکز
ناحیه دو آذربایجان
ناحیه سه باختر
ناحیه چهار جنوب
ناحیه پنج خاور
در سال ۱۳۲۴ شاه یک تجدید نظر کلی در سازمان نیروهای مسلح به عمل آورد و نیروی هوایی و دریایی از تابعیت ارتش خارج و هر یک از نیروهای سه گانه زمینی، هوایی و دریایی، ستاد جداگانه ای تشکیل و از نظر هماهنگی تابع ستاد کل گردیدند. در همین سال تیپ مستقل سوار مرکز به لشکر سواره تبدیل شد و در سال ۱۳۲۶ لشکر سوار منحل و افراد آن به لشکر دو مرکز و گارد شاهنشاهی منتقل شدند و لشکر یک مرکز به لشکر یک گارد شاهنشاهی تغییر نام یافت.[۱۵۲]مهمترین نقش شاه در اختیار داشتن فرماندهی کل نیروهای مسلح بود، که از قدرت انتخاب وزیر جنگ و تعیین رئیس ستاد ارتش برخوردار بود.
انتصاب این مقامات از شهریور ۱۳۲۰ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و پس از سرنگونی و سقوط دولت مصدق بر عهده شاه بود. وظیفه رسمی شاه تعیین نخست وزیر بود.[۱۵۳]
پس از شهـریور ۱۳۲۰ آمـوزش ارتش در دانشـکده افسری انجام می گـرفت. در سـال ۱۳۳۰ به دستور اعلی حضرت «دانشکده نظام» تأسیس شد.
این دانشگاه در ابتدای تشکیل، شامل ۹ دانشکده برای ارائه آموزش های تخصصی، دانشکده زرهی، پیاده، توپخانه، مهندسی مخابرات، ترابری، دژبان، سواره و خدمات فنی بود «که هر دانشکده آموزش دسته مربوطه را بر عهده داشت.»[۱۵۴]
در سال ۱۳۲۶ دانشکده جنگ دوباره شروع به کار کرد به علت اینکه در سال ۱۳۲۲ تعطیل شده بود.
۳-۲-۲- ژاندارمری
پس از شهریور ۱۳۲۰ بازسازی ژندارمری با دستور شاه در دوم مهر ماه آغاز شد این دستور درباره انتزاع واحدهای امنیه لشکرهای ارتش می بود.
بر طبق این دستور کلیه واحـدها امنیه نفرات و وسایل خـود را به وزارت کشور منتقل کردند و سرتیپ فضل اللّه زاهدی به ریاست اداره امنیه منصوب شد.
کشور به هشت ناحیه مرکز، آذربایجان، خراسان، کرمان، فارس، خوزستان، غرب و اصفهان تقسیم و هر ناحیه امنیه شامل بیست هنگ و پانزده گردان مستقل امنیه ایجاد شد.
در سازمان و تشکیلات جدید امنیه دوایر اداری، دفتر، تنظیمات، بازرسی، امور جزائی، حساب داری، کارپردازی، سررشته داری، بهداری، دامپزشکی، قرارگاه آموزشگاه گروهبانی برنامه ریزی شده بود.
اداره حراست از امور کلانتران مرزاز وظایف لشکرها منتزع و به ژاندارمری کل کشور «امنیه» واگذار شد و «برای اجرای مأموریت های لازم مرزبانی، ۲۴ کلانتر مرزی و معاونت کلانتری مرزی در مرزهای ایران تشکیل گردید.[۱۵۵]»
برای بهبود وضع ژاندارمری و تقویت و توسعه آن از سال ۱۳۲۱ مستشارانی از آمریکا دعوت و استخدام شدند.
از دهم آذر سال ۱۳۲۲ ریاست ژاندارمری به سرتیپ سطوتی محول شد. از آذر ۱۳۲۲ « اداره امنیه کل مملکتی» به ژاندارمری تغییر نام نهاد و جز در دوران کوتاهی از نخست وزیری قوام که ژاندارمری به «نگهبانی» تبدیل شد، به همین نام باقی ماند.[۱۵۶]
۳-۲-۳- نیروی دریایی و نیروی هوایی
اقدامات لازم برای تشکیل دوباره نیروی دریایی و هوایی از اواسط دهه ۲۰ شروع شد. نیروی دریایی ایران بلافاصله پس از شهریور ۱۳۲۰ با از دست دادن ناوها و ناوچه های ایرانی در خلیج فارس و دریای مازندران منحل شد.
زمانی که سپهبد جهانبانی وزیر کشور در سال ۱۳۲۵ راجع به گسترش قاچاق در خلیج فارس گزارشی را به هیأت دولت تقدیم نمود، به فرمان شاه مقرر گردید که ازدولت انگلیس خواسته شود به جای کشتی های ایرانی که غرق نموده اند کشتی های جدیدی به دولت ایران داده شود. دولت انگلیس پذیرفت که چهار ناو ۳۲۰ تنی که در سال ۱۳۲۰ تصرف کرده بود تحویل دهد ولی سرانجام با تحویل دو ناو به جای ناوهای غرق شده موافقت خود را اعلام کرد. با دریافت چهار ناو ۳۶۰ تنی و تحویل دو ناو جدید نیروی دریایی ایران در آذر ۱۳۲۵ فعالیت خودش را در جنوب آغاز کرد. روس ها هم که ناوچه های شمال را برده بودند پس از تخلیه ایران چهار ناوچه ایرانی را تحویل دادند[۱۵۷].
نیروی هوایی ایران هم بعد از شهریور ۱۳۲۰ در بلا تکلیفی به سر می برد. به طور کلی به خلبان ها نیروی هوایی اجازه پرواز داده نمی شود به علت اینکه از فرار احتمالی خلبانها با هواپیما به شوروی جلوگیری شود، چون هنوز آثار تبلیغات دموکراتها باقی بود. در سال ۱۳۲۷ تعداد کارکنان نیروی هوایی ایران ۳۴۱ نفر بود که تنها ۵۹ نفر از آنها تحصیلات عالی داشتند و فقط ۲۹ تن از آنها قادر به پرواز با هواپیما های جنگی بودند، در سال ۱۳۲۷ رزم آراء رئیس ستاد ارتش خواستار طرحی برای انحلال نیروی هوایی می شود[۱۵۸].
اما از آنجایی که سرگرد غلامرضا مصور رحمانی مأمور تهیه طرح انحلال نیروی هوایی بود توانست رزم آرا را متقاعد کند به جای انحلال این سازمان نیروی هوایی را تقویت کند و برای آن یک فرمانده تعیین شود. برای تجدید و توسعه سازمان نیروی هوایی، دانشکده خلبانی، آموزشـگاه فنی، مکانیک و اداره هواشناسی راه اندازی می شود. همچنین گروهی از خلبانهای نیروی هوایی برای تکمیل آموزش های خود به ایالات متحده و گروهی نیز به انگلیس اعزام شدند. کارکنان نیروی هوایی در سال ۱۳۳۱ به ۳۷۸۰ نفر رسید که صدها تن از این افراد در آمریکا و انگلیس آموزش دیده بودند. همچنین نخستین واحد چتر بازی و هوا برد ارتش در اواخر سال ۱۳۲۹ ایجاد شد و فرماندهی آن را در اختیار سروان منوچهر خسرو داد نهاده شد[۱۵۹].
۳-۲-۴- مستشاران آمریکا در ایران
عدم توانایی سازمانها و دستگاه های دولتی ایران در برخورد و مقابله با مشکلات ناشی از جنگ یک بار دیگر مسئله استخدام مستشاران خارجی را برای وزارت خانه ها و سازمان های مختلف دولتی ایران مطرح نمود. بازسازی ارتش و نیروهای مسلح پس از شهریور ۱۳۲۰ به طور کلی در همه زمینه ها با کمک مستشاران آمریکایی انجام شد. به طور کلی هدف ایالات متحده از تقویت نهادهای نظامی در ایران در مرحله اول مقابله با کمونیسم و در درجه دوم، دستیابی به منافع اقتصادی بود.
ارتش و دولـت دکتر مصـدق- قسمت ۶