به منظور تحققیافتن اهداف تحقیق، این پایان نامه در ۵ فصل تدوین شده است. این ۵ فصل عبارتند از:
در فصل اول شرح مختصری از ضرورتها و اهداف انجام تحقیق، تعریف مسأله و روند انجام پژوهش بیان شد.
در فصل دوم به تفصیل درباره مفاهیم بنیادین توسعه محصول جدید و مبانی رفتار فرد، گروه و تیم کاری پرداخته خواهد شد. همچنین مطالعات پیشین در زمینه های مختلف مرتبط با تحقیق نیز موردبررسی قرار میگیرد. در پایان نیز مفاهیم اصلی روش حل مسأله را شرح میدهیم.
در فصل سوم ابتدا به شرح کامل مسأله پرداخته و مدلی ریاضی برای مسأله ارائه میکنیم، سپس روند حل مسأله را بیان میکنیم.
در فصل چهارم به حل مثال عددی در نرمافزار لینگو و همچنین با الگوریتم ژنتیک در نرمافزار متلب پرداخته و نتایج حاصل را ارائه میدهیم.
در فصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهاد برای تحقیقهای پیشرو بیان می شود و در پایان نیز منابع و مآخذ گنجانده شده است.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه
در دنیای رقابتی کسب و کار امروز، فرایندهای توسعه محصول سرعت یافته و ارائه سریعتر محصولات به بازار یکی از معیارهایهای موفقیت در کسبوکار است. توسعه محصول جدید، اجرای یکی از استراتژیهایی است که از طریق آن یک شرکت تلاش میکند میزان فروش و سهم بازار خود را افزایش دهد. این کار از طریق بهبودبخشیدن یا اصلاح محصولات و خدمات کنونی یا ارائه محصولات جدید انجام میشود.
اولین گام در نوآوری محصول، تشکیل تیمی برای نوآوری محصول می باشد. تیم مذکور وظیفه توسعه و نوآوری محصول جدید را برعهده خواهد داشت. تیم تشکیل شده، باید متشکل از افرادی با وظایف، دانشها و تواناییهای متنوع باشد. به کارگیری تیمهای چندوظیفهای مستقیماً به اثربخشی کلی نوآوری محصول کمک می کند. همچنین تیمهای منعطف با وظایف متقاطع، در توسعه فعالیتهای جدید موفقتر هستند چون دارای ترکیب دانشی جدید بوده و به سازمانها قابلیت های جدیدی عرضه می کنند. این تیمها توانایی حل مسأله را در هنگام بروز مشکل و موانع سر راه اجرا، افزایش می دهند.
با توجه به آنچه گفته شد، افراد زیادی در سالیان مختلف به مدلسازی مسأله شکل گیری تیم پرداختهاند. در این فصل ابتدا مروری بر مطالعات انجامشده در زمینه تیمهای کاری و چگونگی تخصیص بهینه نیروی انسانی خواهیم داشت. سپس با توجه به محتوای پژوهش پیشرو به شرح مفاهیمی از جمله توسعه محصول جدید، منطق فازی، آزمون شخصیتی MBTI و مبانی رفتار گروه وتیم میچردازیم. پس از آن با توجه به مدل ریاضی مسأله، مطالبی پیرامون بهینهسازی چندهدفه ارائه خواهد شد.
۲-۲- پیشینه تحقیق
اَسکین و فیتزپاتریک در سال ۲۰۰۵، یک مدل ریاضی برای شکل گیری تیمهای انسانی اثربخش ارائه دادند. در این مدل اعضای تیم به نحوی انتخاب میشوند که مهارت های فنی موردنیاز را پوشش دهند. علاوه بر آن برای تشکیل تیمهایی با کارایی بیشینه، از شاخص کنش( یا تمایلات طبیعی )[۵] کالب ( KCI )[6] استفاده می کند ( شاخص کالب روشهای عملکرد غریزی انسان را اندازه گیری می کند. به گفته کالب، کنشها در فرایند یادگیری فرد نقشی اساسی دارند. ). در نهایت مدل را با روشی ابتکاری حل کردند. ]۱۹[
محقر و مصطفوی در سال ۲۰۰۷، الگو و مدلی برای انتخاب نظاممند گروه ( تیم ) یک پروژه و یا مراحلی از آن ارائه کردند. این مدل براساس الگوی سازگاری فازی پایهگذاری شده است. مفهوم سازگاری فازی برای سنجش میزان تناسب بین دو مجموعه فازی استفاده می شود که در این تحقیق، تناسب بین دو مجموعه فازی مهارت های هدف پروژه و مهارت های گروه های بالقوه مورد نظر است. درپایان، با بهره گرفتن از روش مجموع ساده وزین (SAW )[7] ، گروه ها رتبه بندی شده، گروه بهینه انتخاب و به پروژه تخصیص داده می شود.] ۱[
در سال ۲۰۰۸، مدرس و همکاران ضمن بررسی عواملی که در بستر سازمانی تیم توسعه محصول، موفقیت آن را تضمین مینمایند، با تشریح دو عامل مهم در سازماندهی تیم توسعه محصول یعنی استراتژی توسعه محصول و ویژگیهای سازمانی، مقدمات و پیشنیازهای لازم جهت سازماندهی تیم توسعه محصول را بیان کردند.]۲[
مویانگ و همکاران در سال ۲۰۰۹، مدلی مفهومی برای انتخاب از میان کاندیداهای رهبران و اعضای تیم ارائه دادند. به این منظور، اطلاعات بهدستآمده از آن که شامل امتیاز دانشی هر فرد و امتیاز آشنایی بین افراد میباشد را وارد مدل ریاضی می کنند. در نهایت با ارائه یک الگوریتم ژنتیک و معیارهای ارتباطات اجتماعی، به انتخاب اعضای تیم و مدیر تیم می پردازد.]۱۱[
هشام عبدالسلام در سال ۲۰۰۹، مدلی برای تخصیص تیمهای چندوظیفهای به سازمانهای توسعه محصول یکپارچه ( IPD )[8] یا هر سازمان برمبنای پروژه دیگر ارائه داد. این مدل مواردی از قبیل محدودیت در دسترسبودن کارکنان، مهارت های موردنیاز و همگنبودن تیم را در نظر میگیرد. همچنین با فرموله کردن و اختصاص تیم به پروژه های با بازدهی بالاتر، موجب بیشینهسازی بازدهی سازمان می شود.]۸[
زولال گونگر و همکاران در سال ۲۰۰۹، یک سیستم انتخاب کارمند بر اساس فرایند تحلیل سلسلهمراتبی فازی (FAHP) ارائه دادند.FAHP برای تعیین کارمند با بیشترین صلاحیت بهکار میرود که با رتبه بندی معیارهای کمی و کیفی سروکار دارد. در نهایت نتایج بهدستآمده از روش FAHP را با نتایج روش اهداف وزندار یاگر[۹] مقایسه شد. روشهای ارائه شده در این مطالعه، یک روش حمایتی تصمیم گیری برای تهیه اطلاعات بیشتر و کمک به مدیران برای تصمیم گیری بهتر تحت رویدادهای فازی معرفی کرد.]۱۲[
در سال ۲۰۱۰ ژی پینگ فَن و همکاران، روشی برای انتخاب اعضای تیمهای میانکارکردی ارائه کردند که در آن هر دو عملکرد فردی و عملکرد همکاری بین اعضا ( درون و بیرون سازمان ) در نظر گرفته شده است. برای این منظور از یک مدل برنامه ریزی چندهدفه ۰-۱ استفاده کردند.]۱۳[
کریستف دُرن و همکاران در سال ۲۰۱۱، یک مسأله توسعه یافته شکل گیری تیم را عنوان کردند که نه تنها نیازمند تعاملات مستقیم برای تعریف تیم است، بلکه علاوه بر آن به بررسی شبکه های ارتباطی پراکنده بین همکاران می پردازد. آنها از دو روش ابتکاری بر اساس الگوریتمهای ژنتیک و تبرید شبیهسازیشده استفاده کردند که در نهایت منجر به پیداکردن بهترین ترکیب از تعاملات مستقیم و ارتباطات مشتقشده از آنها می شود.]۲۰[
در سال ۲۰۱۲، توانا و همکاران یک چارچوب دومرحلهای برای انتخاب بازیکنان و شکل گیری تیم در فوتبال ارائه کردند. مرحله اول بازیکنان پیشنهادی را با بهره گرفتن از یک روش رتبه بندی فازی ارزیابی کرده و بهترینها را انتخاب می کند. مرحله دوم ترکیبهای پیشنهادی بازیکنان انتخاب شده را با بهره گرفتن از یک سیستم استنتاج فازی (FIS)[10] ارزیابی کرده و بهترین ترکیبها را برای تشکیل تیم انتخاب می کند.]۱۴[
نشاطی و همکاران در سال ۲۰۱۳، با ارائه یک چارچوب بهینهسازی براساس تحلیل جایابی تسهیلات برای شکل گیری تیم متخصص سه حالت زیر را در نظر گرفتند. مسأله اول شامل یافتن بهترین k متخصص برای کارهای مفروض است در حالی که به مهارت های موردنیاز به صورت ضمنی اشاره شده، در مسأله دوم مهارت های کارها صریحاً بیان شده ولی هر متخصص یک ظرفیت محدود برای اجرای این کارها دارد و در نهایت مسأله سوم ترکیبی از دو مسأله اول است. در نهایت روش پیشنهادی خود را با روشهای معمول و بهروز مسائل شکل گیری تیم مقایسه می کنند.]۱۵[
لیانینگ ژانگ و ژیانگ ژانگ در سال ۲۰۱۳، یک مدل بهینهسازی شکل گیری تیم برای پروژه های توسعه محصول جدید (NPD ) پیشنهاد دادند که تواناییهای جامع و روابط بینفردی تمام اعضا را در نظر میگیرد. برای نشاندادن تواناییهای اعضا یک فرایند تحلیل سلسلهمراتبی فازی (FAHP) براساس روابط ارجحیت زبانی فازی (LinPreRa) بهکار گرفته شده است؛ همچنین آزمون شخصیتی مایرز- بریگز (MBTI) برای مدلسازی روابط بین فردی بهکار رفته است.]۶[
در سال ۲۰۱۳، مهدوی و همکاران یک روش مجهز به تکنیک ابتکاری خوشهبندی ارائه کردند که کارمندان را با توجه به پارامترهای خلاقیت دستهبندی می کند. پس از بهکاربردن ماتریس خلاقیت (که یک ماتریس ۳بعدی کارمند- کار- کارمند است)، خوشهبندی توسط برنامه ریزی ریاضی اجرا می شود. در نهایت این مسأله در ابعاد بزرگ به وسیله الگوریتم ژنتیک ( GA )[11] حل می شود.]۷[
۲-۳- توسعه محصول جدید ( NPD )[12]
راجرز و شومِیکر (۱۹۷۲) بیان می کنند که نو بودن یک محصول یک مفهوم کاملا نسبی است و بستگی به ادراک مصرف کنندگان از محصول دارد. علاوه بر این، اکثریت فراگیر معتقدند که محصولات جدید حاصل توسعه و یا تغییر روی محصول فعلی هستند. تحقیقات در این حوزه نشان می دهد که تنها ۱۰ درصد محصولات جدیدِ معرفی شده هم برای شرکت و هم برای بازار جدید هستند (بوز و همکاران، ۱۹۸۲).
امروزه سرعت فرایندهای توسعه محصول و ارائه سریعتر محصولات و خدمات در بازار مسألهای است که شرکتها و سازمانها توجه خاصی به آن دارند. هر محصول یا خدمتی که در حال حاضر در بازار وجود دارد دوره و زمانی دارد و بعد از مدتی منسوخ میشود و محصول جدیدتر جایگزین آن میشود.
اگر فرایند توسعه محصول را به مسابقهای شامل سه زمان:
۱) زمان تولید : مرحله توسعه ایده اولیه برای محصول جدید تا مرحله قبل از عرضه محصول در بازار
۲) زمان ورود به بازار : مرحله عرضه و ارائه محصول در بازار ( بازار سنجی محصول )
۳) زمان کسب سود : مرحله گذر از نقطه سربه سر و کسب سود
در نظر بگیریم شرکت و سازمانی برنده واقعی خواهد بود که در این مسابقه برنده هر سه بخش باشد. کسب چنین موفقیتی منجر به این خواهد شد که فرایند توسعه محصول را یک فرایند زمان رسیدن به موفقیت بنامیم.]۲۳[
۲-۳-۱- اهداف فرایند توسعه محصول جدید
اهداف اصلی نوآوری محصول خلق ارزش، کسب مزیت رقابتی و موفقیت بلندمدت از طریق توسعه و تجاریسازی محصولات و خدمات جدید است. برای آنکه توسعه محصول جدید با موفقیت قرین شود، باید همزمان به سه هدف گاه متعارض دست یابد:
۱) به حداکثر رساندن تناسب محصول با احتیاجات مشتری
۲) به حداقل رساندن زمان سیکل توسعه
۳) تحتکنترل درآوردن هزینه های توسعه
- به حداکثر رساندن تناسب محصول با احتیاجات مشتری:
برای آنکه یک محصول جدید در بازار به موفقیت دست یابد، باید ویژگیهای جالبتر ،کیفیت بالاتر یا قیمت گذاری جذابتری نسبت به محصولات رقیب ارائه دهد.
- به حداقل رساندن هزینه و زمان سیکل توسعه:
شرکتی که قادر است زودتر محصول خود را به بازار آورد، از وقت بیشتری برای توسعه ( یا ترغیب دیگران به توسعه ) کالاهای تکمیلی( که به ارزش و جذابیت محصول میافزاید ) برخوردار است. در صورتی که کلیه شرایط یکسان باشند، محصولاتی که زودتر به بازار معرفی میشوند، احتمالا از مزیت پایگاه جا افتاده و فراهمبودن کالاهای تکمیلی نسبت به رقبای بعدی برخوردار خواهند بود. دیگر نکته مهم در رابطه با زمان سیکل توسعه به هزینه توسعه و کاهش مدت چرخه عمر محصول مربوط می شود. زمان سیکل توسعه، عبارت است از فاصله زمانی میان آغاز پروژه و عرضه محصول که معمولا برحسب ماه یا سال اندازه گیری می شود. نخست بسیاری از هزینه های توسعه ارتباط مستقیمی با زمان دارند. هم مخارج پرداخت حقوق کارکنان درگیر در امر توسعه و هم هزینه سرمایه شرکت با طولانیشدن زمان چرخه توسعه افزایش مییابند. دوم شرکتی که در به بازارآوردن نسل خاصی از تکنولوژی کند عمل می کند، غیر متحمل است که بتواند هزینه های ثابت توسعه را پیش از کهنهشدن این نسل از تکنولوژی به طورکامل مستهلک کند. سرانجام، شرکتی که به چرخه توسعه کوتاهی دست مییابد، می تواند با آشکارشدن لغزشهای موجود در محصول یا با وقوع پیشرفتهای تکنولوژیک بهسرعت در محصولاتی که ارائه می کند، تجدیدنظر کند یا آنها را ارتقا دهد.
۲-۳-۲- مراحل اصلی فرایند توسعه محصول جدید
برای توسعه و ارائه یک محصول جدید میتوان مراحل زیر را در نظر گرفت:]۴[
ایدهیابی
پالایش ایدهها
توسعه مفهوم
توسعه استراتژی بازاریابی
ارائه یک مدل شکل گیری تیم توسعه محصول جدید با سازگاری شبکه ای نیروی انسانی- قسمت ۲