۱-شهریه والدین در کشورهایی مانند آمریکا،انگلستان،سوئد
۲-اعتبارات وزارت کشور (بودجه دولتی) که بین مقامات محلی یا استانی توزیع که این اعتبارات ممکن است درآمد حاصل از فروش نفت،صادرات و… یا به نوعی درآمد ناخالص ملی باشد. می شود در کشورهایی مانند سوئد و آمریکا نام برد.
۳-دولت فدرال یا محلی در کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا
۴-کمک انجمن های (نهادی) دولتی و غیر دولتی و انجمن های مذهبی در کشورهایی مانند انگلیس و سوئد
۵-سازمان ها و شرکت هایی که نیروی انسانی مورد نیاز خود را از محصول نظام آموزش تأمین می کنند در کشورهایی مانند آمریکا و سوئد
۶-شهریه کتابخانه در کشوری مانند آمریکا
۷-کمک مردمی (مشارکت مردمی) و سازمان خیریه در کشورهایی مانند سوئد و انگلیس
۸-مالیات آموزشی در کشوری مانند انگلستان
۹-اخذ شهریه تحصیلی بالاتر از دانش آموزان خانواده های مرفه جامعه با نوید کسر مالیات کمتر از این افراد و اختصاص چنین هزینه هایی به دانش آموزان خانواده های بی بضاعت در کشوری مانند آمریکا
۱۰-اعطای بورسیه تحصیل به دانش آموزان بی بضاعت توسط مسئولان محلی حوزه آموزش در کشوری مانند سوئد
۱۱-تخفیف مالیاتی به افرادی که به مدارس کمک مالی قابل توجهی اعطا می نمایند در کشوری مانند سوئد
۱۲-معاف از مالیات برای مدارس خصوصی که ملک خرید و فروش می کنند در کشوری مانند آمریکا
۱۳-جوامع محلی از اخذ انواع مالیات،مالیات های حاصل از قراردادهای کارآموزی حرفه ای در کشوری مانند آمریکا و سوئد
همانطور که ملاحظه شد با بررسی چند کشور جهان بیشترین منبع تأمین کننده مربوط به دولت می باشد و به صورت مجزا مشخص نیست که چند درصد از مالیات ها صرف بودجه آموزش و پرورش می شود و فقط در کشورهای آمریکا،سوئد،انگلیس در مورد مالیات و بودجه آموزش صحبت به میان آمده است و قسمتی از بودجه آموزش و پرورش این کشور ها از مالیات می باشد.
سوال دوم تحقیق: کشورهای در حال توسعه به چه صورت در تامین منابع مالی آموزش و پرورش از طریق مالیات های محلی استفاده می کنند؟
۱ - کشور ایرلند :
طی قرن ۱۹ نظام آموزشی کشور از تحتالحمایگی مطلق دولتی خارج شده و مطابق مدل خصوصی مدیریت گردید. در حال حاضر نهادهای ایالتی به تأمین سهم عمدهای از بودجه آموزشی و اختصاصی کمکهای مالی به مدارس مبادرت مینمایند. لازم به ذکر است که سهم عمدهای از سرمایهگذاریهای آموزشی در مدارس ابتدایی و متوسطه توسط نهادهای ایالتی تأمین شده، بیشتر این مدارس از مالکیت خصوصی برخوردار بوده و اغلب تحت نظارت یک فرقه مذهبی قرار دارند. تا سال ۱۹۷۰ این مدارس توسط یک فرد روحانی از فرقههای مذهبی مختلف اداره میگردید. در حال حاضر مدارس مذکور توسط انجمن مدیران آموزشی اداره میگردد. گفتنی است تعداد محدودی از مدارس چند فرقهای که توسط گروههایی از والدین اداره میشوند نیز تحت سرمایهگذاری ایالتی قرار دارند. از سال ۱۹۹۰ بودجه مازادی معادل ۵۷ میلیون پوند جهت بر طرف شدن نقائص و کاستیهای آموزشی حوزه آموزش کشور به این امر اختصاص یافت ( چونز. گرنت-ترجمه مصطفی عماد زاده-۱۳۷۶).
گفتنی است که تصویب بودجه مذکور در جهت گسترش برنامههای ارتباطی خانه و مدرسه و جامعه و برنامههای جبرانی، فراهمآوری امکاناتی برای آندسته از دانشآموزانی که از نیازهای ویژهای برخوردار میباشند، تشویق دانشآموزان جهت تکمیل دوره آموزشی خود تا سال چهارم دبیرستان، پایهگذاری سرویس ملی روانشناسی تحصیلی گسترش برنامههای سوادآموزی بزرگسالان و برطرف نمودن کاستیهای موجود در تحصیلات سطح سوم صورت گرفته است.
تأمین هزینههای آموزشی. سیستم تأمین بودجه مقاطع آموزش ابتدایی و متوسطه در کشور ایرلند بر اساس الگوی خصوصی یارانهگیر مربوط به قرن نوزدهم طراحی شده است. در حال حاضر دولت ایرلند به تحت پوشش قرار دادن مدارس کل کشور مبادرت نموده است به نحوی که میتوان ادعا نمود که مدارس کشور از لحاظ مدیریتی به صورت خصوصی اداره شده اما منابع مالی آنها از سوی دولت و از محل بودجه عمومی کشور تأمین میگردد( قره باغباغیان- ۱۳۷۶).
به عبارت دیگر میتوان گفت که دولت به تأمین بودجه اکثریت قریب به اتفاق مدارس ابتدایی و متوسطه کشور مبادرت می کند. همانگونه که قبلاً نیز بدان اشاره گردید، اغلب مدارس کشور به صورت خصوصی و عموماً توسط یک فرقه مذهبی اداره میگردند. تا سال ۱۹۷۰ میلادی، هر یک از مدارس کشور تحت مدیریت یک روحانی فرقه مذهبی قرار داشتند که مدرسه به آن تعلق داشت و این در حالی است که امروزه نوع مدیریت سابق به مدیریت مشارکتی تغییر شکل یافته که در آن هیأتی متشکل از والدین، مربیان و سایر اعضای جامعه عهدهدار این مسئولیت گردیدهاند. در این میان برخی از مدارس چند فرقهای نیز فعالیت دارند که توسط گروههایی از والدین دانشآموزان تأسیس شده و اما توسط دولت تأمین اعتبار میگردند. هزینههای کلی و جاری مدارس مقطع ابتدایی منجمله حقوق و دستمزد معلمین از محل بودجه عمومی کشور تأمین و کسری آن از طریق کمکهای محلی فراهم میگردد. این در حالی است که مدارس مناطق محروم، دورافتاده و مدارس استثنایی از منابع مالی دیگری علاوه بر بودجه اختصاصی بهرهمند میگردند( کاتوزیان . محمد علی-۱۳۸۵).
نهادهای تأمین کننده بودجه آموزشی. طبق آخرین آمار به دست آمده طی سال تحصیلی ۹۷-۱۹۹۶ میلادی، حدود ۹۸% از دانشآموزان ایرلندی در مدارس دولتی تحصیل نموده و تنها قریب به ۲% از آنان در مدارس خصوصی به تحصیل مبادرت مینمایند. لازم بذکر است که مدارس خصوصی توسط نهادها و مؤسسات غیردولتی تأسیس و کنترل شده و هیچگونه وابستگی مالی به بخش دولتی ندارند. اکثریت مدارس مقطع ابتدایی و متوسطه کشور ایرلند از محل بودجه دولتی تأمین اعتبار میگردند. شایان ذکر است که این مدارس در تملک بخشها و گروه های خصوصی جامعه نظیر فرقههای مذهبی کاتولیک و پروتستان بوده و به صورت محلی از طریق نمایندگان هیأتهای مدیریتی اداره شده و حقوق معلمین و هزینههای عملیاتی آنان کاملاً از محل بودجه عمومی کشور تأمین میگردد. تا سال ۱۹۹۸ میلادی، هیچگونه ماده قانون ویژه اداره و نظارت بر نظام آموزشی مقاطع ابتدایی و متوسطه وضع نگردیده بود؛ تا این که در دسامبر سال ۱۹۹۸ میلادی، ماده قانون ویژه آموزش کشور از تصویب دولت گذشت. براساس ماده قانون مذکور، نظام آموزشی مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه کشور از پایه قانونی برخوردار گردید. بر همین اساس، دانشگاهها ودیگر مؤسسات آموزش عالی؛ نهادهای قانونی مستقل محسوب شده و نظارت بر امور مدارس کشور در حیطه وظایف دپارتمان بازرسی آموزش و علوم کشور قرار دارد ( بلاک . مارک –ترجمه حسن گلریز-۱۳۸۶) .
ماده قانون خدمات آموزشی. ماده قانون آموزش ویژه مدیریت مدارس کشور در سطح محلی به عنوان پایه و اساس حقوقی ترسیم گردیده است. بر اساس ماده قانون مذکور هیئت مدیره در انجام وظایف خود و تصمیمگیری در خصوص امور آموزشی در چارچوب یک سری از مقررات خاص از اختیارات تام برخوردار میباشد. از جمله برخی از عملکردهای مهم هیئت مدیره مدارس کشور میتوان به موارد ذیل اشاره نمود( لیپزیگر. دنی- ترجمه غلامعلی فرجادی-۱۳۷۵ ) .
- مدیریت مدارس به نیابت از دپارتمان آموزش و علوم در جهت تأمین منافع آموزشی دانشآموزان و والدین
- حصول اطمینان از برخورداری کلیه دانشآموزان از برنامههای آموزشی استاندارد
گزارش قوانین و مقررات پذیرشی مدارس به اطلاع عموم
- تهیه و تدارک امکانات در چارچوب منبع اختصاصی مدارس برای دانشآموزان مواجه با نیازمندیهای آموزشی ویژه
سرمایهگذاری در بخش آموزش. در کشور ایرلند سرمایهگذاری بخش دولتی و خصوصی در بخش آموزش در فاصله سالهای ۹۵-۱۹۹۰ میلادی به طرز چشمگیری افزایش یافت. گفتنی است که این نوع بر ۳۲% بالغ گردید. طی سال ۱۹۹۵ میلادی، پرداخت دولت از بودجه عمومی به بخش آموزش بر ۵/۱۳% بالغ گردید که در نوع خود از رشدی معادل ۲/۱ درصد برخوردار بود. سهم عمده بودجه بخش آموزش به مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه اختصاص مییابد. لازم به ذکر است که کل بودجه دولتی اختصاص یافته به بخش آموزش طی سال ۱۹۹۵ میلادی به عنوان درصدی از تولید ناخالص ملی به کمتر از ۳۹ درصد بالغ گردید( ووگل . ازرا- ترجمه علی اسدی -۱۳۸۶).
در فاصله سالهای ۹۵-۱۹۹۰ میلادی، پرداخت دولت به بخش آموزش عالی و کمکهای مالی ویژه دانشجویان تا سقف ۳۳% افزایش یافت. در همین فاصله زمانی بودجه آموزشی مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه نیز به ترتیب تا سقف ۳۴ و۲۲ درصد افزایش یافت. گفتنی است که میزان افزایش بودجه مقطع تحصیلی متوسطه با تعداد دانشآموزان ثبتنام شده در این بخش متناسب نبود زیرا در خلال این سالها تعداد دانشآموزان مقطع آموزش متوسطه به طور چشمگیری افزایش یافته بود.
بودجهبندی طرح آموزش همگانی. بودجه اختصاص یافته به طرح آموزش همگانی از کل بودجه آموزشی کشور بر۳/۴۴۱ میلیون پوند بالغ میگردد. گفتنی است که بودجه مذکور به ترتیب در بخشهای ذیل مصروف میگردد( هلک . ژاک –ترجمه عبد الحسین نفیسی) .
- آموزش پیش دبستانی : ۷۴ میلیون پوند
- طرح سوادآموزی ابتدایی : ۷۵/۱۱ میلیون پوند
- طرح سوادآموزی بزرگسالان : ۸/۷۳ میلیون پوند
- طرح تکمیل دوره تحصیلات پایه : ۵/۷۵ میلیون پوند
- طرح تأسیس صندوق ویژه برخورداری از فرصت مجدد آموزشی : ۹۵ میلیون پوند
- طرح حمایت از آموزش پناهندگان : ۵/۳ میلیون پوند
- آموزش درازمدت: ۰۸۵/۱ میلیون در این طرح موارد ذیل مورد توجه قرار دارد:
- طرح مجدد بازگشت به آموزش و تحصیل علم
- طرح حمایت و پشتیبانی فوقالعاده از آموزش از طریق ارائه خدمات مشاوره و راهنمایی
- طرح آموزش زبانهای خارجی
- طرح بهبود کیفیت آموزشی: ۱۲۶ میلیون پوند در این طرح موارد ذیل مورد توجه قرار دارد:
- بهبود وضعیت آموزشی مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه
- تضمین کیفیت نظام آموزش عالی
- بهبود وضعیت نظام ارزشیابی و مدارک علمی
- طرح فرصتهای برابر آموزشی: ۶/۱۹ میلیون دلار
- طرح تحقیقات، فنآوری، توسعه و ابتکار: ۵۵۰ میلیون پوند
- زیر ساختهای بخش آموزش: ۶۰۰/۱ میلیون پوند
سرمایهگذاری در آموزش همگانی. دولت ایرلند جهت مقابله با مشکلات آموزشی و تقویت سیاست آموزش همگانی اقدام به اجرای طرح (۵۷) میلیون پوندی در سراسر کشور نموده است. بنا بر طرح مذکور بودجهای جهت گسترش برنامههای ویژه آموزشی در خانه، مدرسه، جامعه، بهبود وضعیت خدماترسانی به افراد مواجه با نیازهای آموزشی، تشویق و ترغیب جوانان به ادامه تحصیل جهت تکمیل مقطع آموزش متوسطه، ارائه خدمات روانشناسی - آموزشی ملی، تقویت سوادآموزی بزرگسالان و مبارزه با مشکلات آموزشی موجود در مقطع آموزش عالی کشور به این امر اختصاص یافته است. لازم به ذکر است با وجود کاهش شمار دانشآموزان مقطع ابتدایی، سرمایهگذاریهای دولت در این بخش همچنان رو به افزایش است. علاوه بر این خاطرنشان میگردد که طی سالهای ۹۸-۱۹۹۷ و۹۰-۱۹۸۹ میلادی، نسبت معلمین به دانشآموزان مدارس مقطع ابتدایی به ترتیب معادل ۱/۲۲ و ۱/۲۷ بود. در این رابطه دولت ایرلند جهت حصول اطمینان از تأمین نیازهای آموزشی افراد جامعه به اجرای طرحهای مالی مشروح در ذیل مبادرت نموده است ( تیلاک. جنگالا- ترجمه ید اله مهر علی زاده -۱۳۸۳)
طرح ا بقاء تحصیلی ( SCP ). طرح ابقاء تحصیلی (تکمیل دوره تحصیلات آموزشی) به شکل یک قرارداد میان مدارس مقطع ابتدایی و متوسطه دارای آمار بالای افت و ترک تحصیل و دپارتمان آموزش و علوم و سایر نهادهای خدمات رسانی محلی منعقد گردیده است. طرح مذکور در قالب سه فاز برنامهریزی، اجرا و بازبینی نتایج به مورد اجرا گذارده شد. نحوه تأمین مالی طرح نیز به کیفیت، طراحی و اجرای صحیح آن بستگی دارد. در این طرح از مدارس موردنظر و شرکای محلی خواسته شده است تا حد ممکن در اجرای طرح از خود انعطافپذیری نشان داده تا از این طریق از منابع مالی و انسانی طرح حداکثر استفاده صورت گیرد. طرح ( SCP ) تحت نظارت تیم متشکل از یک هماهنگکننده ملی و یک گروه از دستیاران وی صورت میگیرد. از جمله مهمترین وظایف هماهنگکننده میتوان به موارد ذیل شاره نمود( گروه مشاوران یونسکو- ترجمه فریده مشایخ -۱۳۶۹).
۱- حمایت از مدیران مدارس و هماهنگکنندههای محلی در راستای اجرای طرح توسعه و گسترش تکمیل دوره تحصیلات آموزشی
۲- نظارت بر مشارکت فعال دانشآموزان و بهرهبرداری از منافع و منابع طرح
۳- تشویق و ترغیب مشارکت و همکاری میان افراد دستاندرکارطرح، اولیاء، نمایندگان نهادها و سازمانهای رسمی محلی
۴- مشارکت در جلسات ویژه مدیریت محلی در جهت گسترش تفاهم و اجرای صحیح طرح
۴/۸۷
۷/۹۱
۱۱/۵۵
۱۳/۴۳
۱۲/۲۱
۱۱/۲۵
۱۱/۳۱
۸/۴۸
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺟﺪﻭﻝ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻱ ۳-۱ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺭﺷﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻱ ۲۵ ﺳﺎﻟﻪ ۱۳۲۰-۱۳۴۵، ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺩﻭﻡ ﻭ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻧﻘﺶ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ، ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻭ ﺳﺮﻋﺖ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ، ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۵ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺯﺩﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻭﻟﺖ ، ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻘﺎﻁ ﻛﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﻋﻤﺮﺍﻧﻲ ﭘﻨﭻ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻗﻄﺐ ﻫﺎﻱ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻣﻬﻢ ﺩﻳﮕﺮ (ﻣﺜﻞ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ، ﺗﺒﺮﻳﺰ، ﺍﺭﺍﻙ، ﺍﻫﻮﺍﺯ ﻭ…) ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻧﻴﺰ، ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻱ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻭ ﻧﻮﺍﺣﻲ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﺪ، ﺁﻫﻨﮓ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺗﺮﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻛﺎﻫﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻫﺶ ﻃﺒﻖ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻫﺎ، ﺑﺎ ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﺟﺪﻱ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻭ ﺗﻤﺮﻛﺰﺯﺩﺍﻳﻲ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ۱۴۰۰ ﻛﻤﺎﻛﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ (ﻏﻤﺎﻣﻲ ،:۱۳۸۷ .( ۶۰ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۵ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺷﺒﻜﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﻠﻲ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻘﺎﻁ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺻﻨﺎﻳﻊ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻭﺳﻴﻊ ﻭ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺷﻬﺮﻱ ﺑﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﺷﺪﻩ
ﺩﺭ ﻃﺮﺡ ﺟﺎﻣﻊ ﻣﺼﻮﺏ ﺷﻬﺮﻱ، ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺁﺑﺎﺩﻱ ﻫﺎﻱ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ. ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻫﺎﻱ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﺣﻮﻝ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺍﺻﻠﻲ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ »ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮﻱ« ﻳﺎ »ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ« ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺖ. ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭﺳﻴﻌﻲ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﻭﻥ ﻓﻜﻨﻲ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻧﻈﻴﺮ ﻣﺴﻜﻦ، ﻛﺎﺭﮔﺎﻫﻬﺎﻱ ﺁﻻﻳﻨﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻋﻤﻼً ﺩﺭ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺘﮕﻲ ﻭ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﻲ ﺷﺪﻳﺪﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ (ﻣﺘﻮﺳﻠﻲ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺯﺍﺩﻩ ،.(۶۳-۶۴ :۱۳۸۵ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ
۹۷
ﻓﺼﻞ ﺳﻮﻡ: ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﺷﻬﺮﻱ- ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺩﻫﺔ ۱۳۷۰ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ، ﻫﻴﺌﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﻳﺰﻱ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻛﺸﻮﺭ، ﻣﺼﻮﺑﻪ ﻃﺮﺡ ﺭﻳﺰﻱ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻛﺸﻮﺭ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺐ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺎﺱ، ﻫﻴﺌﺖ ﻭﺯﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﻪ ﻣﻮﺭﺥ ۱۳۷۴/۷/۲۶ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﻤﺎﺭﻩ ۱۰۰/۲۹۹۴ ﻣﻮﺭﺥ ۱۳۷۴/۴/۱۴ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻣﺴﻜﻦ ﻭ ﺷﻬﺮﺳﺎﺯﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﺍﺻﻞ ۱۳۸ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﻳﺰﻱ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻛﺸﻮﺭ، ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ »ﻃﺮﺡ ﺭﻳﺰﻱ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻛﺸﻮﺭ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻧﻬﺎ« ﺭﺍ ﺗﺼﻮﻳﺐ ﻛﺮﺩ (ﻏﻤﺎﻣﻲ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، .(۶ :۱۳۸۶ ﻃﺒﻖ ﺍﻳﻦ ﻣﺼﻮﺑﻪ، ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ، ﺭﻱ، ﺷﻤﻴﺮﺍﻧﺎﺕ، ﻛﺮﺝ، ﻭﺭﺍﻣﻴﻦ، ﺍﺳﻼﻣﺸﻬﺮ، ﺳﺎﻭﺟﺒﻼﻍ، ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ، ﺭﺑﺎﻁ ﻛﺮﻳﻢ، ﭘﺎﻛﺪﺷﺖ ﻭ ﻧﻈﺮﺁﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺠﺰ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻓﻴﺮﻭﺯﻛﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻛﻤﺒﻮﺩ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻫﺎﻱ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺬﻑ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ( ﻣﺘﻮﺳﻠﻲ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺯﺍﺩﻩ ، :۱۳۸۵ .( ۶۴
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺷﻤﺎﺭﻱ ۱۳۷۵-۸۵ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ۷۰ ﻧﻘﻄﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﻱ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﭼﻨﺪﺑﺎﺩﻱﺁ ﺟﻤﻌﺎً ۲۶ ﻧﻘﻄﻪ ﺷـﻬﺮﻱ ﺩﻳﮕـﺮ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ. ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺁﺑﺎﺩﻳﻬﺎﻱ ﺑﺎﻻﻱ ۵۰۰۰ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۸۵، ۵۲ ﺁﺑﺎﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺟﻨﻮﺑﻲ ﻭ ﺟﻨﻮﺏ ﻏﺮﺑﻲ ﺗﻬﺮﺍﻥ (ﺍﺳﻼﻡ ﺷﻬﺮ- ﺭﺑﺎﻁ ﻛﺮﻳﻢ ﻭ ﺷـﻬﺮﻳﺎﺭ) ﻣـﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﺎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺁﺑﺎﺩﻱ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺣـﺪﺍﻗﻞ ۵۰ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻧﻘﺎﻁ ﺷﻬﺮﻱ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺎﻳـﺪ ﺍﺷـﺎﺭﻩ ﻛـﺮﺩ ﻛـﻪ ﺭﺷـﺪ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺶ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﻧﺎﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣـﻞ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﭼﻮﻥ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﺧﺼﻮﺻـﺎً ﺑـﻪ ﻣﻨـﺎﻃﻖ ﭘﻴﺮﺍﻣـﻮﻥ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻗﻴﻤﺖ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻣﺴﻜﻦ ﻭ ﺗﻐﻴﻴـﺮﺍﺕ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺳـﻄﺢ ﻣﻨﻄﻘـﻪ، ﻭﺿـﻌﻴﺖ ﺳـﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﺗﻲ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻣﻨﻄﻘﻪ، ﺩﻭﺭﻱ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑـﻪ ﺷـﺒﻜﻪ ﻫـﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒـﺎﻃﻲ ﻭ ﺷـﻬﺮ
ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﻭ ﺧﺪﻣﺎﺕ، ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﻱ ﺷﻐﻠﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﻧﻈـﺎﻳﺮ ﺍﻳـﻦ ﻫـﺎ ﺍﺷـﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ (ﻛﺎﺭﮔﺮ، ۲۳ :۱۳۸۸ - ۸۹ﻭ.(۲۱
ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﻤﺎﺭﻱ ﺳﺎﻝ۱۳۸۵ ﺑـﻪ ﺑـﻴﺶ ﺍﺯ ۱۲ ﻣﻴﻠﻴـﻮﻥ ﻧﻔـﺮ ﺭﺳﻴﺪ . ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﺷﺎﻣﻞ ۱۲ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ، ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ۳۰ ﺑﺨﺶ (ﻗﻠﻤﺮﻭﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ) ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ۵۰ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﻱ (ﻗﻠﻤﺮﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ) ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺁﻳﻨـﺪﻩ ﻧـﻪ ﭼﻨـﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ، ۱۵۰۰ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﺭﻭﺳﺘﺎ (ﺩﻫﻴﺎﺭﻱ) ﺑﻪ ﺍﻳـﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭﻫـﺎﻱ ﺣﻜـﻮﻣﺘﻲ ﻭ ﻣـﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﺍﻓـﺰﻭﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ (ﺁﺧﻮﻧﺪﻱ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، .(۱۸ :۱۳۸۷ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻗﻠﻤﺮﻭﻫـﺎﻱ ﺣﻜـﻮﻣﺘﻲ ﻭ ﻣـﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻧﺸـﺎﻧﮕﺮ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺗﻔﺮﻕ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺣﻜﻤﺮﻭﺍﻳﻲ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑـﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜـﻪ
۹۸
ﻓﺼﻞ ﺳﻮﻡ: ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ
ﺗﺪﺑﻴﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺳﺎﺯ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺑﻴﻦ ﻧﻬﺎﺩﻱ ﻭ ﺑﻴﻦ ﻗﻠﻤﺮﻭﻳﻲ ﺍﻳﺠـﺎﺩ ﺷـﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ (ﺑﺮﻙ ﭘﻮﺭ ﻭ ﺍﺳﺪﻱ، .(۲۴۷ : ۱۳۸۸ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺍﻳـﻦ ﻣﻨﻄﻘـﻪ ﺩﺭ ﺳـﺎﻝ ۱۳۸۵ ﺑـﻪ ﺑـﻴﺶ ﺍﺯ ۱۲ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۴۰۰ ﺑﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ۱۷ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺳﺪ.
ﺟﺪﻭﻝ ﺯﻳﺮ ﺗﻌﺪﺩ ﻗﻠﻤﺮﻭﻫﺎﻱ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۸۵ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﻣﻌﺎﺩﻝ ۸/۲ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﻭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ۱۲ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ، ۱۸/۹۱ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻛﻞ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺟﺪﻭﻝ :۳-۲ ﻗﻠﻤﺮﻭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺷﻬﺮ – ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ
| ﻧﺎﻡ ﻗﻠﻤﺮﻭ | ﺟﻤﻌﻴﺖ | ﺳﻬﻢ ﺍﺯ |
| )۱۳۸۵ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ | ﺟﻤﻌﻴﺖ | |
| ﻧﻔﺮ) | ﻛﻞ ﻛﺸﻮﺭ | |
| ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮ | ۸/۲ | %۱۱/۶۳ |
| ﺗﻬﺮﺍﻥ | ||
| (ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭگ) |
شکل ۴-۱۲: تعداد کل جایگاههای ژنی و تعداد جایگاههای ژنی چندشکل در زنبورهای استانهای مختلف مورد مطالعه
۴-۱۴- دندوگرام اجماعی حاصل از دادههای ژنتیکی و مرفومتریک
به منظور تعیین قرابت زنبورهای عسل مورد مطالعه و گروهبندی آنها بر اساس دادههای مرفولوژیکی و مولکولی، دندروگرام اجماعی رسم گردید. بر این اساس زنبورهای پنج استان به سه گروه اصلی تقسیم شدند. گروه اول که در آن خوزستان قرار داشت و گروه دوم که در آن زنبورهای عسل کردستان، و گروه سوم که شامل زنبورهای عسل مرکزی، اصفهان و فارس میشود.
شکل ۴-۱۳: دندروگرام اجماعی حاصل از دادههای ژنتیکی و مرفولوژیکی
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از بررسیهای مرفولوژیکی از کلنیهای نمونه گیری شده پنج استان خوزستان، کردستان، مرکزی، اصفهان و فارس و مقایسه آن با نتایج قبلی اعلام شده در مورد نژاد ایرانی (Ruttner et al., 1985)، تغییراتی در خصوصیات نژاد مورد بررسی مشاهده میشود که نشان میدهد که این زنبورها در طول سالیان گذشته کوچکتر، چاقتر و رنگشان تیرهتر شده است، که علاوه بر عدم واردات ملکه در طی دهه های گذشته، تکوین و تکامل نژادی نیز از دیگر علل تغییرات مذکور است (طهماسبی و همکاران، ۱۳۷۷).
تفاوت صفات مرفولوژیک میتواند به دلیل تفاوت اندازه سلولها در ماههای مختلف، کمیت و کیفیت غذای لاروی (Ruttner, 1988)، درجه حرارت مؤثر در رشد لاروها (Soose, 1954) و نیز تأثیر کنه واروآ (Daly et al., 1988) باشد. شریط اقلیمی در فصول مختلف بروی صفات مرفولوژیک تأثیر نشان میدهد (طهماسبی، ۱۳۷۶).
دقت در همبستگی صفات ظاهری زنبوران عسل مورد مطالعه نشان میدهد که همبستگی بالایی بین طول بال و طول جوگال بال جلویی و همچنین طول و عرض بال جلویی وجود دارد و همبستگی منفی بین زاویه A4 با سایر صفات وجود دارد. مطالعات روتنر نیز روی زنبوران عسل نشان میدهد که همبستگی بالایی بین طول بال جلو، طول خرطوم و قطعات مختلف پای عقب وجود دارد (Ruttner, 1988).
مطالعات طهماسبی نشان داد که علاوه بر طول بال جلویی صفات دیگری از جمله طول خرطوم و طول پای عقب و حتی رنگ حلقهها نیز با تغییر شرایط زیستی زنبور عسل در طول ماهای مختلف، تحت تأثیر قرار میگیرند (طهماسبی و همکاران، ۱۳۷۶). بررسیهای طهماسبی مشخص نمود که نژاد ایرانی از نژادهای خارجی و وارد شده به ایران فاصله زیادی دارد.
بررسیهای مستأجران بروی زنبور عسل نژاد ایرانی مشخص نمود که میزان همبستگی بالایی بین صفات طول ساق پا، طول و عرض بال جلو و طول بال عقب وجود دارند (Mostajeran et al., 2006).
بررسیهای طهماسبی نشان میدهد که زنبور عسل ایران به سه گروه اشتقاق یافته است، گروه شمال، گروه مرکزی و گروه غربی. گروه شمالی که از مناطق شمالی شامل مازندران و گیلان جمع آوری میشود که بزرگتر و دارای بدنی تیره تر میباشد. گروه غربی که از غرب ایران جمع آوری میشود و گروه گوچکی است و برخی از خصوصیات این گروه از جمله ایندکس کوبیتال شبیه به جمعیتهای زنبور عسل عراق و سوریه است. گروه مرکزی که از مناطق مرکزی و جنوبی ایران جمع آوری میشود که خوصیات بین نا بینی را نشان میدهد (طهماسبی و همکاران، ۱۳۷۷).
بررسیهای رحیمی و اسدی نشان میدهد که زنبور عسل سقز به نژاد کردستان نزدیکتر است، البته دارای شباهت و تفاوتهایی با جمعیتهای جنوبی نیز میباشد که این شباهتها را میتوان از طریق انتقال برخی کندوها از جنوب به این منطقه توضیح داد (Rahimi & Asadi, 2010).
چگونگی کاربرد و آنالیز نشانگر ISSR در تنوع ژنتیکی زنبور عسل
نشانگر ISSR نشانگر غالب بوده از این رو بدلیل اینکه تمام آللها را نشان نمیدهد برخی پارامترها نظیر تعداد آللها، تعداد آللهای موثر، تعداد آللها در هر جایگاه ژنی یا لوکوس، هتروزیگوسیتی (مورد انتظار و مشاهده شده) قابل اندازهگیری نیست.
تمایز بین افراد هموزیگوت و هتروزیگوت با نشانگر غالب امکان پذیر نیست لذا تفاوت بین جمعیتهای زنبور عسل در یک جایگاه ژنی (gst) و تفاوت بین جمعیتها در چندین جایگاه ژنی (Gst) قابل اندازهگیری نیست به عبارتی این پارامترها برای نشانگرهای مولکولی همبارز مناسب بوده و دارای محدودیتهایی برای نشانگرهای غالب نظیر ISSR و RAPD میباشند زیرا به دلیل عدم تکرار پذیری یا تکرار پذیری کم این نشانگرها تعداد نمونه زیاد و چندین نسل از هر جمعیت لازم است تا پارامتر محاسبه شده دقیق و درست باشد.
هر آزمایش تکثیر باید جهت اطمینان از فراورده تکثیر تکرار گردد اگر باند ویژهای که در یک تکرار دیده شد در تکرار دوم دیده نشده باشد آن نباید مورد نمرهدهی جهت آنالیز قرار گیرد. با این وجود بر اساس آنالیزهای بسیار صورت گرفته در این تحقیق مطالعه فردی و مطالعه بیش از ۵ فرد تغییری چشمگیری در نتایج نشان نداد.
بسته به نوع مطالعه مورد نظر در جمع آوری دادهها و نمرهدهی آنها رهیافتهای مختلفی ارائه میشود. در مطالعهای که هدف آزمایش جریان ژنی است نظیر آنالیز والدین و دورگگیری در میان جمعیتها یا گونه دادههای مورد نیاز کیفی هستند و جهت تجزیه کیفی نیازمند نشانگر تیپیک در فرد، جمعیت یا گونه هستیم که بتوان در ارزیابی مقدار جریان ژنی از آن استفاده کرد (Wolf et al., 1998a,b). به منظور تشخیص این نشانگر آغازگرهای متعددی باید روی جمعیت یا تاکسای مورد نظر، مورد آزمایش قرار گیرند.
برای نشانگرهای ویژه جمعیت چندین فرد باید جهت ردیابی و یافتن نشانگر ویژه در یک جمعیت مورد بررسی قرار گیرد. اگر نشانگر ویژه گونه یا جمعیت تشخیص داده شوند آغازگرهای مشخص جهت تکثیر DNA از همه افراد درگیر در مطالعه استفاده و تنها باندهای واضح ISSR آنالیز خواهند شد.
مطالعه تنوع ژنتیکی همچون مطالعه حاضر نیازمند رهیافت کمی است که هدف بدست آوردن باندهای زیاد در گونه یا جمعیت است. پی برده شد که ۲۵ فرد در هر جمعیت راندمان مناسبی جهت ارزیابی الگوی تنوع ژنتیکی ارائه میدهد. مطالعات سیستماتیک مرزبندی گونه روی نمونهبرداری در عرض دامنه جغرافیایی گونه متمرکز شده است و جهت آنالیز بررسی دامنه جغرافیایی آنالیز ۵ فرد از هر جمعیت مناسب میباشد. یک مطالعه ISSR تیپیک شامل ۳ تا ۱۰ آغازگر و چند صد فرد خواهد بود. آغازگرهای کاندید بوسیله تست آغازگر هر تاکسون انتخاب و آغازگرهای تولید کننده باندهای قابل تشخیص جهت تکثیرهای بعدی بهینه میگردند. به خاطر تفاوت زیاد در نشانگر ISSR ژنوتیپ همه افراد در یک مطالعه با ۱ تا ۳ آغازگر بررسی میگردد.
بنابراین دو راهبرد بسته به نوع هدف پیشنهاد میگردد:
رهیافت کیفی
وقتی ISSR به منظور مطالعه الگوی جریان ژنی استفاده می شود ارزیابی فراوانی نسبی باند ویژه ISSR در هر تاکسون در انتخاب آن نشانگر برای تاکسون ویژه دارای اهمیت است (Wolf et al, 1998a,b, 2001). الگوی نشانگرهای اضافی و توزیع آنها در مطالعه جریان ژنی استفاده میشود برای مثال اگر فرضیه گونهزایی هیبرید C از تاکسونهای A و B مطرح باشد وجود باندی ویژه از تاکسون Aو باندی ویژه از تاکسون B در هیبرید جدید قابل تصور میباشد. اگر گونه مشتق شده هیبرید نسبتاً جوان باشد انتظار میرود تا آللهای جدید را در آن ببینیم. به دلیل طبیعت تغییر پذیری زیاد ISSR انتظار میرود آللهای بیشتری در گونه مشتق شده هیبرید نسبت به آنچه در مطالعه آلوزایمها دیده میشود مشاهده گردد. الگوی نامتقارن جریان ژنی به آسانی توسط نشانگر ISSR کشف میشود (Wolf et al., 1998b). نشانگرهای با فراوانی کم در یافتن این الگوها در مقایسه با نشانگرهای تیپیک گونه گهگاهی مفید هستند (Archibald et al., 2004). بعد از تشخیص آللهای نشانگر ویژه فراوانی وجود نشانگر در تاکسون علاقه مورد اندازهگیری است و فرضیه جریان ژنی بر پایه الگوی یافت شده مورد ارزیابی قرار میگیرد.
رهیافت کمی
دادههای ISSR میتواند با بهره گرفتن از آمار مقایسهای و تفسیری جهت ارزیابی سطح تنوع و تغییر ساختار جمعیتی مورد استفاده قرار گیرد. در آنالیز نشانگر غالب تخمین فراوانی آلل مورد نیاز است چون احتمال استقرار ژنوتیپ از دادههای ISSR به تنهایی وجو ندارد.
باندها به صورت جایگاه ژنی دیآللی نمرهدهی میشوند که وجود باند میتواند بیانگر دو آلل یا تنها یک آلل میباشد و غیبت باند هموزیگوزیتی اشاره میکند زیرا غیبت باند ممکن است نتیجه اتصال نادرست آغازگر[۷۸] در انتهای توالی SSR یا حوادث حذف و اضافه و تغییر در وزن مولکولی قطع تکثیر شده باشد.
بهترین پارامترها برای اندازهگیری در مورد نشانگر غالب برای مطالعه تنوع ژنتیکی زنبور عسل تعداد باندهای تشکیل شده برای هر آغازگر و نژاد، تعدا کل باندهای تولیدی برای هر آغازگر و نژاد، تعداد باندهای تکشکل و چندشکل تشکیل شده، درصد چند شکلی، محتوای اطلاعات چندشکلی (PIC)، شاخص نشانگری (MI)، قدرت حل (RP)، نرخ موثر چندگانه (EMR)، تشابه و فاصله ژنتیکی با روش UPGMA و روش جاکارد، آنالیز خوشهای و تجزیه به مولفههای اصلی میباشد.
بررسی کارایی و تعداد باندهای تولیدی آغازگرها در نژادهای مختلف زنبورعسل مورد مطالعه
تعداد باندهای تولید شده در مطالعات بین ۴ تا ۱۲ باند بود که در مقایسه با مطالعات دیگر تفاوتهایی را نشان میدهد چنانچه این تعداد باند تکثیر شده در زنبور عسل ۲ تا ۱۰ باند (Paplauskiene et al., 2006; Al-Otaibi, 2008)، در کرم ابریشم بین ۳ تا ۱۴ باند (Velu et al., 2008)، در Antherae mylitta بین ۵ تا ۱۶ باند (Kar et al., 2005)، ۱۴ تا ۲۶ باند در مگسهای Simuliidae (Dusinsky et al., 2006)، ۰ تا ۱۲ باند در پروانههای Noctuidae (Hundsdoerfer and Wink, 2005)، ۲۵ تا ۳۲ باند در Homalodisca coagulate (De león and Walker, 2004) متفاوت بود بخشی از این تفاوت مربوط به بکارگیری آغازگرهای متفاوت دینوکلئوتید، ترینوکلئوتید و تترانوکلئوتید و بخشی دیگر مرتبط با نوع آغازگر به کار رفته به صورت معمولی یا انکورد شده در هر یک از دو انتهای َ۳ یا ۵َ می باشد (Reddy et al., 2002). البته بسته به گونه مورد مطالعه این نتایج متفاوت میباشد چنانچه در بررسی تنوع درون و بین گونهای مگسهای Simuliidae آغازگرهای تترانوکلئوتیدی با توالیهای ACAG، GACA و ACTG کارایی بهتری از خود نشان دادند و درصد بالایی چندشکلی با کاربرد این آغازگرها ثبت شد (Dusinsky et al., 2006). در بررسی صورت گرفته در این مطالعه آغازگرهای دی نوکلئوتید تعداد باند بیشتری در مقایسه با آغازگرهای دیگر تولید نمودند، که البته با نتایج سایر مطالعات تفاوتهایی مشاهده میشود (Al-Otaibi, 2008; Paplauskiene et al., 2006).
مطالعات نشان دادند که ژنوم زنبور عسل دارای توالیهای A+G و A+C میباشد. توالیهای A+G و A+C موفقترین و پرشمارترین توالیها در بررسی ژنوتیپی و بررسی چمعیتی چهار گونه جانوری Pemphigus obesinymphae، Acythosiphus pisum، Aedes aegypti و Philodina معرفی شدند (Abott, 2001). توالیهای حاوی AC و AG فراوانترین و عمومیترین توالیها در گروههای جانوری همچون حشرات از جمله مگس سرکه و سایر حشرات میباشند (Schug et al., 1998a,b).
آغازگرهای معمولی تفاوتهای بسیاری در تعداد و میزان تولید باند در مقایسه با آغازگرهای انکورد شده از خود نشان میدهند چنانچه از آغازگرهای معمولی بدون ایجاد تغییر در انتهای آنها استفاده گردد باندهای واضح کمی تشکیل میگردد و میزان اسمیر زیادی مشاهده خواهد شد و در صورتی که از آغازگرهای انکورد شده با ۱ تا ۴ باز در یکی از دو انتهای آغازگر استفاده گردد میزان تولید باند کاهش یافته و در عوض باندهای واضح (برای آغازگرهای انکورد شده در انتهای َ۳) یا باندهای بزرگتر (برای آغازگرهای انکورد شده در انتهای ۵َ) تولید خواهند شد (Reddy et al., 2002). در کل آغازگرهای تترانوکلئوتید فراوانی کمتری در ژنومهای گیاهی و جانوری دارند و توالیهای AT به دلیل اتصال به خود طی فرایند زنجیره پلیمراز در مرحله اتصال آغازگر به الگو اصلاً تکثیر نشده و باندی تولید نمیکنند. البته برای گونههای مختلف گیاهی و جانوری باید فراوانی هر یک از توالیها که به عنوان آغازگر استفاده میشوند به طور مفصل مورد بررسی قرار گیرد.
بر طبق نتایج بدست آمده ۲۵ باند دارای چند شکلی بود که متوسط آن برای آغازگر حدود ۵ باند بود. این دادهها نشان میدهد که اکثر نواحی تحت بررسی دارای چند شکلی بودهاند، این نتایج با مشاهدات سایر پژوهشگران تا حدودی تطابق دارد، در مطالعات پاپلوسکینه این میزان ۴ قطعه چند شکل برای هر آغازگر و این میزان در مطالعات اَل اُتَیبی ۴/۳ برای هر آغازگر بود (Paplauskiene et al., 2006; Al-Otaibi, 2008).
محدوده قطعات بدست آمده بین ۱۰۰۰-۱۵۰ میباشد که در بررسیهای پاپلوسکینه این میزان ۳۰۰۰-۳۵۰ و در مشاهدات اَل اُتَیبی این محدوده ۸۵۰-۱۰۰ بود(Paplauskiene et al., 2006; Al-Otaibi, 2008)..
مقایسه بین نژادهای مورد بررسی با محاسبه درصد جایگاه چند شکلی محاسبه شد و براساس نتایج میزان چند شکلی در نژادهای مورد مطالعه برای خوزستان ۳۳/۵۳ درصد، اصفهان ۴۲/۴۲ درصد، فارس با ۱۴/۳۷ درصد و این میزان برای مرکزی و کردستان ۲۵/۳۲ درصد بدست آمد، اَل اُتَیبی درصد جایگاه چند شکلی را در زنبورهای بومی ۵۷/۸۸ درصد، برای برای زنبورهای عسل هیبرید ۶۱/۵۱ درصد و برای نژاد کارنیولان این میزان را ۷۸/۳۴ درصد محاسبه نمود (Paplauskiene et al., 2006; Al-Otaibi, 2008).
نتایج نشان میدهد که تکنیک ISSR روش مناسبی برای تشخیص میزان چند شکلی در زنبور عسل است. نتایج بدست آمده نشان داد که باندهای ISSR در تکرارهای فراوان بروی نژادهای مختلف بسیار تکرار پذیر هستند، در مقایسه با سایر تکنیکهای مولکولی که حتی در میان نژادهای نزدیک نیز الگوهای متفاوتی از باندها را آشکار میسازند و این نتایج با سایر پژوهشها تا حدودی تطابق داشت(Al-Otaibi, 2008).
نتایج بدست آمده از میزان شباهتها از لحاظ ژنتیکی نشان دهندهی میزان کم تفاوت بین نژادهای مورد بررسی در ۵ استان مختلف دارد، که این میتواند بدلیل کوچهای پی در پی زنبوران مناطق مختلف به استانهای همجوار باشد. اگرچه نمونه برداری های انجام شده در این پژوهش از زنبوردارانی انجام گرفته است که هرگز کوچ خارج از استان نداشتهاند ولی با توجه به داد و ستد رایج کلنیهای زنبور عسل در میان زنبورداران هر شهر و استان باهم، این احتمال وجود دارد که این گونه روابط باعث پایداری و یکسان شدن نژادهای مورد بررسی باشد.
بررسی تنوع ژنتیکی نژادهای زنبورعسل مورد مطالعه
علیرغم اهمیت تنوع درون گونهای و تنوع برون گونهای در انتخاب نژادهای مناسب برای انتخاب والدین مناسب برای اصلاح نژاد تاکنون مطالعهای در جهت اصلاح نژاد صورت نگرفته و بیشتر اصلاح نژاد به طریق سنتی و انتخاب والدین با عملکرد مناسب و تلاقی آنها صورت میگیرد.
=۰٫۷۷
علامت منفی ضریب ECMC(-1) نشان از همگرا بودن انحرات کوتاه مدت می باشد، به این معنی که انحرافات اصلاح می شوند.احتمال آن ، معناداری کامل را نشان می دهد،یعنی در هر دوره ی زمانی کوتاه مدت ۰٫۵۱٫۳۷%انحرافات از تعادل بلندمدت اصلاح می شوند. به بیانی ساده تر اثر یک شوک در دوره زمانی کوتاه مدت، تقریبا پس از دو سال خطای تعادل کوتاه مدت تصحیح می گردد.
همچنین ضریب کوتاه مدت نرخ برابری واقعی ارز به عنوان متغیر اصلی روی ارزش افزوده ی بخش کشاورزی منفی و بی معنی می باشد.
۴-۵٫آزمون های تشخیص مدل بخش کشاورزی
۴-۵-۱٫گزارش نتیجه ی آزمون ثبات پارامترها (Cusum Test)
برای بررسی ثبات پارمترهای تخمین زده شده از آزمون Cusum Test استاده نموده ایم. نتیجه ی حاصله در نمودار نشان می دهد که در سطح ۵% کاملا راضی کننده بوده و ثبات و پایداری ضرایب متغیرهای مدل را نشان می دهد.(پیوست۱۸)
۴-۵-۲٫گزارش نتیجه آزمون ناهمسانی واریانس(Heteroskedasticity Test ARCH)
این آزمون مربوط به بررسی همسانی واریانس پسماندها(جملات خطا)می باشد. از ۴ تأخیربرای آزمون استفاده کرده ایم.همانطور که از نتایج مشاهده می شود، مقداراحتمال آماره F،۰٫۷۲۶۸F-Statistic)= )P و نیز احتمال آماره،۰٫۶۹۷۲P می باشد. که احتمال هر دو آماره ها بیشتر از ۱۰% می باشد و بیانگر این مطلب هستند که واریانس ها همسان هستند و ناهمسانی واریانس وجود ندارد.(پیوست۱۹)
۴-۵-۳٫گزارش نتیجه آزمون نتیجه آزمون همبستگی سریالی جملات خطا( Corologram Squard Test)
این آزمون مربوط به خوبی برازش می باشد (آزمون اینکه آیا تشخیص مدل خوب بوده یااینکه باید مدل دیگری بسازیم ).در واقع عدم وجود خودهمبستگی در جملات خطای مدل که نشان دهنده ی صحت و درستی مدل و خوبی برازش آن است گزارش شده است. نتیجه آزمون خوبی برازش مدل (درستی مدل)و عدم وجود خودهمبستگی در جملات خطای مدل را نشان می دهد. همانطور که مشاهده می شود همبستگی سریالی بین جملات پس ماند و جود ندارد.(پیوست۲۰)
۴-۶٫نتایج حاصل از مدل ARDL برای مدل بخش صنعت
ARDL(0و۰و۰و۰و۱)جدول(۴-۸)نتایج حاصل از رابطه بلندمدت
C
Lii
LLi
LPi
lrer
متغیر
۱۷٫۴۲۹۷۲
۰٫۱۳۶۳۹۱
۰٫۹۵۵۶۸-
۰٫۲۱۷۲۷۶-
۰٫۲۳۵۱۰۶-
ضرایب
۲٫۷۴۲۲۳۸
۵٫۹۲۰۱۰۴-
۱٫۳۴۰۲۸۹-
۵٫۲۳۷۵۱۱-
۵٫۹۳۴۷۲۸-
آماره t
۰٫۰۰۹
۰٫۰۰۰۰
۰٫۱۸
۰٫۰۰۰۰
۰٫۰۰۲
احتمال
منابع
منابع فارسی ۱۱۷
منابع لاتین ۱۱۸
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۲-۱ : ملاک های تشخیصی دوره افسردگی اساسی براساس DSM-IV-TR 15
جدول۲-۲ : اجزا نظریه شناختی در اختلال افسردگی اساسی ۲۱
جدول۲-۳: تفاوت های بین معنا و مضمون در GAD 42
جدول۲-۴: ملاکهای تشخیصی GAD 45
جدول۲-۵ : فراوانی علایم شناختی و رفتاری در بیماران مبتلا به GAD 50
جدول۲- ۶: ویژگیهای سبک پردازش فراشناختی و عینی در S-REF 62
جدول ۲-۷ : مقایسه اختلال و سبک شخصیت خودشیفته ۷۱
جدول ۲-۸: ویژگیهای اختلال شخصیت خودشیفته ۷۲
جدول ۲-۹: روی آوردهای مختلف به خود شیفته ۷۹
جدول ۲-۱۰: تفاوت بین طرح واره های شرطی و غیرشرطی ۸۲
جدول۲-۱۱: معرفی طرحواره های چهار ذهنیت کودکانه ۹۰
جدول ۲-۱۲: ذهنیت های مقابله ای ناسازگار ۹۱
جدول ۲-۱۳: ذهنیت های والد ناکارآمد ۹۱
جدول ۴-۱ توزیع فراوانی و درصد وضعیت جنسیت در سه گروه مورد مطالعه ۱۰۰
جدول ۴-۲ توزیع فراوانی و درصد وضعیت تاهل در سه گروه مورد مطالعه ۱۰۰
جدول ۴-۳ توزیع فراوانی و درصد وضعیت تحصیلات در سه گروه مورد مطالعه ۱۰۱
جدول۴-۴: میانگین و انحراف استاندارد مولفه های شخصیت خودشیفته در سه گروه ۱۰۲
جدول۴-۵: میانگین و انحراف استاندارد مولفه های طرحوارههای ناسازگار اولیه در سه گروه ۱۰۳
جدول ۴-۶: نتایج آزمون معناداری تحلیل واریانس چندمتغیری نمرات مولفه های خودشیفته ۱۰۴
جدول ۴-۷: نتایج آزمون لوین برای مولفه های شخصیت خودشیفته در سه گروه ۱۰۵
جدول ۴-۸: نتایج آزمون معناداری تحلیل واریانس چندمتغیری نمرات مولفه های خودشیفته ۱۰۶
جدول ۴-۹: نتایج آزمون معناداری تحلیل واریانس چندمتغیری نمرات مولفه های طرحوارههای ناسازگار اولیه در سه گروه ۱۰۷
جدول ۴-۱۰: نتایج آزمون لوین برای مولفه های طرحوارههای ناسازگار اولیه در سه گروه ۱۰۸
جدول ۴-۱۱: نتایج آزمون معناداری تحلیل واریانس چندمتغیری نمرات مولفه های طرحوارههای ناسازگار اولیه در سه گروه ۱۰۹
جدول ۴-۱۲: مقایسهی طرحوارههای ناسازگار اولیه در سه گروه با بهره گرفتن از آزمون LSD 110
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل۲-۱: نظریه طرحوارهها از اختلالات هیجانی ۲۶
شکل۲-۲: حلقه معیوب بر پایه رابطه متقابل بین تفسیرهای منفی از تجارب و خلق افسرده ۳۲
شکل۲-۳: فعال سازی شیوه فقدان اولیه در افسردگی ۳۶
شکل۲-۴: پیکربندی قفل درونی افسرده ساز در دیدگاه زیرسیستم های شناختی متعامل……………………… ۴۰
شکل۲-۵: فرایند بیمناکی اضطراب برانگیز ۵۲
شکل۲-۶: مدل شکل گیری آسیب پذیری در برابر اضطراب ۵۴
شکل۲-۷: مدل آسیب پذیری GAD 55
شکل۲- ۸ : مدل فراشناختی GAD 64
شکل۲-۹ : شکل بندی مشکل بیمار GAD در قالب مدل فراشناختی ۶۵
مقدمه
اضطراب و افسردگی دو اختلال روانی شایع محسوب می شوند که در قلمرو آسیب شناسی روانی پژوهش های فراوانی را به خود اختصاص داده اند، لیکن هنوز هم عوامل موثر بر بروز و تداوم این اختلالات به خوبی روشن نشده است. مشخص است که افسردگی و اضطراب با هم ارتباط نزدیکی دارند اما علل، پیامدها و عملکردهای متفاوتی می توانند داشته باشند، مثلا اضطراب و افسردگی اثرات متفاوتی بر پردازش اطلاعات دارند(بک، فریمن و دیویس[۱]، ۲۰۰۳).
اختلالات خلقی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است که به صورت خلق پایین در دوره های افسردگی و خلق بالا در دوره های شیدایی نمود پیدا می کند (سادوک و سادوک[۲]، ۲۰۰۳).
اختلالات خلقی به اختلالات افسردگی ، اختلالات دو قطبی و دو اختلال مبتنی بر آسیب شناسی (اختلال خلقی به علت یک حالت طبی عمومی و اختلال خلقی ناشی از مصرف مواد) تقسیم می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰).
دامنه بالینی افسردگی از افسرده خویی[۳] تا افسردگی عمده[۴] می باشد. شیوع طول عمر اختلال افسردگی اساسی ۲/۱۶ درصد و شیوع سالیانه آن ۶/۶ درصد می باشد. این اختلال در زنان دو برابر مردان می باشد و بیشترین احتمال خطر برای ابتلا به افسردگی بین ۴۰-۲۰ سالگی می باشد (بلازر۵، ۲۰۰۰) که با نشانه هایی چون خلق افسرده، از دست دادن علاقه، کاهش قابل ملاحظه وزن ، انرژی و غیره مشخص می شود (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳). اختلالات اضطرابی نیز از جمله شایع ترین اختلالات روانپزشکی است. میزان شیوع طول عمر اختلالات اضطرابی ۵/۳۰ درصد و شیوع سالیانه آن ۷/۱۷ درصد می باشد(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).اختلالات اضطرابی نیز انواع مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به اختلال اضطراب فراگیراشاره کرد. این اختلال با اضطراب مداوم و فراگیر مشخص می شود که وابسته به شرایط خاص نیست هرچند به وسیله برخی از شرایط وخیمتر می شود. این اختلال در زنان دو برابر مردان می باشد و شیوع طول عمر این اختلال ۵ درصد شیوع سالیانه آن ۳ درصد میباشد (تایرر و بالدوین
[۵]، ۲۰۰۶). به نظر می رسد پرداختن به عوامل زمینه ساز و مسبب در بروز این دو اختلال شایع می تواند نقش بسزایی در پیشگیری از بروز و بهبود و ارتقائ روش های درمانی داشته باشد. از جمله عوامل تاثیرگذار بر بروز، تشدید و یا عود اختلالات میتوان به شخصیت فرد اشاره داشت که به عنوان الگوی پایدار تجربه درونی تعریف می شود و الگوی رفتاری است که انحراف قابل توجهی از فرهنگ دارد و منجر به ناراحتی و کاهش عملکرد می گردد. اختلالات شخصیت در طول زمان پایدار است و شروع آن مربوط به اوایل بلوغ و نوجوانی است. از جمله این اختلالات می توان به اختلال شخصیت خودشیفته اشاره داشت که الگوی فراگیر بزرگ منشی، نیاز به تحسین و فقدان همدلی است که با نشانه هایی چون اعتقاد به بی همتایی، انتظارات غیرمنطقی از دیگران، خیال پردازی های مربوط به قدرت و غیره مشخص می گردد (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰). همچنین از عوامل اساسی دیگر در ایجاد و حفظ یک اختلال ساختارهای شناختی افراد است. طبق نظر بک باید به طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان پایه ای ترین و اساسی ترین سطوح شناختی توجه نمود (بک و همکاران، ۲۰۰۳). بنا به نظر یانگ آسیب روانی از شکل گیری و ثبات طرحواره های ناسازگارانه اولیه ناشی می شود (استفا و واترز[۶] ، ۲۰۰۵).
بنابراین هدف این پژوهش مقایسهی طرحوارههای ناسازگار اولیه و شخصیت خودشیفته در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افسرده عمده و افراد بهنجار میباشد.
بیان مساله
با توجه به میزان شیوع بالای اختلالات افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر جالب توجه است که اختلال افسردگی اساسی با اختلال اضطراب فراگیر همپوشی بالایی دارد و این موجب افزایش بی اعتمادی در رابطه با یک تشخیص مجزا و جداگانه برای اختلال اضطراب فراگیر می شود (کسلر، نلسون، گوناگل، لیو، شوارت و بلازر[۷]، ۱۹۹۶). برخی از تحقیقات نشان دهنده ی آن است که این دو اختلال از بسیاری از لحاظ مانند عوامل نگهدارنده و ایجادکننده آن یا حداقل از لحاظ ژنتیکی یکسان می باشند و ممکن است دو اختلال جداگانه نباشند (کندلر، نیل، کسلر، هیث و ایرث[۸]، ۱۹۹۲).
از این رو برای تفکیک این دو اختلال لازم است که به بررسی عوامل اساسی در ایجاد و نگهداری آنان پرداخت که از آن جمله می توان به تیپ شخصیتی افراد اشاره کرد.

