۴۱) ” اما پالوده ایی که از شیره ی سیب و به سیمین تهیه شده باشد ، هیچ حلوایی برابری نتواند کرد …"(عریان،۱۳۸۲ :۵۷) . Vafrēnak - : نوعی شیرینی سرد است و به نظر می رسد واژه ی فارسی نو barf - از آن مشتق شده باشد .معین به آن رو یخی می گوید(معین ،۹۲:۱۳۶۸) . علم اشتقاق fāludaj - را اینگونه بیان می دارد : واژه ی فالودج عربی است و خود مشتق از <mp:pāludag- <fāluda- است وی فالوده را ترکیب عسل و شکر می داند )علم،۲:۲۰۰۴) . احتمال دارد مراداز آن همان یخ در بهشت باشد . tavarzat- : کارگر تبرزد را نوعی قند سوخته می داند ( کارگر ،۴۸:۱۳۹۰) .یک گونه نبات است برشهای آن هموار است و گویی با تبر بریده شده است ؛ واژه ی تبرزد در فارسی و عربی به معنی حالتی به کار می رفته که امروزه برای فهماندن آن واژه ی کریستال را رایج کرده اند (امام شوشتری ،۴۹:۱۳۴۶) . šiftēnag- : منشی زاده معتقد است : Np: šaft – ālū < * šift – ālū - šift – به معنی آبکی است و šift - ālū- در واقع میوه ایی آبدار است ، پس وی نتیجه می گیرد شفتینه نیز نوعی حلوای آبدار است ( منشی زاده،۱۹۸۲ :۷۲) . مکنزی تنها معادل شرینی را پیشنهاده داده است (مکنزی ،۲۷۱:۱۹۷۱) . gišnīz – āčārak - : گشنیز گلاب ،معین این کلمه را نخوانده است ، اما منشی زاده این واژه را چنین تجزیه می کند: gišnīz – āčārak - <ā +čāra- <Av ; raēǝa - که معادل واژه ی raēčār - پهلوی است به čāra -< afčār - / Np:ab/fzār - ؛ منشی زاده می گوید معادل واژه ی فارسی نو آجیل هم یکی از مشتقات r-āčā به معنی مخلوط میوه جات خشک است (منشی زاده،۱۹۸۲ : ۷۲) . در بند ۴۱ خسرو قبادان و ریدگ : Pālūdag - : منشی زاده آن را همان پالوده فارسی نو می داند که از عربی fāludaj/q - از مصدر pāludan - به معنی تمیز کردن ، جدا کردن است ، مشتق شده است(منشی زاده ،۷۲:۱۹۸۲) . “sēb ud bēh ī sēmēn” اونوالا این عبارت را به صورت (شیره) سبب و به سیمین(اونوالا ،۲۱،۱۹۲۱) . و عریان ( شیرینی که با پرورده آب سیب تهیه شود ، ترجمه می کند (عریان،۱۳۸۲ :۵۷) . ۲-۴-۲-۵ نوشیدنی ها :هوم
هوم هندو ایرانی ، نام گیاه مقدسی بوده که در آیین های مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته است . در هند معادل هوم سومه است که یکی از شخصیت های اصلی در مناسک ودایی به شمار می رود . شیره ی گرفته از گیاه کوبیده شده را از صافی پشمینه ایی می گذرانند و به خم هایی که درآن ها نیز شیر و آب است ، می ریزند( هینلز،۱۳۸۱ ،۵۰ ) . در توصیف آیین هوم در هادخت نسک ، قطعه ۲۲ فرگرد ۲ بند ۱۳چنین آمده است: yat̰. tum. ainim.1 auuaēnōiš.۲
saocaiiaca. kərənauuantəm. baosauuasca.
varaxəδrā̊sca.3 varō.žintəm.
uruuarō.straiią̇sca. kərənauuantəm.*
āat̰.۱ [tą̇m.*] tum. nišhiδōiš.†
gāϑā̊sca. srāuuaiiō.۲
apasca. vaŋuhīš.
” … آنگاه که تو دیگر را می دیدی که [هوم ها] را بدون آمیختن با شیر می ساخت و … شاخه های [آن را] می گستراند و گستردنی های گیاهی می ساخت … “( میر فخرایی ،۶۳:۱۳۸۶) . آیین هوم بخشی از مراسم یسنه است برای نثار هوم موبد چهارزانو می نشیند ، گیاه هوم را می ساید و شیر ، آن را با آب مقدس می آمیزد اما در ایران ، این گیاه زردرنگ با ساقه ی طلایی ، دارای گره هایی نزدیک به هم بوده است و به موجب یسنا ، هات ۹ – ۱۱ ،در بلندای کوهها ی بلند روئبده است . آریائیهای قدیم هوم را می جوشاندندتا قوام آید و رنگ بگیرد و برآن بودندکه نوشیدن آن باعث شادمانی و فرح و تندرستی می شود (رضی،۱۳۸۱ :۲۳۹۵) . در منابع پهلوی ، از هوم بسیار یاد شده است.هوم ، رد وسرور گیاهان است و به هنگام فرشگرد و رستاخیز ، جاودانی و انوشگی از وی پدید آید. در مینوی خرد بخش ۶۱، بند ۷ : ” ۲۸ و۹۹۹۹۹ فروهر پارسایان به نگاهبانی آن گماشته اند و کر ماهی پیوسته پیرامونش می گردد و حیوانات و زیانکار و موذی را از آن می داند"( تفضلی ،۱۳۰:۱۳۵۴). منظور از این هوم ، همان هوم سپید است. هوم سپید که آن را گوکرنه gokarana- هم خوانند در عمق دریای فراخکرت = وئوروکشه رسته است وهمه ی مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام باز سازی جهان از آن دریافقت می دارند (هینلز،۳۰:۱۳۸۱). به موجب گزیده های زادسپرم بخش ۶ : kū-š frawahr andar hōm . u-š andar pēm ī gāw be dahīhist. pad frāz– xwarišnīh (ī) pidarān , mādarān , any be ō hambawišn mad … ” که فروهراو در هوم (بود ، سپس ) در شیر گاو داده شد . با خوردن پدر و مادر( از آن شیر) بار دیگر در وجود آمد “(راشد محصل،۱۳۶۶ ،۵۵) . و در فصل ۱۹، زرتشت به نزد گروهی از فرزانگان رسیده و می پرسد driyōšān parwardan ud wāstar ō gōspandān dādan . ēzm ō ātaxš burdan ud hōm ō āb rēxtan … “چیست روان را فریادرس تر . و در پاسخ گفتند: درویشان را دستگیری کردن . گوسفندان را علف دادن . آتش را هیزم دادن . هوم به آب ریختن … “(همان ،۶۵ ) . در یسنای نهم ، بامدادان زرتشت مشغول آماده کردن هوم است. اشاره ای در “گزیده های زادسپرم، بخش ۲۱ ، بند ۱ هست که : uzīdan ī-š panj rōz ī jašnzār , māh ī ardwahišt rōz day- pad- mihr , bāmdād , zarduxšt hōm hunīdan rāy , frāz ō bār ī dātī āb šud … “(پس از ) سپری شدن ۵ روز جشنزار ، ماه اریبهشت روز دی به مهر ( = روز پانزدهم ) ، بامداد زرتشت برای کوبیدن هوم به کرانه ی آب دائیتی فراز رفت ..(راشد محصل ،۱۳۶۶ :۶۶) . زرتشت قربانی کردن حیوان و نوشیدن شراب سکرآور هوم را که نزد مردم هند و ایرانیان بیاندازه اهمیت داشت،حذف کرد.زرتشت معتقد بود که مشروب سکرآور چطور ممکن است به نیکی مدد کند و در مورد حیوانات میگفت آیا بهتر بیست که گاو دهقان شهرنشین بجای قربانی برای خداوندی که جسم ندارد و محتاج به غذا نیست بکارهای مفید مزارع گماشته شود. در یسنا ، هات ۳۲ ، بند۷:
aēṣ̌ąm. aēnaŋhąm. naēcīt̰.۱ vīduuā̊. aojōi.2 hādrōiiā.۳yā. jōiiā.۴ sə̄ṇghaitē.۵ yāiš. srāuuī.۶ xvaēnā. aiiaŋhā.۷yaēṣ̌ąm. tū.۸ ahurā.۹ irixtəm.10 mazdā.۹ vaēdištō.۱۱ ahī ” پس اهورامزدا داننده ی قانون ها را با خود گفت با حکمت ، یافت نمی شود ، سرورزی ، نه داوری ، بنا بر قانون مقدس ، چون تو آفریننده ایی ، برای چوپان و کشاورز آفریده است . این مهر (سرود ، گفته دینی ) از چربی (درباره ی چربی ) را اهورامزدا یک اندیشه (متحد ، به طور هم فکر ) ساخته است ، برای گاو ( ظهارپای مفید ) و شیر برای خواهنده ی خوراک ؛ آن مطابق با دستور و فرمان"( زنر ،۴۰۰:۱۳۸۴). دراین عبارات زنر ایده ی جایگزینی شیر و چربی را به جای گوشت و هوم در مراسم قربانی مطرح می سازد ،هرچند ایرانیان باستان این تحول را مقطعی پنداشته و به عادات سابق خویش برمی گردند ، : ” زرتشت مانند هر نوآوری، مورد بیمهری سنتپرستان قرار گرفت و به دلیل ناتوانی اجتماعی و اقتصادی قادر به ایجاد تحولی اساسی در جامعه خود نبود …. او با شهریاران و پیشوایان بزرگ آریایی در افتاد و جهانبینی سیاسی خود را_ که دگرگونی در نظام اجتماعی، مذهبی و سنتی زمان بود ـ نظم داد” (بویس، ۱۳۷۴: ۲۷۶( .دلیل این دگرگونی ، گرایشی است که پس از زرتشت به آیینهای باستانی پدید آمدبه طوری که بسیاری از آنها را وارد دین زرتشتی کردند ، به گونه ایی که هات ۹ تا ۱۱ یسنا در یاد کرد نیک گیاه هوم و نوشابه ی هوم است . هوم جایگاه مهمی در آیین نیایش پیدا میکند و پرستش هوم را نشانه تلفیق آیین زردشت با دین دیرینه ایرانیان پس از مرگ زردشت میدانند.ولی، چنان که اشاره شد، زردشت پرستش هوم را میپذیرفت و افراط در آن را مینکوهید.لذا، آنچه در میان است افزایش ارزش و اعتبار"دین کیهانی” هند و ایرانی است نه تلفیق آیین زردشت با این دین.یشتها سرودهایی است برای خدایان متعدّد.زرتشت از برخی از این خدایان، مثلا مهر، بیخبر است.در یشتها، برخی از شخصیتهای ایزدی یا تشخّص و تجسّم واقعیات دینی نیز نیایش میشوند(مثلا در هوم یشت، یشت بیستم). درباره هوم افسانهای پرداخته میشود: به هنگامی که زرتشت آتش را تقدیس میکرد و گاهان را میخواند، هوم به او نزدیک شد و از او خواستار گشت که او را بچیند و بفشرد.زردشت، در پرسشهایی که از هوم میکند، در مییابد که ویونگهان نخستین کسی بود که هوم را فشرد و به پاداش اینکار فرزندی یافت” که دیندارترین کسان است” (یشت ۲۰:۴۵).قربانیهای خونین(یشت ۱۱:۴-۷)همراه جم و مناسک هوم ستایش میشود و این به معنای ترفیع مقام میراث هند و ایرانی است که مخالفتهای شدیدی برانگیخته است.در حقیقت، قربانیهای خونین بعدا به کلّی از میان رفت و هوم، به عنوان نوشابه مسکر، جای خود را به آمیزهای از شیره گیاهان و آب و شیر داد (الیاده ،۵۶:۱۳۷۹). از زبان زرتشت در یسنا چنین ستایشی از هوم آمده است : ” آنگاه زرتشت گفت : درود برهوم ، هوم نیک هوم خوب آفریده … ” و یا در بندهش آمده است که در روز رستاخیز ، سوشیانس گاوی می کشد و از آمیختن چربی آن با هوم نوشیدنی می سازد که هرکه از آن بنوشد عمر جاودانه خواهد یافت ؛ و یا در گزیده های زادسپرم آمده است : ” آنکه او را فروهر اندر هوم دوردارنده ی مرگ است بر زمین پیدا شود ، او که نامش زرتشت ، پسر اسپیتمه است ” (آیدنلو ،۶۷:۱۳۸۷) . نجاری درباره ی مفهوم “مستی” و ارتباطش با هوم می گوید: یکی از انتظارات و پاداش های مورد اشاره در بند ١٧ از یسنه ی نهم، پاداش “مستی” است maδǝm)) . بنا به نظر شوارتس می توان چنین گفت که، مستی برآمده از هوم، سرچشمه ی “فهم و درکی و هیانی و الهی” است و باعث ادراک مفا هیم مذهبی و آیین دین بهی، بدون نیاز به تفسیر و تو ضیح می شو د. چنانکه در یسنه نهم و در بند ٢٢ : “……هوم نیز به آن ها که ]خواهان] و نسک پرسان بنشینند، افزونی و فرزانگی می بخشد". و یا بند ٢۵: “….خوشا به تو که در می یابی سخنان بسیار درست گفته شده را! خوشا به تو که نمی پر سی سخن درست گفته شده را با پرسش درباره ی آن “. همچنین در بند پایانی می خوانیم که سخن از manah)) منش و اندیشه است و اینکه هوم به دفاع از اندیشه و منش باورندگا ن دین بهی فراخوانده می شود ( نجاری ،۵:۱۳۸۸) . به نظر نگارنده فرای دیدگاه عرفانی به هوم ، از تاثیر هوم و ایجاد حالت رخوت و مستی برجسم نمی توان چشم پوشی کرد .دلیل حذف نوشیدنی هوم در دیدگاه زرتشت سکر آور بودن آن است و به نظر می آیداین پیامبرایرانی برآثار سوء مصرف آنچه که سبب رخوت و سستی در انسان می گردد، آگاهی کاملی داشته است ، و به نظر نگارنده بهتر است یکی از ویژگی های این شخصیت تاریخی و دینی ایرانی ، را علم به خواص خوراکها و نوشبدنی ها را برشمرد .
maδu- / hura-
در وندیداد ، فرگرد ۵ بند ۵۲ ، زنی که بچه اش سقط شده است ، بعد از انجام درمانهای ویژه ایی ، وی را تحت رژیم غذایی خاصی قرار می دادند ، که نوشیدنی ویژه ایام نقاهت وی بنا براین بند :” anāpa - ” است یعنی “می بی آب [که آب اندر آن نبود ](رضی،۱۳۷۶،۳۲۱) .مراد از این شراب نوعی می خالص است. به نظر نگارنده دلیل استفاده از می بی آب ، شاید کاهش درجه ی درد و حالت تسکین در بدن مادری بوده که طفلش سقط شده است . در فرگرد ۸ بند ۲۲ وندیداد
۸٫۲۲٫e barəsma. vā. aṣ̌aiia. frastarətəm:
۸٫۲۲٫f vasō. pascaēta. mazdaiiasna. ahe. nmānahe. miiazdəm. daiϑiiārəš.
۸٫۲۲٫g gaoməṇtəm. maδumaṇtəm.
۸٫۲۲٫h yaoždaiiąn. anāstərətəm.
۸٫۲۲٫i hamaϑa. yaϑa. paracit̰.
” … به کام پس از آن ، مزدیسنان اندر آن خانه میزد( =خوراک نذری با مراسم دینی ) بدهند[ در روز چهارم پیش از وقوع مرگ ]با گوشت همراه می ” (رضی ،۱۳۷۶:۴۵۳ ) ، تاکید برآن است که می از نوشیدنیهای لازم برای شخص درگذشته می باشد . مایر هوفر maδu- رامشتق از mādhu - سانسکریت و به معنای شراب می داند که در وندیداد از آن یاد شده است (مایر هوفر،۱۹۷۷ :۳۰۲) . در وندیداد ، فرگرد ۱۴ بند ۱۷ :
۱۴٫۱۷٫a duiiē. nauuaiti. astanąm. aδāitiiō. aŋharəϑranąm.
۱۴٫۱۷٫b dāitīm. ahmāicit̰. harəϑrəm. kərənuiiāt̰.
۱۴٫۱۷٫c duiiē. nauuaiti. gaδβąm. paiti. yaoždaiϑīta.
۱۴٫۱۷٫d stiptibiiasca. anāiritibiiasca.
۱۴٫۱۷٫e viiaŋuraēibiiasca. vīspaēibiiasca. pairi. acištaēibiiō.
۱۴٫۱۷٫f yōi. gaδβąm. pairi. bauuaiti:
۱۴٫۱۷٫g duiiē. nauuaiti. narąm. aṣ̌aonąm. vāstriiaēta.
۱۴٫۱۷٫h gə̄uš. vā. xvarəϑahe. vā.
۱۴٫۱۷٫i huraiiā̊. vā. maδuš. vā
” دو – تا نه تا [هجده ] از چراگاههای ( آغل ها ) نه به آیین را ، از بی پرورشی ها به آیین داد ، برای پرورش آن [ چارپایان ] بکند ( =هیجده آغل دام ها را که خراب شده و یا مطابق قانون نیست را باسازی کند ) (رضی،۱۳۷۶ :۷۹۴) . دوان hurā- را مشتق از واژه ی سانسکریت surā - می داند و معتقد است hu - پیشوند و به معنای خوب نیست (دوان،۲۰۰۳ :۲۸۵) . بارتولومه hurā – را از ریشه ی hu - به معنای ” فشردن ” می داند و این واژه را درکل به معنی شیر کش کردن هوم است (بارتولومه،۱۹۰۴ : ۱۸۳۷) . در ، فرگرد ۱۴ بند ۱۷، از مجازاتهایی که برای شخصی که سگ آبی را کشته باشد ، تاوان آن غرامت پرداخت هورا است . duiiē. nauuaiti. astanąm. aδāitiiō. aŋharəϑranąm.
dāitīm. ahmāicit̰. harəϑrəm. kərənuiiāt̰.
duiiē. nauuaiti. gaδβąm. paiti. yaoždaiϑīta.
stiptibiiasca. anāiritibiiasca.
viiaŋuraēibiiasca. vīspaēibiiasca. pairi. acištaēibiiō.
yōi. gaδβąm. pairi. bauuaiti:
duiiē. nauuaiti. narąm. aṣ̌aonąm. vāstriiaēta.
gə̄uš. vā. xvarəϑahe. vā.
huraiiā̊. vā. maδuš. vā.
بنابراین می توان گفت maδu – نوعی شراب معمولی است در حالیکه هورا شرابی غلیظ و خالص است و بنابر نظر رضی هورا نوعی شراب خالص است که در مراسم مذهبی نوشیده می شده است (رضی،۱۳۸۱ : ۲۴۴۷) . baŋha-
در دین یشت بند ۱۵: ahī . yąm. yazata. huuōuui.1 aṣ̌aoni. vīϑuṣ̌i.2vohu. baγəm.3 isəmna.4aṣ̌auuanəm. zaraϑuštrəm.anumatə̄e. daēnaiiāi.5anuxtə̄e. daēnaiiāi.anuuarštə̄e. daēnaiiāi.:ahe. raiia. xvarənaŋhaca.tąm. yazāi. surunuuata. yasna.tąm. yazāi. huiiašta. yasna.razištąm. cistąm. mazdaδātąm. aṣ̌aonīm.zaoϑrābiiō:razištąm. cistąm. mazdaδātąm. aṣ̌aonīm. ” او را بستود هووی پاک و دانا که زرتشت پاک را خواستار بود،تا اینکه از او خوش بخت گشته بر طبق دین بیندیشیدو برطبق دین سخن گوید و برطبق دین رفتار کند ” (پورداود، ۱۳۴۷ ،۱۷۷) . در وندیداد فرگرد ۱۵ بند ۱۴: aētaδa. aēṣ̌a. yā. kaine.
hanąm. aētaēṣ̌ąm. jījiṣ̌āiti.
pərəsāiti.
aēṣ̌a. hana. frabaraiti.
baŋhəm. vā. ṣ̌aētəm. vā.
γnānəm. vā. fraspātəm. vā.
kąmcit̰. vā. vītācinanąm. uruuaranąm:
” … آن پیرزن فراز آورد بنگ را … یا هر کدام از شیره های گیاهان[ دیگر ] ، از آنکه جنین را تباه می کند …” ( رضی،۱۳۷۶ :۸۱۶) .
در فرگرد ۱۹ بند ۲۰: ۱۹٫۲۰٫a pərəsat̰. zaraϑuštrō. ahurəm. mazdąm:
۱۹٫۲۰٫b vīspō.vīδuuā̊. ahura. mazda.
۱-۱۰-۴ عجین شدن با کار:
این جنبه نیز بیانگر این است که معتادان به کار، با شغل و کار خود خو گرفته، شغل خود را جذاب، چالشبرانگیز، متنوع و خلاقیت مدار میدانند و بسیار به مشارکت در تصمیمهای مرتبط با شغل و پذیرش مسئولیتهای کارى جدید گرایش نشان میدهند عجین شدن با کار موجب میگردد اوقات بسیار کمى وجود داشته باشد که افراد معتاد به کار، مشغول کار نباشند. (اسپینش و رابینز ۱۹۹۲، ۱۶۰-۷۸)
۱-۱۰-۵ بهداشت شغلی:
به معنی شناسایی، ارزیابی، کنترل عوامل زیانآور موجود در محیط کار به همراه یکسری از مراقبتهای بهداشتی- درمانی بهمنظور حفظ سلامتی کارکنان و سالمسازی محیط کار هست.
۱-۱۰-۶ علائم اضطرابی و اختلال خواب:
در این بعد از بهداشت شغلی از علائم و همچنین نشانههای بالینی اضطراب شدید، تحتفشار بودن، عصبانیت و دلشوره و بیخوابی و داشتن وحشت ارزیابی و آزمون به عمل میآید.
۱-۱۰-۷ کارکرد اجتماعی:
در این بعد نیز توانایی فرد در انجام کارهای روزمره، داشتن قدرت تصمیمگیری وی، احساس رضایت در انجام وظایفش، احساس مفید بودن در زندگی و نیز احساس لذت بردن از فعالیتهای روزمرهاش موردبررسی قرار میگیرد.
۱-۱۰-۸ علائم افسردگی:
و بالاخره در این بعد آزمون افسردگی و علائم ویژه آن مانند احساس ناامیدی، احساس بیارزش بودن در زندگی و داشتن افکاری مثل خودکشی و آرزوی مردن و نیز احساس بیارزشی و ناتوانی در انجام کارها موردبررسی قرار میگیرد.(تقوی ۱۳۸۰، ۳۸۵)
۱-۱۰-۹ کیفیت زندگی کاری:
مفهومی چندبعدی است و تعریف واحدی از آن نمیتوان ارائه داد. لذا، از ابتدای نهضت کیفیت زندگی کاری در دهه ۱۹۷۰ میلادی تاکنون، تعاریف متعدد و متنوعی از آن ارائهشده است. در اینجا تعدادی از تعاریف کیفیت زندگی کاری که در دو دهه اخیر ارائهشده، بهطور خلاصه و با خودداری از ذکر تعاریف کاملاً مشابه، نقل میشود:
فلدمن، کیفیت روابط بین کارکنان و تمامی محیط کار، در قالب برنامهها و فعالیتهایی که در جهت بهبود کیفیت زندگی کاری انجام میشود، با تأکید بر ابعاد انسانی بهموازات توجه به ابعاد فنی و اقتصادی در سازمانها. ورتر و دیویس، برخورداری از سرپرستی خوب، شرایط کاری خوب، حقوق مزایای مکفی و شغل چالشانگیز، جالب و سودمند. دوبرین، ایرلندو ویلیامز، فرآیندی که بهوسیله آن تمامی کارکنان سازمان از طریق کانالهای ارتباطی که بدین منظور تعبیر شده، در طراحی شغل و محیط کاری خویش سهیم میشوند. به نظر آن ها کیفیت زندگی کاری شکلهای گوناگونی دارد و فصل مشترک همه آن ها این است که اختیار کار و محیط کار به کارکنان واگذار شود و از آن طریق تعهد، رضایت و بهرهوری آن ها افزایش یابد.(پرداختچی و همکاران ۱۳۸۸)
۱-۱۰-۱۰ توسعه قابلیتهای انسانی:
این بعد شامل فرصتهایی چون استفاده از استقلال و خودکنترلی در کار، بهرهمند شدن از مهارتهای گوناگون، دسترسی به اطلاعات متناسب با کار و برنامهریزی برای کارکنان اشاره می کند که هدف آن است که فرصت کسب مهارتها و آموزشها را به وجود آورده و درعینحال زمینه هماهنگ شدن کارکنان با مأموریتها، اهداف، برنامهها و استراتژیهای سازمان را در جهت تأمین، نیازهای فرد و سازمان به وجود آورد.
۱-۱۰-۱۱ پرداخت و جبران منصفانه و کافی:
منظور از پرداخت مساوی این است که پرداخت برای میزان کار مساوی کارکنان مساوی و متناسب با یکدیگر بوده و نیز تناسب پرداختها با معیارهای کارکنان با دیگر انواع کار باشد درواقع جبران خدمت منصفانه و کافی این است که به کارکنان سازمان حقوقی پرداخت گردد که تساوی درونسازمانی و برونسازمانی از آن استنباط گردد و کارکنان هنگام مقایسه خود با سایر همردیفهایشان در درون و بیرون از سازمان احساس ضرر و زیان نکنند.
۱-۱۰-۱۲ شرایط کاری ایمن و سالم:
همچنین منظور از ایجاد شرایط کاری ایمن هم به شرایط فیزیکی و هم تعیین ساعات کار منطقی تأکید می کند. همچنین محیط کاری بایستی اثرات آلودگی را که میتواند تأثیر معکوسی بر وضعیت فیزیکی و ذهنی کارکنان در محیط کار بهجای گذارد کاهش دهد و بهطورکلی باید به ایمنی و بهداشتکاری، برقراری ساعات کار معقول و شرایط فیزیکی کاری که شامل شرایط فیزیکی و ایمنی کاری دارای حداقل خطر و ایجاد محدودیتهای سنی برای اشتغال به کار بیانجامد منجر شود.
۱-۱۰-۱۳ امکان رشد و امنیت مداوم:
امکان رشد و امنیت مداوم نیز به معنای فراهم نمودن زمینه بهبود تواناییهای فردی، فرصتهای پیشرفت و فرصتهای بهکارگیری مهارتهای کسبشده و نیز تأمین امنیت درآمد و اشتغال میباشد که این امر را میتوان از طریق بهبود تواناییهای فردی، ایجاد فرصتهای پیشرفت، امنیت شغلی و امنیت درآمد و اطمینان خاطر از اشتغال پایدار تأمین نمود.
۱-۱۰-۱۴ اعتقاد به لزوم حاکمیت قانون:
منظور از این بعد نیز فراهم بودن زمینه آزادی بیان و بدون تر س از انتقام مقام بالاتر و نافذ بودن سلطه قانون نسبت به سلطه انسانی در سازمان است؛ که میتوان آن را در قالب امیدواری به رعایت انصاف و ضابطهمندی در ارتقاء شغلی، آزادی سخن، حق ابراز مخالفت با نگرشهای سرپرست در سازمان بدون هرگونه واهمه از جانب وی و محفوظ بودن حق واکنش در برابر همه مسائل شامل اختصاص دستمزد، پاداشها و امنیت شغلی و اطمینان خاطر از عدم وجود تبعیض در مورد جنسیت و قومیت و مذهب و اعتقادات عنوان نمود.
۱-۱۰-۱۵ ائتلافت اجتماعی در سازمان کاری:
این موضوع که شامل حذف ارزش حفظ اصالت منافع افراد در سازمان و تشویق کارکنان به شکلگیری تیمها و گروههای اجتماعی و نیز عدم تعصب نسبت به نژاد و جنس و ایجاد حس اجتماعی بودن در سازمان و آزادی افراد در بیان ایدهها و احساساتشان در قالب تشکلهای صنفی و به وجود آوردن زمینه مشارکت فکری و عملی شاغلین در وضع مقررات میباشد به ایجاد یکپارچگی سازمانی کمک می کند.
۱-۱۰-۱۶ نقش متعادل کار:
این بعد از کیفیت زندگی کاری نیز به قراری تعادل بین زندگی کاری و دیگر بخشهای زندگی کارکنآنکه شامل اوقات فراغت، تحصیلات و زندگی خانوادگی میباشد مربوط میشود درواقع به وابستگی مستقیم فضای کار به فضای کل زندگی اشاره میکند و تأکید می کند که از طریق برقراری تعادل بین وقت کارکنان در محل کار و وقت او برای خانوادهاش میتواند به میزان زیادی تعادل میان کار و زندگی فرد را ایجاد نمود. همچنین تعیین شرح وظایف شغلی و شرایط احراز آن تأثیر خوبی بر روحیه کارکنان و ترسیم مسیر ارتقاء شغلی آنان خواهد داشت.
۱-۱۰-۱۷ کار معتبر و سودمند اجتماعی:
کار معتبر و سودمند اجتماعی نیز به چگونگی برداشت و ادراک کارکنان در مورد مسئولیت اجتماعی در سازمان اشاره دارد. در این زمینه نیز مباحث زیادی مطرح گردیده است بدین ترتیب که نقشهای سودمند اجتماعی سازمان و اثرات صدمات اجتماعی و فعالیتهای آن بهگونهای فزاینده از مسائل اصلی کارکنان شده است. بر همین اساس میتوان چنین برداشت نمود که سازمانهایی که مسئولیت اجتماعی خود را احساس نمیکنند موجبات حقیر شمردن ارزش کار و حرفه کارکنانشآنکه مبنایی برای احساس نیاز عزتنفس آن ها میباشد را فراهم میآورند. درعینحال میزان اعتماد نسبی مصرفکنندگان به محصول تولیدشده، میزان تنوع محصول باقیمت رقابتی و کیفیت مناسب از دیگر مواردی هستند که بر این امر تأثیری مثبت دارند.
۱-۱۰-۱۸ سکوی سروش:
از بزرگترین سکوهای جهان و ازنظر انجام مراحل پالایش نفت خام از پیشرفتهترین سکوهای جهان میباشد.
۱-۱۱ متغیرهای پژوهش:
در این پژوهش تأثیر اعتیاد به کار و بهداشت شغلی بر کیفیت زندگی کاری موردبررسی قرارگرفته است
که متغیرهای مستقل، تعدیلکننده، وابسته و ابعاد بهقرار زیر میباشند:
متغیر مستقل اعتیاد به کار: که دارای ابعاد عجین شدن باکار تمایل درونی در کار لذت از کار میباشد.
متغیر میان جی(مداخله گر) بهداشت شغلی: که دارای مقیاسهای علائم جسمانی، علائم اضطرابی و اختلال خواب، مقیاس کارکرد اجتماعی و مقیاس علائم افسردگی میباشد.
متغیر وابسته کیفیت زندگی کاری: که دارای ابعاد جبران خدمت منصفانه و کافی، شرایط کاری سالم و ایمن، امکان گسترش و استفاده از ظرفیتهای انسان، امکان امنیت و رشد دائمی، فرصت برای امنیت و رشد مداوم در آینده، انسجام اجتماعی در سازمان کاری، حقوق فردی در سازمان کار، اعتقاد به لزوم حاکمیت قانون و نقش متعادل کار وزندگی.
۱-۱۲ ساختار پایاننامه:
جدول (۱-۱) ساختار پایاننامه
فصل اول: کلیات پژوهش این فصل شامل مباحث کلی تحقیق مثل مقدمه، بیان مسئله، ضرورت انجام پژوهش، اهداف، فرضیات، سوا لات تحقیق و تعریف اصطلاحات پژوهش میباشد. |
فصل دوم: پیشینه تحقیق این فصل شامل دو بخش مباحث نظری و مباحث پژوهشی میباشد. مطالعات انجام شده در بخش مباحث نظری، معطوف به مباحث مطرحشده در مورد تعاریف، ضرورت توجه و عوامل مؤثر بر دو عامل کیفیت زندگی کاری واعتیاد به کار بوده و بخش مباحث پژوهشی، تحقیقات انجام شده در مورد کیفیت زندگی کاری، اعتیاد به کار و بهداشت شغلی و ابعاد مطرحشده برای هر یک از متغیرها، بررسی و موردمطالعه قرارگرفته است. |
فصل سوم: روش تحقیق |
- مداخلۀ خارجی کشورهای قدرتمند خارجی هم میتواند مانع ظهور دموکراسی و هم در ایجاد آن مؤثر باشد (ونهانن، ۱۹۹۷ به نقل از ساعی، ۱۳۸۶، ص. ۴۶)
دموکراسی نتایج مطلوبی را به بار میآورد که عبارتست از: اجتناب از خودکامگی، حقوق اولیه،تعیین سرنوشت خود،خودمختاری اخلاقی، تحول انسانی،حراست از منافع شخصی اولیه، برابری سیاسی،صلح جویی،رونق (دال، ۱۳۷۹، ص. ۵۸)
ژوزف شومپتر[۱۰] اقتصاددان اتریشی۱۹۵۰-۱۸۸۳ مفهوم دموکراسی را به بهترین صورت بیان داشته است. او در بررسی راهگشای خود تحت عنوان کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی کمبودهایی را که در تئوری کلاسیک دموکراسی مشاهده میکند، برمیشمارد. در این تئوری دموکراسی بر حسب اراده مردم (منبع) و نفع عامه ( مقصد) تعریف شده است. شومپتر با کنار زدن این برداشتها، خود نظریه دیگری ارائه میدهد: «روش دموکراتیک ترتیبات سازمانیافتهای است برای نیل به تصمیمات سیاسی که در آن افراد، از طریق انتخابات رقابتآمیز و رأی مردم به قدرت و مقام تصمیمگیری میرسند» (هانتیگتون، ۱۳۸۱، ص. ۹).
دستیابی به دموکراسی همواره مانند قایقرانی در هوای صاف نیست، گاهی باید در هوای نامساعد وخطرناک بادبان کشید. در خلال قرن بیستم فروپاشی دموکراسی واقعۀ رایجی بود که در هفتاد مورد از کشورهای دموکراتیک اتفاق افتاد. اما این که چرا بعضی از کشورهای دموکراتیک توانستند بحرانها را پشت سر گذارند و در برخی دیگر نتوانستند؛ علتش این است که چشماندازهای دموکراسی پایدار در یک کشور، درصورتی که شهروندان و رهبران آن کشور قویاً از انگارهها و ارزشها و اعمال دموکراتیک حمایت میکنند، بهتر میشود.
مطمئنترین حمایت زمانی انجام میگیرد که این قبیل معتقدات و تمایلات در فرهنگ آن کشور جا افتاده و عموماً از نسلی به نسل دیگر منتقل گردد. به عبارت دیگر کشورهای مورد نظر دارای فرهنگ سیاسی دموکراتیک شود. فرهنگ سیاسی دموکراتیک به تربیت شهروندانی که بدان معتقدند کمک میکند: دموکراسی و برابری سیاسی اهدافی هستند که مردم آرزوی آنها را دارند؛ البته منظور آن نیست که همه افراد یک کشور دموکرات باید شهروندان دموکراتیک کامل باشند، اما وجود اکثریت با فرهنگ و ارزشهای دموکراتیک الزامی است؛ چرا که تا آن زمان که اکثریت معتنابهی از شهروندان ارزشهای دموکراتیک و نهادهای سیاسی آن را بر کلیۀ بدیلهای خود ارجح ندانند و حامی آن رهبران سیاسی که اعمال دموکراتیک را مراعات میکنند نباشند، بعید است که دموکراسی بتواند از درون بحرانهایی گریز ناپذیرش جان سالم به در برد. اما این که چگونه مردم یک کشور به انگارهها و اعمال دموکراتیک اعتقاد مییابند و یا چگونه ارزشها و اعمال دموکراتیک جزء نهاد یک فرهنگ میشود؟ هرگونه پاسخی مستلزم کندوکاو عمیق در تحولات تاریخی عام و خاص هر کشور است (دال، ۱۳۷۹، صص. ۱۹۸-۱۹۶).
یک فرهنگ دموکراتیک فرهنگی است که در آن به اشخاص یک فرصت برابر برای مشارکت در خلق و تکامل فرایند مفهومسازی آن میدهد و خود بخشی از آن میشوند. فرهنگ دموکراتیک به معنای آزدی اشخاص است و در مجموع حکومت دسته جمعی، که بر توانایی فرد برای مشارکت در تولید و توزیع فرهنگ اثر میگذارد (بالکین، ۱۹۹۵، صص. ۳۸-۳۶).
وجود ارزشهای دموکراتیک و درونی شدن آن در توده مردم و نخبگان یکی از شرایط ضروری برای ظهور و بقای دموکراسی میباشد.
اگر بخواهیم ارزشهای دموکراتیک را بر اساس دیدگاه صاحبنظران متفاوت در زمانها و مکانهای مختلف بیان داریم، به دلیل گستردگی مؤلفه های آن نامقدور میباشد ولی با اندکی تساهل و تسامح میتوان از ارزشهایی نام برد که اکثر صاحبنظران بر سر آنها همفکر میباشند که عبارتست از: حکومت با رضایت عامه، جوابگویی عمومی، قانون اکثریت (رأی)، شناختن حقوق اقلیت به عنوان یک شهروند، مشروعیت حکومت، تداعی آزاد (آزادی انجمنها)، همزیستی با مخالفان، پافشاری بر حقوق و آزادی مدنی (ایکچوکوا، ۲۰۰۵، ص. ۴) و یا بر اساس دیدگاه بیتهام و بویل ارزشهای دموکراتیک شامل به دست گرفتن قدرت از طریق رقابت سالم در انتخابات، پاسخگویی حکومت به مردم، تساوی حقوق انتخاب و کاندید شدن، تضمین قانون جهت حفظ حقوق مدنی و سیاسی، تضمین آزادیهای اولیه چون آزادی بیان، آزادی اجتماعات، امنیت فردی و آزادی مهاجرت، نوسازی اجتماعی به عنوان برنامه اصلی نظام و کثرتگرایی (بیتهام و بویل، ۱۳۷۶، ص. ۱۷؛ جلالی، ۱۳۸۶، ص. ۱۸ ؛ گریم، ۲۰۰۰، ص. ۳).
موضوع فرهنگ دموکراتیک توجه خود را به رابطه بین اجزاء یا تأثیر حکومتهای دموکراتیک جدید و مشروعیت آنها متمرکز میکند، به آن حدی که نخبگان و عامه مردم به ارزشهای نظام دموکراتیک ابراز اعتقاد مینمایند، جوهر دموکراسی در انتخاب رهبران به طریق عادلانه، درست در انتخاباتی آزاد و رقابتآمیز است که در آن مردم بتوانند در دادن رأی مشارکت جویند. یکی از معیارهایی سودمند بودن دموکراسی بستگی به این خواهد داشت که تا چه حد نخبگان سیاسی و عامه اعتقاد راسخ داشته باشند که حاکمان باید از این طریق برگزیده شوند، در حقیقت این آزمایشی است برای تشخیص حدود گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک در کشور. معیار دیگر در این است که نخبگان سیاسی و عامه مردم تا چه حد برای انتخاب رهبران در انتخابات مشارکت میکنند این یک آزمایش رفتاری است که معلوم میشود فعالیتهای دموکراتیک در کشور تا چه اندازهای به صورت نهادی در آمده است (هانتیگتون، ۱۳۸۱، صص. ۲۸۴-۲۸۳).
در تئوری لیپست سطح دموکراتیزاسیون تابع سطح توسعه اقتصادی–اجتماعی کشورهاست. توسعۀ اقتصادی از طریق ایجاد نگرشهای دموکراتیک در افراد منجر به دموکراتیزاسیون میشود. معرفهای توسعۀ اقتصادی عبارتند از: ثروت، گسترش صنعتی شدن، میزان سطح آموزش و ارتباطات. در تئوری لیپست هرچه سطح رفاه یک کشور بالاتر باشد شانس آن کشور در دستیابی به دموکراسی بیشتر خواهد بود (گریم، ۲۰۰۰، ص. ۳).
در تئوری دایاموند توسعۀ اقتصادی - اجتماعی از طریق ایجاد فرهنگ دموکراتیک منجر به دموکراتیزاسیون میشود. معرفهای فرهنگ دموکراتیک عبارتند از: میانهروی، افزایش مدارا، دانش، مشارکتجویی و عقلانی شدن مخالفت سیاسی (به نقل از ساعی، ۱۳۸۶، ص. ۴۵).
در تئوری کارل مانهایم این اصل که همۀ قدرت حکومت ناشی از مردم است، شکلدهنده و بنیاد شیوۀ دموکراسی است. سه اصل بنیادین دموکراتیک شامل:
۱) برابری بالقوۀ هستیشناختی همۀ اعضای جامعه: این اصل دموکراسی انکار نمیکند که در شرایط رقابت عادلانه برخی انسانها در موقعیتی برتر از دیگران قرار میگیرند. اما تنها شرط اعتبار این ارزیابی عادلانه بودن رقابت است.
۲) به رسمیت شناختن حیات فردی اجزای جامعه: در جوامع پیش دموکراتیک ارادۀ اجتماعی از بالا توسط یک پادشاه دارای قدرت مطلقه تعیین میشود؛ اما دموکراسی اساساً آنگاه پا به عرصه وجود میگذارد که همۀ افراد به عنوان مراکز حیاتی برای تحقق ارادۀ اجتماعی برانگیخته شوند.
کارل مانهایم بلافاصله بیان میدارد که این مسئله یک تناقض درونی در دموکراسی عصر حاضر است. چرا که اگر همۀ افراد دائماً اگر بخواهند از حق خود برای تأثیر گذاری بر تصمیمهای عمومی استفاده کنند، حیات اجتماعی نظم خود را از دست خواهد داد. بنابراین این نوع جوامع نیازمند ابزارهای خنثیساز هستند که برخی قابلیتهای غیر دموکراتیک یا حتی ضددموکراتیک را نیز شامل میشود. اما این ابزار از خارج تحمیل نمیشود، بلکه متکی بر انصراف داوطلبانۀ تودۀ مردم از استفادۀ کامل از تمام نیروهای خود است.
۳)وجود نخبگان در جامعۀ دموکراتیک: از آنجا که دموکراسی مستقیم در جوامع بزرگ امکان پذیر نیست، نظام حکومتی عمدۀ دولتهای مدرن «دموکراسی نمایندهای» است. یعنی شکلگیری واقعی سیاستها در دست نخبگان است (مانهایم، ۱۳۸۵، ص.۲۷-۲۰).
از نظر مانهایم مشخصۀ دموکراسی نبود قشر نخبه نیست، بلکه شیوۀ جدید انتخاب نخبگان و تفسیر جدید نخبه از خودش است. در دوره های تغییر سریع، جامعه نیازمند گروه های کوچکی است که امکانات فرهنگی تازه را کشف کنند و از راه آزمایش و خطا انواع نوینی از تجربه بیافرینند که بعدها میتواند به الگوی عمومی تبدیل شود. آنچه بیش از همه در جریان دموکراتیک شدن دگرگون میشود، فاصلۀ میان نخبگان و مردم عادی است. نخبگان دموکراتیک معمولاً از دل تودهها برخاستهاند و توده ها را میفهمند (همان، ص.۵۴-۵۳).
۱-۲-۳- فرهنگ سیاسی
فرهنگ، از مفاهیمی است که از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و به مرور زمان معناهای متعددی یافته است. انسانها وقتی دست به عمل میزنند، یکسری توجیهات و تصوراتی نسبت به آن عمل دارند، به عبارتی هنگامی که میخواهند عملی را انجام دهند، متوسل به یک سری تصورات پیش ساخته ذهنی میشوند. پس تصورات ما از جهان واقع، جهت دهنده اعمال وکردار ماست. با توجه به همین تعبیر از اندیشه است که فردریش تنبروک میگوید: به معنی وسیع کلمه هر آن چه انسان میکند و هر آن چه عمل او به بار میآورد، در حوزهی فرهنگ قرار میگیرد (به نقل از پهلوان، ۱۳۷۸، ص. ۱۲).
فرهنگ سیاسی عبارتست از تلقی مردم و جهتگیری آنان نسبت به نظام سیاسی وکارکردهای آن، که در این زمینه انگارهها و ایستارها نسبت به اقتدار، مسئولیتهای حکومتی و الگوهای مربوط به جامعهپذیری سیاسی مورد توجه قرار میگیرند (رابرتسن، ۱۹۹۳، ص. ۳۸۲ ؛ فارسون و مشایخی، ۱۳۷۹، ص. ۲۰) در واقع، فرهنگ سیاسی در بردارندۀ شناختها و احساسات و ارزیابیهای افراد نسبت به مفاهیمی همچون قدرت، آزادی، مشروعیت، عدالت، برابری، مشارکت، دولت، شهروند، دموکراسی، قانون اساسی و دیگر پدیده های مطرح در قلمرو سیاست را شامل میشود. از این رو تصور مردم یک جامعه از قدرت و قدرت سیاسی، نوع رابطۀحکومت و مردم، نیز ساختار سیاسی حکومتها، نخبهگرایی یا کثرتگرایی، میل به استبداد فردی یا گرایش به دموکراسی، تــــودهگرایی و … همه تظاهراتی از فرهنگسیاســـی یک جامعـــــهاند (کاظمی، ۱۳۸۰، ص. ۳۱۳).
اهمیت فرهنگ سیاسی به حدی است که اکثر داعیهداران و سرشناسترین گروه از ماتریالیستها در زمینهی تجزیه و تحلیل سیاسی شامل نومارکسیستها و طرفداران نظریه انتخاب عقلانی، هم اکنون به اهمیت بررسی فرهنگ سیاسی در تجزیه و تحلیلهای سیاسی اذعان میکنند (هینس، ۱۳۸۱: ص. ۲۸).
همانطور که بسیاری از دانشوران تشخیص دادهاند که اختلافات فرهنگی میان دولتها میتواند به طور عمیق بر سیاستهای دولت و سیاستگذاران اثر داشته باشد (پاترسن، ۱۹۷۱، صص. ۳۳-۱۲).
بیشترین سهم از این ادبیات به طور مسلم به وسیلۀ الیزر[۱۱] (۱۹۶۶، ۱۹۷۰، ۱۹۹۴) ارائه شده است. در دیدگاه الیزر فرهنگ سیاسی، شامل نگرشها، ارزشها و گرایشهایی است که افراد جامعه در مورد نظام سیاسیشان دارند. او بر روی الگوهای مهاجرت گروه های نژادی و مذهبی توجه ویژه داشت. الیزر سه نوع خردهفرهنگ سیاسی مجزا را در بین آمریکائیان، پیدا کرد که هنوز هم وجود دارد. فرهنگ سیاسی اخلاقی، فرهنگ سیاسی فردی، فرهنگ سیاسی سنتی (الیزر، ۱۹۹۴، صص. ۹۴-۳۵).
فرهنگ سیاسی اخلاقی: در این نوع فرهنگ، جامعه بیشتر از فرد اهمیت دارد و حکومت گرایش دارد که به عنوان یک نیروی مثبت شناخته شود و به رفاه عمومی به عنوان پایه و اساس دولتهای دموکراتیک اهمیت میدهد. نمونۀ این نوع جوامع، پیوریتنها در انگلستان نو و میانه غرب و سواحل شمالی آن.
فرهنگ سیاسی فردی: در این نوع فرهنگ سیاسی حکومت جهتگیریهای بسیارکاربردی و عملی دارد. مداخلۀ دولت در فعالیتهای شخصی و اجتماعات بسیار محدود میباشد. مانند: دولتهای آتلانتیک میانی سراسر و مغرب.
فرهنگ سیاسی سنتی: در اجتماع و خانواده بسته به طور برجسته، این نوع فرهنگ دیده میشود. اغلب یک خانواده حکومت میکنند و دیگران هیچ قدرت بیان ندارند. در حقیقت این یک نوع نگرش قدیمی است که این سلسله مراتب را به عنوان یک نظم طبیعی میشناسند، مانند: جنوب. دیدگاه الیزر در بین همه دانشوران سیاسی به طور همهگیر نفوذ کرده است. در مجموع، در حدود ۱۰۰ تحلیل تجربی به طور موفقیتآمیزی از تیپولوژی الیزر برای شرح هر تعداد از پدیده های سیاسی استفاده شده است. البته، گاهی اوقات انتقاداتی نیز به نظریات الیزر وارد شده است. بهطورمثال، اریکسون و همکارانش (۱۹۹۴) در کتاب دموکراسی مجلس ایالتی نشان دادهاند که تیپولوژی الیزر نمیتواند جایگزین جماعت لیبرال محافظهکار شود (کریستوفر و دیگران، ۲۰۰۵، صص. ۶۷۵-۶۶۵ ).
مطالعۀ فرهنگ سیاسی مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته و در هر دوره بر متغیرهای معینی تأکید گردیده و از زاویهای خاص به آن نگریسته شده است. در دهه های ۱۹۶۰، الگوهای رایج برای تبیین فرهنگ سیاسی عبارت بود از: کارکردگرایی، نظریۀ سیستمها و دیدگاه های مارکسیستی. با انتشار کتاب انقلاب آرام «اینگلهارت» تغییراتی در بررسی فرهنگ سیاسی ایجاد شد. در دیدگاه کارکردگرایی و سیستمی، فرهنگ یک متغیر مستقل و به عنوان بخشی از محیط سیاسی جامعه شناخته میشد. اما در دیدگاه مارکسیستی فرهنگ به عنوان متغیر وابسته و روبنای جامعه تقلیل مییابد و انعکاسی از روابط اقتصادی است. براساس چهارچوب کارکردگرایی، پارسونز در اقامه یک نظریه عمومی دربارۀ کنش کوشید تا نظریهاش تمام کنشها، از اعمال فردی تا رویدادهای جمعی را در برگیرد. تکامل این نظریه دو مرحله داشت که با جنگ جهانی دوم از هم جدا شدند.
این نظریه در مراحل اولیه به افراد و در مرحله دوم به سیستمهای اجتماعی معطوف بوده است. در صورتبندی اول؛ کنش در رابطه با یک کنش، یک یا چند هدف، یک وسیله جایگزین، یک وضعیت همراه با کنترل جزئی و ارزشها، هنجارها و باورها در نظر گرفته میشود (چیلکوت، ۱۳۷۷، ص. ۲۷۵).
از نظر پارسونز، جامعه بزرگترین سیستم اجتماعی و نظام سیاسی یکی از زیر سیستمهای جامعه است. وی روی نقش به عنوان واحد مفهومی سیستم اجتماعی تکیه میکند و این امر، تحلیل به وسیلۀ متغیرهای الگویی را برای او میسر میکند (همان، ص. ۲۷۷). آلموند متغیرهای الگویی پارسونز را برای مرتبط ساختن فرهنگ سیاسی با نظامهای سیاسی به کار میگیرد (همان ) و نظریه سیستمی خویش را ارائه میدهد. این نظریه براین فرض استوار است که هر نظامی برای ادامه حیات خویش به تولید دادههایی نیازمند است. آلموند و وربا با بهره گرفتن از تئوری پارسونز به مطالعه مقایسهای نظامهای سیاسی پنج کشور آمریکا، آلمان غربی، ایتالیا و مکزیک پرداختند.
در این مطالعه مقایسهای آنان نتیجه گرفتند که فرهنگ سیاسی و ساختار سیاسی، دارای ارتباطی متقابل هستند. از نظر آنها نظام سیاسی مجموعهای از نقشها یا ساختاری از نقشهاست که در آن فرد یا گروه نقش بازیگران را دارد. البته آنها مانند پارسونز تأکید میکنند که برای هر بازیگر نقشهای متعددی وجود دارد. آنها علاوه بر مفهوم نقش که در ارتباط با ساختار مطرح است، از واژۀ موضعگیری نیز در ارتباط با فرهنگ استفاده نموده و اظهار میدارند که یک نظام سیاسی در چهارچوبی از مواضع مردم نسبت به فعالیت سیاسی تشکیل شده است. آنها با پذیرش سه ایستار شناختی، ارزشی و عاطفی مطرح شده، به وسیله پارسونز ابراز میدارند که جهتگیری فرد شامل سه جزء است (آل غفور، ۱۳۷۵، صص. ۱۱۹-۱۱۸).
اول، ابعاد شناختی[۱۲]، به معنای اطلاع، اعم از دقیق و غیردقیق از نظام سیاسی و نهادها و مسئولین و ورودیها و خروجی های آن نظام.
دوم، ابعاد احساسی[۱۳]، به معنای احساس وابستگی، دخالت، طرد و امثال آن راجع به موضوعات سیاسی.
سوم، ابعاد ارزیابی[۱۴]، نحوه تجزیه و تحلیل شهروندان از مسائل سیاسی (روزنباوم، ۱۹۷۵، ص. ۵۸؛ و آلموند و وربا، ۱۹۶۲، ص. ۳۴۷). آلموند و وربا بر مبنای این سه نوع فرهنگ سیاسی، سه نوع شهروند را متصور میشوند که در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول ۱-۲- انواع شهروند سیاسی بر اساس ابعاد مختلف ارزیابی سیاسی آلموند و وربا
ابعاد ارزیابی
شهروند متعهد
شهروند بیتفاوت
شهروند منزوی شده
ابعاد شناختی
مثبت
مثبت
مثبت
۴-۲-۱ مراحل نخستین
مقصد ابن بطوطه در آغاز سفر زیارت خانه خدا و تربت پیغمبر ( حرمین شریفین) بود و قصدی بجز ادای فریضه حج نداشت و می خواست که پس از حصول مقصود به زاد وبوم خود باز گردد و بقیت عمر خویش را در جوار خانواده بسر برد. ابتدای مسافرت ابن بطوطه در سال ۷۲۵ بود و از آن تاریخ تا به سال ۷۵۳ تقریباً سی سال تمام مدام آتش اشتیاق دیدار خویشان و خانواده در درونش شعله می کشید و او را از فراز کوهها ونشیب دره ها و پشت دشتها و دل بادیه ها و سینه دریاها دیار به دیار و شهر به شهر و کوه به کوه می کشانیدو آتش این آرزو در تمام این مدت چنان در درونش مشتعل بود که می گوید : « تصمیم داشتم که هرگز از یک راه دوبار نروم »
نخستین شهری که ابن بطوطه پس از ترک زادگاه خود، طنجه، از آن یاد می کند «تِلِمسان» است که پایتخت شاخه ای از خاندان بنی عبدالواد بود؛ خاندانی از قبایل بربر که با بهره گرفتن از ضعف پادشاهان «الموحدین»، در غرب الجزایر حکومتی تشکیل داده بودند و دم از استقلال می زدند. ابن بطوطه در این شهر با دونفر که به سفارت از طرف پادشاه افریقیه ( شامل الجزایر شرقی و تونس امروز ) نزد امیر تلمسان آمده بودند آشنا می شود . یکی از آن دو قاضی بود و دیگری نیکمردی تاجر پیشه به نام شیخ ابوعبداالله زبیدی . ابن بطوطه همراه آنان راه تونس در پیش می گیرد. با بیمار شدن دوستان تازه در میانه راه و وفات یکی از آنان ( قاضی ) ابن بطوطه معطل نمی شود و با عده دیگری از بازرگانان تونسی راه را ادامه می دهد تا الجزایر و آنجا در انتظار شیخ زبیدی می ماند که با ابوطیب (پسر قاضی ) از ملیانه باز گردند. با فرارسیدن او و پسر قاضی ( ابوطیب) از الجزایر از راه متیجهبه جبل الزان به سوی بجایه که سومین شهر بزرگ این نواحی بود رهسپار می شوند.
ابن بطوطه در «بجایه» از ناامنی یاد می کند و می گوید:«این نخستین بار بود که من شاهد ستم و بیدادگری عُمّال و مأمورینالموحدین بودم. در بجایه بیمار می شود. شیخ زبیدی دلش به حال او می سوزد . او میداند که راه پر مخاطره است و اسب ابن بطوطه برای مقابله با خطر حمله دزدان عرب شمال افریقا مناسب نیست. از او می خواهد که آن اسب رابا اضافه باری که داشته بفروشد و خود اسبی رهوارتر و چادری به او می بخشد . ابن بطوطه پس از نزدیک سی سال که داستان خود را می گوید آن لطف شیخ را فراموش نکرده است ، سپاس می گزارد و می گوید: « این نخستین نمونه ای از الطاف الهی بود که در راه حجاز بر من رخ نمود.» این نمونه ای از موضوعات اخلاقی در سفرنامه ابن بطوطه است .
قلمرو حکومت بنی حَفص آشفته و نا امن بود. علاوه بر تهدید خارجی از ناحیه قوای بنی عبدالوادی اختلافات داخلی اعضای خاندان نیز این آشفتگی را دامن می زد و اعراب بنی هلال که تقریباً سه قرن پیشتر از مصر آمده بودند در تمام این ناحیه مسلط بودند و کارونها از دستبرد آنها امان نداشتند .از بجایه به شهر قسنطینه (کنستانتین ) می رود . در اینجا از شرافت حاکم شهر یاد می کند، لباس های او که براثر باران به کلی خراب می شوند ، حاکم شهر به او رحم می کند و لباسی از منسوجات بعلبک به عنوان جامه احرام با دو دینار پول طلا به او می دهد. ابن بطوطه این دو دینار را پیش درآمد پولهای فراوان دیگری می داند که بعدها از امراو پادشاهان به او رسید: « این اولین فتوحی بود که نصیب من شد». و باز این هم نکته اخلاقی است که ابن بطوطه به آن اشاره کرده است.
از کنستانتین به شهر «بونه» حر کت می کند درراه تونس باز بیمار می شود. ابن بطوطه در گوشه ای پریشان و نگران و تنها مانده بود. احدی اعتنایی به او نمیکرد. احساس غریبی و بی کسی کلافه اش می کرد: « اشک بر دیدگانم حلقه زد. یکی از حجاج حال مرا دریافت و به سوی من آمد و سلام کرد و با هم مأنوس شدیم تا به شهر رسیدیم.» نخستین بار بود که وی با مدرسه ای بزرگ و نامدار چون جامع الکُتبیین آشنا میشد. در مدرسه « کُتبیین » منزل می کند . طنجه به روزگار جوانی وی بندری نسبتاً فعال بود ولی از مراکز علم و ادب شمرده نمی شد اما تونس پر رونق ترین شهرهای مغرب بود . ابن بطوطه دوماهی در این شهر ماند، در مدرسه «الکُتُبیین و جامع اعظم زیتونه»با جماعتی از علمای آن سامان آشنا گردید. چون قافله حاج از تونس به راه افتاد اور ا به عنوان قاضی قافله برگزیدند در اینجا است که ابن بطوطه از تاریکخانه خمول و گمنامی بیرون می آید و سری در میان سرها بر می آورد. در همان قافله در صَفاقُس دختر یکی از رؤسای اصناف را نامزد خویش می کند و در اواخر محرم سال ۷۲۶ پس از آن که به طرابلس ( تریپولی- لیبی ) میرسد ترتیب عروسی را می دهد. سرانجام قافله حاج به «اسکندریه» رسید که در آن روزگار از مراکز مهم دنیای اسلام به شمار می آمد. اسکندریه ابن بطوطه را با دنیای تازه ای آشنا ساخت . عده زیادی از اندلسیها و مردم افریقای شمالی در این شهر می زیستند و مذهب مالکی در آنجا رواجی داشت. به نظر می رسد، توقف چند هفته ای ابن بطوطه در اسکندریه اثراتی دیر پای در شخصیت او بر جای نهاده باشد. تمایلات متضاد و مقاصد و اهداف متنوع از آن جمله است.
۴-۲-۲بزرگان و اولیاء در سفرنامه ابن بطوطه
پیران طریقت روان شناسانی روشندل بودند که به یک نگاه تا اعماق جان مخاطب را می شکافتند و با چند جمله ساده و کوتاه تمایلات خفته او را بیدار می کردند .
ابن بطوطه در اسکندریه صوفی معروف یاقوت حبشی (شاگرد ابوالعباس مرسی)را زیارت کرد که شرح حال او در نفحات الانس جامی آمده است.
با یکی از شیوح تصوف ، از صلحای اسکندریه امام عالم زاهد برهان الدین اعرج (لنگ) ملاقات کرد و سه روز مهمان او بود . شیخ جهان دیده بارقه ای از شوروشوق سفر در نهاد این مهمان جوان کشف کرد و به مهارت آن را دامن زد:
«روزی نزد او رفته بودم « گفت به نظرم تو سیاحت و جهانگردی را خیلی دوست داری گفتم آری دوست دارم که لیکن آن روز اصلا به خاطر من نمیگذشت که تا اقصی بلاد چین و هند خواهم رفت . شیخ گفت: به خواست خدا چنین مقدر است که تو برادرم فرید الدین را در هند و برادرم رکن الدین زکریا را درسند و برادرم برهان الدین را در چین زیارت کنی . می خواهم سلام من به ایشان برسانی » من از این سخن متعجب گشتم اما همین گفتار خیال مسافرت به آن نقاط را در دل من انداخت و سرانجام پیش بینی شیخ درست درآمد چه من در مسافرت های خود هر سه تن مذکور را زیارت کردم و سلام او را به ایشان رسانیدم. (سفرنامه، ج۱ :۱۵).
ابن بطوطه در اسکندریه آوازه شیخ دیگری را به نام ابوعبدالله المرشدی شنید که از کیسه غیب خرج میکرد. این شیخ در «منیه بنی مرشد»، در نزدیکی فوا ، یکی از شهرهای ساحلی مصر، خانقاه داشت. آتش اشتیاق در دل ابن بطوطه زبانه کشید و برای زیارت شیخ حرکت کرد .
تابستانی گرم بود و ابن بطوطه به اشارت شیخ بر پشت بام خانقاه که حصیری و رختخوابی انداخته و ظرفی برای وضو با کوزه آب و کاسه گذاشته بودند رفت و خوابید؛
آن شب خواب دیدم که بر بال پرنده بزرگی نشسته ام و آن پرنده در سمت قبله پرواز می کرد، بعد جهت خود را تغییر داده به سمت راست متمایل شد و آنگاه به ترتیب در جهت مشرق و جنوب به پرواز در آمد. سپس مدت درازی رو به سمت مشرق رفت و در زمین تاریک سر سبزی فرود آمد و مرا فرو گذاشت. من از این رؤیا سخت در عجب ماندم و با خود گفتم اگر شیخ بتواند رؤیای مرا کشف کند این حرفها که درباره اش می گویند درست است . (همان :۲۱)
فردا پس از نماز صبح شیخ ابن بطوطه را فراخواند و درتعبیر خواب او چنین گفت : « تو به زودی به زیارت خانه خدا و قبر پیغمبر می روی و در بلاد، یمن و عراق و ترک و هند مسافرت می کنی و مدت درازی در آنجا می مانی و برادر من دلشاد هندی را ملاقات می کنی و او ترا از گرفتاری که پیدا خواهی کرد نجات می دهد.»شیخ هنگام خداحافظی قدری کاک و مبلغی پول به این زایر جوان می دهد. ابن بطوطه می گوید : « از آن روز باز در سفرها جز خیر ندیدم و برکات شیخ بر من ظاهر شد».(همان :۲۲)
همین طور علاقه ابن بطوطه به مشایخ تصوف ادامه پیدا می کند. در دمیاط به خانقاه شیخ جمال الدین ساوهای پیر قلندران می رود . در قاهره نیز سری به خانقاهها می زند و شرح جالبی از نظام خانقاهی مصر و مراسم درویشان که بیشترایرانی بودند می آورد . در بیت المقدس از دست شیخی از اهالی ارزروم عبدالرحمن که از شاگردان تاج الدین رفاعی بود خرقه می پوشد. در عراق به مرکز درویشان رفاعی که احمدیه نیز نامیده می شدند می رود . در اصفهان به خانقاه شیخ علی بن سهل می رود و از دست شیخ خانقاه خرقه می پوشدو باز شرحی دلکش از وضع خانقاه و آداب صوفیان می نویسد. در شیراز به زیارت
سپس با عبور از آبادیهای کرانۀ رود نیل به عیذاب در ساحل غربی دریای سرخ، رفت تا از راه دریا به مکه سفر کند ولی بندر عیذاب به علت جنگ میان قبایل بِجَه و ترکان( ممالیک مصر) ، شورشیان دریای سرخ ناامن بود، ابن بطوطه که وضعرا آشفته و خطرناک دید بر آن شد که راه خود را عوض کند. و به علت ناامنی راه دریایی ناگریز به قاهره بازگشت( و یک شب بیش درنگ نکرد) و مقارن نیمۀ شعبان ۷۲۶ راه بقاع مشایخ کبار صوفیه چون ابوعبدالله خفیف (ملقب به شیخ کبیر) و شیخ صالحزرکوب و شیخ روز بهان بقلی ( معروف به شیخ شطّاح) می شتابد. پس از شیراز نیز به عزم زیارت تربت شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی به کازرون می رود . مریدان این شیخ که به نام مرشدیه یا کازرونیه خوانده می شدند در فارس و سواحل خلیخ فارس و دریای عمان و هندوستان نفوذ فراوان داشتند.
۴-۲-۳خطوط اصلی سفرنامه
ابن بطوطه در ۲ رجب ۷۲۵ به قصد زیارت خانۀ خدا و مرقد پیامبر اکرم( ص) از طنجه زادگاه خود حرکت کرد. ابتدا وارد تِلمِسان شد و از مِلیانه خارج شد و از مسیر الجزیره و قُسنطینه راهی تونس شد. سپس همراه کاروانیان حج، که وی را به قضاوت برگرفته بودند، به سوسه و سپس به صَـفاقُـص رسید و در آنجا با دختر یکی از امنای تونس ازدواج کرد. سرانجام پس از گذر از شهر قابس- که در فاصلۀ سه روز راه ازسفاقص واقع شده بود- و طرابلس به اسکندریه رسید. زیبایی و شکوه شهر اسکندریه و عمارات آن روزگار ملک ناصر محمد بن قلاوون بُرجی مصر( ۷۰۹- ۷۴۲) اعجاب و تحسین او را برانگیخت. دیدار ابن بطوطه از اسکندریه را باید نقطۀ عطفی در زندگی این جهانگرد مسلمان دانست. پس از مدتی اقامت در اسکندریه، مصر و با گذشتن از بسیاری از شهرها و دیه ها به دِمیاط رفت و از راه نیل به قاهره رسید. ابن بطوطه حدود یک ماه در قاهره ماند.
از مصر دو راه به سوی حجاز بود اول از راه خشکی( شبه جزیرۀ سینا) که کاروان ها در حمایت پاسبانان و راهدارهای دولتی پیش می رفتند، دوم از راه دریا. مسافرانی که راه دوم را انتخاب می کردند از مصر علیا به بندر عَیذاب در کنار دریای سرخ می رفتند و از آنجا با کشتی به جده منتقل می شدند. ناصر خسرو چند قرن پیش این راه دریا را انتخاب کرده بود. راه خشکی نزدیک تر و امن تر بود. با این همه ابن بطوطه نیز مانند ناصر خسرو راه دریا را ترجیح داد. مُنُیه- خصیب، ابن بطوطه پیش از آن که به عیذاب برسد توقفی در مُنُیه داشت که آن را منیه الخصیب می گفتند.
شام( فلسطین و سوریه) را در پیش گرفت.
پس از گذشتن از مرز میان مصر و شام، نخستین شهری که پس از عبور از مرز بر سر راه قرار داشت غزه بود که اول بلاد شام به شمار می آمد. از آن جا به حبرون( مدینه الخیل) و سپس به بیت المقدس می رفتند. ابن بطوطه از صور و صیدا گذشت و به طبریه رفت. سپس به طرابلس( تریپولی) و بعد از آن به معره النعمان رفت که موطن ابوالعلای معری شاعر نابینای عرب بود. ابن بطوطه از شهرهای بسیاری از جمله غزه الخلیل، بیت المقدس، بیروت، طرابلس، حلب، انطاکیه، لاذفیه، بعلبک و دمشق دیدن کرد. در دمشق از برخی عالمان، حدیث شنید و از بسیاری از آنان اجازۀ روایت گرفت.
در اول شوال ۷۲۶ با کاروان حجاز از دمشق به راه افتاد و آهنگ مدینه و مکه کرد وبه انجام مراسم حج در ذیحجۀ آن سال موفق شد. پس از زیارت بیت الله الحرام و مدینه النبی در ۲۰ ذیحجۀ ۷۲۷ همراه کاروان عراق از قادسیه به نجف رفت و بارگاه امیر المؤمنین علی( ع)را زیارت کرد. سپس از طریق بصره عازم ایران شد و از شهرهای عَبادان( آبادان) ، ماجول( ماهشهر) ، رامهرمز و تُستَر( شوشتر)،ایذه که مال امیر نیز خوانده می شد و پایتخت اتابکان لر بزرگ بود .اصفهان و شیراز دیدن کرد. در شیراز به ملاقات قاضی مجد الدین شیرازی شتافت و پس از چندی اقامت در شیراز تصمیم گرفت به عراق بازگردد. از راه کازرون و زیدَین و هویزه به کوفه رفت و آنگاه خود را از طریق حلّه و کربلا به بغداد رسانید و در ملازمت ابوسعید بهادرخان (۷۱۶- ۷۳۶ ق) که در آن ایام به بغداد سفرکرده بود، راهی تبریز شد و دوباره به بغداد برگشت. ابن بطوطه که دو ماه از موسم حج باقی بود، در این مدت فرصت را غنیمت شمرده به تکریت- در ۳۰ فرسخی شمال بغداد و موصل و نصیبین و سِنجار و مارِدین، از شهرهای جزیره، مسافرت کرد.
ابن بطوطه میان سال های ۷۲۸ تا ۷۳۰ ق مجاور مکّه شد و پس از آشنایی و مجالست با عالمان محل به سواحل شرقی آفریقا رفت و این بار از ساحل سودان، ولایات بجایان و جزیرۀ سواکن راه خود را دنبال کرد و به یمن، صنعا، عَدَن و مَقدیشُو(مگادیشو) ، سومالی و کنیا و تانگانیکا رفت و آنگاه از طریق ظَفار واقع در غرب اقیانوس هند، راه سواحل شرقی عربستان ،مصیره و قلهات، عُمان و خلیج فارس را در پیش گرفت.سیاح مغربی پس از عمان روی به سواحل ایران آورد و در جزیرۀ هرمز با سلطان قطب الدین تهمتن پادشاه آنجا ملاقات کرد. پس آنگاه از طریق لارستان و خنج بال به جزیرۀ کیش( قیس) رفت و در سال ۷۳۲ ق به الحِسا و قُطیف و یمانه در سواحل شبه جزیرۀ عربستان رفت و به مکه بازگشت. پس از انجام مراسم حج این بار از طریق جده( از راه دریای سرخ) و عیذاب به مصر و شام و غزّه و فلسطین و سپس به آسیای صغیر” بلاد الروم” رفت. در قونّیه تربت عارف و شاعر بزرگ ایرانی، مولانا جلال الدین محمد بلخی(۶۰۴- ۶۷۲ ق) را زیارت کرد. ابن بطوطه در بلاد الروم با رؤسای قبایل ترک مواجه شد و از شهر انطالیه( اودالیا واقع در کرانۀ دریای مدیترانه) دیدن کرد. از شهرهای مهم بسیاری چون اَقصَرا( آق سرا) ، قَیساریّه، ارزروم، بِرکی( برگی= برجی)، یزمیر(ازمیر)، نیجا و … دیدن کرد و خود را به شهرهای ساحل صَنوب( سینوب) در کنار دریای سیاه رسانید.
در سینوب با یک کشتی یونانی به ساحل مقابل در مدخل بحر آزف رفت و وارد شبه جزیرۀ کریمه شد.( روسیه و استانبول) از قرم به ازاق( آزف، سی کیلومتری راستوف در ساحل غربی مصبّ دن). در این شهر در مجلس پذیرایی از امیر و همراهان به شنیدن آوزاهای عربی و تصنیف های ملمّع فارسی و ترکی گوش سپرد. وی در اطراف شهر ماجر(مجار) به اردوگاه سلطان محمد ازبک که دامنۀ حکومتش از بندر کفَار در غرب( فئودوسیا) تا خوارزم در شرق گسترده بود، رفت و با وی ملاقات کرد. پس از مسافرتی کوتاه به سرزمین بلغار، واقع در ۸۰۰ میلی شهر مجار، دوباره به اردوگاه سلطان در بش داغ بازگشت. آنگاه از شهر حاج تَرخان( آستارا خان) بر کرانۀ رود وُلگادیدن کرد. سپس همراه کاروان خاتون بیلون(پیلون)، دختر سلطان روم و همسر خانِ ازبک، عازم قسطنطنیه شد.و در مسیرسفر توانست از شهرهایی چون اُکک، سُرداق( سوداق)، باباسَلطوق و … دیدن کند.
ابن بطوطه پس از مراجعت از استانبول(قسطنطنیه) و ملاقات سلطان در پایتخت او( سَرای) به سوی خوارزم رفت که دربارۀ آن می گوید: «من در همه دنیا مردمی خوشخوی تر رادمردتر و غریب نوازتر از اهل خوارزم ندیده ام.» (همان، ج۱ : ۴۳۵). از خوارزم به بخارا وماوراء النهر( قلمرو حکومت خان جغتای رفت. در بیرون شهر نخشب با سلطان ترمشیرین ملاقات نمود و عطایای بسیاری از او گرفت. سپس به مراکز عمدۀ دیگر ماوراء النهر و خراسان مانند بلخ و سمرقند و طوس و نیشابور و هرات وغزنه روی آورد. مقصد نهایی او هندوستان بود، در راه سفر به هندوستان در اول محرم ۷۳۴ به درۀ سند( پنجاب) رسید. وی عجایبی را که در راه سند به دهلی دیده از قبیل زنده سوزاندن زنان و نیز مشاهدات خویش را از وضع کشاورزی در هند به تفصیل در سفرنامه اش آورده است. در مسیر شهر اَبوهَر به اَجَودهَن( پاکپاتان) در پی حملۀ گروهی از هندوان، تیری به ابن بطوطه اصابت کرد، اما وی جان به سلامت برد. در دهلی با ابوالمجاهد محمد شاه دوم، پسر تُغلُق، پادشاه آن سرزمین ملاقات کرد.پادشاه دهلی وی راه همراه هیأتی به سفارت چین فرستاد. ابن بطوطه پس از تحمل سختی هایی چون جنگ با کفار و اسارت در دست هندیان کافر و آوارگی ناگزیر پس از طّی شهرهایی چون قِنّوج، مَره، کالیِور، جَندیری، دولت آباد و قندهار از راه دریا و از طریق قالِقُوط( کالیکوت) که یکی از بزرگترین بندرهای ممالک ملیبار( مالابار) و مهمترین مرکز تجارتی ساحل مالابار به شمار می آمد، به جزایر ذیِبَه المُهَل( مالدیو) رفت و در آنجا بار دیگر ازدواج کرد و عهده دار سمت قضا شد( قاضی اعظم). پیش از رسیدن به مالدیو در جنگ میان سپاهیان جمال الدین شاه هِنَور با پادشاه کافر سنداپور( گوا) که به فتح این شهر به دست مسلمانان انجامید، شرکت جست. در بازگشت از جزایر مالدیو در جزیرۀ ملوک ازدواج کرد و سپس به جزیرۀ سیلان رفت و از آنجا به معبر رفت، به مالدیو و از راه دریا به بنگاله سفر کرد.
از آنجا به سُدکاوان و وارد بَرَهنگار و جاوۀ کوچک(سوماترا) شد. پس از پیمودن اقیانوس آرام به مُلجاوه و تَوالسی رسید پس از حرکت از توالسی به ساحل چین رسید و از زیتون( چوئن چوفو) بزرگترین بندر دنیا، چین کلان( کانتون) و خَنسا( هانگ چو) دیدن کرد و سرانجام به خان بالِغ( پکن) رسید. راه بازگشت در پیش گرفت و از طریق جاوه به هندوستان و کالیکوت رفت و از راه دریا در محرم ۷۴۸ به طَفار رسید.
به مسقط و هرمز و فسا رفت و از شیراز، ماین، یزد خواست، کلیل، اصفهان، تُستُر( شوشتر)، هویزه، بصره و نجف دیدن کرد. از نجف راهی کوفه، حلّه، بغداد و شام و فلسطین شد و به اسکندریه و قاهره به عیذاب رفت و از راه دریا رهسپار جدّه شد و در ۲۲ شعبان ۷۴۹برای چهارمین بار به زیارت خانۀ خدا شتافت و پس از زیارت مدینه الرسول به شهرهای فلسطین عزیمت کرد. سپس به قاهره رفت و به تونس رسید. از تونس به جزیرۀ سَردانیه( ساردین) رفت و از شهرهای تَنَس و تِلمسان گذشت و به شهر تازَی رسید، خبر در گذشت مادرش را دریافت. سرانجام در اواخر شعبان ۷۵۰ وارد فاس شده و دربار سلطان ابوعنان راه یافت و از فضل و احسان وی برخوردار شد. آنگاه برای زیارت قبر مادر به زادگاهش طنجه رفت و از آنجا عازم سَبته شد. از طریق جبل الطارق رهسپار اندلس شد و از شهرهای رُنُدهَو مالِقه دیدن کرد و سرانجام به عزناطه، پایتخت اندلس رسید. در غرناطه با ابن جزی که بعدها کار تنقیح سفرنامۀ او را بر عهده گرفت، آشنا شد.
سفر به اندلس به خاطر جنگهای مسیحیان طول نیافت. ابن بطوطه در راه بازگشت چندماهی در سَبته و اصیلا و مراکش ماند و سپس به فاس رفت و از راه صحرای معروف آفریقا عازم امپراتوری مالی گشت. در اول محرم ۷۵۳ از سِجلماسه همراه قافله ای به تغاری رسید که آن را پر مگس ترین نقاط عالم می نامد.
مقصد کاروان اِیوالاتَن بود یعنی جنوبی ترین نقطۀ صحرا ابن بطوطه از اِیوالاتَن واقع در غرب سنگال امروزی، وارد مالی شد با پادشاه آنجا منسا سلیمان ملاقات کرد. از مالی راه شمال شرق آفریقا را در پیش گرفت و به میمه و کوکو، تنبکتو و سپس به تکّدا در نیجریه رفت.
در اینجا فرستاده ای از سوی سلطان ابوعنان به سراغ او آمد و فرمان سلطان را به او ابلاغ کرد که هر چه زودتر به فاس بازگردد. ابن بطوطه در یازدهم شعبان ۷۵۴ تکّدا را ترک گفت بعد از دو هفته توقف در سِجلماسه به پایتخت رسید.سفری با عشق به خوشی و سلامت باد.
۴-۳ تحلیل و بررسی محتوایی سفرنامه ابن بطوطه
این بخش به تعریف محتوا و اهمیت محتوای سفرنامه ابن بطوطه، بررسی این سفرنامه و دانشنامه به جلوههای هنری و ادبی آن، میزان نفوذ و گسترش زبان و فرهنگ ایرانی و موضوعات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، سیاسی، اخلاقی و جغرافیایی می پردازد:
۴-۳-۱ تعریف محتوا و اهمیت محتوای سفرنامه ابن بطوطه
محتوا، آن مفهومی است که درون مایه نوشتار را تشکیل می دهد و به معنای فراگیرنده و شامل و دربردارنده آن است.
سفرنامه ابن بطوطه با عنوان رحله ابن بطوطه شناخته شده است . نام اصلی کتاب « تُحفه النُظّار فی غرائب الأمصار و عجائب الاسفار» است به معنی ( تُحفه النُظّارگان در باب غرائب شهرها و سفرها) داستان ها و شرح سفر ابن بطوطه است و گنجینه گرانبهایی که ابن بطوطه دیده های خود را از سرزمین های بسیاری به تصویر کشیده است.او با کسب علم و فضیلت هر چه بیشتر و ذخیره کردن تجربیات فراوان،در ضمن صفر به دانشمندی مبدل شد که دیدگاه های او،برای آنان که از سیر در آفاق،تجربه و کمالاتی کسب می کنند،سرمشقی آموزنده است. با توجه به آن که به مشاهدات نویسنده بیش از منقولات او میتوان اعتماد کرد.
سفرنامه ابن بطوطه اطلاعات با ارزشی در مورد گذشته ادبی ایران و دامنه گسترش زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران اسلامی در سایر نقاط که استعمال لغات وکاربرد شعر فارسی در سرزمینهای دیگر و وجود عناصر ایرانی در دستگاه های مختلف نمونه بارز آن است و این همه نشان دهنده اعتبار این فرهنگ و ادبیات غنی است.
اطلاعات با ارزشی از اوضاع جوامع اسلامی روزگار و فرهنگ و تمدن جهان اسلام را بدست می دهد و همچنین محتوای آن از نقطه نظر آشنایی با تاریخ و ادبیات ایران و جهان حائز اهمیت می باشد .
بررسی محتوای غنی و ارزشمند سفرنامه ابن بطوطه به لحاظ تحقیق در گذشته ی ملت های مختلف و با توجه به ترسیمی که ابن بطوطه از جوامع بشری در روزگاری بس قدیم و کهنه سال کرده است موجب آگاهی بیشتر می شود و اهمیت آن به چالش کشیدن موضوعات اساسی و حیاتی آن و مقایسه با احوال روزگار امروزمان است از آن رو که تفکر عمیق و اندیشمندانه بانی تفکری نو خواهد شد .
۴-۳-۲ جلوه های هنری و ادبی سفرنامه ابن بطوطه
بخش عظیمی از ادبیات غنّی فارسی ما ماهیّتی « توصیفی» دارد. دقّت نظر ، واقع بینی و توصیف های ابنبطوطه ، سفرنامه او را در زمره یکی از بهترین و جالب توجّه ترین سفرنامه ها در آورده است . به عنوان نمونه وصف دربار و توصیف بازار خنیاگران شهر دولت آباد (طرب آباد دهلی )، وصف کاخ سلطنتی چین، وصف بازار تبریز و توصیفات ادیبانه او از شهر دمشق ، گزارش وی از مدرسه شوشتر و تشکیلات اداری آن و طرح سؤالات مردم بر روی کاغذ پاره ها و پاسخ واعظ به یکایک آنها و به رسمی که در نماز جماعت شوشتر اشاره کرده و شعر فارسی در چین نمونه ای از توصیفات جزئی ابن بطوطه است و همچنین توصیفاتی که از طبیعت هر دیار و از کوه و جنگل و بیابان آن و از بناها و طرز زندگی مردم کرده است با جذبه کلام آنچه را که دیده تصویری جاندار بدست می دهد و اینک گریزی به این توصیفات آشنایی ما را با چهره ادبی صاحب سفرنامه فراهم می سازد.
۴-۳-۲-۱-۱مدرسه امام شوشتری
«در تُستر در مدرسه امام شرف الدّین منزل کردم. این شیخ مردی بود با مکارم اخلاق و فضایل بسیار وجامع بین مراتب دین و دانش. وی مدرسه و زاویه ای بنا نهاده که در آن چهار خادم به نام های سنبل و کافور و جوهر و سروَر به خدمت مشغول بودند. از این چهار تن یکی مأمور اوقاف و دیگری کار پرداز و سوی خادم سِماط و مأمور تنظیم برنامه غذا و چهارمی مأمور سرکشی به آشپزها و سقّاها و فرّاش ها بود.
من شانزده روز در این مدرسه ماندم . نه نظم و ترتیب آن را در جایی دیده ام و نه لذیذتر از غذاهای آنجا غذایی خورده ام. به هرکس به اندازه خوراک چهارتن غذا می دادند. خوراک نوعاً عبارت بود از برنج با فلفل که با روغن پخته بودند به اضافه جوجه بریان و نان و گوشت و حلوا. شیخ مزبور ، هم از حیث صورت وهم از جهت سیرت ممتاز بود. روزهای جمعه پس از نماز در مسجد جامع منبر می رفت و من که مجلس وعظ او را دیدم ، همه وعّاظ دیگر که در حجاز و شام ومصر دیده بودم در نظرم ناچیز نمودند و از کسانی که من به ملاقات آنها رسیده ام، کسی را نظیر او ندیده ام. روزی در باغی از آنِ وی که در کنار رودخانه واقع است، در محضر او بودم. فقها و بزرگان شهر حاضر بودند. دراویش هم از هر گوشه و کنار در آنجا گرد آمده بودند. شیخ همه را اطعام کرد و نماز ظهر را با جماعت به جای آورد و پس به خطبه وموعظه پرداخت . پیش از آنکه شیخ به سخن آغاز کند ؛ قاریان با آهنگ های محزون و نغمه های مهیّج به قرائت مشغول بودند . شیخ خطبه را در نهایت سکون و وقار ادا می کرد و سخن خود را با اشاراتی از فنون مختلف تفسیر و حدیث و غیره چاشنی می داد .پس از پایان موعظه از هر سو رُقعه ها به او فرستادند . چه رسم ایرانی ها بر این است که سؤالات خود را در رُقعه ها می نویسند و به سوی واعظ می اندازند و او یکایک ، پرسش ها را پاسخ می دهد. چون رُقعه ها به شیخ می رسید، او همه را در دست جمع می کرد تا در پایان یکایک ، آنها برگشود و جواب های بسیار بجا ومناسب داد. دراین هنگام، وقت نماز عصر فرا رسید و او به نماز پرداخت. مردم هم اقتدا کردند و پس از نماز هر کس به خانه خود رفت .(همان :ج۱ :ص۲۰۲)
وصف نظم و ترتیب و نوع غذا و فضایل و ترتیب وعظ شیخ که سخنان خود را با فنون مختلف علم تفسیر و حدیث همراه می کرد تا دل نشین ومؤثّر باشد وقاریان و رسم ایرانیان از نمونه توصیف های جزئی ابن بطوطه در این متن می باشد.
۴-۳-۲-۲ شعر فارسی در چین
« … امیر بزرگ «قُرطی» که امیرالأمرای چین است ما را در خانه خود مهمان کرد و دعوتی ترتیب داد که آن را «طُی» می نامند و برزگان شهر در آن حضور داشتند . در این مهمانی آشپزهای مسلمان دعوت کرده بودند که گوسفندها را ذبح کرده غذا را پختند . این امیر با همه عظمت و بزرگی که داشت ، به دست خود به ما غذا تعارف می کرد و قطعات گوشت را به دست خود از هم جدا می کرد و به ما می داد. سه روز در ضیافت او به سر بردیم . هنگام خداحافظی پسر خود را به اتفاق ما به خلیج فرستاد و ما سوار کشتی شدیم و پسر امیر در کشتی دیگری نشست . مطربان وموسیقی دانان نیز با او بودند و به چینی و عربی و فارسی آواز می خواندند، امیرزاده آوازهای فارسی را خیلی دوست می داشت و آنان شعری به فارسی می خواندند، چندین بار به فرمان امیرزاده آن شعر را تکرار کردند. چنان که من از دهانشان فرا گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام گویی به محراب اندری
(همان، ج۲ :۷۴۹).
در ترکی «طُی» جشن عروسی است ، ابن بطوطه علاوه بر ترتیب مهمانی و اهمیت شعر فارسی در چین و چگونگی ادای آن به این رسم اشاره کرده است .
۴-۳-۲-۳ توصیفات ادیبانه در سفرنامه ابن بطوطه
گزارش دمشق با توصیفاتی ادیبانه ازاین شهر زیبا آغاز می شود . ابن بطوطه بسیاری از تعبیرات خود را در این زمینه از سفرنامه ابن جبیر که یک قرن پیش به این نواحی آمده بود وام گرفته است. توصیف شهر با شرح جامعی از مسجد بنی امیه ، تاریخچه بنا و عرض و طول وگنبدها و صحنها و شبستانها و صومعه ها ومقصوره ها و درها و حوضها و غرفه های آن تکمیل می شود و به همین مناسبت از سیزده پیشنماز مسجد و حلقه های تدریس که در آن تشکیل می شد سخن می رود و در پی آن اطلاعاتی از مدارس دیگر، قضات و دروازه ها و مشاهد و مزارات و مساجد و خانقاه ها و رسوم و عادات مردم شهر داده می شود و گزارش با شرحی درباره مجالس درس و سماع حدیث که خود در آنها حضور پیدا کرده و اسامی استادانی که اجازه روایت و نقل حدیث به او داده اند پایان می یابد .
«دمشق بهشت شرق و مطلع نور تابان آن است . این شهر تا آنجا که ما جسته و دیده ایم خاتمه بلادر اسلام و عروس شهرها است . خود را به گل و ریحان آراسته و در حله ابریشمین باغها به جلوهگری پرداخته، در محفل زیبایی بر صدر نشسته و درحجله جمال بهترین زیورها را بر خود بسته . «ربوه ذات قرار و معین» (آیه ۵۱ سوره مومنون) که مسیح و مادرش به آن پناهنده شدند از این شهر بود و این شرف خاص دمشق را است . سایه گسترده و آب سرسبیل که همچون مار در پیچ و خم کوچه ها فرو می پیچد و باغهایی که نسیم جانبخش آن دل را زنده می سازد در برابر نظارگان به خود آرایی می پردازد و فریاد می زند که «اینک رامشگاه جمال و زیبایی ». آب در این شهر چندان است که پنداری خاک آن از فراوانی آب به تنگ آمده و مشتاق تشنگی است . تو گویی سنگهای سخت این شهر با تو سخن می گویند که « ارکض بر جلک هذا مغتسل بارد و شراب » (آیه ۴۲ سوره ص) باغ از هر سوی گرداگرد آن را فراگرفته چون هاله که بر گرد ماه نشیند یا شکوفه که میوه را در میان گیرد . غوطه (اسم محلی است در دمشق) سرسبز آن از سمت مشرق تا چشم کار می کند امتداد دارد و در هر یک از چهار جهت آن که بنگری ؛ کران تا کران خرمی و سرسبزی خواهی دید وچه خوش گفته اند که اگر بهشت در زمین باشد دمشق جزو آن است و اگر در آسمان باشد این شهر در محاذات آن است ». (همان : ۴-۸۳).
شکل۳-۳ شمایی از یک قطره نانو کامپوزیت ۵۰
چهار
فهرست جداول
جدول ۲-۱ ساختار شیمیایی خاک های رس اسمکتیت رایج، M :کاتیون تک ظرفیتی ، X :درجه جانشینی کاتیونهای هم ریخت درصفحات هشت وجهی ۱۳
جدول ۲-۲ نتایج آزمون پراش اشعه ایکس]۵۰[ ۳۱
جدول ۲-۳ نتایج آزمون پراش اشعه ایکس برای خاک رس اولیه و اصلاح شده ونانو کامپوزیت های تهیه شده با آنها]۵۳[. ۳۶
جدول ۲-۴ نتایج آزمون پراش اشعه ایکس]۵۴[ ۳۷
جدول ۲-۵ نتایج آزمون پراش اشعه ایکس برای خاک رس اولیه و اصلاح شده و نانو کامپوزیت های تهیه شده]۵۵[ ۴۰
جدول ۲-۶ نتایج آزمون پراش اشعه ایکس برای خاک رس اولیه و اصلاح شده]۵۶[ ۴۲
جدول ۳-۱ مشخصات مواد شیمیایی استفاده شده ۴۵
جدول ۳-۲ مقادیر مونومر و خاکهای رس یک و دوبار اصلاح شده ۴۹
جدول ۳-۳ دستور العمل تهیه نانوکامپوزیت های NKT و NKD دردرصد های وزنی ۱و۳ ۵۱
جدول ۳-۴ دستورالعمل تهیه نانوکامپوزیتهای تهیه شده با خاک رس دوبار اصلاح شده ۵۲
جدول ۳-۵ دستورالعمل تهیه نانوکامپوزیت هایNKTMPS دردرصدهای وزنی مختلف ۵۲
جدول ۳-۶ دستورالعمل تهیه نانوکامپوزیت های تهیه شده به روش اصلاح درجا ۵۳
جدول ۳-۷ دستورالعمل تهیه نمونه ها جهت بررسی مقدار ژل ۵۷
پنج
چکیده
دراین تحقیق، نانو کامپوزیتهای پلی متیل متاکریلات / خاک رس، حاوی درصدهای وزنی مختلفی از خاکرس (براساس ماده معدنی موجود در ساختار آنها) به روش پلیمریزاسیون سوسپانسیونی درجا تهیه شدند. خاکهای رس یکبار اصلاح شده مصرفی مشتمل بر خاکهای رس کانیپیا تی(KT) و کانیپیا دی(KD) بودند که به ترتیب توسط نمکهای تری متیل اکتا دسیل آمونیوم برماید(TMO) و دی متیل دی اکتا دسیل آمونیوم برماید(DMO) که از نظر تعداد زنجیره آلکیلی موجود در ساختارشان با یکدیگر متفاوت هستند آلی شده اند. آزمونهای پراش اشعه ایکس، گرماوزن سنجی و گرمایی دینامیکی - مکانیکی بر روی نانو کامپوزیتهای تهیه شده انجام شد. نتایج آزمون پراش اشعه ایکس برای نمونه هایی با ۳ % وزنی از خاک رس یکبار اصلاح شده نشان دادند که ساختار نانوکامپوزیتهای تهیه شده از نوع میان لایه ای است . همچنین با افزایش درصد وزنی خاک رس یکبار اصلاح شده درون ماتریس پلیمری، پایداری حرارتی و خواص گرمایی دینامیکی - مکانیکی شامل مدول و دمای انتقال شیشه ای نمونههای نانوکامپوزیتی افزایش یافت.
درمرحله دیگر از این تحقیق، خاک رس یکبار اصلاح شده KT توسط اصلاح کننده های سیلانی ۳- متاکریلوکسی پروپیل تری متوکسی سیلان (MPS) و N- (n-بوتیل)-۳-آمینوپروپیل تری متوکسی سیلان (۱۱۸۹) مجددا اصلاح شد. اصلاح مجدد خاکرس KT با هدف اصلاح لبهها به منظور افزایش سازگاری بین خاک رس و پلیمر صورت گرفت تا با توزیع مناسب خاک رس دوبار اصلاح شده درون بستر پلیمری و بر هم کنش قوی در فصل مشترک خاک رس و ماتریس پلیمری، خواص نانو کامپوزیت نهایی بهبود یابد. اصلاح کننده های سیلانی یاد شده دارای گروه های متوکسی هستند که پس از هیدرولیز، قابلیت اتصال به لبهها را ازطریق انجام واکنش تراکمی با گروه های هیدروکسیل موجود در لبهها پیدا می کنند. اصلاح کننده سیلانی MPS ازجمله اصلاح کننده های فعال است که دارای گروه وینیلی در انتهای ساختار خود می باشد، درحالیکه اصلاح کننده سیلانی ۱۱۸۹ یک اصلاح کننده غیر فعال به شمار می آید که توانایی شرکت در واکنشهای پلیمریزاسیون را ندارد. آزمونهای پراش اشعه ایکس، گرماوزن سنجی، طیف سنجی زیر قرمز و اندازه گیری زاویه تماس برروی خاک های رس دوبار اصلاح شده انجام شد . نتایج مربوط به آزمون پراش اشعه ایکس حاکی از افزایش فاصله بین صفحات خاکهای رس دوبار اصلاح شده بود که پس از شستشوی خاکهای رس دوبار اصلاح شده با تولوئن، فاصله بین صفحات کاهش یافت. نتایج آزمون گرماوزن سنجی نشان می دهد که مقدار ماده معدنی باقی مانده در خاکهای رس دوبار اصلاح شده کمتر شده است. همچنین طیفهای مربوط به اعدادموجی ساختار اصلاح کننده های سیلانی در آزمون طیف سنجی زیر قرمز مشاهده شد که حضور اصلاح کننده های سیلانی در ساختار خاک رس را تائید می کنند . نتایج آزمون اندازه گیری زاویه تماس نشان داد که با اصلاح مجدد خاک رس یکبار اصلاح شده ماهیت آب گریزی ماده بیشتر شده است. نانوکامپوزیتهای متشکل از پلیمر / خاک رس دوبار اصلاح شده در ۳% وزنی تهیه شدند و تحت آزمون پراش اشعه ایکس قرار گرفتند. نتایج نشان داد که فاصله بین صفحات در نانوکامپوزیتهای حاوی خاک رس دوبار اصلاح شده با مقدار nm77/3 نسبت به فاصله بین صفحات درنانوکامپوزیت حاوی خاک رس یکبار اصلاح شده بامقدارnm 6/3 افزایش داشته است که این امر به سازگاری هرچه بیشتر خاک رس دوبار اصلاح شده و پلیمر نسبت داده شد. همچنین پایداری حرارتی نانوکامپوزیتهای حاوی ۳% وزنی از خاک رس دوبار اصلاح شده در مقایسه با پلیمر خالص بیشتر شده است.
از سوی دیگر، نانو کامپوزیتهای پلی متیل متاکریلات حاوی خاک رس دوبار اصلاح شده با MPS، در درصد های وزنی ۲۵/۰، ۵/۰، ۷۵/۰ و ۱ تهیه شدند و آزمونهای مختلفی همچون اندازه گیری درصد ژل ، گرمایی دینامیکی – مکانیکی بر روی آنها انجام شد. بر اساس ننایج حاصله، با افزایش درصد وزنی خاک رس دوبار اصلاح شده، درصد ژل افزایش یافت. همچنین مدول و دمای انتقال شیشه ای برای نانوکامپوزیتهای حاوی ۲۵/۰% تا ۵/۰% وزنی ازخاک رس روندی صعودی را نشان داد که با افزایش درصد وزنی خاک رس دوبار اصلاح شده به میزان ۷۵/۰% و ۱% وزنی روند نزولی مشاهده شد. تصاویر گرفته شده توسط میکروسکوپ الکترونی عبوری از نانوکامپوزیت حاوی ۵/۰% وزنی از خاک رس دوبار اصلاح شده نشاندهنده توزیع مناسب صفحات خاک رس درون بستر پلیمری با ساختار ورقه ورقه شده هستند، اگرچه اندکی ساختار میان لایهای نیز قابل مشاهده است. همچنین مدول نانوکامپوزیت تهیه شده با ۵/۰% وزنی از خاک رس دوبار اصلاح شده با مقدار ۰۷/۱ GPa درمقایسه با مدول نانوکامپوزیت حاوی ۵/۰% از خاک رس یکبار اصلاح شده KT با مقدارGPa 86/0افزایش چشمگیری را نشان داد. علاوه بر این، نتایج آزمون حرارتی دینامیکی - مکانیکی مربوط به نانوکامپوزیت حاوی ۵/۰%وزنی از خاک رس دوبار اصلاح شده تقریبا معادل نتایج مربوط به نانوکامپوزیت تهیه شده با ۳% وزنی از خاک رسKT است. درنتیجه با درصدکمتریازخاکرسدوباراصلاحشدهمیتوانبهخواصمکانیکیبالاتریدستیافت.
کلیدواژه : پلی متیل متاکریلات، نانو ذرات خاک رس ، نانوکامپوزیت، پلیمریزاسیون سوسپانسیونی، درجا
فصل اول
مقدمه
در این فصل به کلیاتی در مورد بیان مسئله، اهمیت و اهداف این پژوهش پرداخته خواهد شد.
بیان مسئله
نانو کامپوزیت ها از توزیع یا پراکنش ذرات نانو در یک ماتریس تشکیل می شوند. ماتریس می تواند یک جزئی یا چند جزئی باشد و ممکن است حاوی موادی باشد که خاصیت هایی همچون تقویت کنندگی، چقرمگی و هدایت کنندگی را به سیستم وارد کند.
واژه نانوکامپوزیت، به کامپوزیت هایی که حداقل یکی از ابعاد فاز پراکنده در آن در مقیاس نانوباشد، اطلاق می شود. نانو کامپوزیت ها براساس ابعاد ذرات فاز پراکنده به سه دسته تقسیم می شوند :
هر سه بعد فاز پراکنده در مقیاس نانومتری هستند. به عنوان مثال ذرات سیلیکای کروی به دست آمده با روش سل– ژل یا پلیمریزاسیون درجا از این دسته اند.
دو بعد از فاز پراکنده در مقیاس نانومتری هستند و بعد سوم بزرگ تر از ۱۰۰ نانومتر است. در این حالت یک ساختار کشیده شده ، ایجاد می شود که نانو لوله ها از این دسته هستند. تقویت انواع زمینه های فلزی، سرامیکی و پلیمری توسط نانو لوله ها امکان پذیر است.
فاز پراکنده فقط دارای یک بعد در مقیاس نانو متری است. در این مورد پرکننده به صورت ورقه هایی با ضخامت یک یا چند نانو متر و با طول صد ها یا هزاران نانو متر می باشد. خاک رس در بین سیلیکات های لایه ای بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. زیرا خاک رس اولیه بیشتر دردسترس است و دانشمندان اطلاعات دقیق تری در زمینه ساختار و ظرفیت اصلاح پذیری آنها دارند .
نانو کامپوزیت های پلیمری[۱] در حال حاضر به صورت دسته جدیدی از مواد پراهمیت مطرح شدهاند. این خانواده ازکامپوزیت ها متشکل از زمینه ی پلیمری و پرکننده معدنی هستند. نانو کامپوزیت های پلیمری غالبا از طریق امتزاج با پلیمرها و یا پلیمریزاسیون مونومرها در فاصله میان لایه های نانو ذرات بدست میآیند.کارایی این مواد با به کارگیری ۲ تا ۷ درصد وزنی از مواد تقویت کننده، با کامپوزیت های معمولی با ۳۰ تا۵۰ درصد وزنی از مواد تقویت کننده، برابری می کند.
به این نکته باید توجه کرد که استفاده بالای پرکننده در کامپوزیت های معمولی باعث افزایش نامطلوب دانستیه و ایجاد قطعات سنگین، کاهش جریان مذاب و افزایش شکنندگی می شود. علاوه بر این کامپوزیت های معمولی کدر و غیر شفاف هستند. این مشکلات در نانو کامپوزیت هاکمتر دیده شده و تقریبا برطرف می شوند.
مهمترین مصرف نانو کامپوزیت های پلیمری در صنعت حمل و نقل، بسته بندی، ساختمان، سازه های الکترونیکی، وسایل برقی، فوتونیکی و حسگرها است. این کاربردها خواص مغناطیسی اصلاح شده، قابلیت عبور الکتریسته یا نور و خاصیت زیست سازگاری را در بر می گیرد. رفتار نانو کامپوزیت های پلیمری مانند مواد متشکل از یک جزء یا مواد یک فازی است. نانو کامپوزیت های پلیمری شفاف اند و دانسیته پایین از خود نشان می دهند.آنها را می توان به سادگی با افزودنی ها اصلاح کرد[۱].
نانو کامپوزیت های پلیمری به سه روش تهیه می شوندکه عبارتند از:
روش محلولی
روش اختلاط مذاب
روش پلیمریزاسیون درجا
در چند دهه اخیر، نانو کامپوزیت های پلیمر/ سیلیکات لایه ای کانون توجه محققین بسیاری بوده است. نسبت منظر بالای صفحات میان لایه ای شده و یا ورقه ورقه شده، پتانسیل لازم برای بهبود قابل توجه تعداد زیادی از خواص پلیمرها را با به کارگیری مقدار اندکی نانو خاک رس فراهم می کند. یکی از مزیت های استفاده از نانو ذرات، وزن کمتر قطعه نهایی تهیه شده با نانو سیلیکات های لایه ای نسبت به انواع معمولی آن می باشد که دلیل آن درصد پایین استفاده از این نانوذرات است. به طور کلی خاک های رس اصلاح شده با نسبت ۱:۳ جانشین موادی همچون تالک یا پرکنندههای های شیشه ای شده اند. به طورمثال، ۵ درصد وزنی از خاکهای رس می توانند جایگزین۱۵ درصدوزنی از پرکننده هایی همچون کربنات کلسیم بشوند که باعث ارتقای خواص مکانیکی محصول نهایی می گردند[۲].
مزیت عمده دیگر نانوکامپوزیت های سیلیکاتی نفوذناپذیری آنها در برابر گازها است. زمانی که صفحات خاک رس بخوبی توزیع شده و آرایش یافته باشند به مقدار قابل توجهی نفوذپذیری را کاهش می دهند. همچنین موجب افزایش قابل توجه مقاومت اشتعال پذیری در پلیمر می شوند.
سیلیکات های لایه ای جزء نانوذرات مهمی به حساب می آیند که علاوه بر بهبود خواص مکانیکی[۳]، پایداری حرارتی[۴] ، پایداری شیمیایی و خواص الکتریکی نمونهها را افزایش می دهند. اما مشابه سایر نانوذرات، وجود جاذبه ی واندروالس در بین آنها، باعث به هم چسبیدن و تجمع سیلیکات های لایه ای می شود که این امر مانع از پراکندگی مطلوب نانوذرات در بستر پلیمری می گردد. در نتیجه، رسیدن به خواص منحصر به فرد سیلیکات های لایهای را با مشکل مواجه می کند. پس می توان به مشکل اصلی فرایند تهیه نانو کامپوزیت ها، عدم توزیع یکنواخت فاز تقویت کننده در بستر پلیمری و تجمع ذرات، اشارهکردکه سبب افزایش انرژی سطحی ذرات می شود وخواص مکانیکی نانو کامپوزیت ها را کاهش می دهد[۵].
اهمیت و اهداف پروژه
آزمایشهای متعدد در زمینه بهبود خواص نانوکامپوزیت های پلیمر / خاک رس نشان داده است که برهم کنش الکتروستاتیک ضعیف در فصل مشترک خاک رس معدنی آب دوست و ماده آلی آب گریز، تاثیرات منفی بر استحکام مکانیکی نهایی نانو کامپوزیت های پلیمر / خاک رس می گذارد. علت وجود این نقص، ناسازگاری ذرات خاک رس آب دوست با ماده آلی آب گریز است. دلیل ناسازگاری بین دو ماده فوق الذکر وجود گروهای هیدروکسیلی برروی لبه و همچنین سطوح داخلی و خارجی صفحات خاک رس عنوان می شود[۶].
به منظور بهبود پایداری پراکنش نانوذرات در محیط آلی و یا ماتریسهای پلیمری، لازم است که با اصلاح سطح ذرات از طریق مولکولهای فعال سطحی و یا سایر اصلاح کننده ها، میان ماتریس پلیمری و نانوذرات سازگاری ایجاد نمود. عموماً، نانو ذرات خاک رس به روش تبادل یونی و با استفاده ازمواد آلی موسوم به نمک های آلکیل آمونیوم نوع چهارم اصلاح می شوند. با کمک روش تبادل یونی تنها می توان سطوح داخلی وخارجی نانو ذرات را اصلاح کرد و این بدین معناست که هنوزگروه های هیدروکسیل برروی لبه ها و بعضاً بر سطوح نانو ذرات باقی می مانند. بنابراین، برای ایجاد سازگاری کامل بین دو ماده آب دوست و آب گریز باید لبه های ذرات خاک رس نیز در معرض اصلاح قرار گیرند. در غیر این صورت، پدیده خوشه ای شدن و عدم ورقه ای شدن ذرات خاک رس معدنی در ماتریس پلیمر ی مشاهده می شود. درواقع ، نانوذرات به دنبال پراکنش نامناسب در ماتریس پلیمری، تمایل زیادی به کلوخه شدن داشته و موجب افت خواص نوری و مکانیکی نانوکامپوزیت می گردند.
تلاش های بسیاری در جهت پراکنده کردن سیلیکات های لایه ای در ماتریس پلیمری صورت گرفته است که از آن جمله می توان به استفاده از مواد فعال سطحی مناسب و یا ایجاد گروه های عاملی روی سطح اشاره کردکه با ایجاد پیوندهای کووالانسی با ماتریس پلیمری، سبب بهبود قابل توجه در خواص پلیمر می شود [۷]. درنهایت بهبود خواص نانوکامپوزیت های پلیمری همواره مورد توجه بوده است. از آنجاییکه دلیل اصلی افزودن ذرات معدنی به پلیمرها بهبود خواص مکانیکی آنها است، بررسی خواص مکانیکی نانوکامپوزیت های پلیمری اهمیت ویژه ای دارد. در سال های اخیر، انواع خاک های رس اصلاح شده به طورگسترده ای در زمینه تولید نانوکامپوزیت های پلیمری مورد استفاده قرارگرفته اند.
ازاوایل دهه اخیر، علاوه بر سطوح داخلی و خارجی صفحات خاک رس که با روش تبادل یونی اصلاح می شوند، لبه ها و سطوح شکسته صفحات خاک رس نیز به منظور اصلاح مجدد مورد بررسی و آزمایش قرار گرفتند. محققان به دنبال روش های جدیدی هستند تا بتوانند با بهره گرفتن از اصلاح مجدد و یا عاملدارکردن خاک های رس یکبار اصلاح شده از طریق گروه های سیلانی و با روش پیوند زدن سیلان بر لبه ها و سطوح دارای گروه های هیدروکسیل، به صورتی پربازده و موثر سازگاری نانو ذرات اصلاح شده با پلیمر مورد نظررا افزایش دهند [۸].
تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر اصلاح مجدد خاک رس آلی شده با بهره گرفتن از اصلاح کننده های سیلانی بر مشخصات ساختاری خاک رس و همچنین تهیه و بررسی خواص نانوکامپوزیتهای پلیمری حاوی خاکهای رس دوبار اصلاح شده انجام شده است . در ادامه، ابتدا در فصل دوم، مونومر مورد استفاده و خاک رس موردنظر در این پژوهش معرفی میشوند. سپس، برخی مفاهیم پایه و کلیاتی در مورد روش های تهیه نانوکامپوزیت های پلیمری و ساختارهای موجود بیان می گردد. در انتهای فصل مروری بر کارها و مطالعات انجام شده در مورد چگونگی اصلاح صفحات خاک رس به روش های گوناگون، سنتز نانوکامپوزیت های پلیمر / خاک رس اصلاح شده و بررسی خواص شیمیایی، حرارتی و مکانیکی صورت می گیرد. در فصل سوم ، مواد مصرفی، روش ها ودستگاههای به کارگرفته شده معرفی گردیده و در فصل چهارم به بحث و بررسی نتایج آزمون ها و مشاهدات پرداخته می شود. در فصل پنجم هم نتایج به دست آمده بیان می شوند و جهت ادامه تحقیقات در این زمینه پیشنهاداتی ارائه می گردند.
فصل دوم
مروری بر مطالعات انجام شده
پلی متیل متاکریلات[۲]با فرمول شیمیایی یکی از پلیمرهای معروف و شناخته شده ای است که با ۹۲ درصد قابلیت گذردهی نور و رنگ پذیری مناسب، که زمان و تغییرات جوی بر آن بی تاثیر است، رقیبی جدی برای شیشه در بسیاری از کاربردها محسوب می شود. در میان پلاستیک های شفاف، نسبت به اشعه ماوراء بنفش، رطوبت و دیگر اثرات محیطی از همه مقاوم تر است. همچنین می توان به مقاومت ضربه ای بالا (در حدود ۵ برابر شیشه ) ، پایداری رنگ و وزن کم آن اشاره کرد .
تهیه مونومرمتیل متاکریلات، از طریق یک فرایند دو مرحله ای انجام می گیرد. ابتدا استون و هیدروژن سیانید با هم واکنش می دهند تا استون سیانوهیدرین به دست آید. سپس این ترکیب در حضور اسید سولفوریک غلیظ با متانول حرارت داده می شود تا مونومر متیل متاکریلات بدست آید. مونومرهای اکریلیک از طریق فرایندهای پلیمریزاسیون رادیکال آزاد که معمولا به وسیله آغازگرهای پروکسیدی شروع می شوند پلیمریزه می گردندکه پلی متیل متاکریلات نیز به این روش حاصل می شود. یک آغازگر، رادیکالی فعال راحاصل می کندکه دردماهای بالاتر موجب پیشرفت واکنشی می گردد که بسیار شدید وگرمازاست، به طوری که گرمای آزاد شده بایستی به نحوی از سیستم خارج و مهار گردد.
پلی متیل متاکریلات به عنوان یک ترمو پلاستیک (پلاستیک گرما نرم) شناخته می شود. از نام های دیگر آن می توان به آکریلیت (Acrylite)، گلاس فلکس (Glassflex)، لوسیت (Lucite)، پلکسی گلاس (Plexiglass)، پرسپکس (Perspex)، آلتوگلاس (Altuglass)، اپتیکس (Optix) اشاره کرد.