سیاستهای انگیزشی رفتار شهروندی سازمانی
تقویت رفتار شهروندی مانند هر رفتار دیگری که از ما سر میزند نیاز به ترغیب و تشویق دارد یکی از مواردی که میتواند دراین زمینه تاثیر گذار باشد سیاستها و اقدامات سازمانی میباشد. مدیران سازمانی باید با وضع سیاستها و راهبردهای مناسب در جهت شکوفاتر شدن رفتارهای شهروندی سازمانی تلاش کنند در همین راستا میتوان چند مورد ازاین موارد را نام برد که برای ترغیب و ارتقا رفتار شهروندی مناسباند .
برخی از محققان معتقدند افرادی که علائم شهروندی خوبی را در حوزه زندگی شخصی از خود بروز می دهندبه همان میزان تمایل دارند تا شهروندان سازمانی خوبی باشند بر این اساس سازمانها باید فرایندهای جذب و استخدام نیروی خود را طوری طراحی نمایند که افرادی با رفتار شهروندی خدمتی جذب سازمان شوند .
سازمانها میتوانند با اجرای طرحهای آموزشی برای کارکنان فعلی سازمان به ایجاد رفتارهای شهروندی سازمانی مفید و سازنده بپردازند .استفاده از برنامههای آموزشی موجب تسهیل کمکهای بین فردی در میان کارکنان میشود البته برای توسعه مهارتهای کارکنان میتوان از برنامههای آموزش میانی و چرخش شغلی نیز استفاده کرد .
- ارزیای عملکرد و جبران خدمت :
سازمانها میتوانند با ایجاد سیستمهای منطقی و منظم برای ارائه پاداش به کارکنان تا حد زیادی رفتار شهروندی سازمانی را تسهیل نمایند تحقیقات نشان داده است که افراد در کارهای که احتمال در یافت پاداش وجود دارد بیشتر مشارکت مینمایند به همین علت توجه به سیستمهای پاداش اقتضایی و موثر توسط سازمان در شکلدهی شهروندان خوب بسیار تاثیر گذار خواهد بود.
برخی از روانشناسان معتقدند که فشارهای اجتماعی و هنجارهای گروهی غالبا تاثیر بیشتری نسبت به رویدادهای رسمی بر رفتار فردی در سازمان میگذارند به همین علت توسعه مکانیزمهای غیررسمی مانند فرهنگ مشارکتی، یک رکن اساسی و محوری برای تقویت رفتار شهروندی سازمانی در محیط کار است(سامبند و انگویی ۱۳۸۹).
رفتار شهروندی سازمانی در آموزهای دینی و اسلامی
رفتارهای که تحت عنوان رفتار شهروندی سازمانی ذکر میشود در آموزههای دینی و اسلامی ما تحت عناوین و اصطلاحاتی مشابه مانند انفاق، ایثار، جوانمردی، اخوت وبرادری، مهرورزی، یتیم نوازی، مردمنگری و دیگرخواهی در روابط اجتماعی و جامعه مورد تاکید بوده است که به طور مختصر به شرح این موضو عات میپردازیم
احسان و بخشش یکی از موضوعاتی است که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته و به کلمه ایمان متصل شده است (( عبادت خدا کنید و به او شرک نیاورید و به پدر و مادر نیکی کنید و به خویشاوندان و همسایه دور و رفیق نزدیک و در راه مانده و مملوک خویشتن نیز همچنان، که خداوند گردنکشان خودپسند را دوست ندارد )) ( نساء ۳۶-۳۷)
در زمینه جوانمردی پیامبر اکرم می فرماید : (( لیس من المروه الربح علی الاخوان))[۱] ((از برادران سود بردن از مروت و جوانمردی به دور است )) منظور اینست که در جامعه مبتنی بر برابری و برادری هر کس نمیتواند به دنبال منافع خویش باشد و تصور کند که در پناه ان منافع دیگران نیز تامین میشود بلکه برادری زمانی معنی مییابد که هر کس به جای اندیشیدن به منافع شخصی خود به مصالح عامه بیندیشد .
در مورد مردمنگری و دیگر خواهی نیز آن حضرت میفرماید : (( ما کرهته لنفسک فاکره لغیرک و ما احببته لنفسک فاحببته لغیرک)) [۲]یعنی انچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز مپسند و آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز ببپسند .
مهرورزی و دوستی با مردم نیز بارها مورد تاکید و توجه رسول خدا قرار گرفته به گونهای که آن حضرت بعد از ایمان مهمترین اساس و بنیاد عقل را تودد مردم می داند (( راس العقل بعد الایمان بالله التودد الی الناس و اصطناع المعروف الی کل بر و فاجر ))[۳] یعنی
اساس خرد پس از ایمان به خدا دوستی با مردم و نیکوکاری با افراد نیک و افراد ناشایست است .
در مورد برادری در دیدگاه آن حضرت انسانها همه با هم برادرند و باید چنین باشند و مهمتر اینکه هرکس آینه برادر خویش است (( ان احدکم مراه اخیه فاذا رای به اذی فلیمطه عنه))[۴] هر کسی از شما آینه برادر خویشید وقتی زحمتی یا ازاری به او میبینند باید آنرا از او دفع کنند. یاری رساندن برادران به یگدیگر و بوجود آمدن جامعه مبتنی بر رفتارهای کمک کننده و تعاون و همکاری در همه زمینهها از شرایط اولیه تحقق عدل در جامعه است پس دیگران در هر وضعیتی که هستند برادر تو هستند و تو نسبت به آنها مسئول هستی ولی باید بدانی حقوق برادری را چگونه ادانمایی چنانکه پیامبر اسلام فرمودهاند (( انصر اخاک ظالما او مظلوما ان یک ظالما فاردده عن ظلمه و ان یک مظلوما فانصره ))[۵] (حقیقی و میرزاده ۱۳۸۹).
۲-۲ بخش دوم: مدیریت دانش
مدیریت دانش را میتوان به عنوان روشی برای بهبود عملکرد، بهرهوری و رقابتپذیری، بهبود کارآمد کسب، تسهیم و استفاده از اطلاعات درون سازمان، ابزاری برای بهبود تصمیمگیری، طریقی برای بدست آوردن بهترین روشها، راهی برای کاهش هزینهها و روشی برای نوآورتر شدن سازمان تعریف نمود (منوریان، عسگری و آشنا ۱۳۸۶: ۳).
هالس (۲۰۰۱) مدیریت دانش را فرایندی میداند که سازمانها بواسطهی آن فرایند تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونهای موثر در تصمیمهای خود بکار گیرند.
میتوان گفت که موضع مدیریت دانش، پدیدههای اجتماعی هستند رایانه، فناوری اطلاعات و نظایر آینها تضمین کننده موفقیت مدیریت دانش نیستند. مدیریت دانش پایانناپذیر است، زیرا حرکت از داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش هیچگاه به پایان نمیرسد، کارکنان و مدیران سازمانی (محیط درونی) ارباب رجوع و سایر ذینفعان (محیط بیرونی) در قلمرو مدیریت دانش قرار میگیرند (ابطحی و صلواتی ۱۳۸۵: ۳۵-۳۴).
چرخه مدیریت دانش
- ایجاد دانش: ایجاد دانش شامل فعالیتهایی است که به تغییر شکل و ترکیب مجدد قطعات موجود دانش، محدود کردن کاستیها، تقویت تحقیقها و توسعه قابلیتها، پویش و کنترل محیطهای بیرون از سازمان میپردازد (بت ۲۰۰۱، به نقل از پالانیسامی ۲۰۰۸).
نوناکا و تاکوچی (۱۹۹۵) معتقدند دانش انسان به واسطه کارکرد مشترک بین دانش ضمنی و دانش صریح خلق و توسعه مییابد، بدین ترتیب آنها چهار شیوه اجتماعیسازی، برون سازمانی، تلفیق و درون سازمانی را برای خلق دانش در سازمان بیان کردند.
- ذخیره دانش: در حالی که افراد دانش را خلق میکنند و آن را یاد میگیرند، ممکن است آن را فراموش کنند، حتی چگونگی خلق دانش یا چگونگی کسب آن را از یاد ببرند. بنابراین حافظه (سازمانی یا فردی) نیازمند ذخیره، سازماندهی و بازیابی دانش افراد است.
حافظه سازمانی بدین صورت تعریف میگردد: وسیلهای که از طریق آن دانش،تجربیات گذشته و رخدادهایی که بر فعالیتهای کنونی تاثیر میگذاردند، ذخیره میگردند (استین و واس ۱۹۹۵؛ به نقل از پالانیسامی ۲۰۰۸). حافظه سازمانی اشکل مختلفی از دانش مستندات مکتوب، پایگاه دادهها و ددنش انسانی کدگذاری شده در شکل سیستمهای خبره، مستندات فرایندها و رویههای سازمانی است. حافظهی فردی مبتنی بر مشاهدات، تجربیات و فعالیتهای افراد است. بنابراین ذخیره دانش به دانش صریح و دانش ضمنی اشاره دارد که باید جذب و مستند شوند.
- تسهیم دانش: کلیه فعالیتهای مربوط به انتقال یا توزیع دانش از یک فرد یا سازمان به فرد، گروه یا سازمان دیگر، فرایند انتشار یا تسهیم دانش نامیده میشود (لی ۲۰۰۱). در الگوهای سنتی، سازمانها و افراد اغلب تمایلی به انتقال و تسهیم دانشی که از آن برخوردار بودند را نداشته و بجای اینکه به دانش به عنوان یک سرمایه علمی نگاه کنند، آن را به عنوان منبع قدرت، اهرم نفوذ و ضامن استمرار شغل خود میپنداشته و تمایلی به تسهیم آن با دیگران نداشتند. سازمانی که از تسهیم اطلاعات و خلق دانش در میان اعضایش حمایت میکند، بیشتر میتواند فرایندهای موثر و کارآمدی را تعریف کند و عملکرد سازمانی خود را بهبود بخشد (لوین ۲۰۰۱؛ نقل از پالانیسامی ۲۰۰۸). در سازمانی که از فرهنگ تسهیم دانش برخوردار است، افراد ایدهها و بینشهای خود را با دیگران تسهیم میکنند، زیرا بجای اینکه مجبور به این کار باشند، ان را یک فرایند طبیعی میدانند. بنابراین باید در بین اعضای سازمان این انگیزه را بوجود آورد که بدون ترس از دست دادن موقعیت خود به تسهیم دانش در سازمان بپردازند (وانگ و احمد ۲۰۰۴؛ به نقل از اچ سیر ۲۰۰۷).
- کاربرد دانش: دانش به خودی خود ارزشمند نیست، آن زمان ارزشمند خواهد بود که بکار گرفته شود (هالس ۲۰۰۱، به نقل از پالانیسامی ۲۰۰۸). تمامی سعی مدیریت دانش بر آنست تا اطمینان حاصل کند که آیا دانش موجود سازمان بطور مفید در جهت منفعت آن بکار برده میشود یا خیر. در اینجا باید موانعی که بر سر راه استفاده مفید از دانش موجود دارند، شناسایی و رفع شوند تا بتوان اطمینان حاصل کرد که مهارتهای ارزشمند و دارایی دانش کاملا مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
تعاریف و مفهوم تسهیم دانش
تسهیم دانش انتشار داوطلبانه مهارتها و تجربیات اکتسابی به سایر افراد است (لا و وان گاری ۲۰۰۸). به بیان دیگر تسهیم دانش به عنوان اقدامی تعریف میشود که افراد طی آن اطلاعات مربوط را میان دیگران منتشر میکنند (بارتل و سرایواستاوا ۲۰۰۲).
تسهیم دانش توسط مک درمت (۱۹۹۹) بدین صورت تشریح شده که وقتی که میگوییم فردی دانش خود را تسهیم میکند، به این معنی است که آن فرد، فرد دیگری را با بهره گرفتن از دانش، بینش و افکار خود راهنمایی میکند تا او را کمک کند که موقعیت خود را بهتر ببیند.. بعلاوه فردی که دانش خود را تسهیم میکند، ایدهآل این است و باید از هدف دانش تسهیم شده و کاربرد آن و همچنین از نیازها و شکافهای اطلاعاتی فرد گیرنده دانش اطلاع داشته باشد. این بیانگر این نکته است که همه کارکنان نیاز به تسهیم دانش خود ندارند، زیرا ممکن است دانش آنان بکار گرفته نشود و یا از آن استفاده مجدد نشود، به عبارت دیگر تسهیم دانش زمانی مفید خواهد بود که همه کارکنان نیاز به تسهیم دانش خود ندارند، زیرا ممکن است دانش آنان یکار گرفته نشود و یا از آن استفاده مجدد نشود، به عبارت دیگر، تسهیم دانش زمانی مفید خواهد بود که همه کارکنان در کار خود به آن نیاز داشته باشند و یا حداقل بیشتر دانشی را که دریافت میکنند بکار گیرند. نقش تسهیم دانش در مدیریت دانش آنقدر مهم است که بعضی از نویسندگان اظهار میدارند که: ” وجود مدیریت دانش برای پشتیبانی تسهیم دانش است” (دون پورت و پرسک ۱۹۹۸). تسهیم دانش موجب کاهش هزینهها، بهبود عملکردها، بهبود ارائه خدمات به مشتریان، کاهش زمان توسعه محصولات جدید، کاهش زمان تاخیر در تحویل کالاها به مشتریان، و در نهایت کاهش هزینه دسترسی به انواع ارزشمند دانش در داخل سازمان میشود (آلوی و لیدنر ۲۰۰۱).
عوامل موثر بر تسهیم دانش در سازمان
عوامل متعددی بر فرایند تسهیم دانش در سازمان تاثیر گذارند. این عوامل را میتوان در چهار دسته کلی عوامل انسانی، عوامل فرهنگی، عوامل ساختاری و عوامل فنی و تکنولوژیکی طبقهبندی کرد.
عوامل انسانی موثر بر تسهیم دانش
تسهیم دانش انتشار داوطلبانه مهارتها و تجارب اکتسابی به سایر بخشهای سازمان است. با اینکه دانش در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی موجود است، تسهیم دانش در سطح فردی برای سازمان مهمتر است چرا که دانش سازمانی بر پایه دانش افراد شکل میگیرد. دانش فردی اگر قابل دسترس و استفاده توسط افراد دیگر نباشد تاثیری بر سازمان نخواهد داشت (لو و نگی ۲۰۰۸).
در سطح فردی ، موانع تسهیم دانش بر دو نوعاند: موانعی که بر توانایی اشتراک دانش تاثیرگذارند و آنهایی که بر اشتیاق انجام کار تاثیر میگذارند. توانایی بر اشتراک دانش عمدتا به استعداد فرد در تاثیرات و رفتار اجتماعی او بستگی دارد. از طرف دیگرف اشتیاق تحت تاثیر عوامل متعددی قرار میگیرد (پروست، روب و رومهارت ۱۳۸۵ :۲۳۸). از جمله عوامل فردی موثر بر تسهیم دانش ویژگیهای شخصی افراد است.
مطالعات مختلف نشان میدهد که ویژگیهای شخصیتی افراد بر تسهیم دانش بسیار موثر است که در ذیل به تعدادی از این ویژگیها اشاره میگردد:
بسیاری از افراد تنها برای موفقیت شرکت و یا ارضای انگیزش درونی خود در خصوص کمک به دیگران دانش خود را عرضه میکنند. انگیزه عرضه دانش در آنها ناشی از عشق به رشته علمی و درجاتی از نوع دوستی است. آموزش و تدریس نوعی انتقال دانش بر پایه نوع دوستی است. شرکتها نمیتوانند خالق چنین انگیزههایی باشند ولی میتوانند مشوق شکوفایی یا سرکوبگر آن باشند. نوع دوستی در دانش، امری ضروری، واقعی و قابل تشویق و گسترش است. در سازمانهایی که افراد خوب و درستکار را استخدام کرده و با آنها به خوبی رفتار میکنند، خیرخواهی رونق مییابد (دوانپورت و پروساک ۱۳۷۹: ۶۶).
افراد با سازگاری بالا کمهربان، باگذشت، مودب، آماده خدمت، بخشنده، گشادهرو و یاریرسان هستند، آنها نوعدوستانه، دلسوزانه و مشتاقانه به دیگران کمک میکنند و بیشتر به دنبال تعاون و همکاری هستند تا رقابت با همدیگر.
افراد با وظیفهشناسی بالا امین، مورد اعتماد، پاسخگوف منظم، سختکوش و توفیقطلب هستند. تاثیر مثبت این افراد بر عملکرد شغلی در متون مختلف بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. افراد با وظیفهشناسی بالا بیشتر علاقمندند دانش خود را در جهت تسهیم با دیگران مستندسازی و مکتوب کرده و دانش خود را به منظور استفاده از دیگران وارد بانکهای اطلاعاتی کنند، بنابران افراد میتوانند وظیفه مستندسازی و ورود اطلاعات به پایگاه اطلاعاتی دانش و حفاظت از این پایگاه را برعهده گیرند. این ویژگی نیز یکی از ابعاد رفتار شهروندی سازمانی محسوب میشود.
عوامل زمینه/ محیطی
مانند بافت سازمانی ( ساختار، حمایت مدیرت، پاداشها و مشوقهاف فرهنگ و جو سازمانی، ویژگیهای رهبری و زمینه تاثیری رودرو-انلاین)، ویژگیهای میان فردی/تیمی (شبکههای اجتمماعی، تنوع/ تفاوت) و ویژگیهای فرهنگی (جمعگرایی).
عوامل ادارکی/انگیزشی
مانند باورها در خصوص مالکیت دانش، ادراک منافع و هزینهها و ادراک عدالت و همینطور اعتماد، هزینههای اجتماعی، سطح اعتماد و انسجام تیمی سبکهای رهبری.
ادراکات مربوط به تسهیم دانش
شامل نگرشها، هنجارهای ذهنی و قصد تسهیم دانش.
تئوریهای مربوط به تسهیم دانش
اخیزا بسیاری از تئوریها مانند تئوری مبادله اجتماعی، تئوری شناخت اجتماعی، تئوری قدرت سیاسی، تئوری تبادل اقتصادی، تئوری هزینه تراکنش، تئوری رفتار برنامهریزی شده و تئوری اقدام اجتماعی توسط محققان برای پیشبینی فاکتورهای تاثیرگذار بر رفتار تسهیم دانش مورد استفاده قرار گرفتهاند. به عنوان مثال، بارتول و سری واستاوا (۲۰۰۲) تئوری تبادل اقتصادی را برای آزمودن نقش پاداشهای مادی در تشویق تسهیم دانش در سازمانها بررسی کردهاند. همچنین باک و کیم (۲۰۰۲) تئوری تبادل اجتماعی و تئوری اقدام منطقی را برای بررسی فاکتورهای تاثیرگذار بر تسهیم دانش در بستر سازمانی بکار گرفتهاند. از سوی دیگر لین و لی (۲۰۰۶) تئوری رفتار برنامهریزی شده را برای ارزیابی فاکتورهایی برای تشویق تمایل به تسهیم دان و رفتار آن توسط مدیران ارشد بررسی کردهاند. باک و دیگران (۲۰۰۲؛ به نقل از پای ۲۰۰۵) نیز تئوری اقدام منطقی را به عنوان چارچوب مفهومی خود برای ایجاد یک درک یکپارچه از فاکتورهای پشتیبانی و ممانعت کننده از قصد و میل به تسهیم دانش افراد ارائه کردهاند.
انواع تسهیم دانش از دیدگاه دیکسون (۲۰۰۱)
- تسهیم دانش ترتیبی: زمانی رخ میدهد که گروه مشابهی از کارکنان دانشی، کار مشابهی را یک بار دیگر با به کارگیری دانش خود انجام دهند، از نظر دیکسون این امر مستلزم آن است که دانش منحصربفردی که هر فرد به دست آورده است، در درون یک گروه منتقل میکند؛ به طوری که که دانش میتواند برای کل گروه معنا و مفهوم پیدا کند. ماهیت تکراری، کار تکراری و غیریکنواخت است و نوع دانشی که منتقل میشود، میتواند هم آشکار و هم پنهان باشد(دیکسون ۲۰۰۰)..
- تسهیم دانش آشکار: زمانی رخ میدهد که از تجربیات کارکنان یک گروه دانشی در انجام فعالیتی مشابه در تیمی دیگر استفاده شود. دانش گروه به طور آشکار و به ثورت واژگان اعدا فرمول علمی، مشخصات و مانند آن تسهیم میشود. از نظر دیکسون در بسیاری از سازمانها این نوع سیستم مشابه استفاده از ” بهترین الگوها” در اجرای پروژهها میباشد. ماهیت کار گروه، تکراری و یکنواخت است (دیکسون ۲۰۰۰)..
- تسهیم دانش پنهان: زمانی رخ میدهد که گروهی از کارکنان دانشی کار مشابهی را با بکارگیری دانش گروهی دیگر در بافتی دیگر انجام دهند. دانش گروه دیگر از طریق فعالیت اجتماعی به صورت دانش پنهان منتقل میشود. از نظر دیکسون تسهیم دانش پنهان برای برخی سازمانها بسیار حیاتی است، زیرا دانش ضمنی منجر به ایجاد مزیت رقابتی برای سازمانها میشود. ماهیت کار گروه، تکراری و غیریکنواخت است. این ساز و کار همچنین ” تسهیم نزدیک” نامیده میشود، نه به دلیل موقیت فیزیکی بلکه به دلیل تشابه بین گروه منبع و گروه دیافت کننده (دیکسون ۲۰۰۰)..
- تسهیم دانش استراتژیک: زمانی رخ میدهد که یک گروه مسئولیت کاری که به ندرت اتفاق میافتد یا یک پروژه استثنایی را بر عهده میگیرد و میخواهد از تجربه دیگران در درون سازمان که کار مشابهی را انجام دادهاند استفاده کند. در این ساز و کار، اغلب مدیران سطح عالی سازمان شرکت دارند و نوع دانش مورد نیاز برای انجام کار را تعیین میکنند. نوع دانشی که منتقل میشود، میتواند هم پنهان و هم آشکار باشد (دیکسون ۲۰۰۰)..
- تسهیم دانش کارشناسی: زمانی رخ میدهد که دانش عمومی و آشکار از یک منبع کارشناسی درونی یا بیرون سازمان به منظور توانمند کردن گروه برای حل مسائل جدید با روشها و دانش جدید منتقل میشود. این دانش وقتی مناسب است که گروه در حال انجام کاری استثنایی و یکنواخت باشد و با یک مسال فنی غیرمعمول فراسوی قلمرو دانش خود مواجه شده باشد. معمولا دانشی که درخواست میشود در یک راهنما یا در مدارک استاندارد یافت نمیشود (دیکسون ۲۰۰۰).
موانع بالقوه تسهیم دانش
موانع باقوه تسهیم دانش، سه گروه موانع: سازمانی، فردی، و تکنولوژیکی را شامل میشوند (ریجر ۲۰۰۵). شناخت موانع تسهیم دانش در داخل سازمانها نقش مهمی در موفقیت یک استراتژی مدیریت دانش ایفا میکند.
موانع بالقوه فردی تسهیم دانش
- زمان: این مانع یکی از معمولترین موانع بوده، شامل نبود زمان لازم برای تسهیم دانش، و یا نبود زمان برای شناسایی افراد نیازمند دانش است. با وجود اطلاع از منافع تسهیم دانش، بسیاری از مدیران به دلیل محدودیتهای زمانی، در این زمینه با مشکل مواجهند (اودل و گاریسون ۱۹۹۸).
- کاهش امنیت شغلی: بسیاری از کارکنان به دلیل ترس از کاهش امنیت شغلی خود، تسهیم دانش نمیکنند و تسهیم دانش را عاملی برای تضعیف قدرت و جایگاه سازمانی خود میدانند (پوربست و همکاران ۲۰۰۰).
- عدم آگاهی دارنده دانش از فایده و ارزش دانش خود: بعضی از کارکنان در خصوص ارزشی که دانش آنها برای دیگران اطمینان ندارند. در این حالت نه دارنده دانش و نه گیرنده آن چندان نگران این که چه کسی نیازمند دانش است و یا چه کسی دارنده دانش است، نخواهند بود (سوزلنسکی ۱۹۹۶).
- غالب بودن تسهیم دانش صریح بر تسهیم دانش ضمنی: بدین معنی که در سازمان بیشتر بر تسهیم دانش مستند شده تاکید میشود و به تسهیم دانش ضمنی مانند فنون و روشها و تجربیات کاری که احتیاج به یادگیری عملی، مشاهده، گفت و گو و حل مسئله به روش تعاملی دارند؛ اهمیت کمتری داده میشود (نوناکو و تاکشی ۱۹۹۵).
- سلسله مراتب و رسمیت در سازمان: رسمی شدن بیش از حد محیط سازمان، منجر به کاهش صمیمیت و افزایش عدم اعتماد بین افراد، بویژه بین زیردستان و افراد مافوق؛ و در نتیجه کاهش میزان تسهیم دانش میشود.
- عدم تحمل اشتباهات کارکنان و درس نگرفتن از آن اشتباهات: به معنی ناکافی بودن شناسایی ارزیابی و تحمل اشتباهات گذشته و بازخورد آن به سازمان و افراد که میتوانند منجر به بهبود یادگیری فردی و سازمانی شوند.
- تفاوتهای مربوط به سطوح تجربه افرادی که در دوطرف فرایند تسهیم دانش قرار دارند (دارنده و گیرنده دانش).
- نبود و یا کمبود تاثیر و تعامل بین افراد دارنده دانش و افراد نیازمند به دانش آنان: نبود تاثیر بین منبع دانش مورد و گیرنده دانش، در حالتهایی که در کنار همدیگر و یا در یک گروه کار نمیکنند؛ ولی دانش مورد نیاز گیرنده در نزد منبع دانش وجود دارد؛ یکی از موانع بالقوه تسهیم دانش است.
- مهارتهای فردی و تاثیرات ضعیف (شفاهی یا کتبی): توانایی کارکنان برای تسهیم دانش، میزان زیادی بستگی به مهارتهای تاثیری انها دارد. تاثیر موثر چه بصورت شفاهی و چه بصورت گفتاری ( که رایجترین وسیله تسهیم دانش پنهان است) برای تسهیم دانش موثر مهم و اساسی میباشد (مایر، ۲۰۰۰).
- نبود شبکههای اجتماعی: اهمیت تاثیر بین افراد در مدیریت دانش آنقدر مهم است که پروساک یکی از دانشمندان این رشته میگوید: ” اگر یک دلار دارید و میخواهید آن را برای مدیریت دانش خرج کنید، بهتر است آن را برای ایجاد تاثیر بین افراد صرف کنید": تحقیقات نشان دادهاند که بین شبکههای اجتماعی کارکنان و شخصیت آنها، و توانایی تعامل آنها با دیگران، همبستگی کاملی وجود دارد (برن و مارکمن ۲۰۰۰).
- تفاوتهای مربوط به جنسیت، سن و سطخ تحصیلات.
- حفظ مالکیت فکری: به دلیل ترس از عدم قدرشناسی و اعتبار دهی توسط مدیران و همکاران، کارکنان دوست دارند مالکیت بر دانش خود را به نحوی حفظ کنند که از آن طریق نزد همکارات و همقطاران خود کسب اعتبار کنند (رولی ۲۰۰۲).
- عدم اعتماد: وجود اعتماد بین یک سازمان و زیرمجموعههای آن، و بین اعضای سازمان اثر مستقیمی بر جریان تاثیرات در سازمان دارد و در نتیجه حجم دانش تسهیم شده در داخل واحدهای سازمان و همچنین بین واحدها و شعب سازمان را تحت تاثیر قرار میدهد (دی لانگ و فهی ۲۰۰۰).
- تفاوتهای فرهنگی (ملی یا سازمانی): افراد با فرهنگهای متفاوت، به دلیل دارا بودن ارزشهای متفاوت ممکن است کمتر از افراد درون یک فرهنگ با یکدیگر تسهیم دانش کنند.
موانع بالقوه سازمانی تسهیم دانش
- نامشخص بودن استراتژی مدیریت دانش یا عدم سازگاری آن با اهداف سازمانی و روشهای استراتژیک سازمان: شکست و یا موفقیت استراتژی تسهیم دانش به سازگاری این استراتژی با اهداف و استراتژی سازمان وابسته است (حسن و همکاران ۱۹۹۹).
- نبود رهبری و هدایت مدیریتی: تسهیم دانش آگاهانه رفتار جدیدی است که بعضی افراد به یادگیری آن نیاز دارند؛ آموزش و پشتیبانی مداوم و ارائه رویههای مشخص، یک پیشنیاز قطعی برای تسهیم دانش اثربخش در تمامی سطوح سازمانی میباشد (اویز و همکاران ۲۰۰۰).
- کمبود فضاهاس رسمی و غیررسمی برای تسهیم دانش: یکی از موضوعات کلیدی در زمینه تسهیم دانش، ترکیب شبکههای انسانی است. بنابراین یکی از اولین قدمها در تسهیم دانش، پشتیبانی و به کارگیری موثر دانشی است که از قبل در این شبکهها وجود دارد و توسط اعضای آن شبکهها در زمینه موضوعات مهم با یکدیگر تسهیم شده است (مک درموت و اودل ۲۰۰۱).
- نبود سیستمهای پاداش مشخص: بعضی از نویسندگان اظهار میدارند که تغییر در سیستمهای پاداش و سیاستهای مربوط به آنها به ندرت بر فرهنگ سازمان و تسهیم دانش در دراز مدت اثر میگذارد؛ زیرا معتقدند که فرایند تسهیم دانش باید پبیعی باشد تا ادامه پیدا کند (ایلز ۲۰۰۱)، همچنین در یک فرهنگ سازمانی مخالف تسهیم دانش، استفاده از مشوقها و پاداشها ناکافی خواهد بود زیرا این نوع مشوقها به سرعت اثر خود را از دست داده و دیگر منجر به افزایش تسهیم دانش نخواهند شد (مستر ۱۹۹۹).
- عدم پشتیبانی کافی فرهنگ سازمانی: فرهن سازمانی تعیین کننده رفتار فردی و گروهی بوده، سطح تعامل بین افراد در انجام کارها را در سطوح عمودی و افقی تعیین کرده، میتواند اجرای موفقیت آمیز برنامههای مدیریت دانش در سازمان را موجب شود (اودل و گارسیون ۱۹۹۸).
- عدم اولویت بالا در سازمان برای حفظ و نگهداری دانش کارکنان با تجربه و مهارت بالا: زمانی که یک فرد با تجربه سازمان را ترک میکند، دانش فردی و سازمانی که همراه دارد که در واقع عامل بهبود روشهای انجام کار (تولید یا ارائه خدمت) است نیز از سازمان خارج میشود (ساتفر ۱۹۹۹).
- کمبود زیرساخت مناسب برای پشتیبانی فعالیتهای تسهیم دانش: شکست فعالیتهای تسهیم دانش، حتی قبل از شروع آنها ریشه در نبود زیرساخت اساسی و قابلیتهای مورد نیاز برای تسهیم دانش در سازمان دارد (گلد و همکاران ۲۰۰۱).
- ناکافی بودن منابع سازمان برای ایجاد فرصتهای کافی برای تسهیم دانش: اهمیت تعهد مالی سازمان در زمینه مدیریت دانش، که در موارد زیادی هزینه بالایی دارد، یکی از موضوعات مورد تاکید متخصصین است (دانپورت ۱۹۹۷).
- سطح رقابت بالا بین واحدها یا شعب سازمان با یکدیگر: گاهی سطح رقابت بالا بین افراد، گروهها، واحدها و شعب یک سازمان منجر به توسعه اهداف و علایق متناقض با یکدیگر توسط آنها و محدود کردن تسهیم دانش بین افراد و گروهها میباشد (میچاویل و هاستد ۲۰۰۳).
- محیط فیزیکی کار: در روشهای جانمایی سنتی، واحدها و دفاتر کار بیشتر بر مبنای سلسله مراتب و ارشدیت و نه بر مبنای رابطه کاری و نیاز اطلاعاتی مکانیابی میشوند (پروبست و همکاران ۲۰۰۰). در این حالت ایجاد تاثیرات مشکلتر شده و ایجاد روابط بر مبنای اعتماد بدون تاثیر چهره به چهره مشکلتر میشود (آویز و همکاران ۲۰۰۰).
- ساختار سلسله مراتبی سازمان: یک ساختار سازمانی باز و انعطافپذیر بهترین ساختار برای تسهیم دانش است. یافتههایی وجود دارد که بیان میکنند برای تسهیم دانش اثربخش، ساختار سازمانی از فرهنگ سازمانی و فناوری اطلاعات هم مهمتر است (زو و فینک ۲۰۰۳).
- بزرگ بودن اندازه واحدهای سازمانی: تحقیقات نشان میدهد که اندازه سازمان و واحدهای سازمانی، اثربخشی فعالیتهای تسهیم دانش در داخل واحدها و همچنین بین واحدها را تحت تاثیر قرار میدهد (کونلی و کلوی ۲۰۰۳).
[۱] - راهنمای انسانیت ، ص ۸۹ ،حدیث ۲۴۱۱
[۲]- الجامع الصغیره ، ج۲، ص ۴۶۴
[۳] - راهنای انسانیت ، ص ۵۸۸ ، حدیث ۱۶۳۶
[۴] - الجامع الصغیره ، ج۱، ص ۲۳۳
[۵] - فیض الغدیر شرح الجامع الصغیر، ج ۳ ، ص ۷۶