اگرچه از قبل تاحدودی بعضی از مباحث این حوزه در قالب رشته مدیریت فرهنگی در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی مطرح بوده است، اما شروع مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی طی دو سال متوالی دنبال شد، برخی از موضوعات مورد علاقه و ضروری در این حوزه به تدریج مطرح و ساماندهی رشته مطالعات فرهنگی در گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشکده ممکن شد. البته این گروه در سال 1388 با تصمیم شورای آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی منحل شد. طراحی رشته مطالعات فرهنگی با پسوند رسانه به عنوان یک حوزه آموزشی در سالهای 1383-1382 برای اولین بار انجام شد و گروه ارتباطات دانشگاه تهران برای اولین بار در سال 1384 اقدام به پذیرش دانشجو در این گرایش کرد. در طی چند سال گذشته با همکاری اساتید مطالعات فرهنگی و دیگر علاقهمندان به این حوزه ترجمه مقاله و کتاب، تالیف، تشکیل همایش و جلسات نقد و بررسی از یک طرف و تشکیل انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات جهت تکمیل این حوزه مهم شدند(بهار، 1386: 97- 196).
در طول چند سال گذشته بزرگان این رشته در ایران در قالب مصاحبهها و در موارد معدودی مقالاتی که عموما هم در دست انتشار است به نقد و بررسی وضعیت این رشته در ایران پرداختند در زیر اشاره ای گذرا به آن ها میشود؛
محمود شهابی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز، با عنوان «گفتمانهای مطالعات فرهنگی در ایران»[8] در سال 2007 به ارائه مقاله و سخنرانی در کنفرانس بین المللی مطالعات فرهنگی دردانشگاه شرق لندن پرداخت که البته دسترسی به آن به دلیل عدم انتشار مقاله میسر نشد.
تقی آزاد ارمکی در مصاحبهای که از سوی محمدسروی زرگر انجام و بر روی سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای همشهری منتشر شد به تشریح تاریخ مطالعات فرهنگی و سرگذشت آن پس از ورود به ایران در آغاز دهه 1380 پرداخته است. وی با اشاره به اینکه بخش اعظم تحقیقات انجام شده در رشته مطالعات فرهنگی در ایران را رسالههای دانشجویی کارشناسی ارشد و دکتری تشکیل میدهد از شکلگیری نسل دومی از مدعیان مطالعات فرهنگی از درون بدنه دانشجویی یاد میکند. وی در ادامه در نقد و ارزیابی جایگاه مطالعات فرهنگی در جامعه دانشگاهی و در میان علوم اجتماعی پرداخته و با اشاره به نقاط قوت و تیزبینی های مطالعات فرهنگی دستاوردهای ارزشمندی را برای علوم اجتماعی و جامعه ایرانی پیش بینی کرد. یکی از نقاط قوت اصلی مطالعات فرهنگی را توجه به موضوعاتی میداند که در علوم اجتماعی و از سوی جامعه شناسی به عنوان مهمترین رقیب آن اساسا مورد بیتوجهی واقع شدهاند(بهمن، 1389)[9].
در میان خلاصه مقالات «کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران» که به همت انجمن جامعه شناسی ایران در تاریخ پنجم و ششم دی ماه سال 1389 برگزار شد سه مقاله به چاپ رسیده است که در آنها به نقد و بررسی وضعیت مطالعات فرهنگی در ایران پرداخته شده است. ضمن اینکه از آن میان شهابی و ذکائی به ارائه مقاله خود در قالب سخنرانی در این کنفرانس نیز پرداختند.
محمد سعید ذکائی در مقالهای با عنوان «ویژگیها و ظرفیتهای روششناختی مطالعات فرهنگی در ایران» به بررسی وضعیت مطالعات فرهنگی از منظر روش شناختی میپردازد. وی در بخشی از چکیده مقاله خود از ابزارهایی کیفی به عنوان ابزارهایی یاد میکند که از بیشترین جاذبه و کاربرد در میان محققان و دانشجویان این رشته برخوردار است. از آن میان میتوان به استقراء تحلیلی، تحلیل منطقی، تحلیل رویداد، تحلیلهای استعاری، تحلیل قلمرو، تحلیل هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان، نشانه شناسی، تحلیل محتوای کیفی اشاره کرد. سنتهای مطالعاتی مورد علاقه دانشجویان را نیز مطالعات(خرده)فرهنگی جوانان، مطالعات جنسیت و زنان، مطالعات فرهنگی مصرف و سبک زندگی، مطالعات بازنمایی و رسانه، فیلم و سینما و مطالعات پسااستعماری می داند. همچنین از دید وی دستاوردهای این تحقیقات علاوه بر ایجاد تغییر و گسست در چرخه روتین پژوهشهای متعارف دستورکارهای جدیدی را در مطالعه فرهنگ و اجتماع شکل داده و پلی میان علوم انسانی اجتماعی برقرار ساخته است(1389: 53).
محمود شهابی نیز در مقاله ای با عنوان «کارنامه مطالعات فرهنگی در ایران» ضمن اشاره به این نکته که ارزیابی وضعیت مطالعات فرهنگی با گذشت تنها یک دهه از نهادینه شدن آن در ایران زودهنگام است تاکید میکند بین رشتهای و چندمعنایی بودن مطالعات فرهنگی باعث شده که نتوان فهرستی مورد وفاق از دستاوردهای این حوزه مطالعاتی در ایران تهیه کردوی در توضیح دستاوردهای مطالعات فرهنگی از مواردی همچون اتخاذ رویکردهای سلسله مراتبی یا غیر جمال شناسانه، غیر ذات گرایانه گفتمانی، پویا و غیرناب گرایانه به فرهنگ براساس مفروضات معرفت شناختی و روش شناختی پذیرفته شده در برخی گفتمان های مطالعات فرهنگی در ایران و تاکید پدیدارشناسانه بر اهمیت تجربه زیسته به عنوان منبع شناخت یاد میکند. فاصله گرفتن از نگاههای آسیب شناسانه گفتمان رسمی و دیدگاه های منزه طلبانه پوزیتویستی در انجام تحقیقات و دخالت در وضعیت گروههای به حاشیه رانده شده از طریق تولید دانش رویدادها، جریانات و ترتیبات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نهادی جامعه ایرانی نیز دو دستاورد دیگر مطالعات فرهنگی در ایران محسوب می شود. از دید وی ناتوانی مطالعات فرهنگی در شکلدهی به آگاهیهای اجتماعی از طریق واردکردن مفاهیم یا محتوای علمی در زبان محاورهای با هدف عقلانیتر کردن و هدفمندتر کردن کنش فردی و جمعی نیز مهم ترین ناکامی این رشته نوپا در ایران محسوب میشود. از دیگر ناکامیهای مطالعات فرهنگی در ایران نیز میتوان به تناظر، تناسب و پیوند سست و ضعیف بین هستیشناسی، معرفتشناسی،
سایت های دیگر :
e-space: nowrap; overflow: hidden; position: relative; width: 399px; left: 3px;"> |