کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می کنند که موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاکی، قوه ابتکار و خلاقیت است. علاوه بر این کارآفرینی به ریسک پذیری، نوآوری و کنش کارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در اقتصادهای روبه رشد، کارآفرینان موتور محرکه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می شوند و بالطبع اشتغالزایی یکی از رهاوردهای مهم کارآفرینی است.
اگرچه در مورد کارآفرینی و مفاهیم آن ابعاد مختلفی وجود دارد اما مفاهیم آن همگی تقزیبا مشابه هستند. همه هدف این مفاهیم پیگیری مزیت رقابتی شرکت و بهبود عملکرد سازمانی است. به هر جهت بعد از شومپتیر بسیاری از محققان از سازه هایی که میلر و فریسن (1982) در مورد کارآفرینی سازمانی ارائه داده اند استفاده کرده اند.
میلر(1983) اظهار کرده است که سازمانهایی که کارآفرین هستند باید 3 ویژگی را داشته باشند: نخست نوآوری که شامل نوآوری محصول وفرآیند ، دوم ریسک پذیری (بدین معنی که تصمیم گیرندگان سازمان بایستی ریسک پذیر باشند)، سوم پیش بینی تغییرات(بدین معنا که سازمان توانایی بررسی تغییرات محیطی و اتخاذ استراتژیهای مناسب را داشته باشد). کوین و اسلیون (1989) اظهار کرده اند که رفتارها و ارزشهای کارآفرینان می بایست این 3 جنبه را پوشش دهد. در این تحقیق به مقوله کارآفرینی تنها از منظر ویژگیهای کارآفرینی توجه نشده است بلکه از منظر فرهنگی نیز به آن توجه خواهد شد.
2.2.1 قابلیت بازاریابی
دی(1994) قابلیت بازاریابی را بعنوان قابلیت شرکت در استفاده از دانش، تکنولوژی و منابع در جهت ارضای نیازهای بازار و مشتریان تعریف کرده است. موفقیت شرکت از ارزشهایی که برای مشتریان بوسیله محصولات مناسب و روشهای مناسب ایجاد می شود تعریف می شود. یک سازمان می بایست اطلاعات بازار را جمع آوری کند، تکنولوژی بازاریابی را بهبود دهد، مهارتهای بازاریابی را بروز کند و قابلیتهای مدیریت را افزایش دهد تا توانایی خود برای انطباق با چالشهای جدید بازار تقویت کند. دی (1994) اظهار کرده است که یک سازمان باید رابطه تنگاتنگی با فرآیندهای سازمانی و قابلیتهای سازمانی مرتبط با توسعه محصولات جدید و توزیع خدمات داشته باشد.[2]
آتون(1993) می گوید اغلب باید هنگامی که مشکلات بازاریابی ایجاد می شود فرآیند بازاریابی پایش گردد. این فرآیند شامل :[3]
خدمات مشتریان، هدف نهایی خدمات مشتریان ارضای نیازهای خریداران و مشتریان (زیتمال و بتنر،1996) [4]وایجاد مزیت رقابتی می باشد.(آیزن وود و ماهاجان،1989[5] ، موریس و وست بروک،1996[6])فعالیتهای پیشبردی شامل تبلیغات ، فروش و شرکت در نمایشگاههاست که در ارتباط با اهداف بازار وافزایش سهم بازار و فروش است.
کیفیت فروشندگان ، این مورد نشاندهنده مهارتهای فروشندگان است.
توسعه شبکه بازاریابی ، که مرتبط با قابلیتهای مدیران در کانالها و ارتباط با توزیع کنندگان است.(ورهیز و هارکر،2000)[7]
قلمروی تبلیغات ، نوع تبلیغات و مکان تبلیغات بر افزایش سهم بازار تاثیر دارد.
تحقیقات بازاریابی که حاکی از تحلیل نیازهای مصرف کنندگان در جهت پیشنهاد محصولات و خدمات جدید است.
قابلیت تنوع محصول که نشاندهنده تنوع نوع محصول بجای تنوع قیمت محصول است.
تسریع معرفی محصولات جدید در بازار.(فرولی،2000)[8]
این هشت فرآیند برای پایش فعالیتهای بازاریابی توسط بسیاری از شرکتها بکار گرفته شده است. در این تحقیق ما این دسته بندی را با عنوان خدمات مشتریان، فروش،تحلیل بازار و تنوع محصول بکار می بریم. قابلیت بازاریابی می تواند این فرآیندهای بازاریابی را تسهیل کرده و باعث کسب مزیت رقابتی شود.
3.2.1 قابلیت نوآوری
دراکر(1985) به نوآوری بعنوان منبع ایجاد توانایی های جدید در جهت ایجاد ارزش توجه کرده است.نوآوری بصورت کلی نیازمند استفاده از منابع فعلی بروشی جدید و نوآورانه می باشد.دراکر نوآوری را فرآیندی طولانی و اکتسابی می داند و آنرا حاصل تفکرات آنی و فی البداهه نمی داند. وی استدلال می کند که قابلیت نوآوری را می توان فرا گرفت. نوآوری شامل دو فاز است: اختراع و تجاری سازی. پورتر اعتقاد دارد که تجاری سازی کاربردی ساختن اختراع است و فرآیند نوآوری نمی تواند از استراتژی های کسب و کار و محیط رقابتی جدا باشد.(آفوا،1998) [9]بعبارت دیگر نوآوری فرآیندی است که سازمانها برای یکپارچه سازی تکنولوژی ، سازمان و تغییرات بازار بکار می برند تا سازمان بتواند توسعه یافته و به بقای خود ادامه دهد.[10](دراکر،1985)
سایت های دیگر :