باب الباب: دربند شروان است که باب الابواب نیز گویند و این نام را جغرافیون عرب به شهر دربند واقع در دامنههای قفقاز و ساحل غربی بحر خزر اطلاق نمایند آن را « الباب » نیز گویند.( فرهنگ لغات )
۱۱۵ - چوپان سپهر و رم سپه ، فحل رمه اقبال شه
کز بهر رم دارد نـگه، فحلی که چوپان پــرورد
واژگان: رَم: گلهی چارپایان، رمه. (معین) فَحل: جنس نر از هر حیوان، گُشن. (معین)
معنی و مفهوم: آسمان مانند چوپانی است و سپاهیان شاه، همانند گلهای برای آن چوپان هستند. بخت و اقبال شاه در میان این سپاه، فحل و نرگله است و چوپان جنس نر (فحل رمه) را معمولاً برای گله (تولید مثل) میپروراند و نگه میدارد .
آرایههای ادبی: سپهر به چوپان، سپاهیان به رمه و اقبال شاه به فحل رمه شبیه شدهاند. چوپان، رمه و فحل رمه با هم مراعات نظیر دارند.
۱۱۶ - دولـت برآرد داد او، چون خلد کایمـان بردهد
راحت فزاید یاد او، چون شکر کاحسان بردهد
معنی و مفهوم: ثمرهی عدل و داد اخستان، بخت و اقبال است؛ همانند ایمان که ثمرهاش بهشت است. یاد پادشاه موجب آرامش و راحتی میشود؛ مانند شکر که موجب افزونی فضل و بخشش خداوند میشود .
آرایههای ادبی: واج آرایی در حرف« د » و« ر ». مصراع دوم تلمیح دارد به آیهی ۷ سورهی ابراهیم « لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید » ( ۱۴ / ۷ ) .
بند نهم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: باد هم
۱۱۷- شاه اولین مهدی است خود، ثانی سلیمان بادهم
اِنسش به خدمت نامزد، جنّش به فرمان باد هــم
واژگان: اِنس: مردم، بشر. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، خود اولین مهدی آخرالزمان است و امیدوارم که در شوکت و قدرت سلیمان دوم باشد، اکنون انسانها به فرمان و در خدمت او هستند. امیدوارم که جنیان نیز فرمانبر او شوند .
آرایههای ادبی: مصراع دوم تلمیح به حکمرانی سلیمان بر جن و انس دارد .
۱۱۸ - گردون غلام است از خطر، خورشید جام است از گهر
کیوان حسام است از ظفر، بهـرام پیـکان باد هـم
واژگان: خطر: بزرگی، بلندی قدر. (معین) کیوان: ستارهی زحل که در آسمان هفتم قرار دارد و نحس اکبر گفته میشود. (فرهنگ لغات) حسام: شمشیر بران، شمشیر تیز. (معین) بهرام: نام ستارهی مریخ که در فلک پنجم است. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: آسمان در مقابل عظمت و منزلت شاه اخستان، غلام و فرمانبردار است و از اصالت گوهر و نژاد، جام شراب او از جنس خورشید است (یا خورشید به منزلهی جام اوست) و شمشیر او نیز در پیروزی و جنگاوری همچون ستارهی زحل (در حق دشمنان) نحس است. امیدوارم که نوک نیزهاش همچون سیارهی بهرام (خداوند جنگاوری) گیرا و موثّر باشد .
آرایههای ادبی: گردون غلام، خورشید جام، کیوان حسام و بهرام پیکان همگی اضافه تشبیهی هستند. واج آرایی در حرف « س » و کل بیت دارای اغراق است .
۱۱۹ - دین روشن ایّام است از او، دولت نکونام است از او
ملکت به اندام است از او، ملّت به سامان باد هم
واژگان: ملکت: کشور، مملکت. (معین)
معنی و مفهوم: روزگار دین از وجود شاه اخستان روشن و پر رونق است. بخت و اقبال یا حکومت از نام او نیک نام و مفتخر میباشد. مملکت از وجود او منسجم و متحد است. مردم نیز از وجود او به سامان و آسوده باشند.
۱۲۰- بزمش چو روضه است از لَطَف، صحنش چو سدره از کنف
صدرش چو کعبه است از شرف، حکمش چو مرغان باد هم
واژگان: صحن: میان سرای و ساحت آن، فضا، ساحت. (معین) لَطَف: نرمی نمودن، طراوت. (معین) سدره: درخت کُنار است بالای آسمان هفتم که منتهی اعمال مردم است و آن را سدره المنتهی گویند. حدّ رسیدن جبرئیل هم آن جاست. (آنندراج) کَنَف: سایه، حمایت، پناه. (معین) صدر: پیشگاه. (معین)
معنی و مفهوم: مجلس جشن پادشاه، از لطافت و طراوت همچون باغ بهشت است، صحن بارگاه شاه در امنیت و پناه دهندگی و سایه گستری مانند درخت سدره المنتهی است. بالای مجلس او در شرف و بزرگی همچون کعبه معظم است. خواهان آن هستم که حکم پادشاه نیز همانند فرمان خداوند نافذ و گیرا باشد .
آرایههای ادبی: بزم پادشاه را از لحاظ لطافت به باغ و روضه، سایهی صحن سرای شاه را به سایهی سِدره المنتهی و صدر مجلس پادشاه را در شرف و بزرگی به کعبه تشبیه کرده است .
۱۲۱ - نور است بخت روشنش، سر در گریبان تنش
چون سایه اندر دامنش ، پیوسته دامان باد هــم
معنی و مفهوم: بخت و اقبال روشن پادشاه(اخستان) مانند نوری است که در وجود او میتابد و همچون سایه، پیوسته با او همراه است. امیدوارم این بخت و اقبال پیوسته و دامنه دار باشد و برای همیشه همراه شاه بماند .
آرایههای ادبی: بخت روشن شاه به نور و در پیوستگی و همراهی با شاه به سایه مانند شده است .
۱۲۲ - جام و کفش چون بنگری، هست آفتاب و مشتری
جام آینه است اسکندری، می آب حیوان باد هم
واژگان: مشتری: ستارهی سعد اکبر، برجیس، در فلک ششم جای دارد. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: اگر جام می و دست بخشندهی ممدوح را بنگری، جامش چو آفتاب، تابان و درخشنده است و دستش همچون مشتری بخشنده و سخاوتمند است. جامش مانند آینهی اسکندری آگاهی بخش است و امیدوارم که شرابش نیز همانند آب حیوان جاودانگی ( به ممدوح ) ببخشد .
آرایههای ادبی: در مصراع اول تشبیه جام به خورشید و دست شاه به مشتری، تشبیه مجمل و لف و نشر مرتّب است و در مصراع دوم، جام به آینهی اسکندر تشبیه شده است. آفتاب و مشتری با هم تناسب دارند .
توضیحات :
شرح مشکلات دیوان خاقانی( هفت ترکیب بند بلند شرح نشده )- قسمت ۳۵