۲-۹-۴-تأئید «خود»
خود بازخوردی را ترجیح می دهد که طرحواره ها و هویت های اجتماعی، آن را تائید می کنند. نظریه ی تایید خود و نظریه ی کنترل عاطفه فرض می کنند که عامل مهم برای روابط فردی بی دردسر، این است که فرد بتواند تشخیص دهد که دیگران و جامعه در کل چگونه او را برداشت می کنند. افراد به دلایل شناختی، دانشی و عملی بازخورد تائید خود را ترجیح می دهند. از نظر شناختی، افراد خود را به این علت تائید می کنند که می خواهند خودشان را بشناسند. در رابطه با مسایل دانشی، افراد به این دلیل به دنبال تائید خود هستند که تاییدهای خود، برداشت آن ها را از اینکه دنیا قابل پیش بینی و منسجم است تقویت می کند(سووان و پلهام،۲۰۰۲).از لحاظ عملی افراد به این دلیل خود را تایید می کنند که که دوست دارند از تعامل هایی که احتمال دارد آکنده از سوءتفاهم ها و انتظارات نامعقول باشند، اجتناب کنند آن ها افرادی را برای تعامل جستجو می کنند که بدانند چه انتظاری از آن ها داشته باشند(ریو، ۲۰۰۵؛ به نقل از سید محمدی،۱۳۸۶).
۲-۱۰-آموزش ضروری انسان
آگاه نبودن از خصلت ها و استعدادهای خود، سرچشمه ی تعارض های فراوان و شکست های اصلی زندگی انسان می باشد. بنابراین، باید نوجوانان و جوانان را یاری کرد تا ویژگی های اصلی شخصیت و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند و فشارها و دلهره های خود را تشخیص دهند. گذشته از این، خودشناسی پیش نیاز روابط مؤثر اجتماعی و بین فردی است و در اینجا همدلی و هم حسی با دیگران، نقش مهمی ایفا می کند(مولوی حاجی آقا،۱۳۸۷).
گنجاندن مفهوم خودشناسی در میان مهارت های زندگی، پیامدهای مهمی دارد. خودشناسی مقدمه ی ارتباط مؤثر با دیگران است. زیرا علی رغم تفاوت های فردی فراوان، انسان ها ویژگی های مشابه زیادی هم دارند. برای مثال، هر انسانی نیازمند حفظ و تقویت عزت نفس خویشتن است و تخریب عزت نفس در هر فرد، موجب احساس شدید حقارت و درنتیجه، اضطراب در او خواهد شد. روشن است که هرگاه شخص، چنین فرایندی را درون خود تشخیص داده باشد، پیامدهای آن را در دیگران نیز درک خواهد کرد.ازسوی دیگر، پی بردن به انگیزه های بسیاری از اعمال و بخصوص رفتارهای نابهنجار، تاحدودی به شناخت بیشتر خود یاری خواهد کرد(طارمیان و دیگران، ۱۳۷۸). توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات،نقاط ضعف و قوت، خواسته ها،ترس ها و تنفرهاست.رشد و پرورش خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت فشار روانی قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و میان فردی مؤثر و همدلانه است (فولادی،۱۳۸۲).
موفقیت در خودشناسی و خودپذیری، شخص را از گرفتاری به بعضی اختلال های روان شناختی از قبیل احساس حقارت،احساس برتری، خودپنداره های منفی و خود محوری باز می دارد و نیز سبب می شود که شخص درباره ی خویشتن، داوری واقع بینانه داشته باشد و از زندگی لذت ببرد (شعاری نژاد،۱۳۸۳). خودپنداری آموختنی است و این موضوع برای فرد و برای کسانی که مسئول پرورش او در اوان زندگی هستند، حائز اهمیت فراوانی است. هرچه را که فرد درباره ی خود می داند از تجارب گذشته ی او سرچشمه می گیرد که در میان آن ها تجارب اجتماع، درجه ی اول اهمیت را دارد (شاملو، ۱۳۸۶). همه ی معلمان و والدین ما باید همیشه این واقعیت را در نظر داشته باشند که زندگی و آموزش و پرورش، دو پدیده ی جدا از هم نیستند. جز این که آموختن برخی مهارت ها از ضرورت بیشتری برخوردار است. مدرسه می تواند بهترین فرصت و زمینه را برای آموزش خودشناسی فراهم کند. خودشناسی و خودپذیری به این معناست که هر دانش آموز دریابد که :
الف) چیست و کیست یا دارای چه استعدادها، توانایی ها، نیازها، رغبت ها و به طورکلی ویژگی های مطلوب و نامطلوب است.
ب) خود را آنچنان که هست بپذیرد تا بتواند به رشد و تکامل خویشتن بپذیرد(شعاری نژاد،۱۳۸۶).
معلمان کارآمد می توانند از آغاز کار رابطه خوبی با دانش آموزان خود برقرار سازند.آنها با آزادی و به آسانی با اعضای کلاس برخورد کنند.به جای رقابت،بر همکاری که تجارب یادگیری مثبت تری را برای دانش آموزان دربر دارد تأکید می کنند.معلمان کارآمد رشد « خودپنداره » را در دانش آموزان خود درک می کنند و فعالیت های کلاس را به خوبی سازمان می دهند که موجب شکل گیری خود پنداره ی مثبت در ایشان می شود (جانسون،۱۹۸۸به نقل از گلاور،به نقل از خرازی،۱۳۸۵) .
خودپنداری همیشه قابل تغییر می باشد، زیرا بر اثر رابطه شخص با محیط تصور او از وجود خودش، دائما در حال تغییر است ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیادتر از دوران بزرگسالی است. اگرچه خود پنداری متغیر می باشد، لیکن در عین حال نیز سعی می کند که حالت ثابت خود را نگه دارد.در خانواده ای که صمیمیت، محبت و مهربانی وجود دارد، کودک می تواند هم ثبات خود پنداری را محفوظ نماید و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود.از یک طرف او می تواند با اطمینان به شخصیت خود، با مشکلات روبه رو شود و از طرف دیگر، بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرار داده و سعی می کند آن ها را به نحو مطلوبی تغییر دهد(شاملو،۱۳۸۰) .
۲-۱۱-اثرات خود پنداره
موفقیت در«خود شناسی و خود پذیری » شخص را از گرفتاری به بعضی اختلال های روان شناختی از قبیل احساس حقارت، احساس برتری، خودپنداری های منفی و خود محوری باز می دارد و نیز سبب می شود که شخص درباره ی خویشتن، داوری واقع بینانه داشته باشد واز زندگی لذت ببرد.به عبارت دیگر، هدف فردی اساسی تربیت یا آموزش و پرورش این است که به همه ی دانش آموزان کمک کند تا «خود واقعی» خود را دریابند و بپذیرند و بدانند چگونه آن را رشد دهند (شعاری نژاد،۱۳۸۶). بچه هایی که مورد محبت و احترام واقع می شوند، به حرف هایشان گوش داده می شود و در امنیت به سر می برند، از داشتن احساس خوبی به خود لذت خواهند برد، بچه هایی که فرصت داشته اند استقلال خود را در محیطی رشد دهند که در آن موفقیت های آنها ارزشمند تلقی می شود، احساس شایستگی و لیاقت خواهند کرد. حس هدفمند بودن و با ارزش بودن در بچه هایی که به دسته ای از گروه های اجتماعی خاص تعلق داشته و ریشه های خود را می شناسند رشد می کند (استن هاوس،۱۹۹۸؛ به نقل از آزادمنش،۱۳۸۰) .
زمانی که کودکان وارد دوره ی نوجوانی می شوند، خود پنداره و عزت نفس نیز تغییر می کنند.تغییر به سمت توصیفات انتزاعی تر که در اواسط کودکی آغازشده ادامه می یابد.خود وصفی های نوجوانان غالبا صفات شخصی ،هیجان ها و اعتقادات شخصی را شامل می شود (هارتر،۱۹۹۸) . سوزان هارترهشت جنبه ی مجزای خود پنداره ی نوجوان را مشخص کرده است. تحصیلی،شغلی، ورزشی، ظاهر جسمانی، پذیرش اجتماعی، روابط دوستی صمیمانه، جاذبه ی رمانتیک و کردارها(هارتر،۱۹۹۸). به عقیده فرانکن(۱۹۹۴ )٬ خود پنداره با عزت نفس ارتباط دارد. او در کتاب خود می گوید : افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند از خود پنداره ی خوبی نیز برخوردار هستند … وقتی افراد خودشان را درک می کنند می توانند توانایی های خود را افزایش دهند چرا که آنها می دانند از عهده ی چه کاری بر می آیند یا اینکه می دانند از عهده ی چه کاری نمی توانند بر آیند (مولوی حاجی آقا٬ ۱۳۸۷).
مارش(۱۹۹۳)، پنج خود پنداره ی مجزا را مشخص کرد:توانایی کلامی تحصیلی، توانایی تحصیلی، روابط با والدین، همجنس و جنس مخالف. عزت نفس در دوره ی نوجوانی دستخوش نوسانات و تغییرات نیز می شود. هنگام وارد شدن کودکان به دوره ی متوسطه و سال سوم دبیرستان و شروع بلوغ، عزت نفس در پایین ترین حد است(سیمونزوبلیت،۱۹۸۷). دخترانی که زود بالغ شده اند بیشترین و بادوام ترین کاهش در عزت نفس را متحمل می شوند. در مجموع، دختران نوجوان عزت نفس پایین تری نسبت به پسران نوجوان دارند (مارش،۱۹۹۳،سیمونزوبلیت،۱۹۸۷). به نظر می رسد که عزت نفس کلی یا احساس ارزشمندی، قویا تحت تأثیر ظاهربدن و بعد پذیرفته شدن از جانب همسالان قرار دارد(اسلاوین، به نقل از سیدمحمدی،۱۳۸۵) .
تحقیقات کلاین(۱۹۹۵) نشان می دهد در جوانانی که خود انگاره ی ضعیفی دارند یا عزت نفس آن ها به درستی رشد نیافته است، تعداد زیادی از نشانه های بیمارگونه ی عاطفی دیده می شود.مثلا نشانه های روان_ تنی اضطراب[۴۴]، روی آوردن به مواد مخدر، ارتباط جنسی ناسالم، اختلال در خوردن، افسردگی و اضطراب عمومی را می توان آشکارا در این افراد مشاهده کرد(باتون[۴۵]،۱۹۹۰؛ گرین برگ[۴۶] و دیگران،۱۹۹۲،کینگ[۴۷] و دیگران،۱۹۹۶، به نقل از مولوی حاجی آقا،۱۳۸۷). همچنین کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، از خودانگاره و عزت نفس بالاتری نیز برخوردارند.یکی از دلایل این وضع آن است که شاگردانی که به خود اطمینان دارند دارای جرأت بیشتری برای تلاش کردن هستند و انگیزه ی قوی تری دارند که به آن چه می خواهند برسند و شاگردانی که نگرش منفی درباره خود دارند، توانایی و هوشمندی خود را کمتر از آن چه وقت، ارزیابی می کنند و با این محدودیت ها وضع بدتری نیز در کار و درس خود به وجود می آورند(فنزل[۴۸]،۱۹۹۴ به نقل از کلینکه،به نقل از محمدخانی،۱۳۸۰).
۲-۱۲-تدارک بافتی که شما را در تغییر دادن خودتان یاری می دهد
همانطور که شنا کردن در مسیر آب آسانتر از شنا کردن در خلاف جهت آب است، تغییر دادن خودپنداره نیز وقتی برای تلاشهایتان حامی داشته باشید آسانتر است. با انتخاب بافت ها و افرادی که شما را در شناخت و تحقق اهدافتان کمک می کند می توانید محیطی فراهم آورید که همسو با رشد و کمال شما باشد. یکی از شیوه های بررسی تأثیر نظر دیگران بر احساس ما راجع به خودمان این است که دیگران را به سه دسته ی مشوق[۴۹]، دایراد گیر[۵۰] و لاشخور[۵۱] تقسیم کنیم.مشوق ها، کسانی هستند که نظر و ارزیابی مثبتی در مورد ما دارند.آن ها بر روی نقط قوت و ضعف ما دست می گذارند و بدون تحقیر و سرزنش،نقاط ضعف و اشکالاتمان را می پذیرند. وقتی در حضور مشوق ها هستیم امیدوار می شویم و احساس مثبتی نسبت به خودمان پیدا می کنیم.مشوق ها بی هیچ قید و شروطی در ارتباطات خویش مثبت هستند.یک انسان مشوق به جای سرزنش و تحقیر،ما را باور دارد و به ما کمک می کند خودمان را باور کنیم و قبول کنیم یارای تغییر خودمان را داریم.
ایرادگیرها افرادی هستند که جنبه های منفی ما را می بینند، آن ها بر روی معایب ما دست می گذارند و بر اشکالات ما تاکید می ورزند، ضمن اینکه آمال و آرزوهای ما را تحقیر می کنند. وقتی در حضور ایرادگیرها هستیم از خودمان مأیوس می شویم. وقتی با این افراد هستیم بخاطر توجه به نقطه نظرهای آن ها بیشتر به نقطه ضعف های خویش می پردازیم و اعتماد به نفسمان را از دست می دهیم. اما لاشخورها، ایرادگیرهای افراطی هستند.آن ها فقط جنبه های منفی مارا می بینند و درست مثل لاشخورها که به طعمه ی خود هجوم می برند به خود پنداره ی ما حمله می کنند (سیمون،۱۹۷۷) .لاشخورها گاهی اوقات طرف مقابل را به باد انتقاد می گیرند.گاهی به تردیدهایی که در مورد خودمان داریم دامن می زنند و آن ها را بزرگ می کنند. نقاط ضعف ما را پیدا می کنند و از آن ها سوءاستفاده می کنند. دست روی نقاط حساس خود پنداره ی ما می گذارند.دیگران تنها کسانی نیستند که بر خود پنداره ی ما تأثیر می گذارند. ما با خودمان نیز ارتباط داریم و بر عزت نفس خویش تأثیر می گذاریم. یکی از مخرب ترین انواع گفتگوهای درونی ضایع کردن خود است.همچنین ممکن است قضاوت های دیگران درمورد خودمان را تکرار یا پیشگویی های کامبخش منفی مختلفی در مورد خودمان ابداع کنیم.در هر دو حالت،عمل خطرناکی است چون انگیزه ی تغییر و کمال را از انسان می گیرد. همچنین می توانیم مشوق خودمان باشیم .انسان ها می توانند نقاط قوت خویش را تأ یید و رشد و کمال را در خودشان تشویق کنند.در ضمن می توانند احساس ارزشمندی خود را تحکیم نمایند.گفتگوی درونی مثبت موجب افزایش انگیزش و ایمان انسان ها به خودشان می شود.همچنین به کمک این راهبرد می توانیم به جنگ پیام های منفی دریافت شده از خودمان یا دیگران برویم (وود، به نقل از فیروزبخت،۱۳۸۴) .
۲-۱۳-مفهوم خود در جریان ارتباط با دیگران ظهور می کند
مفهوم خود در جریان ارتباطات پدید می آید و یک فرایند چند بعدی است. نوزادان در بدو تولد درک و برداشت روشنی درمورد خویش و ارزش خود ندارند. اما در جریان ارتباط با دیگران خودهایی برای آن ها شکل می گیرد که به آن ها می فهماند چه کسی هستند. درست همانطور که بعضی از کشورها از کشورهای دیگر کالا وارد می کنند، انسان ها نیز از دیگر انسان ها و فرهنگ اطرافشان افکار و عقایدی را در مورد خویش وارد می کنند. وقتی نقطه نظرهای دیگران را وارد کردند در تصورات آن ها در مورد دنیا و خودشان سهیم می شوند.انسان از زمان بدو ورود به دنیا با دیگران تعامل برقرار می کند و درحین تعاملاتش، با نظردیگران درباره ی خودش آشنا می شود و نقطه نظرهای آن ها را می پذیرد . پس از درونی کردن دیدگاه های برخی افراد خاص و به طور کلی دیگران، درگیر یک رشته گفتگوهای درونی می شود که او را به باد نقطه نظر های دیگران در مورد خودش می اندازد. با همین گفتگوهای درونی یا گفتگو با خودمان است که ارزش های اجتماعی آموخته شده خود و نقطه نظرهایی را که دیگران در مورد ما داشته اند تحکیم و تقویت می کنیم به این ترتیب برداشت ما در مورد خودمان بازتاب تصوری است که دیگران در مورد ما داشته اند (وود،به نقل از فیروز بخت،۱۳۸۴).
۲-۱۴-مفهوم خود بر اثر تعامل عوامل زیر حاصل می شود
الف) ارتباط با اعضای خانواده : معمولا اعضای خانواده اولین و مهم ترین عواملی هستند که بر نظر ما راجع به خودمان تأثیر می گذارد. چون در سال های نخست عمرمان عمدتا با اعضای خانواده خویش تعامل داریم. به همین دلیل تعاملات ما با آنها، اساس و شالوده ی خود پنداره ی ما را می سازد. پدر و مادر ها و سایر اعضای خانواده با تعریف ها، نمایش نامه ها، و سبک دلبستگی خویش نظرشان را در مورد هویت و ارزش ما منتقل می کند. اعضای خانواده با اظهار نظرهای خویش نظرشان را به طور مستقیم در مورد ابعاد و جنبه های مختلف هویت ما بیان می کنند. این گونه برچسب های مثبت، عزت نفس کودکان را بالا می برند :(تو خیلی باهوش هستی).اما برچسب های منفی به عزت نفس کودکان لطمه می زنند: ( تو همیشه دردسر سازی) این گونه پیام ها موجب تخریب احساس ارزشمندی کودکان می شود.
ب)ارتباط با همسالان: دومین شیوه ی تأثیرگذاری ارتباط با همسالان مقایسه ی اجتماعی است که عبارتست از مقایسه ی خودمان با دیگران برای شناخت استعداد ها و توانایی هایمان و مواردی از این قبیل . انسان ها به دوشکل خودشان را در روابط خویش با دیگران می سنجند . ابتدا اینکه ،گاهی خودشان را با دیگران مقایسه می کنند تا ببینند آیا شبیه آنها هستند یا با آنها فرق دارند . تحقیقات نشان می دهند انسان ها معمولا با کسانی که شبیه آنها هستند رابطه آرام تر و بهتری دارند و به این ترتیب جذب کسانی می شوند که تصور می کنند شبیه آنها هستند(پتیگرو،۱۹۶۷،وای بک و هایت،۱۹۹۴) .اما همین جریان گاهی باعث می شود از مصاحبت و همنشینی با کسانی که تجارب و عقاید دیگری دارند محروم شوند. وقتی فقط با کسانی که شبیه ما هستند نشست و برخاست می کنیم ،دیدگاه های اجتماعی ما که شناخت ما را از دنیا می سازند تقلیل می یابد . همچنین از مقایسه ی اجتماعی برای سنجش خودمان نسبت به دیگران استفاده می کنیم .پس با مقایسه خودمان با دیگران دارای خودانگاره ای می شویم که اساس آن را ملاکهای مختلفی تشکیل می دهد که ما خودمان را بر آن اساس اندازه می گیریم .داشتن خود پنداره های واقع بینانه امری عادی و ضروری است اما نباید به معیارهای مقایسه ی نامناسب متوسل شویم .
ج)ارتباط با جامعه: سومین عامل مؤثر بر خود پنداره،تعامل با جامعه در معنای کلی آن است .ما بعنوان عضو یک اجتماع تحت تأثیر ارزش ها ،قضاوت ها و دیدگاه های اجتماع هستیم . دیدگاه های جامعه به دو شکل برای ما آشکار می شوند . نخست بدنبال تعامل با دیگران که ارزش های فرهنگی را درونی کرده اند و آن ها را به ما منتقل می کنند . در جریان گفتگو با این افراد می فهمیم جامعه چه نظری درباره ی جنس ،نژاد و طبقه اجتماعی ما دارد و به چه عناصری در هویت اشخاص ارزش می دهد . در جریان تعامل با دیگران نه تنها با نقطه نظرهای خود آنان روبه رو می شویم بلکه با نقطه نظرهای رایج در جامعه ما نیز آشنا می شویم .پس مفهوم خود در جریان ارتباط ظهور می کند . بدنبال تعامل با اعضای خانواده،گروه همسالان و جامعه با ارزش های فرهنگی و خصوصاً کسانی که در زندگی ما نقش مهمی دارند آشنا می شویم و این دیدگاه ها جزئی از هویت ما می شوند (وود؛به نقل از فیروزبخت،۱۳۸۴).
مساله عزت نفس و خودپنداره و ابراز وجود از اساسی ترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است . برخورداری از اراده و اعتمادبه نفس قوی ،تصمیم گیری و ابتکار،خلاقیت و نو آوری ،سلامت فکر و بهداشت روانی، رابطه مستقیم با میزان و چگونگی عزت نفس و خودپنداری و ابراز وجود، وجود دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتار ی کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی و گوشه گیری، لجبازی و پرخاشگری، تنبلی بعنوان اولین یا مهمترین گام به ارزشیابی و پرورش احساس عزت نفس و خود پنداره، تقویت اعتماد به نفس و مهارتهای ابراز وجود آنان می پردازند. برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند ازحداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه ی خود بهره مند شوند بایست از نگرش و خودپنداره مثبت نسبت به خود و محیط اطراف و انگیزه غنی برای تلاش برخوردار شوند (عبدی، ۱۳۸۶).
انسان متعالی در تعامل با دیگران هیچ گاه نباید صورتی تحقیر شده ،ذلت بار به خود بگیرد. اعتماد به نفس یا به عبارتی((میزان ارزش و حرمتی که یک فرد برای خود قائل است))،ارتباط زیاد ی با ، خانواده،محیط و زمینه های اجتماعی و تحصیل او دارد. پس اگر دانش آموزان ما در محیطی رشد کنند که دائما توسط والدین،معلمان و اطرافیان مورد انتقاد شدید قرار گیرند،آزادی های اساسی آنها محدود شود، زمینه های اعتماد به نفس در آنها کاهش می یابد(جمالی و دیگران،۱۳۸۳).
۲-۱۵-حمایت اجتماعی
عبارت «مسئله این نیست که چه چیز را می دانید، بلکه آن است که چه کسی را می شناسید» تا حدی گفته ای نامانوس است اما قدری خردمندی در آن نهفته است. این ضرب المثل قدیمی دانمارکی که «هیچ کس آنقدر توانا نیست که نیاز به همسایه نداشته باشد نقطه نظر را مثبت می کند. پژوهش جدید درباه حمایت اجتماعی، توجه را بر جنبه های مثبت روابط اجتماعی متمرکز کرده است یعنی آن دسته از بستگی های درون فردی که مورد علاقه و پاداش دهنده و حمایت کننده هستند. شبکه اجتماعی افرادی را در بر می گیرد که می توان به آنها تکیه کرد. مردمی که به فرد اجازه می دهند بدانیم آنها نگران ارزشها هستند و ما را دوست دارند. هر کس متعلق به شبکه اجتماعی است حمایت اجتماعی را تجربه می کند.شواهد مبنی بر اینکه طرق غیر انطباقی تفکر و رفتار به طور نامناسب در میان افراد با حمایت اجتماعی کم روی می دهد در حال افزایشند.میزان کفایت حمایت اجتماعی هم درآسیب پذیری و هم در مقابله نقش دارد. آسیب پذیری جسمی و روانشناختی به موازات کاهش حمایت اجتماعی افزایش می یابد، به این معنی که ،حمایت اجتماعی به عنوان سپری در مقابل آشفتگیهای زندگی در دنیای پیچیده عمل می کند. نه تنها حمایت اجتماعی طی دوره فشار روانی بسیار یاری کننده است، بلکه در مواقع آرامش نسبی نیز مفید است(ساراسون[۵۲]،۱۹۸۷،به نقل از نجاریان و همکاران،۱۳۸۱).
از سوی دیگر نوجوانی دوره ای از زندگی است که با مسائل و مشکلات زیادی برای نوجوانان و خانواده های آنان همراه است اگر رفتار و حمایت اجتماعی در این دوره از زندگی به نحوه صحیح صورت نگیرد مشکلات بعدی آن به صورت اضطراب، افسردگی، پرخاشگری بدگمانی و .. نسبت به مسائل زندگی در آنان شکل می گیرد. می توان گفت که روش های غیر انطباقی رفتار در میان نوجوانانی شایع است که درون خانواده حمایت اجتماعی کمی دارند. بررسی های مختلف نشان دادند که فقدان حمایت اجتماعی نه تنها سبب خلل در خوداتکایی می شود بلکه روابط آشفته بین نوجوانان و خانواده را تشدید می کند. برای تامین حمایت اجتماعی و روانی نوجوان، نیازمند همکاری موثر و متقابل وی و خانواده است. نوجوانانی که درک صحیحی از معنا و مفهوم زندگی دارند، به همان نسبت از انگیزه نیرومندی برای مبارزه با مشکلات و حل معضلات زندگیشان برخوردارند و این امر به نوبه خود منجر به تبادل روحی و سلامت روانی می شود. در مقابل، نوجوانانی که زندگی را فاقد معنا می دانند، دلیلی برای حفظ و حراست از آن نداشته و بیشتر در معرض افسردگی و احساس درون تهی بودن قرار می گیرند برخی از تضادهای درونی، علاوه بر آزار روحی، مانعی برای بهداشت روانی نوجوانان محسوب می شود. به عنوان مثال او از یک سوی خواستار استقلال بیشتر و تا حدی جدا شدن از والدین ومتکی به خود شدن است ولی از سوی دیگر از احتمال اینکه نتواند نیازهای خویش را پاسخگو باشند، نگران بوده و رنج می بردواین دو پدیده درتضاد با یکدیگرند.
نوجوانان لازم است، شیوه های حل تضادها و تعارضهای روحی خویش را بیاموزد «جریان فکر آدمی بر روند زندگیش تاثیر می گذارد.»اگر چه این عبارت، قدری بدیهی به نظر می رسد ولیکن درعمل و زندگی روزمره کمتر کسی به اهمیت و معنای آن توجه دارد، از جمله نوجوانان در تحلیل رابطه نوع تفکر و شیوه زندگی، دچار نوعی غفلت و بی خبری هستند، نوجوانان باید بتوانند نحوه تاثیر افکار و رویکردهای مختلف را بر جلوه های متنوع زندگی، به درستی تحلیل نموده و رابطه آنها را تبیین نمایند. به عنوان مثال چنانچه رویکرد مثبت و معقولی به زندگی داشته باشیم، زندگیمان روند مطلوب وقابل قبولی و مثبتی خواهد داشت و در مقابل، اتخاذ رویکرد منفی وغیر منطقی نیز موجب آشفتگی زندگی و برهم خوردن تعادل شخصیت خواهدگردید. شناخت و آگاهی از خط سیر زندگی و مراحل تحول و تکامل انسانهای والا وا سوه نوجوانان را در تحقق یک شخصیت متعادل و برخوردار از سلامت روان، یاری می دهد.آنچه که گفته شد نیازمند حمایت روانی اطرافیان خصوصا خانواده می باشد(احدی،۱۳۸۵).
راتوس[۵۳] (۲۰۰۳) معتقد است که حمایت اجتماعی اثرات نامطلوب فشار روانی را از پنج طریق تعدیل و تضعیف می کند:
۱- توجه عاطفی : شامل گوش دادن به مشکلات افراد و ابراز احساسات همدلی، مراقبت، فهم و قوت قلب دادن.
۲- یاری رسانی: یعنی ارائه حمایت و یاری که به رفتار انطباقی می انجامد.
۳- اطلاعات : ارائه راهنمایی و توصیه جهت افزایش توانایی مقابله ای افراد.
۴ ارزیابی : ارائه پسخوراند از سوی دیگران در زمینه کیفیت عملکرد منجر به تصحیح عملکرد.
۵- جامعه پذیری : دریافت حمایت اجتماعی معمولا به واسطه جامعه پذیری بوجود می آید در نتیجه اثرات سود مندی به دنبال می آورد. پژوهش ها به طور ثابت بر نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی بر استرس تاکید داشته اند میزان مرگ ومیر در مردانی که متاهل هستند به نحو معنی داری پایین تر از کسانی است که مجردند .لو معتقد است حمایت اجتماعی اثرات رویدادهای استرس زا را تعدیل می کند و به تجربه عواطف مثبت می انجامد . حمایت اجتماعی با شادکامی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد دیلی و لاندرز[۵۴](۲۰۰۵) نشان دادند که حمایت اجتماعی موجب فائق آمدن بر مشکلات زندگی زناشویی می شود . زوجینی که از حمایت اجتماعی برخوردارند رضایت بالاتری از زندگی دارند. استروبی و دیگران[۵۵] (۲۰۰۶) اشاره کردند که حمایت اجتماعی به مثابه یک تعدیل کننده تجربه سوگ عمل می کند. افرادی که فقدان را تجربه می کنند وقتی از حمایت اجتماعی برخوردار باشند بهتر با آن کنار می آیند و بهبودی از تجربه سوگ با سهولت بهتری صورت می گیرد .همچنین حمایت اجتماعی در کاهش علایم افسردگی پس از سوگ تاثیر معنا داری می گذارد. ادبیات پژوهشی در زمینه حمایت اجتماعی را می توان به دو دسته تقسیم کرد : اول مطالعاتی که متمرکز بر سیستم های حمایتی در محیط است . دوم، مطالعاتی که به سازه حمایت اجتماعی تصوری توجه دارند یعنی بنا به تصور شخصی، چه میزان از حمایت شخصی برخوردار است .محققان مختلف نشان داده اند که رضایت از زندگی یکی از پیش بینی کننده های سلامت روانی است رضایت از زندگی از سایر سازه های روان شناختی مانند عاطفه مثبت و منفی، عزت نفس و خوش بینی متمایز است شواهد تجربی حاکی از آن است که بعد زمانی رضایت از رضایت از گذشته و رضایت از حال، زندگی مهم است و رضایت از آینده سه بعد متمایز رضایت از زندگی است .سایر متغیرهای روان شناختی مرتبط با رضایت از زندگی مانند امید و خوش بینی نیز به سوی دیدگاه زمانی آینده مدار حرکت کرده اند. لازاروس و فولکمن[۵۶](۱۹۹۶) به چندین مسیر اشاره کرده اند که دیدگاه امیدوارانه و خوشبینانه موجب فراخوانی هیجان های مثبت می شود و کیفیت مقابله با منابع استرس را بهبود می بخشد شوارتز[۵۷] و استراک[۵۸](۲۰۰۸) نشان داده اند که متمایز سازی سه سطح رضایت از زندگی یعنی رضایت از گذشته، حال و آینده برای برآورد تاثیرات این سازه بر سلامت روانی به پیش بینی های دقیق تر سلامت روانی و مقابله با منابع استرس زندگی منجر می شود.هانکانن و همکاران(۱۹۹۹) یک فراتحلیل در زمینه رضایت از زندگی انجام دادند و دریافتند که رضایت کمتر از زندگی با خطر بالاتر خودکشی همبسته است، حتی وقتی متغیرهایی چون سن، جنس، وضعیت سلامت پایه و مصرف الکل کنترل شود. مردان ناراضی از زندگی درمقایسه با زنان ناراضی، ۲۵ بار بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند. در مجموع تحقیقات بر نقش حمایت اجتماعی واقعی و تصوری تاکید داشته اند.
۲-۱۶-ابعاد حمایت اجتماعی
برخی حمایت اجتماعی را واقعیتی اجتماعی و برخی دیگر آن را ناشی از ادراک فرد می دانند. ساراسون(به نقل از علی پور،۱۳۹۰) حمایت اجتماعی را مفهومی چند بعدی می داند که هر دو را در بر می گیرد. بررسی ها نشان می دهد که بین حمایت اجتماعی وسلامتی ارتباط معناداری وجود دارد. افرادی که حمایت اجتماعی بالاتری دارند، از سلامت بهتری برخوردارند(چموت و پرنگر[۵۹]، به نقل از علی پور،۱۳۹۰). همچنین بررسی ها گویای آن هستند که واکنشهای فیزیولوژیک نسبت به استرس، تحت تاثیر حمایت اجتماعی تغییر می کند پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که حمایت اجتماعی پیش بینی کننده قوی سلامت در زندگی است. حمایت اجتماعی احتمال بیمارشدن را کاهش می دهد، بهبودی را تسریع ومرگ را کم می کند(برکمن[۶۰]، ۱۹۹۵).مک نیکولاس[۶۱] ( ۲۰۰۳ ) بین حمایت اجتماعی و رفتارهای بهداشتی مثبت، همبستگی معناداری راگزارش نمودند. پژوهشگران برای تبیین چگونگی تأثیرحمایت اجتماعی بر سلامتی، دومدل را مطرح کرده اند : ۱- مدل تأثیرکلی: حمایت اجتماعی صرف نظر از اینکه فرد تحت تأثیر استرس باشد یا نه، باعث می شود تا فرد ازتجارب منفی پرهیز کند وازاین رو اثرات سودمندی برسلامتی دارد(سارافینو، به نقل ازعلی پور، ۱۳۹۰) . ۲- فرضیه سپرمانند : حمایت اجتماعی تنها برای افراد تحت استرس سودمند است وچون مانع نفوذ استرس برفرد می شود. حمایت اجتماعی وحتی ادراک حمایت اجتماعی با پاسخهای ایمنی بدن ارتباط دارد بارون وهمکاران،(علی پور،۱۳۹۰) دریافتند افرادی که نمره حمایت اجتماعی بیشتری دارند از وضعیت ایمنی بهتری نیز برخوردارند. حمایت اجتماعی را دارای نقشی محافظت کننده در برابر اثرات استرس امتحان گزارش نمودند. برخی بررسی ها فشارخون پایین تر را درمیان همسالان و جوانان دارای حمایت اجتماعی بالا گزارش کردند.
راتوس، ۲۰۰۳؛ به نقل ازعابدیان و پیروی، ۱۳۸۶) معتقد است که حمایت اجتماعی اثرات نامطلوب فشارروانی را ازپنج طریق تعدیل وتضعیف می کند : ۱- توجه عاطفی شامل گوش دادن به مشکلات افراد و ابرازاحساسات، همدلی، مراقبت، فهم وقوت قلب دادن ۲- یاری رسانی یعنی ارائه حمایت ویاری که به رفتارانطباقی می انجامد، ۳- اطلاعات یعنی ارائه راهنمایی وتوصیه جهت افزایش توانایی مقابله ای افراد، ۴- ارزیابی یعنی پسخوراند ازسوی دیگران درزمینه کیفیت عملکرد منجربه تصحیح عملکرد ۵- جامعه پذیری یعنی دریافت حمایت اجتماعی معمولاً به واسطه جامعه پذیری به وجود می آید درنتیجه اثرات سودمندی به دنبال می آورد. پژوهشها به طورثابت برنقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی براسترس تأکید داشته اند .میزان مرگ ومیر درمردانی که متأهل اند به نحو معناداری پایین ترازکسانی است که مجردند. معتقد است حمایت اجتماعی اثرات رویدادهای استرس زا را تعدیل می کند و به تجربه عواطف مثبت می انجامد. حمایت اجتماعی با شادکامی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد. دهلی و لاندرز[۶۲](۲۰۰۵) نشان دادند که حمایت اجتماعی موجب فائق آمدن بر مشکلات زندگی زناشویی می شود. استروبی و دیگران(۲۰۰۶ ) اشاره کردند که حمایت اجتماعی به مثابه یک تعدیل کننده تجربه سوگ عمل می کند. افسردگی یکی ازشایع ترین اختلالات روانی است و چندین عامل دربروزوشیوع آن نقش دارند : رویدادهای منفی زندگی وپایین بودن سطح حمایت اجتماعی، دوعامل مرتبط با افسردگی دانسته شده اند. بررسی ها، وجود رابطه میان حمایت اجتماعی پایین وسلامت روانی را مورد تأیید قرارداده اند (بیرشک ودیگران، ۱۳۸۵ ).
۲-۱۷-انواع حمایت اجتماعی
محققان سعی کرده اند انواع حمایت ها را طبقه بندی کنند. آنان معتقدند اساساً پنج نوع حمایت اجتماعی وجود دارد :
۱ـ حمایت عاطفـی[۶۳]: که شامـل ابراز همــدردی ، توجـه ، محبت و علاقه نسبت به فرد است. در این صورت فرد در زمان استرس ، احساس آسایش ، اطمینان و به جایی تعلق داشتن می کند .
۲ـ حمایت ارزشی[۶۴]: از طریق ابراز احترام ، تشویق یا موافقت با نظـرها ، یا احساسات فرد ، و ارزیابی مثبت فــرد در مقایسه با کسانی که مثلاً وضعیتشان بدتراز اوست ، صــورت می گیــرد . این نوع حمایت موجب افزایش احساس با ارزش بــودن ، لیاقت و اعتبار در فرد می شود . حمایت ارزشی ، به ویژه در زمان ارزیابی استرس ، مفید واقع می شود .
۳ـ حمایت عملی و مادی[۶۵] : که شامل کمکهای مستقیم به فرد است ، مانند انجام دادن کارهای خانه یا قرض دادن پول به او .
۴ـ حمایت اطلاعاتی[۶۶] : شامل توصیه کردن، دادن پیشنهاد یا دادن جهت و پسخوراند به بیمار است . به عنوان مثال ، امکان دارد پزشک یا دوستان اطلاعاتی در مورد درمان در اختیار بیمار بگذارند. یا امکان دارد همکاران فردی که با یک تصمیم گیری شغلی رویاروست، پیشنهادهای خوبی به او بکنند.
۵ـ حمایت شبکه ای[۶۷] : به فرد احساس عضویت در گروهی با علایق و فعالیتهای اجتماعی مشترک می دهد ( سارافینو ، ۱۹۸۶، به نقل از نجاریان و همکاران، ۱۳۸۷).
چه کسانی از حمایت اجتماعی برخوردارند
همه افراد از حمایت اجتماعی مورد نیازشان بهره مند نمی شوند . عوامل متعددی در تعیین این حمایتها موثرند. بعضی ازاین عوامل به خود فرد مربوط می شوند. اگر فردی، اجتماعی نباشد، به دیگران کمک نکند و اجازه ندهد دیگران بفهمند که به کمک نیاز دارد، احتمالاً از حمایتی بهره مند نخواهد شد . یکی دیگر از عوامل تعیین کننده بهره مندی از حمایت، ساختار شبکه اجتماعی فرد است ، یعنی پیوندهایی که او با افراد در خانواده و جامعه دارد. این پیوندها از نظر وسعت، تعداد ارتباطات، نزدیکی، و میزان صمیمیت با هم متفاوت هستنــد. نیاز افــراد به حمایت از دیگران ، در طـول زندگی تغییر می کند(سارافینو ، ۱۹۸۶ ، به نقل از نجاریان و همکاران ، ۱۳۸۷).
۲-۱۸- مهارت های اجتماعی
ارتباط لذت بخش و پاداش دهنده با افراد، یکی از مهمترین جنبه های زندگی میباشد. در سراسر زندگی روزمره اغلب، افراد با طیف وسیعی از موقعیتهای بین فردی روبهرو میشوند. مخصوصاً به طور روزمره دانشجویان با همکلاسیها، اساتید، مربیان و مسؤلین تعامل دارند. علاوه بر این برای رفع نیازهای روزمره زندگی لازم است با مسؤلین بانک ها، فروشگاهها، پزشکان و پستچیها روبهرو شوند. مهارت هایی که روابط را توسعه داده و حفظ می کنند خیلی مهم میباشند. خوب است که این روابط در فضایی صمیمانه با همکاران، دوستان و خانواده صورت گیرند. در هر کدام از موقعیتهای ذکر شده در بالا مهارت های اجتماعی مناسب، زندگی را راحتتر میسازد (وارن[۶۸]، ۲۰۰۴).
رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران مدارس تیزهوشان متوسطه اول شهر لاهیجان- قسمت ۴