علوم اجتماعی – جامعه شناسی
علوم ارتباطات
عمران
مدیریت آموزشی و برنامه ریزی درسی
معماری و شهرسازی
مهندسی برق
مهندسی شیمی
مهندسی صنایع
مهندسی کامپیوتر
تدریس مهارتهای تفکر//پایان نامه پیشرفت تحصیلی دانشآموزان
تدریس مهارتهای تفکر
در زمینه تدریس مهارتها و روشهای فکر کردن و رشد تفکر در فراگیران، نظریههای مختلفی ارائهشده است. برمبنای کاربردی و ارتباط تنگاتنگ با برنامهریزی درسی و تدریس به بررسی دو دیدگاه بسنده میشود. در این دیدگاه فرض میشود که تدریس مهارتهای تفکر، توسط موضوعات مختلف درسی نتیجهبخش نیست، درنتیجه باید درسی با همین عنوان در برنامههای درسی گنجانده شود. دین طریق امکان یادگیری مهارتهای تفکر به شیوه مستقیم میسر خواهد بود.
دیدگاه دوم بر این امر تأکید میورزد که توسط موضوعات مختلف درسی میتوان چگونگی فکر کردن را به فراگیران آموخت. این دیدگاه به این نکته که اصولاً موضوعات مختلف درسی وسیلهای برای رشد تفکر هستند، سحّه میگذارد؛ بنابراین در این بینش به تدریس مهارتهای تفکر به شیوه غیرمستقیم تأکید میشود.
الف- دیدگاه تدریس مهارتهای تفکر به شیوه مستقیم
نظریهپردازان این دیدگاه با فرض چهار اصل به بررسی شیوه تدریس مستقیم تفکر میپردازند در زیر به مفروضات این دیدگاه با اقتباس از بونود (1991)[1] اشاره میشود:
باهوش بودن معادل مهارتهای تفکر نیست. همانطور که قبلاً اشاره شد، بسیاری از افراد باهوش بالا ممکن است متفکران خوبی نباشند. فراگیران باهوش بالا در حل معمّا و نیز در تفکّر خلّاق موفقاند، اما وقتی بخواهند پدیدهها را در کل بررسی کنند، شاید به همان اندازه موفق نباشند. پس هر نوع برنامه مربوط به آموزش تفکّر نمیتواند مختص تیزهوشان باشد.
دانش و معرفت اخذشده، کامل نمیباشد. اگر انسان به دانش مطلق دسترسی پیدا میکرد به تفکر نیازی نداشت؛ بنابراین مهارتهای تفکر اساسی و پایهای در استفاده صحیح از دانش فعلی و اخذ معرفت بعدی است. انسان در جستجوی علم و دانش است و هرگز به علم مطلق نخواهد رسید.
مهارتهای تفکر اخذشده از راه موضوعات مختلف درسی کافی نیست. درست است که برخی از مهارتها و فرایند تفکر را میتوان بهوسیله موضوعات مختلف، تدریس کرد، اما باید گفت که این مهارتها کافی نیستند و نیز بسیار محدودند. چنین مهارتهایی جوابگوی نیازهای مختلف زندگی و رشد انسان (چون تصمیمگیری، اولویتبندی و ….) نیستند.
هر نوع تفکر نمیتواند در رشد مهارتهای تفکر مؤثر باشد. تمرین و تکرار میتواند تقویتکننده عادات موجود باشد، اما تمرین در تفکر کافی نیست. مهارتهای تفکر خاصی در زندگی روزمره مورداستفاده قرار میگیرند که این نوع مهارتها را میتوان در عقل سلیم جستجو کرد. آموزشوپرورش نمیتواند به جمعآوری و اخذ و در کل به یاددهی این نوع مهارتها محدود شود به بیان دیگر، تفکر به فعالیتهای گسترده فکری و ذهنی ارتباط مییابد.
ب- دیدگاه تدریس مهارتهای تفکر به شیوه غیرمستقیم
در این دیدگاه بر این اصل که مهارتهای تفکر باید در طول تمامی موضوعات درسی و رشتههای مختلف تدریس گردد، تأکید میشود. تدریس مهارتهای تفکر به یک موضوع درسی اختصاص ندارد. اگر هدف از تدریس موضوعات درسی گوناگون، رشد تفکر در فراگیران باشد، در این صورت نهتنها یادگیری معنیدار در همان موضوعات درسی به وجود میآید بلکه سایر شیوههای حل مسئلهای و تفکر نیز شکوفا میشود. که رشد توانایی فراگیران در اندیشیدن و حل مسائل، مهمتر از تربیت فنی و حرفهای آنان است بدین ترتیب فراگیران از مهارتهای تفکر و حل مسئله بیشتر از موضوع درسی بهرهمند میشوند. در جریان فکر کردن است که فراگیران مجبور میشوند تا با پدیدها، اطلاعات، مفاهیم و اصول فعالانه برخورد کنند. اگر چنین نباشد، امر آموزشوپرورش با شکست روبرو میگردد. پس اگر موضوعات درسی به حالت معنیدار یاد گرفته شوند، این موضوعات همچون ابزاری در خدمت بزرگترین عطیه الهی یعنی تفکر خواهند بود. بر همین مبنا است که رشد تفکر منطقی، تفکر انتقادی و حل مسئلهای، هسته مرکزی نظریهپردازان برنامههای آموزشی و تدریس بوده است.