دنیا طلبان ز حرص مستند همه موسی کش و فرعون پرستند همه
هر عهد که با خدای بستند همه از دوستی حرص شکستند همه
فرخی سیستانی می گوید:
برابر یکی از معجزات موسی بود در آب دریا لشکر کشیدن شه راد
به سر کشا نسپه گفت هر که روزشمار ثواب خواهد جستن همی زا ایزدبار
به جنگ کافرا زین رو بگذرید به هم که هم به دست شما قهرشان کند قهّار
همه سپاه به یکبار با سلیح و سپر فرو شدند بدان رود نادهنده گذار
چو قوم موسی عمران ز رود نیل، از آب برآمدند همه بی گزند و بی آزار
بگذارند از رودهای ژرف چون موسی زنیل بر شوند از کنده چون شاهین به دیوار حصار
قطران تبریزی می گوید:
سنانت را به وغا چون عصا ی موسی خواست زبانت را به سخن آیت مسیحا کرد
بسان موسی عمران زدست فرعونان همه جهان بگرفتی به تیغ توبی رنج
ببین دو زلف پرتابش برآن دو عارض تابان به کردار کف موسی بد و پیچیده بر ثعبان
گر آزمون را پیغمبری کند دعوی به دست و تیغ نماید به هر کسی برهان
به دستش اندر برهان عیسی مریم به تیغش اندر اعجاز موسی عمران
عسجدی۱ می گوید:
گهی چون طور سینا بود از او آمیخته ثعبان ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
شکافتن دریا با عصای موسی و دوازده چشمه ی او، چنانکه خاقانی می گوید:
خرد نا ایمن است از طبع، زان حرزش کنم حیرت
چو موسی زنده در تابوت از آن دارم به زندانش
خرد برراه طبع آید که مهد نفس موسی را
گذر بر خیل فرعونست و ناچارست ز ایشانش
مهدی دجّال کش آدم شیطان شکن موسی دریا شکاف احمد جبریل دمپ
تیغ او دست موسویست از آنک نیل را چون سر قلم بشکافت
خارا چو مار برکشم و پس به یک عصا ده چشمه ی چون کلیم زخارا بر آورم
گرگشادا ز دل سنگی ده و دو چشمه کلیم من بسی معجزه ی زا اینسان به خراسان یابم
از ده انگشت ودو نوک قلم صدرا امام ده ودو چشمه ی حیوان به خراسان یابم
نظامی در مخزن الاسرار می گوید:
موسی از این جام تهی دید دست شیشه به کهپایه ای ارنی شکست
مدم دم تا چراغ من نمیرد که در موسی دم عیسی نگیرد
زرد قصب خاک به رسم جهود کاب چو موسی ید بیضا نمود
گاو زردی که موسی مشخصات آن را به قوم خود داد تا آن را پیدا کنند برای قتلی که می خواستند قسمتی از گاو را به بدن مقتول بزنند و زنده شود وقاتل را نشان دهد، نظامی در هفت پیکر می گوید:
نورشمع از نقاب زردی یافت گاو موسی بها ز زردی یافت
خاقانی می گوید:
هم موسی از دلالت او گشته مصطنع هم آدم از شفاعت او بود
به دست آرم عصای دست موسی بسازم ز آن عصا شکل چلیپا
تا ترکشت اژدهای موسی بنمود مجوس مخبران را
در روم زا اژدهای تیرت زهراست نواله قیصران را
صاحب دلق و عصا چون کلیم گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا
گربه عهد موسی امت را گه قحط از هوا با رمنّ و سلوی سلوت رسان افشانده اند
نحمدالله کز بقای شاه موسی دست ما برشما خی میوه و مرغ جنان افشانده اند
شعیب(ع) ۱
به موجب سوره ی شعراء قوم شعیب، اصحاب ایکه بوده اند، شعیب بر قوم مدین مبعوث بوده است آنها را به پرستش خدای یگانه و وفای به کیل و وزن دعوت کرده و به عذاب سخت، قوم خود را انذار نموده است. قومش به او گفته اند آیا نمازت ترا برآن می دارد که ما را از عبادت بتان و پرستش معبودان پدرانمان باز داری؟ اگر شرافت قبیله ات نبود ترا سنگسار می کردیم. باید از شهر ما خارج شوی یا ملت ما را پیروی کنی. خداوند شعیب را نجات بخشید و قوم شعیب را دچار زلزله ساخت کافران قوم شعیب بر اثر خشم الهی نابود شدند.
چون حضرت موسی به مدین وارد می گردد می بیند که جمعیتی بهایم خود را آب می دهند. از آن جمله دو زن می خواهند گوسفندان خود را آب دهند ولی برآوردن آب از چاه برای ایشان دشوار است. موسی آنان را کمک می کند.
دختران به موسی می گویند: که پدر پیری دارند که به علت اینکه فرزند ذکوری ندارد مجبور است که دخترانش را برای این کار بفرستد، دختران ما جرا را برای پدر بازگو می کنند و پدر ، موسی را نزد خود دعوت می کند. پیر مرد تزویج یکی از دختران را که موسی بخواهد به شرط آنکه هشت یا ده سال اجیر او باشد به وی پیشنهاد می کند. حضرت موسی می پذیرد و با دختر شیخ مدین ازدواج می کند۱٫ شعیب و انعکاس آن در شعر فارسی:
ناصر خسرو قبادیانی می گوید:
شبان گشت موسی به کردار نیک چنان چون شنودی بر این خفته رم
بر رمه ی علم خوار در شب دنیی از قبل موسی زمانه شبانم
هیچ شبان بی عصا و کاسه نباشد کاسه ی من دفتر و عصاست لسانم
بررسی قصه های قرآنی در متون نظم از آغاز تاپایان قرن ششم- قسمت ۴۰