روایت اجلاء و بزرگان از هر دو، از قاسم بن یحیی، بزرگانی چون، ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیس اشعری، احمد بن محمد بن خالد برقی و محمد بن عیسی بن عبید و از حسن بن راشد، افرادی چون محمد بن ابی عمیر و ابراهیم بن هاشم قمی روایت کردهاند.
کثرت روایت هر دو در منابع معتبر حدیثی، در کتاب کافی از حسن بن راشد، ۸۰ روایت و از قاسم بن یحیی ۶۵ روایت وجود دارد.
قول شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه، ایشان پس از نقل زیارتی، علت انتخاب آن را اصح بودن سند آن دانسته است: «واخترت هذه لهذا الکتاب، لانها اصح الزیارات عندی من طریق الروایه»[۴۱۰] در سند این زیارت قاسم بن یحیی و حسن بن راشد قرار دارند.
قرار داشتن در اسناد روایات تفسیر قمی و کامل الزیارات.[۴۱۱]
حسن بن راشد از مشایخ بلا واسطۀ محمد بن ابی عمیر است که به شهادت شیخ طوسی جز از ثقات نقل نمیکند.[۴۱۲]
ج) بررسی محتوا
مفادی که این روایات در بردارنده آن هستند از این قرار است:
۱ـ نهی از غلو درباره اهل بیت
ایاکم والغلوّ فینا ـ یا اسماعیل لا ترفع البناء فوق طاقته، فینهدم ـ ایاکم والغلو کغلو النصاری، فانّی بریء من الغالین.
۲ـ تأکید بر عبودیت و بندگی اهل بیت
قولوا انّا عبید مربوبون ـ اجعلونا مخلوقین ـ اجعل لنا ربّا نؤوب الیه ـ انّ لنا ربّا یکلأ باللیل والنهار، نعبده ـ لا تتجاوزوا بنا العبودیّه.
۳ـ عظمت و بزرگی قدر و منزلت و فضائل اهل بیت و ناتوانی عقل بشری از درک و دست یافتن به آنها.
قولوا فی فضلنا ما شئتم ـ ما عسی ان تقولوا؟ والله ما خرج الیکم من علمنا الاّ الف غیر معطوفه ـ قولوا ما شئتم ولن تبلغوا.
ائمه در این روایات با نهی از غلو، به این مسأله مهم توجه دادهاند، که در مواجهه با فضائل و مقامات اهل بیت نباید عبودیت و بندگی و خاکساری آنان در درگاه ربوبی را به فراموشی سپرد، وقتی امام علی میفرماید: «لا تتجاوزوا بنا العبودیّه»، ما را از مرز بندگی فراتر نبرید، در واقع حضرت خط قرمزی را تعریف میکنند، که در شناخت غلو و مواجهه با آن نکتهای اساسی و مهم است، عبودیت و بندگی محض اهل بیت یک امر جزئی و تشریفاتی برای آنان نیست بلکه طبق این روایات و دهها آیه و روایت دیگر، جوهره و پایه تمامی فضائل و مقامات اهل بیت میباشد. نفی ربوبیت و اثبات عبودیت و بندگی اهل بیت لوازم بسیار زیادی به دنبال دارد که هر کس به آنها توجه داشته باشد، از افتادن در وادی غلو در امان میماند[۴۱۳]، از طرف دیگر این روایات به حقیقت دیگری نیز اشاره دارند و آن اینکه، اهل بیت از درجهای از کمال و فضائل برخوردار هستند که برای دیگران، امکان درک و دستیابی به آن وجود ندارد، عبارت (لن تبلغوا) و (ما عسی ان تقولوا؟) ]با استفهام انکاری[ بیانگر آن است که تلاشها برای درک و بیان اوج فضائل و جایگاه اهل بیت با شکست مواجه خواهد شد، مگر آنکه با تمسک به اهل بیت و آموختن از خود آنان به توصیف آنان بپردازیم، آری آنان در مقام و جایگاهی قرار دارند، که هیچ طامع و آرزومندی، طمع و آرزوی ادارک و رسیدن به آن جایگاه را به خود راه نمیدهد، (ولا یطمع فی ادراکه طامع[۴۱۴])، بنابراین مفاد این روایات اموری صحیح، قابل قبول و مورد تأیید قرآن و روایات میباشد، تنها نقطهای که میتواند مورد اعتراض قرار بگیرد، جمله «قولوا فینا ما شئتم» است، برخی این عبارت را چک سفید امضا شده برای جعل و وضع دانستهاند و معتقدند معنای این جمله این است که هر کس هر چه دلش بخواهد میتواند در مورد اهل بیت بگوید، به نظر میرسد، نهایت کجفهمی است اگر کسی از این روایات، جواز جعل و کذب را برداشت کند و بپندارد که بیمحابا و بدون قید و بند میتوان هرگونه نسبتی را به اهل بیت داد،[۴۱۵] این مسأله از بدیهیات پژوهشهای حدیثی است، که باید احادیث را در کنار هم دید و با هم معنا کرد (و به اصطلاح باید خانواده حدیث تشکیل شود)، اگر اهل بیت، «قولوا فینا ما شئتم» دارند، «لعن الله من قال فینا مالم نقله فی انفسنا» هم دارند، قطعاً امام، هرگز به جعل و کذب دستور نمیدهد، بنابراین در انتساب فضائل به اهل بیت علاوه بر آنکه نباید مرتکب کذب شد، بایستی تنها با مراجعه به آیات قرآن و سخنان خود اهل بیت به توصیف آنان پرداخت، چرا که جز آنان، کس دیگری توانایی معرفت مقام و جایگاه اهل بیت را ندارد، بنابراین «قولوا فینا ما شئتم» به این معناست که با توجه به ملاکهای قرآنی و دستورات الهی و تعالیم پیامبر اکرم
و اوصیای ایشان و پایبند بودن به ملاکهای عقلی، هرچه درباره فضائل و مقامات ما اهل بیت بگویید، کم گفتهاید، به عبارت دیگر، مواظب باشید که از خطوط قرمزی که قرآن و اهل بیت ترسیم نمودهاند تجاوز نکنید، آنگاه به بالاترین درجه از فضائل و کمالات اهل بیت معتقد باشید، از طرف دیگر نگارنده معتقد است که این روایات جامع تمامی ملاکهایی که در مباحث پیشین گفته شد، میباشد، در واقع نفی ربوبیت اهل بیت و عدم تجاوز از مرز بندگی آنان هم شامل انتساب ربوبیت و الوهیت میشود و هم انتساب صفات اختصاصی الهی را در بر دارد چرا که آنها از شؤون ربوبیت است و به ضمیمه عبارت «الا النبوه» که در برخی منابع اضافه شده، انتساب نبوت به ائمه را نیز شامل میشود، و در یک کلمه تمامی موارد غلو در ذات و صفات را شامل شده و نفی میکند.
بحث چهارم: انحصار غلوّ به غلوّ در ذات و صفات
آنچه از آیات و روایات به عنوان ملاکهای غلو بیان شد، سخن ابتدایی ما در انحصار غلو به غلو در ذات و صفات و نفی نوع دیگری از غلو تحت عنوان «غلو در فضائل» را تأیید میکند، چرا که آنچه به عنوان مصداق غلو در آیات و روایات آمده، یا در حیطه غلو در ذات است که عبارت است از انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت و انتساب نبوت به ائمه و یا داخل در دایره غلو در صفات میباشد که شامل انتساب صفات اختصاصی الهی از قبیل خالقیت، رازقیت، علم غیب ذاتی و… میباشد، بنابراین روایاتی که در فضائل اهل بیت نقل شده، اگر مربوط به صفات و فضائل غیرمخصوص به خداوند باشد و اموری باشد که آنان عادتاً میتوانند، آنها را دارا باشند، یا اطمینان به صدور و درستی مفاد آن پیدا میکنیم و یا در صورت رد، داخل در مصادیق کذب و جعل خواهد بود و نمیتواند مصداق غلو باشد. حتی اگر با انگیزه غلو جعل شده باشد.
۲ ـ ۲ ـ ۳٫ عقلی
در شناخت روایات غلوآمیز، علاوه بر معیارهای قرآنی وحدیثی، میتوان از داده های عقلی نیز بهره جست، عقائد گروه های غلات در طول تاریخ، علاوه بر آنکه در تعارض با تعالیم قرآن و سنت و ضروریات دین بوده، مخالف با مسلمات عقلی نیز بوده است. به طور کلی انتساب هرگونه صفت یا خصوصیتی به اهل بیت که در تعارض با مسلمات و ضروریات عقلی باشد، مردود خواهد بود، از آنجا که بحث ما مربوط به علم اهل بیت است، به برخی از ملاکهای عقلی که در بحث مفید فایده میباشد اشاره میکنیم:
۱ـ هر موجود غیر واجب، فقیر بالذات است، بنابراین هر توصیفی که مستلزم غنای ذاتی، غیرخدا باشد، غلو و باطل خواهد بود.
۲ـ بطلان و استحاله رسیدن بشر محدودِ مخلوق به حد رب نامحدودِ خالق، غیرخدا همه محدود هستند و خصوصیات و صفات آنها نیز محدود خواهد بود بنابراین اگر گفته شود که علم اهل بیت نامحدود بوده و هیچ موردی از آن استثناء نمیشود، غلو خواهد بود.
۳ـ علم خداوند ذاتی است و غیر او علومشان عرضی، بنابراین اگر در مورد غیرخدا ادعای علم ذاتی شود، غلو خواهد بود.
۴ـ علم خداوند، عین ذات اوست و غیرخداوند، هیچ موجودی چنین خصوصیتی ندارد. پس اگر ادعا شود، موجودیتی غیرخدا، علمش، عین ذاتش میباشد، غلو خواهد بود.
۵ـ علم خداوند، قدیم، ازلی و ابدی است و غیرخدا، علومشان، حادث بوده و ازلی و ابدی نیست.
۶ـ علم خداوند، چون ذاتی و عین ذات اوست، امکان زوال ندارد. علم اهل بیت امکان زوال دارد و خداوند هر وقت اراده کند میتواند علمی را از آنها زائل کند.
۷ـ نبوت ائمه مساوی با نفی خاتمیت پیامبر اکرم
میباشد، بنابراین لازمه خاتمیت نبی مکرم اسلام
نفی نبوت هر کسی بعد از ایشان میباشد.
۸ـ هر چیزی که از وقوع آن محال عقلی لازم نیاید قابل تحقق است، بنابراین قدرت الهی به هر چیزی که از وقوع آن محال عقلی لازم نیاید، میتواند تعلق بگیرد، این مورد را از آن جهت گفتیم که در برخی از روایات، ائمه بر آگاهییشان از برخی امور به عموم قدرت الهی استدلال نمودهاند.[۴۱۶]
۹ـ امکان متصف شدن افراد بشری به صفات و کمالات فوق بشری وجود دارد.
۱۰ـ کنارگذاشتن خداوند از صحنه هستی با اعتقاد به تفویض خالقیت و رازقیت و… مساوی است با: ۱ـ تعطیل که شرعاً و عقلاً باطل است. ۲ـ شرک در خالقیت و رازقیت و… .
فصل سوم:
بررسی روایات موهم غلو
از کتاب بصائر الدرجات
(روایات مربوط به علم اهل بیت)
در این فصل روایاتی که اتهام غلو آمیز بودن آنها از سوی برخی مطرح شده و یا امکان طرح اتهام در مورد آنها وجود دارد، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنان که قبلاً اشاره شد، مباحث را در دو مقام پیش خواهیم برد:
۱ـ مقام ثبوت
۲ـ مقام اثبات
در وهله اول به این موضوع میپردازیم که خصوصیت و ویژگی که در روایت ذکر شده، صرف نظر از اینکه قابل اثبات باشد یا نه، آیا امکان اتصاف اهل بیت به این امر وجود دارد یا نه؟ این مقام با عرضه روایات به ملاکهای استخراج شده از آیات و روایات معتبر و ملاکهای عقلی انجام خواهد شد. اگر در این مقام به این نتیجه رسیدیم که امکان اتصاف به این خصوصیات برای اهل بیت وجود ندارد، قطعا روایت داخل در موارد غلو خواهد بود. اما اگر به این نتیجه نرسیدیم، نوبت به مقام اثبات میرسد، در این مقام با بررسی سندی و محتوایی، میخواهیم بدانیم آنچه که به اهل بیت نسبت داده شده، قابل اثبات است یا نه؟ که ممکن است به یکی از سه نتیجه ذیل دست یابیم:
۱ـ قطع و یقین به صدور و درستی مفاد حدیث پیدا کنیم.
۲ـ به ظن و دلایل معتبر برای پذیرش روایت دست یابیم.
۳ـ بنا بر دلایل و شواهد معتبر، حدیث را غیرقابل قبول[۴۱۷] قلمداد کنیم.
۳ / ۱
ملکوت آسمانها و زمین
روایاتی در بصائر نقل شده که از ارائه ملکوت آسمانها و زمین به اهل بیت حکایت دارد.[۴۱۸] «ملکوت» مانند «ملک» مصدر و به معنای قدرت بر تصرف، حکومت و تسلط است، «واو» و «تاء» برای تأکید و مبالغه اضافه شده است.[۴۱۹] در مورد ملکوت گفته شده که ملکوت هر چیزی وجه و چهره باطنی آن شی است.[۴۲۰]
طبق آیه شریفه ] ðÐYÖ.V¡W{Wè v÷X£STß ðy~TYå.W£`TXM
ðéRÑVÕWÚ g.WéHTTWÙUfTT©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè WÜéRÑW~YÖWè WÝYÚ WÜkYTÞYTÎéSÙ<Ö@
[[۴۲۱] ارائه ملکوت آسمانها و زمین، مقدمه افاضه یقین است، از روایات برمیآید که اهل بیت انسانهایی هستند صاحب یقین، که عالم ملکوت برای آنها مکشوف و آشکار شده است. از نظر ثبوتی هیچ مانعی برای اتصاف و نسبت این امر به اهل بیت وجود ندارد؛ چرا که اولاً: آیاتی در قرآن وجود دارد که دعوت به نظر به ملکوت آسمانها و زمین میکند که دلالت بر امکان آن برای هر کسی دارد.[۴۲۲]
ثانیاً: طبق آیه شریفه سوره انعام، ملکوت آسمانها و زمین به افرادی غیر از اهل بیت ارائه شده است (حضرت ابراهیم).
ثالثاً: در برخی روایات آمده است که همه انسانها این قوه و استعداد را دارند که به ملکوت آسمانها و زمین نظر کنند، گر چه به واسطه وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی، معمولاً موفق به این امر نمیشوند.[۴۲۳] در یکی از این روایات میخوانیم: قال رسول الله
:
«لولا انّ الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السماء».[۴۲۴]
بنابراین ارائه ملکوت آسمانها و زمین به اهل بیت و اعتقاد به این مطلب مستلزم هیچ گونه غلوی نیست.
از مجموع ۱۱ روایتی که در بصائر الدرجات، در این مورد نقل شده، شش روایت دارای سند صحیح میباشند (روایات ۲، ۴، ۵، ۶، ۸ و ۹) و پنج روایت با ضعف در سند مواجه هستند. اگر چه عین روایاتی که صفار در بصائر نقل کرده در دیگر منابع دیده نمیشود، اما مضمون این روایات در بسیاری از منابع معتبر مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از منابع به صراحت از ارائه ملکوت آسمانها و زمین به پیامبر اکرم در معراج سخن به میان آمده است و در دیگر منابع سخنانی نقل شده که دلالت بر ارائه ملکوت به اصفیاء الهی دارد.[۴۲۵]
۳ / ۲
شرایع آسمانی و کتب آنها
بررسی غلو در روایات علم اهل بیت- قسمت ۱۶