بررسی شاخصهای سنجش عملکرد (سنتی و نوین)
برخی از معیارهای مالی که برای ارزیابی عملکرد بنگاه ها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. عبارتند از: نرخ بازده سرمایه گذاری، سود باقیمانده و نرخ بازده فروش، ارزش افزوده اقتصادی[۱] و ارزش افزوده بازار[۲] و شاخص جامع عملکرد[۳]. شاخص های سنجش عملکرد مبتنی بر ارزش در فرایند ارزیابی، به منظور آگاهی از میزان ارزش آفرینی بنگاه های اقتصادی، در مقایسه با شاخص های سنتی مبتنی بر داده های تاریخی از کار بست گسترده تری برخوردار شده است؛ که قضاوت آگاهانه و پایدار سودمندتر است زیرا مفاهیم ارزش و ارزش آفرینی را مبنا و هدف قرار می دهد (رهنمای رود پشتی، ۱۳۸۶، ص ۳۶۰)۴. سؤال اصلی این است که سهامداران برای سنجش عملکرد، باید از کدام معیار استفاده کنند. روشن ترین معیار برای سنجش عملکرد قیمت سهام است، اما معیار قیمت سهام از یک ضعف برخوردار است، زیرا برخی عوامل که در قیمت سهام تاثیر دارند مانند شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه و جهان خارج از کنترل مدیران می باشد. بنابراین معیارمورد استفاده بایستی از دو ویژگی زیر برخوردار باشد.
۱- در معرض تمام عوامل که در خارج از کنترل بوده و بر قیمت سهام تاثیر دارند نباشد.
۲- بیشترین رابطه را با تغییرات در ثروت سهامداران داشته باشد.
این ویژگی اصلی ترین تنشی است که یک معیار عملکرد خوب، بایستی آنرا حل کند.
تحقیقات صورت گرفته توسط ²استیوارت² نشان داده است که از بین معیارهای EVA، رشد فروش، رشد سود، ROE ,ROI؛ EVAبالاترین رابطه را با تغییرات ارزش بازار سهام دارد و می تواند بیشتر از ۵۰% تغییرات در این عامل را تشریح نماید. اگر به تاریخچه مدلهایی که به منظور ایجاد ارزش به وجود آمده اند. نظری بیندازیم می توان سیر تاریخی این مدلها را ترسیم کرد.[۴]
دهه ۱۹۹۰ دهه ۱۹۸۰
- ارزش افزوده اقتصادی (EVA) - نسبت های ارزش بازار به ارزش دفتری - معیارهای ارزیابی متوازن (BCS) - بازده حقوق صاحبان سهام(ROE)
- ارزش افزوده بازار (MVA)
دهه ۱۹۷۰ دهه ۱۹۲۰
- سود هر سهم (EPS) - سیستم دو پونت
- ترکیب حقوق صاحبان سهام - نرخ بازدهی سرمایه گذاریها (ROI)
- شاخص های غیر مالی:
بسیاری از شرکتها از سود عملیاتی به عنوان یک معیار داخلی و حسابداری استفاده می کنند، در حالیکه شرکتها این معیار را با اطلاعات مالی خارجی (قیمت سهام)، اطلاعات غیر مالی خارجی (رضایتمندی مشتریان) و اطلاعات غیر مالی داخلی (زمان تحویل کالا)، تکمیل می کنند. شرکتها این معیارهای مالی و غیر مالی را تحت گزارشی با نام معیارسنجش جامع عملکرد بیان می کنند. این گزارشات شامل موارد زیر است:
- معیارهای سود آوری: سود عملیاتی و رشد درآ مدی.
- معیارهای رضایتمندی مشتریان: سهم بازار، پاسخگویی به مشتریان ، عملیات به موقع.
- معیارهای کارایی، کیفیت و زمان، انحراف کارایی مواد مستقیم، انحراف سربار جذب شده.
- معیارهای نوآوری: تعداد اختراعات، تعداد کالاهای جدید.
شاخص جامع سنجش عملکرد یا کارت امتیاز دهی متوازن (BSC) [5]که تحت عنوان کارت امتیازی متوازن شناخته شده است، از جمله معیارهای نوین سنجش در عملکرد مدیریت به شمار می آید. این شاخص اولین بار توسط نورتون و کاپلان مطرح گردید و از ویژگی های این شاخص جامعیت آن است. بطوریکه معیارهای مالی و غیر مالی را تواماً در ارزیابی مدنظر قرارمیدهد.
- شاخص های مالی یک بعدی هستند.
- شاخص های مالی تاریخی هستند.
- شاخصهای مالی معلول هستند و به علت ها توجهی ندارند (عدم توجه به رابطه علت و معلولی).
- شاخص های مالی پاسخی برای ذینفعان دیگر ارائه نمی دهند. شاخص BSC بر پایه استراتژیها، بر استراتژیهای آینده نیز تاثیر گذار است، یعنی با توجه به استراتژی تعریف شده به سنجش عملکرد می پردازد و از نتایج آن برای اصلاح استراتژی قبلی و تدوین استراتژی جدید استفاده می گردد. تعامل شاخص ها، دیدگاه های مورد نظر با هم و استراتژی ها در زیر ارائه شده است.
نمودگر۱-۲ ارتباط دیدگاه مورد ارزیابی با استراتژی نمودگر ۲-۲ ارتباط دیدگاه با یکدیگر
با توجه به روابط تعریف شده در نمودگر(۱) به این مهم دست خواهیم یافت که پیاده سازی BSC در بنگاههایی امکان پذیر است که استراتژی مدون و تعریف شده داشته باشند و سنجش عملکرد با توجه به چهار منظر اصلی صورت می گیرد، که نشانه جامعیت این شاخص است. در نمودگر (۲) رابطه علت و معلولی بین دیدگاه های مختلف تبیین شده است، بطوری که اولاً طراحی و پیاده سازی BSC می تواند یک ضرورت تلقی شود. ثانیاً در سودمندی بهره گیری شاخص موثر است. ثالثاً در تدوین استراتژی های آینده اولویت بندی آنها بسیار مفید خواهد بود (حاتمی، ۱۳۸۶، ص۴۱)۲.
شاخص های مالی:
طراحی معیارهای مالی سنجش عملکرد، مبتنی بر اقلام حسابداری صورت می گیرد. زیرا اقلام حسابداری با توجه به پژوهشهای متعدد دارای بار اطلاعاتی و محتوا است. طراحی معیارهای سنجش عملکرد شامل گامهای زیر است:
- تعیین متغیری که نشان دهنده اهداف مالی و اقتصادی مدیریت باشد: سود خالص، سود عملیاتی، بازده دارائیها، ارزش افزوده اقتصادی و… .
- تعریف اقلامی که در متغیر گام یک قرار می گیرد: هدف از دارائیها، کل دارائیهاست یا خالص آنها (کل دارائیها منهای کل بدیها).
- انتخاب معیار برای اقلامی که در متغیر گام یک انتخاب شده اند: دارائیها به بهای تاریخی به ارزش جاری یا ارزش فعلی بیان شوند.
- انتخاب یک هدف برای اندازه گیری عملکرد: دستیابی به یک نرخ بازده مشابه برای واحدها.
- انتخاب زمان باز خورد: گزارشات عملکرد مالی به صورت روزانه، هفتگی، ماهانه به مدیریت ارائه شود، فرایند مذکور می تواند برای شاخصهای سنتی و نوین استفاده شود.
معیارهای مالی سنتی:
پنج معیار در ارزیابی عملکرد سرمایه گذاری که مبتنی بر داده های تاریخی است، وجود دارد (حاتمی،۱۳۸۶،ص۴۹-۴۴)۱.
۱- بازده سرمایه گذاری (ROI).
۲- سود باقیمانده .(RI)
۳- بازده فروش (ROS).
۴-رشد عایدی هر سهم (EPS).
۵- نسبت قیمت به سود هر سهم .(P/E)
بازده سرمایه گذاری (ROI)
یک معیار حسابداری است که از تقسیم سود عملیاتی بر سرمایه گذاری حاصل می شود.
ROI مبتنی بر سرمایه گذاری است و شامل همه عناصر سود آوری (در آمد، هزینه، و سرمایه گذاری)
می باشد، این نرخ را نمی توان با نرخ فرصت از دسته رفته مقایسه کرد. ROI نسبت پول به دست آمده در سرمایه گذاری به مقدار سرمایه اولیه است. مقدار پول به دست آمده ممکن است مربوط به بهره، سود یا درآمد خالص باشد. بازگشت سرمایه ROI معمولاً به درصد بیان می شود.
ROI نشان می دهد که مدیر می تواند با کاهش سرمایه گذاری در دارائیهای ثابت و جاری به سود تعیین شده دست یابد؛ یعنی فروش دارائیهای بدون استفاده؛ اکثر مدیران تمرکز خود را روی درآمد و هزینه دارند و توجه کمی به سرمایه گذاری دارند. کاهش سرمایه گذاری به معنی کاهش وجوه نقدی بلا استفاده، مدیریت استفاده از اعتبارات، تعیین سطح موجودی کالا و مصرف معقول از دارائیها است.
سود باقیمانده (RI)
سود باقیمانده، عبارتست از سود منهای بازده مورد انتظار سرمایه گذاری.
(سرمایه گذاری نرخ بازده مورد انتظار) – سود عملیاتی= سود باقیمانده
به حاصل ضرب نرخ بازده مورد انتظار در سرمایه گذاری، هزینه های منتسب سرمایه گذاری، گفته می شود. این هزینه ها در حسابداری شناسایی نمی شوند چون هزینه ها تفاضلی نیستند و بیانگر نتیجه بکار گیری وجوه نقد در سرمایه گذاری مختلف با ریسک مشابه هستند (بهره سرمایه به کار گرفته شده). هدف از حداکثر کردن سود باقی مانده این است که: اگر نرخ سود یک بخش از نرخ مورد انتظار سرمایه گذاری بیشتر باشد، آن واحد باید گسترش یابد؛ در مقایسه با ROI وقتی هدف حداکثر نمودن (ROI) باشد، مدیران، پروژه های جدید سود ده را رد می کنند، برای مثال فرض کنید یک سرمایه گذاری جدید مستلزم سرمایه گذاری به مبلغ ۸۰۰۰۰۰ ریال بوده و سود عملیاتی ناشی از آن ۱۶۰۰۰۰ ریال باشد.
در این حالت (ROI) پروژه برابر ۲۰% خواهد بود، ولی اگر آن را با (ROI) کل واحد مقایسه کنیم خواهیم داشت:
قبل از پروژه . بعد از پروژه
در این حالت به علت کاهش در ROI مدیر اقدام به سرمایه گذاری نمی نماید. حال اگر معیار عملکرد سود باقیمانده باشد خواهیم داشت:
۱۲۰۰۰۰=(۱۰۰۰۰۰۰×۱۲%)-۲۴۰۰۰۰= سود باقیمانده قبل از پروژه
۱۸۴۰۰۰=(۱۸۰۰۰۰۰×۱۲%)-۴۰۰۰۰۰= سود باقیمانده بعد از پروژه
که در این حالت مدیر اقدام به سرمایه گذاری می نماید. ROIو سود باقیمانده نشان دهنده نتیجه یک دوره هستند (یکسال)، به همین خاطر مدیران می توانند اقداماتی را انجام دهند که باعث افزایش کوتاه مدت در (ROI) و سود باقیمانده شود، ولی با منافع بلند مدت سازمان مغایرت داشته باشد. برای مثال مدیران کمتر به مخارج (R&D) بپردازند تا سود آنها افزایش یابد. از این رو مدیران سطح بالا برای ارزیابی واحدها از ROI و سود باقیمانده چند ساله استفاده می کنند.
بازده فروش
نسبت سود عملیاتی به در آمد را بازده فروش گویند.
ROS یکی از اجزا ROI در روش تحلیلی سود آوری دوپونت می باشد.
در مورد بازارهایی که محدودیت در آمدی وجود دارد، ROS یک معیار مناسب است.
[۱] EVA
[۲] MVA
[۳] Blanced scorececard (BSC)
[۴]. heriot, Measuring performance by niall lothion, BA, CA
[۵] Balanced Score Card
[۶] Performance Managment
۱- Perspective
[۸] - Research and Development
[۹] - Return on Sales(ROS)