مدیریت کیفیت فراگیر به عنوان نگرشی مدیریتی در بسیاری از سازمانها به کار گرفته شده است و مزایای فوقالعادهای را بخصوص در بخشهای اقتصادی همراه داشته است. پذیرش این مفهوم در صنعت منجر به توسعه و انتشار مفاهیم مرتبط با کیفیت شده است.
به هر حال چون مدیریت کیفیت جامع به ارضای نیازهای مشتریان توجه دارد، پژوهش در زمینه نیازهای واقعی مشتری در اولویت ویژهای قرار دارد. بر طبق تعریف، عمل بازاریابی با هدف یکسان مسئول شناسایی نیازهای مشتریان است. بنابراین مشخص کردن نیازها، اولین گام به سوی مهندسی مجدد[7] فرآیند کسب و کار است و نباید مسئولیت بخش بازاریابی قلمداد شود. همه باید در فرآیند تشخیص و معرفی نیازهای مشتریان و این که چگونه این نیازها به صورت مؤثر برآورده شوند، سهیم باشند. براساس موضوع فعالیتهای سازمان، بازاریابی مدیریت کیفیت جامع به صنعت خاص خود تبدیل شده و درک آن به عنوان یک نتیجه اجرای همه جانبه گسترش یافته است. موفقیت مدیریت کیفیت جامع با توانایی یادگیری، جذب، تطابق و اجرای تغییر نگرشهای سازمان و تلفیق آنها در سازمان ارتباط دارد.
توجه به رضایت مشتری، مزیت رقابتی دیگری است که سازمانها به آن پایبند هستند. بار سنگین رضایت مشتری، به طور عام بر عهده سازمان و به طور خاص بر دوش بازاریابی نهاده شده است. بهبود کیفیت به منظور جلب رضایت مشتری، اسلحه رقابتی جدیدی است در زمان سقوط شرکتها و افول محصولات، که تأخیر ایجاد میکند. اظهار کیفیت و رضایت مشتری در بیانیه مأموریت سازمانها؛ بیانگر چشمانداز استراتژیک درباره آینده شرکت است. این موضوع آنقدر مهم است که برخی متخصصان مدیریت کیفیت فراگیر، کیفیت را جلب رضایت مشتریان و برآورده ساختن خواستههای آنان تعریف کردهاند ] 5 [.
بررسیها نشان داده است که مشتری یکی از حلقههای اصلی زنجیره کیفیت به شمار میآید. بازاریابان کیفیت را درآمیخته بازاریابی، استراتژیهای بازاریابی و مزیت رقابتی به منظور جلب رضایت مشتری مورد تأکید قرار دادهاند، به طوری که کیفیت یکی از ویژگیهای محصول به شمار آمده و کیفیت بالای محصولات، سلاحی راهبردی است که به مدیران بازاریابی این امکان را میدهد تا در محیط متلاطم[8] بازاریابی پایدار مانده و استراتژیهای قیمتی را در برابر رقبا اجرا کنند.
مدیریت کیفیت جامع یک سیستم اثربخش برای انسجام تلاشهای بهبود کیفی مستمر افراد در کلیه سطوح سازمان برای ارائه خدمات و کالاهایی است که رضایت مشتریان را تضمین میکند و در جستجوی این است که فرهنگی را ایجاد کند تا کلیه کارکنان به وسیله آن به طور مداوم سازماندهی کارشان را با نگرش تأمین نیازمندیهای متغیر و متنوع مشتریان بهبود بخشد.
مدیریت کیفیت جامع با ابزارها و الگوهای خود سازمان را بهبود میبخشد و مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد و از بروز بحرانهای مخرب[9] جلوگیری میکند. این سیستم در صورت بروز بحران به مدیران و دستاندرکاران کمک میکند تا به نحوی مطلوب بحران را مدیریت و آن را حل و فصل کنند.
بازاریابی و فروش به طور مستمر با مشتری در ارتباط هستند. بازاریابی معمولاً مسئول تحقیق از مشتری است تا ویژگیهای کیفیت را که مشتری به آن نیاز دارد و دنبال آن است را تعیین کند.
در مدیریت کیفیت جامع بین عرضه کننده و مشتری تعامل و مشارکت وجود دارد و عرضه کننده تمایل دارد خود، کیفیتش را کنترل کند تا مشتری مجبور نباشد مواد و قطعات ورودی را بازرسی کند. مدیریت کیفیت جامع مستلزم این است که کارکنان در سرتاسر سازمان مسئول کیفیت باشند. ارزیابی عملکرد[10] تحت مدیریت کیفیت جامع بیشتر بر بهبود کیفیت و موفقیت گروه و شرکت تمرکز دارد تا عملکرد فردی. مدیریت در تمام سطوح باید طرح محصول را طبق مشخصات کیفیت، کنترل نیروی کار، مواد و تجهیزات تکمیل کند. برنامه مدیریت کیفیت جامع باید موفق برنامهریزی شود، برقرار گردد و توسط مدیریت ارشد شروع شده و ازطریق بخشهای مختلف و کارکنان اجرا شود ] 6 [.
امروزه بیشتر از هر زمان دیگر ضرورت دارد تا سازمانها و شرکتها از طریق مدیریت کیفیت جامع و عملکرد بازاریابی بتوانند خود را متمایز کنند. بدین لحاظ مدیریت کیفیت جامع و عملکرد بازاریابی، بستر مناسبی برای دسترسی به فرصتها و اهداف زندگی را آماده ساخته و یکی از منابع مهم موفقیت سازمانها و شرکتها محسوب میشوند. بدین ترتیب در این پژوهش رابطه بین مدیریت کیفیت جامع و عملکرد بازاریابی در شرکت نورد و لوله صفا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1–2– اهمیت و ضرورت پژوهش :
مدیریت کیفیت جامع در تلاش است تا از طریق تعریف نیازهای مشتریان، انگیزش آنها از طریق رضایت مشتری، جلوگیری از بروز خطا و تأکید بر کیفیت طراحی و بهبود مستمر[11]، شرایط را به نحوی فراهم کند تا سازمان، ضمن استفاده بهینه از منابع مادی، انسانی و اطلاعات؛ در ارائه محصولات و خدمات مطلوب به بهترین شکل عمل کند و رضایت مشتریان و
سایت های دیگر :