استعاره در کلمه « ألقت »
نوع استعاره : مصرحه تبعیه
۶۴- أضحکَ الدّهرُ یا ابن ودّی وأبکی یوم لم یخطرُ الأسی فی بالِ ( همان، ص۴۵۲)
ای پسر دوستم زمانه خندید و روزی که غم و اندوه به خاطرش خطور نمی کردند گریست .
دواستعاره در کلمات « الدّهر » و « یوم » وجود دارد .
نوع استعاره ها : مکنیه
۶۵- و وُجوهُ المنون شتی ، فبانت کلّها عندَ هذه الأهوال ( همان، ص۴۵۴)
و چهره های گوناگون مرگ ، همه آنها در چنین وحشتهایی نمایان می شوند .
استعاره در کلمه « المنون »
نوع استعاره : مکنیه
۶۶- و جَراد ، و کلُّ آتٍ قریب أوَ بعد الإمحال من إمحال ( همان، ص۴۵۶)
از ملخ ( خبر می دهد )، و هر آمدنی نزدیک است ، آیا بعد از خشکسالی قحطی است .
استعاره در عبارت « و کلُّ آتٍ قریب »
نوع استعاره : تمثیلیه
۶۷- هل فی فلسطینَ بعدَ البؤس من دعه أم للزمان إبتسامٌ بعد تقطیب ( همان، ص۴۷۸)
آیا در فلسطین بعد از بیچارگی و فقر آرامش و آسایشی هست و یا برای زمان بعد از ترشرویی لبخندی وجود
دارد .
استعاره در کلمه « الزمان »
نوع استعاره : مکنیه
۶۸- و انطوی العاصفُ و الموجُ لهُ فاکتسی البحرُ غصونَ الجدولِ ( همان، ص۴۸۰)
گردباد و موج برایش در هم پیچیدند و دریا شاخه های نهر را پوشاند .
سه استعاره در کلمات « العاصفُ » و« البحرُ» و « الجدول » وجود دارد .
نوع استعاره ها : مکنیه
۶۹- و یا حسرتی للرّدی ، مزّقت یداهُ رداءَ الشباب القشیـب ( همان، ص۴۹۲)
دریغا از مرگ ، دستانش پیراهن چه نوجوانی را گسست .
استعاره در کلمه « هُ »
نوع استعاره : مکنیه مرشحه
۷۰- وَ مضی البلبلُ الغریبُ یطوفُ الروضَ حتی انزوی محیّا النهارِ( همان، ص۴۹۷)
و بلبل غریب شروع به چرخیدن در باغ کرد تا اینکه چهره روز فرو نشست .
استعاره در کلمه « النهار »
نوع استعاره : مکنیه
۷۱- نسیَ الطیرُ همَّهُ حینَ غنّی قلما یستقـرُّ همُّ الطـروب ( همان، ص۵۰۰)
پرنده غمش را به هنگام آواز فراموش کرد ، غم زنده دل دوامش خیلی کم است .
دو استعاره در بیت وجود دارند : ۱- استعاره در کلمه « الطیرُ »
نوع استعاره : مکنیه
۲- استعاره در عبارت « قلما یستقرُّ همُّ الطروب »
نوع استعاره : تمثیلی
۷۲- نستقـی مِـن الرّدی وَ لَـن نکـونَ لِلعـدی کالعبیـد ( همان، ص۵۱۲)
از مرگ می نوشیم و هرگز برای دشمن چون برده نمی شویم .
استعاره در کلمه « الرّدی »
نوع استعاره : مکنیه
۷۳- هل رأیت الطیر فی الروض یدور هائماً یبحث عن عهد السرور ( همان، ص۵۲۴)
و تو آیا آن پرنده را پروازکنان در باغ دیده ای ، شیدا در پی روزگار مستی .
استعاره در کلمه « الطیرُ »
نوع استعاره : مکنیه مرشحه
۷۴- بینَ یدَیهِ أسدٌ غضَنفرٌ علیه مِن ضربهِ سوطٍ أثرُ ( همان، ص۵۳۲)
در مقابلش شیری نیرومند است که اثر ضربه شلاق بر بدنش نمایان است .
استعاره در کلمه « أسدٌ »
نوع استعاره : مصرحه اصلیه مرشحه
۷۵- کم سهرنا من قبل لیلاً طویلاً فشکا الصمتُ فیه منّا العویلا ( همان، ص۵۳۸)
در گذشته چه شب طولانی را بیدار ماندیم در حالی که سکوت در آن از فغان ما شکایت می کرد .
استعاره در کلمه « الصمتُ »
گاهی اوقات تصّور عده ای از دین به عنوان یک مد و کالایی می باشد که هر روز می توان آن را عوض کرد بدون آن که هیچ تاثیری در زندگی آنان داشته باشد. این گونه افراد خیال می کنند دین خود را عوض کرده اند. کسی که هر روز یک دین برمی گزیند در واقع بی دین است زیرا نه ملتزم به دین سابق است و نه ملتزم به دین لاحق؛ زیرا انسان صاحب عقیده ملتزم به لوازم عقیده خود می باشد. اکنون باید بدانیم مرتد منکر چه حقیقتی می شود که از نظر اسلام که دین رأفت و رحمت و آزادی اندیشه و بیان و عقلانیت است. تا این حد مورد نفرت و غضب قرار می گیرد.
تبیین دقیق اسلام به عنوان موضوع مورد انکار ارتداد تا حدود زیادی پرده از ماهیت مرتد و جریان ارتداد برداشته و به دنبال آن راز و فلسفه حکم ارتداد نیز بیشترعیان می گردد.همچنین مشخص می شود که مرتد چگونه عنصری است و در عالم آفرینش چه جایگاهی دارد.
۳-۱- ویژگیهای دین مبین اسلام
قرآن کریم می فرماید: “قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا"( نساء، ۱۷۴) همانا از جانب پروردگارتان بر شما برهان فرستاده شد و بر شما نوری مبین و آشکار نازل گردید. خداوند متعال همچنین در بیش از یکصد آیه به تعابیر مختلف مانند “تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ”(قصص، ۲) و “وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ"(نور، ۳۴) و یا “قَدْ جَاءتْکُم بَیِّنَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ”(اعراف، ۷۳) از قرآن و معجزات انبیاء با این کلمه یاد کرده است. و در آیه دیگر، منکر این این بیّنات را کسی نمی داند جز فاسقین یا ظالمین یا منافقین مانند آیه ۹۳ سوره بقره که خداوند گوساله پرستان را ظالمینی می داند که بیّنات موسی را انکار کردند. و در آیه ۹۹ همان سوره می فرماید:“وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ”و در آیه ۱۵۹ همان سوره کافرین به بیّنات را لعنت می کند. این نشان می دهد در منطق عقلاء هر دین یا عقیده ای که مبتنی بر بیّنات و برهان باشد قاعدتاً باید مورد پذیرش قرار گیرد و منکر بیّنات و واضحات عموماً دارای مشکلات روحی و روانی و نفسانی باید باشند. که به تعبیر قرآن یا ظالمین هستند یا فاسقین و فاسدین. در مبحث پیشین آوردیم که بهترین نوع استدلال و بهترین عقیده، عقیده ای است که بر براهین عقلی استوار باشد، و براهین عقلی خود بر بدیهیات و اوّلیات عقلی مورد قبول عقلاء استوارند که دیگر نیازی به اثبات ندارند. آن بدیهیات بی نیاز از اثبات که مورد پذیرش عقلاء می باشد را بیّنات گویند و چون اسلام از تمام ابعاد، مبتنی بر عقل و فطرت بشر است، خود را دین مبین و منکر خود را فاسق معرفی کرده، آنچه در ذیل به عنوان ویژگی ها ی اسلام آمده تفصیل نور و مبین بودن اسلام است.
۳-۱-۱- اسلام دین آرامش و امنیت
خداوند ادیان الهی و ابراهیمی را به طور عام و دین اسلام را به طور خاص اسلام نام نهاده است.
رجوع مجدد به ریشه های کلمه اسلام و بررسی مجدد آیات قرآن کریم نشان می دهد. اسلام به معنای سلامت و امنیت است.
اسلام به دلیل آنکه دین فطری و دینی کاملاً منطبق با عقل و منطق است و قدرت متقاعد کردن عقل و فطرت را برای پذیرش خود دارد، اسلام نامیده می شود چون قدرت تسلیم دیگران را با براهین قوی دارد پس چون دیگران را به تسلیم وا می دارد اسلام نامیده می شود و چون نتیجه معرفت یافتن به آن تسلیم شدن طبیعی عقلهای سالم و فطرتهای پاک به آن است. دین تسلیم می باشد.
“فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ”(روم ،۳۰)
پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداوند، تغییرپذیر نیست، این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند.
و از آن جهت که با تسلیم شدن به آن در واقع به ندای عقل و فطرت خود پاسخ مثبت داده ایم به آرامش و امنیت واقعی می رسیم دین سِلم و امنیت و سلامت است.
“یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ”(مائده،۱۵)
اى اهل کتاب پیامبر ما به سوى شما آمده است که بسیارى از چیزهایى از کتاب [آسمانى خود] را که پوشیده مى داشتید براى شما بیان مى کند و از بسیارى [خطاهاى شما] درمى گذرد قطعا براى شما از جانب خدا روشنایى و کتابى روشنگر آمده است.
“یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ” (مائده،۱۶)
خدا هر که را از خشنودى او پیروى کند به وسیله آن [کتاب] به راه هاى سلامت رهنمون مى شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون مى برد و به راهى راست هدایتشان مى کند.
همچنین با پذیرش اسلام و حاکمیت توحید بر وجود انسان ، یک مسلمان به عالیترین سطح امنیت و آرامش و امنیت روحی و روانی می رسد که ثمره اتکاء به خدا و ایمان به توحید و معاد می باشد.
“أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ”(رعد،۲۸)
و ایمان به معاد نیز به عنوان بزرگترین مرکز امید برای تحمل ناملایمات و ناعدالتی های زندگی به انسان امید و آرامش می دهد. قطعاً اگر چنین اعتقادی نباشد، انسان سر از جنون در می آورد. زیرا بسیاری از پاداشها و مجازاتها در این دنیا امکان وقوع ندارد و عدم معاد ظلمی بزرگ و تحمل ناپذیر می باشد.
در روایتی در مورد بدیهی بودن و آشکار بودن دلایل اسلام فرموده است: اسلام روشنترین راه ها و آشکارترین گذرگاه هاست، مشعل آن بلند و مرتفع است و شاهراه هایش درخشان و چراغهایش فروزان. (نهج البلاغه فیض ،خطبه ۱۰۶)
پس اسلام، اسلام نهاده شد چون در پرتو آن به اوج طمأ نینه قلبی و آرامشی که سلم اکبر است می رسی.
اسلام یعنی دژ و پناهگاهی که آرامش و امنیت در ذات آن نهفته است و هرکس به ان راه یابد رستگار می شود، کدام چیز آرام بخش تر از رستگاری می تواند باشد که با کلمه “لا اله الاّ الله” می توان به آن رسید.
“قولوا لااله الاّ الله تفلحوا" بگوید خدا یکی است رستگار می شوید.
پس اسلام است چون رستگار می شوی و رستگاری یعنی در حریم سلم و امنیت قرار گرفتن و چون آزادگی که ثمره عبودیت خالق متعال و نتیجه اش رهایی از بندگی بندگان خدا و دست یافتن به حرّیت واقعی است حرّیتی است که در آن نه ظلم می کنی و نه زیر بار ظلم می روی، این یعنی اسلام و امنیت زیرا در آخرت نیز چنانکه پیامبر عظیم الشأن در انتهای نامه خود به خسرو پرویز فرمود اَسلَم تُسَلِم (اسلام بیاور تا به آرامش برسی). (رازی ، ۱۳۸۶: ۹۰) در پناه حرم امن الهی قرار می گیری. و اسلام است چون به کسی ظلم نمی کنی دیگران از دست و زبان تو در سلم و امانند و اسلام است چون در مبارزه با ظالمین هم خود را در سلم و امنیت قرار می دهی و هم مظلومین را به سلم و آرامش می رسانی.
به همین دلیل است که امیرمومنان علی(ع) می فرماید:
” اَلحَمدُ اللهِ الّذی شَرَعَ الاسلام فَسَهل شَرائعُهُ لِمَن وَرَدهُ و اَعَزَّ اَرکانهُ عَلی مَن غالَبَه، فَجَعلَهُ امنّا لِمَن عَلِقَهُ و سِلماً لِمَن دَخَلَهُ، برهاناً لِمَن تَکَلَّمَ بهِ “(محمدی ری شهری۱۳۸۷،ج۵: ۳۶۳ )
ترجمه: حمد و سپاس خداوندی را که اسلام را آشکار ساخت. و احکام آن را برای کسی که وارد آن شود آسان گرفت و ارکان آن را برای کسی که با آن مقابله کرد محکم گردانید. و آن را برای کسی که بدان چنگ زند وسیله آرامش و برای کسی که به آن بگرود وسیله امنیت و سلامت و برای کسی که بخواهد از دین خود دفاع کند برهان قرار داد.
حضرت علی(ع) فرمود: اسلام روشن ترین راه هاست. (همان )
رسول خدا فرمود: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند. و باز فرمود:
مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند و ناسزایش نمی گوید و به او خیانت نمی کند و به او دروغ نمی گوید و او را تنها و بی یاور نمی گذارد. (همان )
پیامبر خدا(ص) فرمود: پوشش اسلام حیا و زیور آن وفا و مردانگی اش کار نیک و ستونش پارسائی است. (همان )
و باز فرمود: اسلام یعنی اخلاق نیکو. امیرمومنان(ع) فرمود:
اسلام همان تسلیم است و تسلیم، همان تصدیق است و تصدیق همان یقین و یقین، همان انجام وظیفه است و انجام وظیفه همان عمل است. (همان )
و امیرمومنان فرمود اسلام همان امانتداری است، و سرآمد نفاق خیانت است و فرمود: اساس اسلام راستگویی است. (همان ، ۳۷۸)
۳-۱-۲- اسلام تنها دین تحریف نشده و مستند به تاریخ دقیق
نسب بنیانگذار اسلام با جزئیات آن کاملاً مشخص است.
عبدالمطلب- عبد مناف - عبدالله- هاشم- ابوطالب و فرزندان و نوادگان آنها و تاریخ زندگی آنها کاملاً روشن است. تاریخ ولادت پیامبر اکرم(ص)، نام پدر، نام مادر، نام فرزندان و تاریخ ولادت و وفات و شهادت آنها متواتر و از یقینیات و واضحات تاریخ می باشد.
تاریخ دقیق شب به یاد ماندنی ولادت پیامبر اکرم(ص) و نحوه رشد ایشان و حتی نام دایه های ایشان و تاریخ دقیق ائمه اطهار علیهم السلام و حضرت علی(ع) و جنگها و غزوات پیامبر(ص) و علی (ع) و حتی شکل و شمایل ظاهری و خلق و خوی آنان به دقت ثبت و ضبط شده است. و مهمتر از همه قبور همه آنها مشخص و معین و غیر قابل تردید است. حتی قبور اعوان و انصار آنها. وقتی انسان به عتبات عالیات و یا مکه مکرمه و مدینه منوره مسافرت می کند گویی در عصر پیامبر اکرم(ص) گام برمی دارد و تمام شواهد و قرائن و قبور به شکلی است که فاصله زمانی بین ما و آنان در هم می شکند و خود را در اتصال به آنان حس می کنیم.
امّا تاریخ بقیه ادیان مملو است از اختلافات بزرگ لاینحل، در مورد سال تولد و محل تولد و تاریخ زندگانی آنها. نه زادگاه مستند و متقنی دارند و نه مقبره معتبری و اگر قرآن نباشد حجیت و اعتبار تمام ادیان آسمانی و وجود انبیاء آنها مورد شک و تردید قرار می گیرد و زیر سوال می رود. (مجلسی، ۱۳۷۶: ۱۵)
۳-۱-۳- اسلام تنها دین دارای معجزه جاوید
قرآن تنها معجزه جاوید ادیان الهی است که هنوز با قدرت و قوّت پس از ۱۴۰۰ سال تحدّی می کند و مبارز می طلبد و تمام دشمنان اسلام ۱۴۰۰ سال است درماندگی خود را در مقابل آن به نمایش گذاشته و هنوز نتوانسته اند با جرأت اعلام کنند یک ایه مثل آن آورده اند. (سبحانی ، ۱۴۰۹ج ۲: ۲۱۷)
هر چند هیچ کس نمی تواند در برابر منطق قوی قرآن عرض اندام کند ولی این دو ویژگی که بیان کردیم و از مسلمات جامعه وتاریخ و عصر حاضر است. حسادت غربی ها را به شدت برانگیخته و آنان به جای آنکه در برابر منطق قوی قرآن و تاریخ روشن اسلام سر تسلیم فرود آورند. از یک سو وهابیت و سلفی ها را پدید آورده اند تا منابع و مأخذ و مستندات و اماکن تاریخی اسلام را منهدم و نابود سازند تا اسلام نیز مانند ادیان خودشان بدون ریشه تاریخی باشد و از سوی دیگر عده ای را اجیر کرده اند تا با تهمت های ناروا به قران کریم آن را کتابی بشری و بی ارزش که ساخته ذهن پیامبر است معرفی ساخته و از ابهت و عظمت آن بکاهند غافل از آنکه وعده خدا مبنی بر ” والله متممُّ نورهِ و لَو کَرِهَ الکافرون “ وعده ای تخلف ناپذیر است. آنان به جای پاسخ به احتجاج قرآن و هماورد طلبی آن. آنرا مورد اتهام قرار می دهند؛ کاری که یهود صدر اسلام بارها و بارها تکرار کرده و نتوانستند به اهداف خود برسند. (زمانی ، ۱۳۸۷: ۱۸۸)
۳-۱-۴- اسلام دین فطرت است
اسلام هم از سرچشمه حق نشأت گرفته و هم پاسخگوی حقیقی برای خواسته های حقیقی دیگریست که در وجود انسان سرشته شده است. و آن فطرت پاکی است که از حقّ نشآت گرفته به همین خاطر پاسخ حقیقی به نیاز حقیقی انسان کاملاً منطبق بر هم بوده و چنین دینی را جاودانه کرده است. در حالی که زندگی بشر از یک سو دائم در حال تغییر و تحول است و از سوی دیگر هدف از تقنیین قوانین رفع حاجات فردی و اجتماعی بشر می باشد. پر واضح است که هیچ قانونی نمی تواند دوام و بقاء داشته باشد مگر آنکه بر یک مرکز و اساس ثابتی استوار شود. و آن چیزی نیست جز فطرت انسان که در گذر زمان و عصرها ثابت و لایتغیر است و لذا قرآن کریم در این باره فرموده است:
“فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ”(روم ، ۳۰)
پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرینش خداوند تغییر پذیر نیست، این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند.
اسناد مسلّم الصدور اسنادی است که صدور آن مسلّم شمرده شده و میتوانند اساس تطبیق قرار گیرند. البتّه عبارت مزبور در قانون دیده نمیشود، امّا در دادگاهها همواره به کار گرفته شده و میشود.
تطبیق خط، امضا، مهر یا اثر انگشت سند مورد تعرّض با اسناد مسلّم الصدور رایجترین راهی است که ارائه میشود و مورد توجّه قرار میگیرد. بنابراین طرفی که باید حسب مورد، اصالت سند یا جعلیت آن را اثبات نماید. سند مسلّمالصدوری را به دادگاه ارائه می کند تا حسب مورد، خط، امضا، مهر یا اثر انگشت سند متنازع فیه با خط، امضا، مهر یا اثر انگشت آن تطبیق داده شود.[۶۲]
گفتار ششم: انواع سند از نظر زمان (مراحل عمر)
أ: سند جاری: اسنادی است که مورد مراجعه مستمر باشد؛
ب: اسناد نیمه جاری: اسنادی است که گاه گاهی مورد مراجعه قرار میگیرند؛
ج: اسناد راکد: اسنادی است که مورد مراجعهی ایجاد کنندهی آن قرار نمیگیرد.
گفتار هفتم: انواع سند از نظر ارزش
ارزش اسناد و اعتبار آن ها از نظر اداری یا اطّلاعاتی است که در هر سند برای ادارهی ایجاد کننده و آرشیو وجود دارد. بنابراین تعریف هر سند میتواند دارای ارزشهای اداری و آرشیوی میباشد.
أ: ارزش اوّلیّه (اداری یا استنادی)
ارزش از نظر ایجاد کننده آن که از نظر زمانی در مرحلهی جاری و نیمه جاری است مانند اسناد اداری، مالی، حقوقی.
ب: ارزش ثانویه: (آرشیوی یا اطّلاعاتی)
ارزش از نظر محقّقان، پژوهشگران و آرشیوها
زمانی که کلیّهی اقدامات لازم بر روی سند انجام شده باشد و فعالیّت یا عملی که منجر به ایجاد آن گردیده، تمام و کامل میشود. در صورتی که در مراجع قضایی و قانون طرح نبوده و همچنین مورد نیاز دستگاه یا فرد ایجاد کننده آن نباشد ارزش اوّلیّهی سند پایان مییابد و سند حائز ارزش ثانویه میگردد.
گفتار هشتم: انواع سند از نظر درجهی حساسیّت
أ- اسناد عادّی؛
ب- اسناد محرمانه؛
ج- اسناد سرّی؛
د- اسناد به کلّی سرّی.
گفتار نهم: انواع سند از نظر محتوی و موضوع
اسناد و مدارک از نظر محتوی و موضوع به دستجات مختلف قابل تقسیم میباشند. علیرغم این که در هر یک از این اسناد به موضوع خاصّی پرداخته شده و یا تشریح و تبیین مقوله خاصّی مورد توجّه قرار گرفته، لیکن به اعتبار ارتباط ذاتی دانشهای بشری با یکدیگر، اسناد مربوط به یک موضوع میتواند در سایر بخشها مورد استفاده قرار گیرد. گر چه از نظر موضوعی اسناد تنوع وسیعی را در بر میگیرد، ولی در این بخش به برخی از انواع اسناد از این گونه اشاره میشود.
۹-۱- اسناد اداری
اسناد اداری سندی است که دارای ارزش اداری بوده و سازمان را در اجرای وظایف جاری خود یاری نماید. این نوع سند توسط سازمانهای اداری کشور و در حیطهی وظایف مسئولیّتهای قانونی مصوّب سازمان و در راستای اجرای تعهّدات و امور اداری سازمانها ایجاد و تنظیم میگردد. این اسناد با توجّه به خدمتی که ارائه میکند به دو دستهی کوتاه مدّت و بلند مدّت تقسیم میشود.
اسناد کوتاه مدّت مانند تقاضانامههای معمولی و یا اسنادی است که برای انجام امور شخصی کارکنان یا مثلاً در جریان ترمیم سازمان مربوط ایجاد میگردد، که این گونه اسناد به سرعت کامل میشوند و به همان سرعت نیز فاقد ارزش میگردند. اسناد بلند مدّت اداری نیز نظیر اساسنامهها، قوانین، آییننامهها، قراردادها که در برگیرندهی سیاستها، تعهّدات و حدود وظایف و مسئولیّتهای کلّی سازمان میباشد.
۹-۲- اسناد مالی
اسناد مالی اسنادی است که به روابط مالی در ادارات باز میگردند و بیشتر شامل اسناد بودجه میشوند که چگونگی اختصاص هزینهها به امور متفاوت سازمانی را نشان میدهند، نظیر پروندهی ضمانت مالی افراد، پروندهها، هزینهها به اشکال مختلف یا اسناد مربوط به پرداخت حقوق کارکنان و سایر تعهّدات مالی سازمان که این اسناد هدف مؤسّسه از اختصاص بودجه به یک فعالیّت معیّن را نشان میدهد.
۹-۳- اسناد علمی و فنی
اسنادی است که دارای ارزشهای علمی و فنّی بوده و شامل مقادیر معتنابهی از اطّلاعات تخصّصی و فنی میباشند که در نتیجهی تحقیقات خاص توسط متخصّصین حاصل گردیده، نظیر گزارشات مربوط به انجام پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی سازمانها.
۹-۴- اسناد قانونی
قانون به قواعدی گفته میشود که یا با تشریفات مقرّر در قانون اساسی در مجلس شورای اسلامی وضع شده و یا از راه همه پرسی به تصویب میرسد (اصل ۵۸ و ۵۹) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همان گونه که ملاحظه میشود واژهی قانون مفهوم ویژهای دارد که با تصمیمات قوّهی مجریه متفاوت بوده و لذا آن ها را نباید به جای هم به کار برد. بر همین اساس است که برخی از حقوقدانان با توجّه به لازم الاجرا بودن تصمیماتی که مقامات صلاحیّتدار در حدود وظایف و به حکم قانون اتخاذ میکنند، مثل آیین نامههای دولتی، بخشنامهها به جای کلمهی قانون از حقوق قانونی یا اسناد قانونی استفاده میکنند. اسناد قانونی، اسناد لازمالاجرایی است که در اختیار مدیر قرار داشته و کلیّهی تصمیمات متّخذه توسط مدیران سازمان ضرورتاً منطبق با آن باشد. مع ذلک همهی متون و اسناد قانونی از اعتبار یکسان برخوردار نبوده و سلسله مراتبی بین متون قانونی و یا اسناد قانونی وجود دارد مانند قانون اساسی، قانون عادّی، تصویب نامههای مصوّب دولت یا کمیسیونهای مجلس، عهدنامههای بین المللی، آییننامههای دولتی.
۹-۵- اسناد تاریخی
کلیّهی پروندهها و سوابق پس از طی مرحلهی جاری و نیمه جاری چنانچه دارای یکی از ارزشهای پیش گفته باشند اسناد تاریخی محسوب میگردند. این اسناد عمدتاً مورد مراجعهی محقّقان و پژوهشگران قرار میگیرند مانند عهدنامههای تاریخی ترکمانچای فرمان صدور مشروطیت و … .
۹-۶- اسناد فرهنگی
اسنادی است که حاوی نکات فرهنگی بوده و یا ایجاد کنندهی این اسناد از چهرهها و شخصیّتهای فرهنگی باشد، این اسناد عرصههای متنوع هنر را از شعر، موسیقی، سینما، تئاتر، معماری و غیره در بر میگیرد.
۹-۷- اسناد سیاسی
اسنادی است که توسط مراجع صلاحیّتدار تولید گردیده و حاوی سیاستها و خط و مشیهای سیاسی یک کشور را از نظر داخلی و خارجی میباشند نظیر پروتکلها، معاهدات، قراردادهای بین المللی، یادداشتهای سیاسی، اولتیماتوم، اعلام جنگ و غیره که بیانگر نحوهی برقراری روابط بین کشورها و استراتژیهای سیاسی دولت میباشد. اسناد سیاسی از نظر ماهوی ممکن است یک طرفه باشد مانند اولتیماتوم و اعلان جنگ و یا چند جانبه باشد مانند قراردادها و معاهدات بین المللی.
در حدود قانون اساسی کشورها تشریفات خاصّی برای لازم الاجرا شدن معاهدات بین المللی پیش بینی شده است، بر اساس اصل ۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
«معاهدات بین المللی در صورتی لازم الاجراست که از طرف دولت به مجلس شورای اسلامی ارائه و در آنجا به تصویب مجلس برسد، یعنی در صورت مطابقت با قانون اساسی و مصالح کشور به تشخیص مجلس رسمیّت و اعتبار پیدا میکند.»
۹-۸- اسناد نظامی
اسنادی هستند که حاوی جهتگیریها و سیاستگذاریهای نظامی کشورها در راستای تأمین امنیت ملی، منطقهای و بین المللی بوده و مبتنی بر اصول قانون اساسی آن کشورها میباشد این اسناد از آنجایی که در برگیرنده معاهدات نظامی بین المللی نیز هستند میتوانند جزء اسناد سیاسی نیز محسوب شوند مانند اسناد همکاریها و مشارکتهای نظامی و دفاعی کشورها.
۹-۹- اسناد اقتصادی، عمرانی
اسنادی است که دارای ارزش اقتصادی میباشند و فعالیّتهای کشور را در امر توسعهی اقتصادی بیان میکنند.
بخش دوم
سند از منظر فقه و حقوق
فصل اوّل: سند در فقه
فصل دوم: سند در حقوق
فصل اوّل
سند در فقه
دین اسلام کاملترین دین آسمانی شناخته شده است، دینی که پاسخ بسیاری از پرسشهای جوامع بشری را میدهد و گاهی دستورات و سفارشات زیبایی در آن دیده میشود که مسلمانان را ملزم به رعایت و اطاعت آنها میکند.
گذری بر کتابهای مربوط به آیات الاحکام گویای این مطلب است که در خصوص «سند» دو آیه وجود دارد که به این موضوع پرداختهاند؛ آیات ۲۸۲ و ۲۸۳ سورهی بقره.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ. وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ. وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ. فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا. فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ. وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ. فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى. وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا. وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ. ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا. إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا. وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ. وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ. وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ. وَاتَّقُوا اللَّهَ. وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ. وَاللَّهُ به کلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که بدهی مدّت داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید و باید نویسندهای از روی عدالت (سند را) را در میان شما بنویسد و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد نباید از نوشتن – همانطور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند. پس باید بنویسد و آن کس که حق بر عهدهی اوست باید املا کند و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد و چیزی را فروگذار ننماید. و اگر کسی که حق بر ذمّهی اوست سفیه یا ضعیف است (به خاطر لال بودن) توانایی بر املا کردن ندارد، باید ولی او به جای او با رعایت عدالت املا کند و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند انتخاب کنید (و این دو زن باید با هم شاهد قرار بگیرند) تا اگر یکی انحرافی یافت دیگری به او یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آن ها را برای (شهادت) دعوت میکنند، خودداری نمایند و از نوشتن (بدهی خود) چه کوچک باشد یا بزرگ ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید) این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و با شهادت مستقیمتر و برای جلوگیری از تردید و شک (نزاع و گفتگو) بهتر میباشد، مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که بین خود دست به دست میکنید. در این صورت گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) میکنید شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد (به حق گویی) زیان برسد و اگر چنین کنید از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم میدهد خداوند به همه چیز داناست.[۶۳]
در آیهی فوق عبارت «تداینتم» به معنای تبادل دین است (یعنی قرض بگیرید و قرض بدهید) اعم از اینکه به صورت پیش فروش یا نسیه یا اجاره باشد و خلاصه هر معاملهای را در نظر دارد که عوض یا معوض، مدّتدار باشد.[۶۴] در این آیه از کتابت دین صحبت شده است تا حقّ طلبکار محفوظ بماند و عواملی مانند فراموشی و مرگ و انکار، موجب تضییع حق وی نگردد.
در خصوص این که مقتضای «فاکتبوه» مندرج در آیهی ۲۸۲ سورهی بقره چیست. بعضی از فقها، چون مالک، ربیع و کعب معتقدند که مقتضای «فاکتبوه» در این آیه، وجوب نوشتن دین است و چون بنابر اصل: مقدّمهی واجب، واجب است[۶۵]، بنابراین از نظر پیروان این استنباط اصولی تهیه و تنظیم و تدوین سند در عقود دینی واجب است. به هر حال پیروان این نظریهی فقهی در اقلیّت قرار دارند، زیرا اکثریت معتقدند مقتضای «فاکتبوه» مندرج در آیهی مورد بحث وجوب نیست بلکه استحباب است و وجوبی برای متعاقدین در خصوص کتابت دین وارد نشده است از این نظر اشخاصی چون ابوسعید، خدری، شعبی، راوندی و سیوری طرفداری نمودهاند.[۶۶]
در کتاب الجامع لاحکام القرآن آمده که «فاکتبوه» هم قرض و هم مدّت را شامل میشود یعنی هم قرض را بنویسید و مدّت آن را، بعضی گفتهاند آیه امر به کتابت کرده پس مراد آن است که بنویسید و شاهد بگیرید زیرا نوشته بدون شاهد حجت نیست، بعضی دیگر گفتهاند آیه امر کرده ما را به کتابت تا فراموش نکنیم. و در قول خدای تعالی که فرموده است «فاکتبوهُ» اشارهای است ظاهر به این که بنویسید سند را با جمیع اوصافی که مبیّن آن است.[۶۷]
گفتار اول: تنظیم اسناد تجاری در ابواب فقها و کلام معصومین
همان طوری که قرآن با رباخواری و احتکار کردن و بخل، سخت مبارزه کرده، برای امور تجاری و اقتصادی نیز مقرّرات دقیقی بیان داشته است تا هر چه بیشتر سرمایهها رشد طبیعی خود را بنمایند و هیچ گونه بن بست و اختلافی رخ ندهد.
طولانیترین آیهی قرآن در مورد داد و ستد مالی مقرّرات و دستوراتی به ما میدهد که به ترتیب عبارتند از:
۱- هر گاه شخصی به دیگری قرض داد و یا معامله انجام گردید، و یکی از طرفین بدهکار شد، برای آنکه هیچ گونه اشتباهی و گفتگویی بعداً پیدا نشود باید قرارداد با تمام خصوصیّات آن نوشته شود.[۶۸]
«اِعْمَلُوا- رَحِمَکُمُ اللهُ- عَمَلَ الصُّلَحاء، وَاکْدَحُوا لِمَعادِکُمْ کَدْحَ الْأَصِحّاء، وَ ارْدَعُوا أَهْواءَکُمْ رَدْعَ الْأَعْداءِ، وَأَعِدُّوا لِلرِّحْلَهِ إِعدادَ السُّعَداءِ، وَ ادَّرِعُوا حُلَلَ الْوَرَعِ، وَ داوُوا عِلَلَ الطَّمَعِ… وَ ادَّکِرُوا الْحِمامَ وَ سَکُرَۀَ مَصْرَعِهِ، وَ الرَّمْسَ وَ هَوْلَ مُطَّلَعِهِ، وَ اللَّحْدَ وَ وَحْدَهَ مُودَعِهِ، وَ الْمَلَکَ وَ رَوْعَهَ سُؤالِهِ وَ مَطْلَعِهِ».
ترجمه: «همانند عمل کردن نیکان، ]به دستوراتش[ عمل کنید- که امیدوارم خداوند شما را رحمت کند- و مانند تلاش و کوشش افراد تندرست، به خاطر معادتان، نهایت کوشش خود را به کار ببندید و خواهشهای نفسانی خود را همانند برگرداندن دشمنانتان، از خود دور سازید و مانند آماده شدن سعادتمندان، آماده سفر آخرت شوید و جامههای پرهیزکاری را همچون زرهی بپوشید و دردها و بیماریهای طمع را درمان کنید… . و مرگ و مستی]و سرگشتگیِ[ جایِ افتادنِ آن و خاک و قبر و ترسی که شما را ]در حال حیات[ از آن آگاه ساختهاند و لَحَد و تنهاییای که در آن به ودیعه گذاشتهاند و فرشته و ترس از سوال و ظاهر شدنش را به یاد آورید».
این جاری شدن کلمات زیبا و شیرین پی در پی ادامه مییابد تا اینکه آن را به صورت یک خطبه جالب و نو پیریزی کند. شاید او در میان کارش به این فکر بود که بر خطیب مشهور سیف الدّوله، ابن نباته برتری یابد. وی در خطبههایش مردم را به شگفتی وامیداشت و ادیبان و راویان از او]جملات زیبایی[ نقل کردهاند. حریری هم میخواست ثابت کند که از او در این موضوع کمتر نیست. البتّه او راهها را برخودش، سخت و مشکل میکند و بر طبق عادت و خصلت وی]ابن نباته[ سخن نمیگوید، بلکه سجع و بدیع را رعایت میکند. به نظر او، آن مسأله برای نشان دادن مهارت بیانیش کافی نیست. بنابراین باید خودش را بیشتر به زحمت بیندازد و متعهّد شود که از کلمات خاصّی در زبان برای خطبهاش استفاده کند و آن، کلماتی با حروف بینقطه است.
باید دانست که زمینه سخن گفتن در خطبه روز جمعه وسیع و باز است و به همین خاطر میبینیم که او فکر میکند درباره خطبهای دشوار که در آن، این بازیای که پسندیده است را تجربه کند. و کدام خطبه دشوارتر از خطبه ازدواج است؟ چرا که گوینده آن، در سختی و تنگنا است و ناگزیر باید درباره خواستگار سخن بگوید و اینکه او همتا و هم شأن نامزدش میباشد. این موضوع،چیزی بود که وی را در مقامه بعدی که مقامه «واسطیّه» نام دارد، به این سمت گرایش داد که این خطبه را طلب کند و در آن، هنر خود را عرضه کند و بضاعتش را بدین شکل نشان بدهد:
«اَلْحَمْدُلِلّهِ الْمَلِکِ الْمَحْمُودِ، اَلْمالِکِ الْوَدُودِ، مُصَوِّرِ کُلِّ مَوْلوُدٍ، وَ مَآلِ کُلِّ مَطْرُودٍ، ساطِحِ المِهادِ، وَ مُوَطِّدِ الأَطوادِ، وَ مُرْسِلِ الْأَمْطارِ، وَ مُسَهِّلِ الْأَوْطارِ، عالِمِ الْأسْرارِ وَ مُدْرِکِها، وَ مُدَمِّرِ الْأَمْلاکِ وَ مُهْلِکِها… طاوَعَ السُّؤْلَ وَ الْأَمَل، وَ أَوْسَعَ الْمُرْمِلَ وَ الْأَرْمَل، أَحْمَدُهُ حَمْداً مَمْدُوداً مَداهُ… وَ هُوَ اللهُ لا إلهَ لِلْأُمَمِ سِواهُ، وَلا صادِعَ لِما عَدَّلَهُ وَ سَوّاهُ، أَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلْإسلامِ، وَ إِماماً لِلْحُکّامِ… إِعْمَلُوا – رَعاکُمُ اللهُ- أَصْلَحَ الْأَعْمالِ، وَ اسْلُکُوا مَسالِکَ الْحَلالِ، وَ اطَّرِحُوا الْحَرامَ وَ دَعُوهُ، وَ اسْمَعُوا أَمْرَاللهِ وَ عُوهُ، وَ صِلُوا الْأَرحامَ وَ راعُوها، وَ عاصُوا الْأَهْواءَ وَ ارْدَعُوها، وَ صاهِروا لُحَمَ الصَّلاحِ وَ الْوَرَع، وَ صارِمُوا رَهْطَ اللَّهْوِ و الطَّمَع، وَ مُصاهِرُکُمْ أَطْهَرُ الْأَحْرارِ مَوْلِداً، وَ أَسْراهُمْ سُؤْدُداً، وَ أَحْلاهُمْ مَوْرِداً، وَ أَصَحُّهُمْ مَوْعِداً… ».
ترجمه: «سپاس آن خدایی را که پادشاهی ستوده است و مالکی محبوب و دوستدار، و تصویرگر هر زاده شده، و پناه هر رانده شده، و گستراننده بستر]زمین[ و استوار کننده کوهها و فرستنده بارانها و هموارکننده حاجات و دانای اسرار و دریابنده آن، و نابودکننده پادشاهان و هلاککننده آنان ….. [خدایی که] با خواسته و آرزو [یِ بندگان] موافقت میکند و کسی را که توشهاش تمام شده و فقیر و مَردی را که همسرش مُردهاست، بینیاز میگردانَد. او را میستایم، ستودنی که غایت و نهایتِ آن، کشیده و امتداد یافتهاست …. و اوست خدایی که هیچ خدایی جز او برای امتها نیست، و برای آنچه راست و درست و برابر کرده [و آفریده] است، هیچ شکافندهای وجودندارد. محمد(ص) را به عنوان عَلَم اسلام و پیشوایی برای حاکمان فرستادهاست… . شایستهترین کارها را انجام دهید- که امیدوارم خداوند شما را نگاه بدارد- و در راههای حلال، حرکتکنید و حرام را دور بیندازید و آن را رهاکنید و فرمان خداوند را بشنوید و حفظکنید و صله رحم را به جای آورید و آن را مراعات کنید و از خواهشهای نفسانی نافرمانی کنید و آن را از خود بازبدارید و با خویشاوندان صالح و پرهیزکار ازدواجکنید و از گروهی که لهو و طمع را پیشه خود میسازند، جداشوید. اما، این کسی که قصد دارد دامادتان شود[۱۳] از نظر زادگاه، پاکترینِ آزادگان است و درسیادت و مهتری، شریفترین و جوانمردترین، و از نظرِ آبخورگاه، شیرینترین و در [عمل کردن به] وعده، بیعیب و نقصترین آنهاست…».
به همین صورت، این متن و بافتِ خالی از نقطه گذاری را میآفریند و ادامه میدهد.
معلوم میشود که او به این تجربه و تجربههای گذشته قانع نشدهاست و بازهم در مقامه چهل و ششم که مقامه «حلبیّه» است نمونههای جدیدی از شعر را به نمایش میگذارد که بعضی از آنها دارای نقطه و برخی هم بدون نقطه هستند. از نمونههای دارای نقطه این گفته اوست:
| فَتَنَتْنی فَجَنَّنَتْنی تَجَنّی | بِتَجَنٍّ یَفْتَنُّ غِبَّ تَجَنّی |
ترجمه: «تجنّی[۱۴]، مرا شیفته خود ساخته و دیوانه خود کردهاست، [آن هم] با ناز و کرشمهای که گوناگون و متنوع است به دنبال جنایتی [که در حقّم روا داشته]».
گویا این نمونهها را پایینتر از هدفِ خود میدید، پس نمونهای ساخت که کلماتِ بیتهای آن، یکی نقطهدار و دیگری بدونِ نقطه پشتِ سر هم قرار گرفتهاند، به این صورت:
| إِسمَحْ فَبَثُّ السَّماحِ زَیْنٌ | وَ لا تُخِبْ آمِلاً تَضَیَّفْ |
ترجمه: «بخشندگی کن که پراکنده ساختن نیکی و کَرَم، [مایه] زینت و آرایش توست و فردِ امیدواری را که میهمانت میشود ناامید نگردان!»
این نمونه هم برای او کافی نبودهاست و به آن نمونهای دیگر اضافه نمودهاست که به جناسِ خطّی بین کلمات میپردازد، به صورتی که اگر نقطههای آن حذف شود، کلمات کاملاً شبیهِ یکدیگر به چشم میخورند، مانند این بیت:
| زُیِّنَتْ زَیْنَبٌ بِقَدٍّ یَقُدُّ | وَ تَلاهُ وَیْلاهُ نَهْدٌ یَهُدُّ |
ترجمه: «زینب به قامتی آراسته شدهاست که [دلها را] میشکافد، و پستانی که
[دل عاشقم را] به شدت در هم میکوبد، [در دلربایی] از آن پیروی کردهاست و بدا به حال او!»
چنین به نظر میرسد که این جناس، او را به تمام آرزوهایش نرساندهاست، پس دو بیتِ دیگر سرودهاست که در آغاز و پایانِ ابیات، دارای جناس[۱۵] میباشد، جایی که میگوید:
| سِمْ سِمَهً تَحْسُنُ آثارُها | وَ اشْکُرْ لِمَنْ أَعْطی وَ لَوْ سِمْسِمَهْ |
چکیده
شرط ضمان امین
به کوشش
مجید خوانسالار
اشخاص به موجب قانون، قرارداد یا حکم دادگاه نسبت به مال دیگری امین تلقی میگردند؛ مانند مستاجر، مستودع، مستعیر و … . یکی از موضوعات قابل بررسی در این زمینه، شرط ضمان امین میباشد؛ زیرا در بسیاری از معاملات امانی، ضمان امین شرط میشود؛ بنابراین ضروری است که وضعیت چنین شرطی از نظر فقهی و حقوقی روشن گردد.
در این زمینه نظریات موجود را میتوان در دو گروه خلاصه کرد. نخست نظریه بطلان شرط بدلیل اینکه شرط خلاف مقتضای ذات عقد است یا شرط ضمان امین مخالف با مشروع و کتاب است.دوم نظریه صحت شرط با استناد به اصل صحت در قراردادها و شروط و شمول عموم ادله لزوم وفا به شرط نسبت به شرط ضمان امین.
در این پایان نامه کوشیده شده است با بررسی نظرات دو گروه و ادله هریک از دو گروه به نظری برگزیده در رابطه با شرط ضمان امین در عقود امانی رسید.
واژگان کلیدی: ضمان امین، عقود امانی، شروط ضمن عقد، شرط نتیجه، شرط خلاف مقتضی.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه ۱
فصل اول :کلیات
کلیات ۸
مبحث اول - تحلیل عناوین موضوع ۱۰
گفتار اول - مفهوم و ماهیت شرط ۱۰
بند اول - تعریف شرط ۱۰
بند دوم - نتایج وابستگی شرط به قرارداد اصلی ۱۳
بند سوم - اقسام شروط ضمن عقد ۱۵
بند چهارم - شرایط صحت شروط ضمن عقد ۱۶
گفتار دوم - مفهوم و مبنای ضمان ۱۷
بند اول - ضمان و اقسام آن ۱۸
بند دوم - مبنای مسئولیت در اسلام ۱۹
بند سوم - اقسام مسئولیت در فقه و قانون مدنی ۲۱
بند چهارم - شرایط ایجاد مسئولیت قراردادی ۲۲
بند پنجم - مسقطات ضمان ۲۴
گفتار سوم - مفهوم و مبنای امانت ۲۸
بنداول - امانت و اقسام آن ۲۸
بند دوم - مبنای امانت در فقه و حقوق ۲۹
مبحث دوم - بیان قاعده مسئولیت متصرف مال غیر ۳۰
گفتار اول - شمول قاعده مسئولیت متصرف مال غیر ۳۰
گفتار دوم - نقش قرارداد در مسئولیت ۳۱
فصل دوم - وضعیت فقهی و حقوقی شرط ضمان امین
مبحث اول - ارائه نظریات در رابطه با شرط ضمان امین ۳۷
گفتار اول - نظریه بطلان شرط ضمان امین ۳۷
بند اول - عدم شمول عموم دلیل شرط و دلیل ضمان نسبت به شرط ضمان امین ۳۷
بند دوم - منافات شرط ضمان امین با مقتضای امانت ۳۸
بند سوم - عدم مشروعیت شرط ضمان امین ۴۶
بند چهارم - غیر معقول بودن شرط ضمان امین ۵۲
الف) عدم امکان اجتماع با وصف امانت ۵۲
ب) حقیقت عقود امانی ۵۲
گفتار دوم - نظریه صحت شرط ضمان امین ۵۳
بند اول – شمول عموم دلیل شرط نسبت به شرط ضمان امین ۵۳
بند دوم – بنا و روش عقلا ۵۳
بند سوم – صحت شرط ضمان امین بر اساس روایات ۵۴
بند چهارم – اصل صحت در قراردادها ۵۴
بند پنجم – اصل آزادی قراردادها ۵۷
مبحث دوم – نقد و بررسی دلایل عدم امکان اشتراط (بطلان شرط ضمان) ۵۹
گفتار اول – عدم شمول عموم دلیل شرط و دلیل ضمان نسبت به شرط ضمان امین ۵۹
گفتار دوم – منافات شرط ضمان با مقتضای امانت ۶۱
گفتار سوم- عدم مشروعیت شرط ضمان امین ۶۲
گفتار چهارم – غیر معقول بودن شرط ضمان امین ۶۳
بند اول - عدم امکان اجتماع ضمان با وصف امانت ۶۳
بند دوم – حقیقت عقود امانی ۶۳
مبحث سوم – بررسی مصادیق شرط ضمان در عقود امانی ۶۴
گفتار اول – شرط ضمان امین در عقد ودیعه ۶۴
گفتار دوم – شرط ضمان مستأجر در عقد اجاره ۶۶
بند اول – ادله مخالفان صحت شرط ضمان مستأجر و پاسخ به آن ۶۶
بند دوم – استدلال موافقین صحت شرط ضمان مستأجر ۶۹

