علوم اجتماعی – جامعه شناسی
علوم ارتباطات
عمران
مدیریت آموزشی و برنامه ریزی درسی
معماری و شهرسازی
مهندسی برق
مهندسی شیمی
مهندسی صنایع
مهندسی کامپیوتر
پایان نامه درمورد فساد عقد//شرط مفسد
شرط مفسد
شرط تعهدی است که ضمن تعهد دیگر درج میشود و در اثر این امر، بستگی و رابطه میان آن دو تعهد ایجاد میشود که شرط، صورت تعهد تبعی به خود میگیرد شرط یکی از اعمال حقوقی متداول بوده که در قالب تعهد اثری از خود به جا میگذارد. شرط یک الزام و تعهد تبعی است که با درج در متن عقد، مشروط علیه به ایفای آن ملزم میشود یعنی دارای ادله وجوب وفاء است. ولی اگر طرفین به شرط باطلی توافق کنند مشروط علیه را نمیتوان به ایفای آن مجبور کرد چون برای شرط باطل آثاری مترتب نمیشود.
شرط باطل زمانی موجب بطلان عقد میشود که فساد ناشی از شرط به یکی از ارکان اساس عقد لطمه وارد سازد در غیر این صورت فساد شرط به عقد سرایت نمیکند چون شرط تعهدی تبعی است که همیشه وابسته به عقد است این در حالی است که اگر عقدی باطل باشد به تبعیت از آن شرط نیز باطل اعلام میشود. فساد شرط در شروط باطلی همچون شرط غیرمقدور و شرط نامشروع، به عقد سرایت نمیکند چرا که فقط خودشان باطل هستند و عقد به تبع این شروط باطل نمیشود ولی به خاطر جبران ضرری که از عدم ایفای شرط متوجه مشروطله میشود، البته زمانی خیار فسخ معامله برای مشروطهله ثابت میشود که مشروط ثابت شود.
گرچه شرط بخشی از عقد اصلی است و تراضی به مجموعهی از تعهدهای اصلی و فرعی تعلق میگیرد ولی این بدان معنا نیست که همواره بطلان شرط به نظم مجموعه صدمه میزند و عقد را باطل میکند.شرط مبطل، عقد اصلی را فاسد میکند و عقد فاسد نیز هیچ اثری ندارد. یعنی چنانچه بیع فاسد باشد به موجب آن ملکیتی برای مشتری بر مبیع حاصل نمیشود و حتی در صورتی که آن را قبض کند، مالک آن نخواهد بود.[1]
شروط مبطل به دو قسم تقسیم میشود که به طور خلاصه در زیر به آنها پرداخته میشود.
بند یکم: شرط خلاف مقتضای عقد
هر عقد دارای ویژگیها و آثاری است که اهمیت این ویژگیها در هر عقد متفاوت و بستگی به ذات آن عقد دارد. بدین ترتیب بعضی از این ویژگیها چنان با ماهیت عقد در آمیخته است که بدون آنها عقد جوهر و طبیعت حقوقی خود را از دست میدهد. اینگونه خصوصیات را مقتضای ذات عقد مینامند. حال اگر شرط با مقتضای ذات عقد منافات داشته باشد آن شرط باطل و مبطل اصل عقد است مثل اینکه در عقد نکاح شرط شود که نزدیکی صورت نگیرد. در این مثال همبستری مقتضای ذات عقد نکاح است و چنین شرطی با آن منافات دارد. شیخ انصاری در بحث از شرط خلاف مقتضای عقد، کلام را مختص مواردی قرار داده که مطلق عقد مقتضی آن است.[2]
آنچه که به موجب عقد به طرفین منتقل گردیده در صورت بطلان عقد، باید به صاحب مال رد شود.
[3] در مورد اثر گذاری شرط مبطل بر عقد و یا تأثیر بطلان عقد متضمن آن بر شرط دو تفسیر قابل بررسی است.
نخست آنکه بگوییم برای بطلان عقد به واسطه یک شرط باطل لازم است که فساد شرط به عقد اصلی سرایت کند و از جهت اخیر است که عقد محقق نمیگردد و عدم تحقق عقد نیز به منزله فوات اجزاء آن میباشد و چون شرط در ضمن عقد منظور شده است، فساد عقد به منزله فساد شرط و موجب بطلان آن است. از طرف دیگر می دانیم که در عقد متضمن یک شرط باطل، عقد به واسطه عاملی که ارکان اصلی آن را متزلزل ساخته و از حصول آن جلوگیری مینماید و به عبارت دیگر آن را فاسد می سازد، باطل میگردد و این عامل چیزی جز شرط نیست که سبب بطلان عقد میگردد. بنابراین اساساً نبایستی عقد را سبب بطلان شرط دانست.
باید دانست که سرایت فساد شرط به عقد، مبطل آن است. یعنی با اندراج شرط مفسد در ضمن آن از حصول عقد جلوگیری میشود. آن گونه که با فقد شرایط لازم برای صحّت عقد، عمل حقوقی ایجاد شده، باطل و بی اثر است و سرایت فساد شرط به عقد فرع بر فساد و بطلان شرط است. یعنی در صورت مبطل بودن شرط، فساد آن به عقد سرایت کرده و موجب ابطال عقد میگردد. نه اینکه بطلان عقد موجب ابطال و انتفاء شرط باشد.[4]